وقتی کلمه هیپنوتیزم را میشنوید، احتمالا تصویر یک فرد اسرارآمیز که مقابل چشمان فردی یک ساعت جیبی را به طرفین تکان میدهد در ذهن شما ظاهر میشود. همه ما حس کنجکاوی شدیدی نسبت به هیپنوتیزم داریم و بسیاری از ما از ته دلمان خواستهایم که آن را امتحان کنیم یا در موردش مطالبی بخوانیم تا سر از کار این اسم عجیب و غریب درآوریم.اما اصلا هیپنوتیزم چیست؟ واقعا اثرات درمانی دارد؟ چقدر خطرناک است؟ پاسخ تمام این سؤالات را در زیر بخوانید.
هیپنوتیزم یعنی خواب؟
هیپنوتیزم یک وضعیت روان شناختی و فیزیولوژیک خاص است که در این حالت وضعیت هوشیاری فرد تغییر پیدا میکند و با هوشیاری معمولی متفاوت است. بیشتر شبیه خواب است اما با خواب فرق میکند زیرا فرد هوشیار است ولی هوشیاری او فقط در یک حیطه متمرکز شده است. ویژگی عمده این وضعیت کاهش پاسخدهی فرد به محرکهای بیرونی و افزایش تلقینپذیری اوست. هیپنوتیزمکننده از همین وضعیت تلقین پذیری استفاده میکند و یکسری القائاتی را به فرد میدهد و این کاملا دست هیپنوتیزور است که هوشیاری فرد را به چه سمتی هدایت کند. علت تلقین پذیری بیش از حد فرد در این حالت به این دلیل است که محرکهای پیرامونی کمترین تاثیر را روی او دارند و سطح تمرکز نیز بسیار بالا میرود.
این روش درمان نیست
خیلیها این سؤال برایشان بهوجود میآید که آیا هیپنوتیزم میتواند به تنهایی یک روش درمانی باشد یا خیر؟ جواب این سؤال بستگی به این دارد که تعریف شما از درمان چه باشد. اگر تعریف ما از درمان این باشد که یکسری علائم به طور موقت از بین بروند مثل اینکه فرد دچار پرخوری عصبی یا یکسری اضطراب باشد، بله هیپنوتیزم میتواند در این موارد کمککننده باشد. اما اگر درمان را به این شکل تعریف کنیم که یک تغییر ساختاری و بنیادی در فرد به وجود بیاید که این علائم برگشت نداشته و دائمی باشند، در این مورد باید گفت، هیپنوتیزم نمیتواند کاری کند و نیاز به رواندرمانی وجود دارد.اما در حیطه پزشکی کمک زیادی میتوان از هیپنوتیزم گرفت، مثل کاهش درد در دندانپزشکی یا حتی کاهش درد هنگام زایمان یا تسکین درد بعد از عملهای جراحی.
خواب مصنوعی عوارض دارد؟
به علت اینکه بسیاری از مردم ما تفکر نادرستی درباره ماهیت هیپنوتیزم دارند، به اشتباه این باور را دارند که انجام هیپنوتیزم روی آنها تاثیر بسیار وحشتناکی گذاشته یا خواهد گذاشت، در صورتی که هیپنوتیزم به این اندازه اثر گذار نیست، نه در جهت بهبود، نه در جهت بدتر شدن. اساسا کارایی هیپنوتیزم بسیار ساده است اما به دلیل ابهامی که در این روند وجود داشت، خیلیها که دانش علمی در این مورد نداشتند مسئله را به صورت اغراق آمیزی مطرح کردند.
وقتی فرد در حالت خواب هیپنوتیزمی است، اتفاق خاصی در او رخ نمیدهد، فقط فرد در حالتی است که تلقینپذیری بالایی دارد، در این وضعیت بستگی دارد که به فرد چه القائاتی شود که حالش بهتر شود یا بدتر. اینکه بعضیها بعد از خارج شدن از حالت هیپنوتیزم احساس میکنند بدتر شدهاند، میتواند به این دلیل باشد که انتظارات خارقالعادهای از هیپنوتیزم دارند و وقتی میبینند که حالتشان مطابق با خواستههایشان نبوده احساس بدی میکنند.
این بچه شدن واقعی نیست
در یک حالت آرامش عادی که در اثر ریلکسیشن نیز به وجود میآید و فرد کاملا روی خاطرات گذشته اش متمرکز میشود، ممکن است خیلی چیزها به یاد بیایند. در حالت هیپنوتیزم هم همین است، فرد کاملا توسط هیپنوتیزور روی گذشتهاش متمرکز میشود و در نتیجه یکسری از خاطراتی که ممکن است تا آن زمان فراموش کرده را به دلیل تمرکز بیش از اندازه روی آنها به خاطر بیاورد.
البته قبلا بر این باور بودند که فرد در حالت هیپنوتیزم به ناخودآگاه خود میرود ولی در واقعیت اینطور نیست، فرد هوشیار است ولی یک هوشیاری متمرکز شده که تحت تسلط هیپنوتیزور است.پس بازگشت به دوران کودکی به آن شکل که بسیاری فکر میکنند که فرد واقعا به دوران کودکی خود برمیگردد، نیست بلکه به خاطر تلقینات هیپنوتیزور، فرد قسمتی از کودکی خود را به یاد میآورد که کاملا طبیعی است که ما دوران کودکیمان را به یاد آوریم. حتی با القائاتی هیپنوتیزور که مثلا میگوید تو الان یک کودکی»، فرد با حالت و تن صدای بچگانه سخن میگوید. اما اینکه بعد از پایان یافتن هیپنوتیزم فرد همچنان در دوران کودکی خود سیر کند و مانند یک کودک رفتار کند، امکانپذیر نیست.
ما در یک شرایط خاصی هم که روی کودکیمان متمرکز شویم، ممکن است که خاطراتی را به یاد آوریم و حتی حس کودکانه به ما دست بدهد و غرق در لذت و شادی یا غم و اندوه شویم. این به علت سطح تمرکز فوقالعاده بالاست که ما چیزهایی را که به صورت معمول به یاد نمیآوریم در آن حالت به یادمان میآید. حتی در فرایند روان درمانی هم وقتی روی گذشته فرد متمرکز میشویم ناگهان چیزهایی را به خاطر میآورد که تا آن لحظه به یاد نمیآورد. این به دلیل میزان توجهی است که فرد در مورد آن موضوع مورد نظر به کار میگیرد.
شما هم میتوانید هیپنوتیزم شوید؟
برای هیپنوتیزم شدن 3 شرط اساسی وجود دارد:
گفته شده درصد کمی از افراد را نمی توان هیپنوتیزم کرد و عدهای را نیز به راحتی میتوان هیپنوتیزم کرد ولی اکثریت مردم در طیف وسط قرار دارند و این سطح تلقینپذیری افراد است که شدت و ضعف این موضوع را مشخص می کند. به طور کلی افرادی که خیلی خیالباف هستند از سطح تلقین پذیری بالایی برخوردارند.
زخم های گذشته را میتوان با هیپنوتیزم خوب کرد؟
بخشی از تعریف رواندرمانی یعنی به یادآوردن مطالب سرکوب شده که فرد آن مطالب را از حالت ناهوشیار و نیمه هوشیار خود بیرون بیاورد و طی فرایند روانکاوی بسیاری از آن خاطرات بیرون بیایند و احساسات همراه آن خاطرات و هیجانات مربوط با آنها هم زنده شوند و این خاطرات سرکوب شده با بخش هوشیار فرد ادغام شود.
در رواندرمانی فرد در حالت هوشیاری به سر میبرد و توسط تداعی آزاد و تعبیر و تفسیر رؤیا مطالب سرکوبشده به یاد خودآگاه فرد میآیند، اما در حالت هیپنوتیزم وقتی آن مطالب سرکوب شده بهیاد میآیند، طبیعتا با بخش کاملا هوشیار مغز فرد نمیتواند ادغام شود زیرا فرد تا حدودی در حالت خواب است و فقط با یکبار به یاد آوردن خاطرات فراموش شده، درمان صورت نمیگیرد. یعنی بینش پیدا کردن به مطالب سرکوب شده وما درمان نیست. فرد ممکن است بینش پیدا کند ولی هیچ تغییر شخصیتی در او اتفاق نیفتد.
اگر این بینشی که فرد پیدا میکند با همکاری یک متخصص مجرب نباشد، مثل باز کردن یک زخم است بدون رسیدگی و مراقبت از آن، زیرا یکسری مطالب هستند که اساسا فرد گنجایش پذیرش و یادآوری آنها را ندارد و به همین دلیل است که فراموش شدهاند و باز کردن و رها کردن آنها میتواند عواقب بدی داشته باشد. افراد باید بارها این خاطرات را به یاد آورند و احساسهای مختلف، اعم از خشم یا سوگواری یا حس انتقام و. همراه آن خاطرات را بیرون ریخته و تخلیه کنند و کمکم زیر نظر یک متخصص مجرب، این احساس ها با هوشیاری آمیخته شوند و تغییرات شخصیتی و ساختاری به وجود آید. اما یکسری از عادتهای غلط را میتوان از طریق هیپنوتیزم با القا کردن تلقینات انزجارکننده برای مدتی از بین برد ولی چون تغییر الگوهای رفتاری و تصحیح آنها صورت نگرفته ممکن است که مجددا بازگردند.
با یک ساعت جیبی میتوان هیپنوتیزم شد؟
وقتی فرد تصمیم میگیرد که نزد یک هیپنوتیزور برود، از قبل خود را آماده این جریان کرده و این ذهنیت را به خود داده که هیپنوتیزم خواهد شد، با تمرکز روی یک محرک بیرونی خاص(ساعت)، محرکهای بیرونی دیگر اثر کمتری میتوانند روی او بگذارند. در هیپنوتیزم این اتفاق میافتد که با خیره شدن به یک ساعت و با تلقینات هیپنوتیزور فرد به هیچ محرک دیگری پاسخ نمیدهد و فقط روی ساعت متمرکز می شود و بعد از آن القائات انجام میشوند. وقتی فرد کلمه خواب را در آن حالت تمرکز بالا و تلقینپذیری بالا به کرات میشنود، چون در کلمه خواب یک حالت آرامیدگی وجود دارد خودش در آن حالت قرار میگیرد.
منبع : برترینها
سلامت نیوز: متخصصان تاکنون در مطالعات متعددی به بررسی و درک فوائد مدیتیشن برای سلامتی پرداختهاند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا، درحالیکه تاثیرات مدیتیشن روی افراد متفاوت است اما در مجموع در بسیاری از مطالعات بر تاثیر مثبت آن روی سلامت روان و جسم انسان تاکید شده است.
سایت مدیکال دیلی در این مقاله به برخی از مهمترین فوائد مدیتیشن روی سلامت جسم و روح اشاره کردهاست:
خواب
افرادی که بیخوابی و احساس خستگی ناشی از آن را تجربه کرده باشند میتوانند از راهکار موثری بهره بگیرند که شامل مصرف قرصهای خوابآور نمیشود. به گفته پزشکان مدیتیشنِ ذهن آگاهی یکی از تکنیکهایی است که واکنشهای آرامسازی را به دنبال دارد. این روش واکنشهای استرسزا در بدن را مورد هدف قرار میدهد که در رفع اختلالهای خواب فاکتور کلیدی به حساب می آید.
درد
کارشناسان تاکید دارند که مدیتیشن در کنار درمانهای دارویی مرسوم تاثیر مثبت دارد و میتواند جایگزینی برای روشهای درمانی باشد که از مشتقات تریاک در آن استفاده میشود. برخلاف خطر اعتیاد ناشی از مصرف مشتقات تریاک، این روش درمانی میتواند با حداقل عوارض جانبی تاثیر آرامبخش داشته باشد.
اختلالات خلق و خو
مطالعات نشان میدهد که مدیتیشنِ ذهن آگاهی میتواند همانند رفتار درمانی شناختی یا داروهای افسردگی در افرادی که تجربه ابتلا به افسردگی یا اضطراب را داشتهاند، اثربخش باشد. در حقیقت، عوامل تداخلی منطبق با ذهن آگاهی میتواند جایگزینی مفید برای داروهای افسردگی باشد که البته در موارد جدی تشخیص آن با روانپزشک متخصص خواهد بود.
هوش هیجانی
در یک مطالعه جدید مشخص شد که مدیتیشن در ارتقای هوش هیجانی و کاهش استرسهای دریافتی در محیط کار موثر است.
منبع : سلامت نیوز
افسردگی مشکل رایج دنیای امروز است که مربوط به سن و دسته خواصی از افراد نیست و بدتر اینکه بدون علائم آغاز می شود که درمان آن باید جدی گرفته شود.
افسردگی
افسردگی که " افسردگی بالینی" یا
"اختلال افسردگی" نیز نامیده می شود یک دوره غم و اندوه است که شامل از
دست دادن علاقه به چیزهایی می شود که پیش از این باعث خوشحالی یا لذت می شدند. این
احساسات معمولا به همراه یک سری علائم و نشانه های روانی و فیزیکی هستند. ممکن است
بیش از دو هفته افسرده باشید، یا بیشتر اوقات احساس ناراحتی کنید و علاقه ، لذت
خود را در فعالیت های معمول از دست داده باشید ، یا همچنین علائم و نشانه هایی را
حداقل در سه گروه زیر تجربه کرده اید.افسردگی
مهم است به یاد داشته باشید همه ما برخی از این نشانه ها را از زمانی به زمان دیگر تجربه می کنیم ، ممکن است ضرورتا به این معنا نباشد که شما افسرده هستید. به همان اندازه، کسانی که افسردگی را تجربه می کنند ، همه این علائم را نخواهند داشت.
رفتار یک فرد مبتلا به افسردگی
رفتاری که افراد افسرده دارند (در رده های سنی مختلف) شامل:
بیرون نمی روند
در کارهای مدرسه و محل کار مشارکت ندارند
از خانواده و دوستان نزدیک خود کناره گیری می کنند
داروهای مسکن مصرف می کنند
فعالیت های لذت بخش همیشگی را انجام نمی دهند
نمی توانند تمرکز کنند
احساسات یک فرد مبتلا به افسردگی
آسیب پذیر هستند
نا امیدی در انها موج می زند
عدم اعتماد به نفس واضح دارند
غمگین و نارحت هستند
دلایل گوشه گیری و افسردگی
فکر می کنند شکست خورده اند ، اشتباه کرده اند ، هیچ اتفاق خوبی برایشان نمی افتد با خود می گویند بی ارزش هستم ، زندگی ارزش زندگی کردن ندارد ، مردم بدون من بهتر خواهند بود
از لحاظ فیزیکی همیشه خسته و مریض اند ، سردرد و ماهیچه درد ، بهم خوردن دل وروده ، مشکلات خواب ، از دست دادن یا تغییر اشتها ،کاهش وزن یا افزایش آن را دارند
اگر فکر می کنید شما یا فردی که می شناسید ممکن است دچار افسردگی باشد ، لیست را سریع، ساده و محرمانه آماده کنید تا بینش بیشتری پیدا کنید .
این چک لیست تشخیص را ارائه نمی دهد - چون باید متخصص بهداشت را ببینید - اما می تواند به هدایت و درک بهتراز احساس شما کمک کند .
تمام نشانه و علائم اصلی افسردگی
از نشانه های افسردگی می توان به علائم زیر نیز اشاره کرد:
تغییرات اشتها
مبتلایان به افسردگی در قالب مکانیسم مقابله، به کم خوری یا پرخوری روی می آورند. این تغییر اشتها می تواند منجر به کاهش یا افزایش وزن شدید شود.
اختلال در خواب
از علائم افسردگی باید به مشکلات خواب و بی خوابی اشاره کرد که در افراد مبتلا به افسردگی شایع است اما برخی از این افراد نیز بیش از حد معمول می خوابند.
کمبود اعتمادبه نفس
مبتلایان به افسردگی مدام در فکر کاستی ها و ناکامی هایشان هستند و احساس گناه و درماندگی شدید می کنند. افکاری مانند من یه بازنده ام.» یا دنیا جای خیلی ترسناکیه.» بر ذهن این افراد چیره می شود.
ناامیدی
افسردگی موجب می شود فرد احساس کند دیگر هیچ اتفاق خوشایندی در راه نیست. معمولا به دنبال این نگرش منفی، افکار خودکشی گرایانه بروز می کنند که باید بسیار جدی گرفته شوند.
درد در قفسه سینه
افسردگی می تواند خطر ابتلا به بیماری های قلبی را افزایش دهد. همچنین در افرادی که در گذشته تجربه حمله قلبی داشته اند احتمال ابتلا به افسردگی بیشتر است.
تغییرات حرکتی
برخی مبتلایان به افسردگی به لحاظ قوای جسمی تحلیل می روند یا دچار بی قراری حرکتی می شوند، مثلا ممکن است صبح خیلی زود بیدار شوند و ساعت ها در اتاق قدم بزنند.
خستگی و بی حالی
اگر احساس خستگی زیادی می کنید به گونه ای که قادر به انجام کارهای روزمره ی خود نیستید، حتی وقتی که خواب و استراحت کافی داشته اید، می تواند از نشانه های افسردگی باشد.
احساس درد در عضلات و مفاصل
زندگی کردن با دردهای مداوم احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش می دهد ؛ همچنین افسردگی نیز می تواند باعث ایجاد درد در بدن شود. احتمال ابتلا به دردهای مکرر در افرادی که افسردگی دارند سه برابر بیشتر از افراد معمولی است.
افسردگی ن
عدم تمرکز
برخی مبتلایان به افسردگی حاد قادر به تمرکز نیستند. گاهی این افراد در رومه خواندن یا دنبال کردن ماجراهای سریال های تلویزیونی نیز دچار مشکل می شوند و تصمیم گیری ها، حتی تصمیمات پیش پا افتاده، برای شان دشوار می شود.
انواع افسردگی و آنچه باید در موردش بدانید
اختلال اصلی افسردگی
در یک سال، بیش از 16 میلیون آمریکایی ( اکثر آن ها ن ) این نوع افسردگی را تجربه می کنند که به افسردگی بالینی مشهور است. تحت معیارهای تشخیصی که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر شد ، افراد باید حداقل پنج بیماری را برای دو هفته یا بیشتر تشخیص دهند که مبتلا به اختلال افسردگی شدید هستند. این نشانه ها می توانند شامل احساس ناراحتی، پوچی، بی ارزشی، ناامیدی و احساس گناه، از دست دادن انرژی، اشتها و یا علاقه به فعالیت های لذت بخش باشند ؛ تغییرات در عادات خواب و فکر مرگ و خودکشی. اغلب موارد ، بسیار قابل درمان هستند.
اختلال افسردگی اصلی دو نوع فرعی دارد که شامل:
" افسردگی غیرمعمول " و " افسردگی سودا " است
افرادی مبتلا به به نوع اول دوست دارند فقط غذا بخورند و بخوابند و به گفته ی دکتر نوبل آن ها واکنش احساسی دارند و بسیار نگران هستند.
افرادی که در گروه دوم هستند دچار مشکل خواب می شوند و به گناه فکر می کنند. بزرگسالان جوان مبتلا به افسردگی غیرمعمول هستند و نوع سودا اغلب در سالمندان دیده می شود.
آدم افسرده
دلایل افسردگی حاد
افسردگی شدید (حاد)
داشتن علائم افسردگی در بیشتر زمان روز به مدت حداقل دو هفته که با کار، خواب و خوراک، درس و لذت شما از زندگی تداخل پیدا می کند
افسردگی مزمن
داشتن علائم افسردگی که بیش از دو سال طول بکشد نشان از داشتن افسردگی مداوم دارد.
اختلال افسردگی پایدار
افرادی که مبتلا به اختلال افسردگی مزمن هستند در بیشتر روزها حالت افسردگی دارند و حداقل دو نشانه افسردگی طی دو سال یا بیشتر طول می کشد. دکتر نوبل توضیح می دهد:" در کودکان و نوجوانان، به نام افسرده خویی می شناسند اگر علائم زودرنجی یا افسردگی برای یک سال یا بیشتر دوام بیاورد ."
برای تشخیص این نوع افسردگی، افراد باید دو مورد از موارد زیر را داشته باشند:مشکلات خواب ( کم خوابی یا پرخوابی )؛ انرژی کم یا خستگی؛ عزت نفس پایین؛ تمرکز ضعیف و یا دشواری تصمیم گیری؛ و احساس ناامیدی.
اختلال افسردگی قبل از قاعدگی
10 ٪ ن در سن بارداری
اختلال را تجربه می کنند . این شکل شدید می تواند منجر به افسردگی، ناراحتی،
اضطراب، یا زود رنجی، و همچنین دیگر علائم شدید در هفته قبل از قاعدگی شود
دوروسی ، استادیار روان پزشکی و علوم رفتاری در دانشکده پزشکی فینبرگ دانشگاه در شیکاگو، می گوید :" این می تواند واقعا ناراحت کننده باشد ، از کار انداختن، و تداخل در زندگی روزانه یک زن. "
افسردگی در دوران قائدگی
دانشمندان بر این باورند این ن ممکن است حساسیت غیر عادی نسبت به تغییرات هورمونی در طول چرخه قاعدگی داشته باشند. دکتر سیت می گوید استفاده از داروهای ضد افسردگی بویژه بازدارنده های انتخابی بازجذب سروتونین، در دو هفته قبل از دوره شان و در طول ماه می تواند بسیار موثر باشد. انواع خاصی از جلوگیری بارداری نیز ممکن است کمک کند. محققان دانشگاه کالیفرنیا سن دیگو در حال بررسی استفاده از روش درمانی سبک برای بهبود کیفیت خواب و خلق وخودر ن هستند.
افسردگی پرینتال
نِ دچار این افسردگی، دوران کاملی از افسردگی حاد را در دوران بارداری و پس از زایمان تجربه می کنند.
افسردگی دو قطبی
نوسانات گسترده در حالت و انرژی، از شادی به ناامیدی، نشانه افسردگی قطبی هستند که اختلال دوقطبی و یا بیمار افسرده نامیده می شوند. برای تشخیص این نوع افسردگی، فرد باید حداقل یک دور از جنون را تجربه کرده باشد. دو قطبی معمولا در بزرگسالان نشان داده می شوند. در حالی که ن و مردان مبتلا برابر تشخیص داده می شوند، مطالعات به تفاوت های جنسیتی ممکن اشاره می کنند:به نظر می رسد مردان بیشتر رفتار شیدا یی دارند. دو قطبی ها معمولا بدون درمان شدن بدتر می شوند اما می توانند با متعادل کننده و داروهای تجویز شده ، داروهای ضدروان پریشی، و صحبت درمان شوند
اختلال حواس درهم گسیخته
جیغ کشیدن و عصبانیت می تواند ویژگی های اختلال روحی ، باشد که نوعی افسردگی در کودکانی که با تنظیم احساسات خود مبارزه می کنند ، تشخیص داده می شود. علایم دیگر شامل حالت عصبانی در اغلب روزها تقریبا هر روز و دچار مشکلات در مدرسه، خانه و یا با همسالان خود می شوند.
دکتر نوبل می گوید:" اینها کودکانی هستند که دارای طغیان های عاطفی قوی هستند ، " آن ها قادر نیستند احساسات خود را مهار کنند، بنابراین آن ها " بر روی احساسات خود عمل می کنند.
در حال حاضر، این افسردگی با دارو، روان درمانی،
و آموزش والد در مورد نحوه مقابله موثر با رفتار تند کودکان درمان می شود
یک
متخصص روانشناسی : مراقب ورود
خرافات در هیپنوتیزم باشیم
سلامت نیوز:متخصص روانشناسی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، گفت:
هیپنوتیزم تبدیل به یک علم شده است و باید مراقب باشیم وارد خرافات نشویم.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا،دکتر فایق یوسفی اظهار کرد: هیپنوتیزم تاریخچه پر رمز و رازی دارد و این موضوع به قرن ۱۷ بازمیگردد.
وی با اشاره به اینکه هیپنوتیزم در آن دوران طرفداران زیادی پیدا کرد و بیماران نیز به این وسیله درمان میشدند، تصریح کرد: به مرور زمان فهمیدند که هیپنوتیزم مغناطیس نیست فقط با ایجاد تمرکز و تلقین اتفاق میافتد و دانشمندان متعددی به این نتیجه رسیدند که هیپنوتیزم تمرکز عالی فکر است که با ایجاد تمرکز و القا میتوان فرد را به این حالت برد.
این متخصص روانشناسی، بیان کرد: هیپنوتیزم تمرکز عالی فکر است و متخصصان
روانشناسی بالینی در این زمینه، با ایجاد تمرکز و القا میتوانند فرد را هیپنوتیزم کنند.
وی، با اشاره به اینکه هیپنوتیزم باید فقط توسط متخصصان روانشناسی و روانپزشکی که در این راستا آموزش دیدهاند انجام شود، افزود: فردی که هیپنوتیزم میکند، باید آسیبشناسی و بیماریهای
روانپزشکی را بشناسد؛ انجام هیپنوتیزم برای یک سری از اختلالهای روانپزشکی، مضر است.
وی ذکر کرد: هیپنوتیزم بحثی کاملا پزشکی و روانشناسی است و نباید دیگران برای سرگرمی و تفنن از آن استفاده کنند و باید نسبت به افراد غیرکارشناس در این زمینه، پیگرد قانونی انجام شود؛ چراکه به جان و روان افراد آسیب میرسانند.
این متخصص روانشناسی در
دانشگاه علوم پزشکی کردستان، با بیان اینکه هیپنوتیزم یک تکنیک است که همراه با سایر تکنیکهای روانشناسی دیگر بر روی اختلالات روانپزشکی کاربرد دارد، گفت: از هیپنوتیزم میتوان برای درمان سایر بیماریها و کسانی که از ارتفاع، آسانسور، رعد و برق و حیوانات و. میترسند، استفاده کرد.
یوسفی افزود: هیپنوتیزم برای افرادی که در زندگی روزمرهشان دچار
استرس، افسردگی و عدم اعتماد بهنفس هستند و همچنین کاهش درد بیماران، سرطان در کودکان و بزرگسالان تا حد زیادی میتواند مفید باشد.
وی، گفت: فردی برای لکنت زبان به بیمارستان مراجعه کرد و دلیلش را نمیدانست که چطور دچار شده، از طریق هیپنوتیزم فهمیدیم این فرد در دوران ابتدایی به دلیل درس نخواندن، توسط پدرش به شدت تنبیه شده و به مرور زمان به لکنت زبان مبتلا شده، در واقع هیپنوتیزم دلیل بیماری را معلوم و روش درمان را آسان میکند.
یوسفی با اشاره به اینکه تاثیر هیپنوتیزم بر روی کاهش درد دندان، بدون تزریق در دندانپزشکی نیز کاربرد دارد، افزود: استفاده از هیپنوتیزم برای افرادی که به ماده بیحسی قبل از درمان دندان آلرژی و یا از ترزیق وحشت دارند، میتوان با القا و تلقین خلسه فرد را بیحس کرد و بدون درد، مرحله درمان دندان را شروع کنند.
وی با بیان اینکه زایمانهای بدون درد یا با درد اندک از طریق هیپنوتیزم امکان پذیر است، بیان کرد: مادران باردار از اوایل بارداری میتوانند به متخصص روانپزشکی و روانشناسی دوره دیده در هیپنوتیزم مراجعه کرده و چند بار در این دوران هیپنوتیزم میشوند و در زمان زایمان، پزشک متخصص در اتاق عمل فرد را هیپنوتیزم میکند و بدون درد و راحت زایمان میکند.
این روانشناس گفت: هیپنوتیزم تمرکز عالی فکر است و یک خواب نیست، فرد در هیپنوتیزم هوشیاری را دارد و روی نقطه خاصی تمرکز میکند، در هیپنوتیزم، "القا" حرف اول را میزند و تلقین کردن بسیار تاثیرگذار است.
یوسفی با اشاره به اینکه یکی از ویژگیهای افسردگی، شخصیتی منفی است، افزود: فردی که همیشه بدبین، ناخشنود و راضی نیست، عامل خطر است و دچار افسردگی میشود، بنابراین در مکانیزم القا ایمان راسخ باید داشته باشیم.
وی در ادامه عنوان کرد: افکار منفی موجب شده که فرد دچار بی انگیزگی شود و هیچکاری نتواند انجام دهد، در این حالت فرد به افسردگی مبتلا شده است.
این روانشناس، ذکر کرد: باورهای غلط در مورد هیپنوتیزم وجود دارد که شامل هیپنوتیزم خواب نیست، اگر فرد هیپنوتیزم شود دیگر بیدار نمیشود، و در این حالت مسائل خصوصی را بیان میکند، در حالت هیپنوتیزم میتوان علیرغم میل خود هر کاری را انجام داد.
یوسفی تاکید کرد: فرد در موقع هیپنوتیزم آگاه بوده و تا حد زیادی بعد از هیپنوتیزم میداند که چه چیزی را گفته و به این صورت است که فرد اگر بخواهد میتواند حرف شخصی خود را بگوید یا از آن صرف نظر کند.
وی بیان کرد: هنرمندان به دلیل اینکه تخیل بالایی دارند خیلی زود هیپنوتیزم میشوند، مانند نویسندگان و نقاشان که مدام در حال تخیل کردن هستند.
یوسفی با بیان اینکه هیپنوتیزم برای تعدادی از بیماریها ممنوع است، افزود: هیپنوتیزم برای افرادی که بیماری پارانویا، اسکیزوفرنی و بیماری قلبی و عروقی دارند، مضر است؛ چراکه اگر فردی که هیپنوتیزم میکند روانپزشک یا متخصص روانشناسی نباشد، نمیتواند درست تلقین کند و فرد را در معرض خطر سکته قلبی قرار دهد.
اهداف آموزش خود هیپنوتیزم
این روانشناس گفت: هدف از آموزش خود هیپنوتیزم این است که فرد درمانگر خود باشد، افزایش اعتماد به نفس، احساس توانایی در کنترل مشکلات، کنترل استرس و افزایش خود توانایی در زمینههای مختلف است.
یوسفی افزود: تکنیکهای القای هیپنوتیزم شامل روش تن آرامی، تثبیت چشم، سبکی دست و روش سنگینی دست است که فرد هیپنوتیزمگر به فرد دیگر القا میکند.
وی خاطرنشان کرد: وقتی فرد به خلسه عمیق، هیپنوتیزم برده میشود، در این حالت فرد احساس سنگین و سبکی عضلات بدن را دارد و تنفس عمیق و تمرکز روی تنفس، شمارش اعداد، تجسم تن آرامی، تجسم پله، ساعت شنی، نقطه سیاه و تجسم موزیک به فرد القا میشود.
منبع :
سلامت نیوز
آیا نمیدانید دارای هوش هیجانی هستید یا خیر؟ در ادامه به ۱۴ مورد که نشان میدهند دارای EQ بالایی هستید، اشاره میکنیم.
۱. در مورد آدمهایی که نمیشناسید، کنجکاو هستید.
آیا عاشق ملاقات آدمهای جدید هستید، و پس از اینکه تازه با کسی آشنا شدید به طور طبیعی تمایل دارید، کلی سوال آنها بپرسید. اگر اینطور است، درجهی خاصی از همدلی، به عنوان یکی از اجزای مهم تشکیلدهندهی
هوش هیجانی، درونتان وجود دارد. آدمهایی که همدلی بالایی دارند (HEPs) – کسانی که پذیرای نیازها و احساسات دیگران هستند، و در رفتارهایشان به این نیازها توجه میکنند – معمولا چیز بسیار مهمی درونشان وجود دارد: آنها در مورد غریبهها بسیار کنجکاو هستند و با آغوش باز از دانستن اطلاعات بیشتر در مورد آنها استقبال میکنند.
کنجکاوی در مورد دیگران راهی برای پرورش همدلی نیز است. رومن کریریچ، مولف کتاب در دست چاپِ همدلی: کتاب راهنما برای تحول، در وبگاه گریترگود مینویسد: ” کنجکاوی همدلیمان را افزایش میدهد؛ وقتی با آدمهای خارج از چرخهی معمول اجتماعیمان صحبت میکنیم، با نحوهی زندگی و جهانبینیهای بسیار متفاوتی نسبت به خودمان، مواجه میشویم.”
۲. رهبر شایستهای هستید
به اعتقاد گلمن، معمولا همهی رهبرانِ استثنایی یک ویژگی مشترک دارند. علاوه بر نیازهای سنتی کسب موفقیت – استعداد، بلندهمتی و اخلاق کاری قوی – آنها دارای درجهی بالایی از هوش هیجانی هستند. وی در تحقیق خود، با مقایسهی افراد معمولی با کسانی که جزء بهترین رهبران ارشد بودند، دریافت نزدیک به ۹۰ درصد تفاوتهایی که در شناختنامههای این دو گروه وجود دارند ارتباطی به توانایی ادراکیشان ندارد، بلکه مربوط به هوش هیجانیشان هستند.
گلمن در مجلهی کسبوکار هاروارد مینویسد: "هر قدر جایگاه فردی یک مجری مشهور بالاتر باشد، به دلیل اثربخشی بالایاش، قابلیتهای هوش هیجانی بالاتری در وی بروز میکند.”
۳. نقاط قوت و ضعفتان را میشناسید
بزرگترین نشانهی خودآگاهی این است که در مورد شناخت خودتان صداقت داشته باشید – بدانید در چه موضوعاتی مهارت دارید، چه جاهایی نیاز به تلاش بیشتر دارید، و همهی اینها را در خودتان بپذیرید. یک فرد باهوش هیجانی میداند چگونه نقاط قوت و ضعفاش را بشناسد، و میتواند در ذهناش تحلیل کند چگونه در این چارچوب موثرترین کارکردش را ارائه دهد. این آگاهی باعث ایجاد اعتماد به نفس قوی میشود که از نظر گلمن یکی از عوامل مهم هوش هیجانی است.
وی میگوید: "اگر بدانید واقعا در چه موضوعاتی تاثیرگذاری بیشتری دارید، پس میتوانید در آن موضوعات با اعتماد به نفس کامل کار کنید”.
۴. به خوبی به همه چیز توجه میکنید
آیا با هر صدایی، نوشتهای و فکر گذرایی تمرکزتان را از دست میدهید؟ در این صورت، این مسئله میتواند شما را از عمل کردن در بالاترین سطح هوش هیجانی باز دارد. ولی به گفتهی گلمن، توانایی مقاومت در برابر عوامل حواسپرتی و تمرکز بر آنچه در حال انجامش هستید بزرگترین راز هوش هیجانی است. بدون حضور درونی و اجتماعی، پرورش خودآگاهی و ایجاد روابط قوی کار دشواری است.
گلمن میگوید: "اگر فردی در دوران کودکی بتواند بر کار یا درساش تمرکز کامل داشته باشد و خواندن یک نوشتهی غیر مهم یا انجام یک بازیِ ویدئویی را به بعد از اتمام کار اصلیاش موکول کند… میتواند با قدرت پیشبینی کند در بزرگسالی به موفقیت مالی میرسد؛ این عامل از داشتن
IQ بالا یا ثروت خانوادگی، بسیار مهمتر است. این توانایی را میتوانیم به کودکانمان آموزش دهیم”.
۵. دقیقا میدانید از چه چیزی ناراحت هستید
همهی ما در طول روز برخی تغییرات هیجانی را تجربه میکنیم، و معمولا هم نمیدانیم این موج عصبانیت یا اندوه از کجا آمده است. ولی مهمترین جنبهی خودآگاهی، تواناییِ شناساییِ دلایل هیجانات و ناراحتیهایمان است.
با خودآگاهی میتوانید به جای اینکه هیجانات را اشتباهی بشناسید یا نادیده بگیرید، آنها را در لحظهی بروز شناسایی کنید. آدمهای باهوش هیجانی در لحظهی بروز هیجانات اندکی درنگ میکنند، احساساتشان را درک میکنند و تاثیر هیجانات را بر آنها ارزیابی میکنند.
۶. با اغلب آدمها کنار میآیید
گلمن میگوید: "داشتن روابط موثر و راضیکننده نشانهی داشتن هوش هیجانی است”.
۷. عمیقا تمایل دارید فرد بااخلاق و خوبی باشید
یک جنبه از هوش هیجانی "هویت اخلاقی”مان است که نشان میدهد به چه میزان تمایل داریم خودمان را به عنوان یک آدم اخلاقی و مهربان ببینیم. اگر شما هم تمایل دارید این بخش از وجودتان را پرورش دهید (صرفنظر از اینکه نحوهی رفتارتان در شرایط مشابهِ گذشته گونه بود)، حتما دارای EQ بالایی هستید.
۸. با حوصله و شکیبایی به دیگران کمک میکنید
اگر عادت کنید با حوصله به دیگران توجه کنید، خواه اینکه به آرامی تغییر مسیر دهید و به دوستی سلام کنید یا به یک خانم سالمند در مترو کمک کنید، نشان میدهید دارای هوش هیجانی هستید. بسیاری از ما در اغلب اوقات به خودمان و کارهایمان تمرکز میکنیم. و دلیل این مسئله هم آن است که آنقدر در شرایط استرسزا و با مشغلهی زیاد دور خودمان میچرخیم و دنبال انجام کارهایمان هستیم که به راحتی هیچ زمانی برای توجه (چه رسد به کمک) به دیگران نداریم.
گلمن در برنامهی تدتاک با موضوع مهربانی اینگونه عنوان کرد: "در همهی انسانها طیفی وجود دارد که از حالت کامل خودغرقی (self-absorption) به سوی توجه و همدلی و مهربانی پیش میرود. حقیقت این است که اگر تمرکزمان به خودمان باشد، اگر غرق در خویشتن شویم – که اغلب در طول روز اینگونه هستیم – واقعا دیگر نمیتوانیم به دیگران توجه کنیم”.
آگاهی بیشتر از دنیای اطرافمان، برخلاف غرق شدن در دنیای کوچک درونمان، و پرورش بذر مهربانی – از اجزاء مهم EQ هستند.
۹. در خواندن حالات چهرهی آدمها ماهر هستید
توانایی حس کردن احساسات دیگران از نشانههای مهم EQ بالا است.
۱۰. پس از سقوط، به سرعت کمر راست میکنید
اینکه چگونه با اشتباهات و موانع کنار میآیید، تا حدودی زیادی میتواند شخصیتتان را نشان دهد. افراد باهوش هیجانی بالا میدانند اگر قرار باشد فقط یک کار در زندگیمان انجام دهیم، این است که به راه درستی که میرویم ادامه دهیم. وقتی یک فرد باهوش هیجانی شکست یا مانعی را تجربه میکند، میتواند به سرعت خود را بازیابد. این مسئله تا حدودی به دلیل تواناییشان در تجربهی آگاهانهی هیجاناتِ منفی است؛ به شکلی که به این هیجانات اجازهی تسلط بر رفتارهایشان را نمیدهند، و این کار قدرت انعطافپذیریشان را بالاتر میبرد.
باربارا فردریکسن،
مولف مثبتگرا در مصاحبهاش با مجلهی اکسپریِنس لایف گفت: "افراد انعطافپذیر هیجانات منفیشان را پنهان نمیکنند، بلکه اجازه میدهند در کنار احساسات دیگرشان قرار بگیرد. با این کار، به صورت همزمان احساس میکنند ‘در مورد این موضوع ناراحت هستم’، و به این موضوع نیز فکر میکنند ‘ولی از آن موضوع راضی هستم'”.
۱۱. ویژگیهای افراد را به درستی حدس میزنید
همیشه قادر بودهاید از همان ابتدای آشنایی، متوجهِ نوع شخصیت فرد مقابلتان شوید – و کمتر پیش میآید حدستان اشتباه باشد.
۱۲. به صدای درونیتان اعتماد میکنید
به گفتهی گلمن، فرد باهوش هیجانی با اطمینان بر بینش و بصیرتاش تکیه میکند. اگر بتوانید به خودتان و هیجاناتتان اعتماد کنید، دیگر دلیلی ندارد صدای درونیتان (یا آن حالتی که در دلتان احساس میکنید) را که راه را به شما نشان میدهد نادیده بگیرید.
۱۳. همیشه به خودتان انگیزه میدهید
آیا در کودکی، حتی اگر قرار نبود به شما جایزهای بدهند، باز هم بلندهمتی و سختکوشی میکردید؟ اگر در همان آغاز همیشه به خودتان انگیزه میدادید – و توجه و انرژیتان را فقط معطوف پیگیری اهدافتان میکردید – احتمالا EQ بالایی دارید.
۱۴. میدانید در چه مواقعی جواب منفی بدهید
طبق گفتهی گلمن، خودتنظیمی، به عنوان یکی از ۵ جزء هوش هیجانی، به معنی توانایی در منظم کردنِ خودتان و اجتناب از عادات ناسالم است. آدمهای با هوش هیجانی معمولا برای تحمل استرس (محرک عادات بد در خیلی از آدمها) و کنترل آرزوهایشان آمادگی کامل دارند.
منبع :
عصر ایران
سلامت نیوز: دبیر علمی دومین همایش سالیانهی انجمن علمی رواندرمانی ایران بر وم انطباق فرهنگی متون رواندرمانی با نیازها و ظرفیت جامعهی ایرانی تاکید کرد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از انجمن روان
درمانی ایران، دکتر بهروز دولتشاهی، روانشناس، با بیان این که نیاز به خدمات
بهداشت روان و به ویژه رواندرمانی، به شکلی حرفهای و قابلاتکا، نیازی است که
روز به روز بیشتر شناخته میشود»، توضیح داد: افزایش تعداد مراجعان به رواندرمانی
و مشاوره، از یک سو
ممکن است بازتاب فشار و تنشی باشد که بر تکتک اعضای جامعه وارد میشود، و از سوی
دیگر به دلیل اعتمادی است که به تدریج رواندرمانگران نزد مراجعان ونیازمندان به
خدمات رواندرمانی کسب کرده اند و توسط مردم به رسمیت شناخته میشوند.»
این عضو هیات علمی دانشگاه، تصریح کرد: با این حال، وارداتی بودن بخش اعظم دانش و تکنیکهای رواندرمانی قابلانکار نیست. موضوعی که به دلیل درهمتنیدگی پیچیدهی مسایل فرهنگی با روان بشر، نمیتوان نسبت به آن بیاعتنا بود.»
دبیر علمی همایش انجمن رواندرمانی ایران در ادامه تاکید کرد: این سخن به آن معنا نیست که منابع ترجمهشده از نویسندگان کشورهای دیگررا نادیده بگیریم. بلکه توجه به ملاحظات فرهنگی در رواندرمانی به معنای بازخوانی این متون و اندیشیدن و انجام پژوهش روی آنها در چارچوب زمینه های فرهنگی اجتماعی و با استفاده از ظرفیت فرهنگی غنی ایرانی است.»
دکتر دولتشاهی، رسالت این همایش را که رواندرمانی
منبع : سلامت نیوز
سلامت نیوز: مطالعات جدید نشان داده است افرادی که پیش از ساعت 6 صبح از خواب بیدار می شوند، در مقایسه با کسانی که پس از اینساعت بر میخیزند، سالم تر و شادتر هستند و احساس خوشبختی بیشتری دارند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از پانا، سالها پیش جبران خلیل جبران، شاعر و نویسنده مشهور لبنانی، در تایید مزایای زود بیدار شدن و استفاده بیشتر از روز برای انجام دادن کارها گفته است: دنیا ثروتی برای کسی است که زود از خواب بیدار میشود.» همچنین ضربالمثل دیگری به زبان آلمانی وجود دارد که می گوید: هرکس می خواهد روباه را به دام بیندازد، باید همزمان با جوجهها بیدار شود.»درباره سحرخیزی نقل قولها، ضرب المثلهای مشهوری وجود دارد که بر ضرورت و ارتباط آن با سلامت تاکید میکند.
در مطالعهای که در مجله تحقیقات
روانپزشکی» منتشر شده، آمده است افرادی که شبها زود میخوابند و پیش از ساعت 6 صبح از خواب بیدار میشوند، 25 درصد کمتر از دیگران، در معرض ابتلا به
افسردگی هستند.
رومه انگلیسی دیلی میل» به نقل از بیلی بوش، پزشک و
روانشناس استرالیایی، آورده است: بیدارشدن از خواب بسیار آسانتر از آن است که به نظر میرسد. شما میتوانید ساعت بیولوژیک بدنتان را دوباره تنظیم کنید؛ بدن شما این کار را دوست دارد و از آن استقبال میکند زیرا بار دیگر به ریتم اولیه و طبیعیتر خود باز میگردد.
وی افزود: سحرخیزی به شما در انجام بدون عجله فعالیتها و کارهای اساسی روزانه کمک میکند. برای رسیدن به بیشترین نتیجه از سحرخیزی، زمان خاصی برای شرکت در فعالیتهای جمعی و پرنشاط اختصاص دهید.
بوش در پایان خاطرنشان کرد: افرادی که دیر از خواب بیدار میشوند، اغلب به تنهایی زندگی میکنند و سیگار میکشند و ارتباط آنان با دوستان یا شریک زندگی شان محدود است.
مارنی لیشمان، متخصص و یکی از پژوهشگران این پروژه، در مصاحبه با رومه انگلیسی سان»، گفت: سحرخیزی، خلق و خوی انسان را در طول روز تغییر میدهد و دیر به رختخواب رفتن موجب خستگی مفرط و افسردگی و اضطراب در طول روز میشود.
وی افزود: توصیه میشود که افراد 30 دقیقه زودتر از زمان معین برای رفتن به محل کار یا انجام کارهای روزانه از خواب بیدار شوند و این زمان را به انجام کارهای لذتبخش و مفید مانند ورزش، مدیتیشن، لذت بردن از یک فنجان چای یا قهوه و. اختصاص دهند.
همچنین، طبق پژوهشی که به صورت مشترک توسط دانشگاه ونگر» کالیفرنیا و دانشگاه ساری» انگلیس انجام شده است، افرادی که به خواب شب تمایل بیشتری دارند، به سختی و دیرتر به بیماریهای مختلف مبتلا میشوند و در صورت بیماری زودتر از دیگران بهبود مییابند.
از سوی دیگر تحقیقاتی که سالها پیش در آلمان انجام شد، نشان داد که افرادی که زودتر از خواب بیدار میشوند، بیش از دیگران به موفقیتهای شغلی دست می یابند زیرا کسانی که میتوانند صبحها زود از خواب بیدار شوند، در مقایسه با دیگران هدفمند و مسئولیتپذیر هستند.
منبع :
سلامت نیوز
سلامت نیوز:یک متخصص روانشناسی کودک و نوجوان، اظهار کرد: هیپنوتیزم تمرکز عالی فکر است و متخصصین روانپزشکی و روانشناسی بالینی دوره دیده در این زمینه، با ایجاد تمرکز و القا میتوانند فرد را هیپنوتیزم کنند.
دکتر فایق یوسفی در گفتوگو با ایسنا، گفت: هپنوتیزم تاریخچه پر رمز و رازی دارد و این موضوع به قرن ۱۷ بازمیگردد.
وی با اشاره به اینکه هیپنوتیزم در آن دوران طرفداران زیادی پیدا کرد و بیماران نیز به این وسیله درمان میشدند، افزود: به مرور زمان فهمیدند که هپنوتیزم مغناطیس نیست فقط با ایجاد تمرکز و تلقین کردن اتفاق میافتد و دانشمندان متعددی به این نتیجه رسیدند که "هیپنوتیزم" تمرکز عالی فکر است که با ایجاد تمرکز و القا میتوان فرد را به این حالت برد.
این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، با اشاره به اینکه هیپنوتیزم باید فقط در اختیار متخصصین روانشناسی و روانپزشکی بالینی که دوره دیده در هیپنوتیزم هستند انجام شود، افزود: فردی که هیپنوتیزم میکند، باید با آسیب شناسی آشنا باشد و بیماریهای روانپزشکی را بشناسد؛ چراکه انجام هیپنوتیزم برای یک سری از اختلالهای روانپزشکی، مضر است.
یوسفی با بیان اینکه به طور کلی هیپنوتیزم در درمان بیمارهای روانپزشکی شدید مانند پارانویا و اسکیزوفرنی ممنوع است، افزود: هیپنوتیزم برای کسانی که بیماری قلبی و عروقی دارند، مضر است؛ چون اگر فردی که هیپنوتیزم میکند روانپزشک یا متخصص روانشناسی نباشد، نمیتواند درست تلقین کند و فرد را در معرض خطر سکته قلبی قرار دهد.
وی عنوان کرد: هیپنوتیزم بحثی کاملا پزشکی و روانشناسی است و نباید دیگران برای سرگرمی و تفنن از آن استفاده کنند و باید نسبت به افراد غیرکارشناس که این کار را انجام میدهند، پیگرد قانونی انجام شود؛ چراکه به جان و روان افراد آسیب میرسانند.
این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، با بیان اینکه هیپنوتیزم یک تکنیک است که همراه با سایر تکنیکهای روانشناسی دیگر بر روی اختلالات روانپزشکی کاربرد دارد، گفت: از هیپنوتیزم میتوان برای درمان سایر بیماریها و کسانی که از ارتفاع، آسانسور، رعد و برق و حیوانات و. و. میترسند، استفاده کرد.
یوسفی افزود: هیپنوتیزم برای افرادی که در زندگی روزمرهشان دچار استرس و افسردگی هستند و همچنین کاهش درد بیماران، سرطان در کودکان و بزرگسالان تا حد زیادی مفید است.
این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، افزود: فردی برای لکنت زبان به بیمارستان مراجعه کرد و دلیلش را نمیدانست که چطور دچار شده است، به وسیله هیپنوتیزم فهمیدیم که این فرد در دوران ابتدایی به دلیل درس نخواندن، توسط پدرش به شدت تنبیه شده و به مرور زمان به لکنت زبان مبتلا شده است. در واقع هیپنوتیزم دلیل بیماری را معلوم و روش درمان را آسان میکند.
یوسفی با اشاره به اینکه تاثیر هیپنوتیزم بر روی کاهش درد دندان، بدون تزریق در دندانپزشکی نیز کاربرد دارد، افزود: استفاده از هیپنوتیزم برای افرادی که به ماده بیحسی قبل از درمان دندان آلرژی و یا از ترزیق وحشت دارند، میتوان با القا و تلقین دندان فرد را بیحس کرد و بدون درد، مرحله درمان دندان را شروع کنند.
وی با بیان اینکه زایمانهای بدون درد یا با درد اندک از طریق هیپنوتیزم امکان پذیر است، خاطرنشان کرد: مادران باردار از اوایل بارداری میتوانند به متخصص روانپزشکی و روانشناسی دوره دیده در هیپنوتیزم مراجعه کرده و چند بار در این دوران هیپنوتیزم میشوند و در زمان زایمان، پزشک متخصص در اتاق عمل فرد را هیپنوتیزم میکند و بدون درد و راحت زایمان میکند.
منبع : سلامت نیوز
سلامت
نیوز:افرادی که به افسردگی مبتلا هستند ممکن است احساس ناراحتی،
اضطراب، پوچی، ناامیدی، درماندگی، بیارزشی، شرمساری یا بیقراری داشته باشند
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا، این افراد ممکن است اشتیاق خود را در انجام فعالیتهایی که زمانی برایشان لذتبخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بیمیل و کماشتها شوند، تمرکز خود را از دست بدهند، در به خاطر سپردن جزئیات و تصمیمگیری دچار مشکل شوند، در روابط خود به مشکل برخورد کنند، به فکر خودکشی بیافتند، قصد انجام آن را داشته باشند یا حتی خودکشی کنند.
افسردگی همچنین ممکن است باعث بیخوابی، خواب بیش از حد، احساس خستگی و کوفتگی، مشکلات گوارشی یا کاهش انرژی بدن شود.
بنابر
گزارش دویچهوله، دستکم یک پنجم مردم دنیا یکبار در عمرشان مبتلا به افسردگی میشوند.
متخصصان بالینی در این مطالعه معتقدند که سومین
دوشنبه ماه ژانویه، افسردهکنندهترین روز تمامی سال است
به همین منظور در این مطلب ۱۰ راهکار مفید و طبیعی برای مقابله با افسردگی را با شما در میان میگذاریم:
تغذیه
به تغذیهتان اهمیت بدهید و از تغذیه سالم بهره ببرید. سبزیها، میوه، ماهی و روغنهای سالم را بیشتر در برنامه غذاییتان بگنجانید. به تغذیهتان تنوع ببخشید. حتی در دورانی که دچار استرس و فشار زمان هستید تغذیه سالم را فراموش نکنید. در ضمن از مصرف مشروبات الکلی، دخانیات، شکر، آرد سفید و نشاسته خودداری کنید.
حرکت
درست زمانی که احساس بیحوصلگی و خستگی میکنید، ورزش میتواند به شما حس خوبی ببخشد. فعالیت بدنی باعث میشود گردش خون در مغز بهتر صورت بگیرد و هورمونهای شادیبخش سروتونین و دوپامین بیشتر ترشح شوند. توصیه میشود که بدین منظور ۳۰ دقیقه در روز ورزش کنید.
استشمام هوای تازه در بیرون خانه
تا جایی که میتوانید در هوای تازه و آزاد حرکت کنید. هم فعالیت ورزشی، هم نور تأثیر مهمی در مقابله با افسردگی دارند. حتما نباید هوا آفتابی باشد، چون نور معمولی روز، حتی وقتی هوا ابری است، به قدر کافی دارای پرتوی فرابنفش است. افزون بر این، حرکت در هوای آزاد باعث تقویت سیستم دفاعی بدن میشود. برای اینکه انگیزه بیشتری پیدا کنید با دوستانتان قرار بگذارید.
خواب کافی
خواب
مرتب، کافی و تجدیدکننده قوا برای سلامت روانی و جسمی مهم است. انسان به طور متوسط
نیاز به هفت ساعت خواب دارد. البته میزان نیاز افراد به خواب میتواند متفاوت
باشد. برای آنکه بتوانید شب به خوبی بخوابید و با خستگی طول روز مقابله کنید، بهتر
است از خواب میانروز بپرهیزید یا حداکثر
تمرین ذهنآگاهی یا حضور در لحظه
به جای درگیری با افکار منفی و گم شدن در آنها، ذهنتان را بیشتر روی همینجا و همالان متمرکز کنید و اطرافتان را با آگاهی بیشتری دریابید. برای نمونه ببینید وقتی دستهایتان را میشویید آبی که روی پوستتان میریزید چه حسی به شما میدهد. "ذهنآگاهی" یا "حضور در لحظه" (Mindfulness) کمک میکند تا آرامش بیابید.
گیاهان ضد افسردگی
گل راعی (سرده) تنها گیاه دارویی است که تاثیر ضد
افسردگی آن ثابت شده است. متخصصان تا مدتی پیش این دارو را برای درمان افسردگی
خفیف یا متوسط تجویز میکردند. در این میان برخی از آنان به این نتیجه رسیدهاند
که این گیاه به درمان افسردگی شدید هم کمک میکند. اما پیش از استفاده از این گیاه
باید با پزشک م کرد
تمدد اعصاب
برای کاهش استرس زندگیتان از تکنیکهای مختلفی استفاده کنید که به عنوان کاهشدهنده استرس شناخته شدهاند. برای نمونه میتوانید به طور مرتب به مدیتیشن (درونپویی، مراقبه) بپردازید. این تکنیکها از استرس شما میکاهند و نیروی حیات را به شما بازمیگردانند.
صحبت با خانواده و دوستان
با روشنی و صراحت درباره افسردگی با خانواده و دوستانتان حرف بزنید، در این باره که چه احساس میکنید. خواهید دید که تفاهم نشان میدهند. ممکن است کارهای مشخصی باشد که بتوانند برای شما انجام دهند. گاه کافی است با تکان دادن سر به شما بگویند درکتان میکنند. گاه کافی است شما را در آغوش بگیرند.
خروج از چرخه افسردگی
مشخصه افسردگی افکار منفیای است که در دایرهای میچرخند و تکرار میشوند. سعی کنید به افکارتان بنگرید، بپرسید این افکار از کجا میآیند. هر گاه دیدید که دوباره مشغول افکار منفی هستید به خود "ایست!" بگویید. افکار منفی را متوقف کنید و به جای آن افکاری مثبت را بنشانید.
نظم دادن به زندگی روزمره
نظم و ساختار زندگی روزمرهتان را حفظ کنید یا از نو بسازید. همه چیزهایی که در گذشته باعث خوشحالی و لذت برایتان بودند را تا جایی که میشود نگاه دارید. برای نمونه پیادهروی روزانه یا دیدار هفتگی با دوست یا خانواده را. صرف وعدههای غذا در ساعاتی معین هم به زندگی روزمره نظم و ساختار میبخشد.
منبع : سلامت نیوز
سلامت نیوز:یک روانپزشک در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، با اشاره به اینکه حواسپرتی و کاهش تمرکز میتواند علامتی از افسردگی باشد، گفت: این افراد به دلایل افسردگی دچار حواس پرتی میشوند و نمیتوانند حواس خود را روی مسائل رومزه جمع کند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل ازایسنا،
غمگینی، احساسی است که همه ما در طول زندگی آن را تجربه کردهایم، این احساس میتواند
به ما در شناخت و برخورد با مشکلات زندگی کمک کند، اما در افسردگی بالینی یا اختلالات دو قطبی احساس
غمگینی بسیار شدیدتر است، در این حالت این احساس برای مدت طولانی باقی میماند و
حتی انجام امور عادی زندگی را سخت یا غیر ممکن میکند.
افسردگی و شیدایی برای دوستان و خانواده ناراحت و خسته کننده است، دانستن اینکه به افراد بسیار افسرده چه بگوییم سخت است، آنها همه چیز را از دیدگاه منفی میبینند و قادر نیستند بگویند از شما چه میخواهند، آنها ممکن است زودرنج و گوشه گیر باشند، اما در همان حال به کمک شما نیاز دارند، آنها ممکن است نگران باشند ولی نخواهند یا نتوانند که نصیحت شما را بپذیرند، سعی کنید در حد امکان صبور باشید و آنان را درک کنید.
سلیمان محمدزاده ، اظهار کرد: افسردگی یکی از اختلالات شایع جامعه امروز ما است، که با بیحوصلگی و گریز از فعالیت یا بیعلاقگی و بیمیلی بوده و میتواند بر روی افکار، رفتار، احساسات فرد تأثیر مخرب بگذارد.
وی با اشاره به اینکه افسردگی در ن بیشتر از مردان است، تصریح کرد: 25 درصد افراد جامعه مبتلا به این اختلال هستند، گاهی افسردگی با کماشتهایی، اختلال خواب و خستگی همراه با درد جسمانی دیده میشود.
این روانپزشک در
دانشگاه علوم پزشکی کردستان، افزود: این اختلال فقط مختص به بزرگسالان نیست در
کودکان و نوجوانان به شکل دیگری است، که بیشتر با گوشه گیری، دردهای جسمانی، عدم
وزن گیری، عصبانیت و بی قراری دیده میشود.
محمدزاده، با اشاره به اینکه غمگینی یکی از علائم مهم افسردگی است، بیان کرد: این افراد معمولا بغض و گریه میکنند و بیشتر ترجیح میدهند تنها بوده و با کسی ارتباط برقرار نکنند.
وی عنوان کرد: ممکن است افراد افسرده اشتیاق خود در انجام فعالیتهایی که زمانی برایشان لذتبخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بیمیل و کماشتها شوند، علاقه و لذت بردنشان نسبت به گذشته کاهش مییابد.
این روانپزشک، افزود: افسردگی علت مشخصی ندارد، علتهای متعددی میتواند دخیل باشد، اما مهمترین علت آن ژنتیک است، یعنی افرادی دیگر از خانوده نیز مبتلا به این اختلال شدهاند و با استرسهایی در زندگی این افراد، افسردگی سریع خود را نشان میدهد.
کاهش تمرکز علت افسردگی است
محمدزاده، یکی از علائم شایع افسردگی را کاهش تمرکز دانست و ذکر کرد: این افراد به دلیل افسردگی حواس پرت شده و مدام از لیست برنامههایشان یکی دو مورد را فراموش کرده و انگیزهای برای انجام کارهایشان ندارند.
وی گفت: کاهش تمرکز در همه زمینهها تاثیر گذار است، فرد، قبلا کارش را بدون نقص و با دقت انجام میداد اما در این دوره به دلیل عدم تمرکز و فکرهای متفاوت در ذهن نمیتواند درست تمرکز کند و کارهایش را درست انجام دهد.
این روانپزشک، بیان کرد: افراد افسرده قضاوت دیگران برایشان مهم است و مدام به فکر این هستند که دیگران در موردشان چه فکر میکنند و در این صورت بسیار زود رنج و تا حدی دچار بدبینی خفیف میشوند، که مربوط به روحیه ضعیف و خلق افسردهشان است.
محمدزاده، عنوان کرد: این افراد معمولا دچار ناامیدی شدید شده و انگیزهای برای کار کردن ندارند، آنها نسبت به اتفاقات خوشایند در زندگی نمیتوانند خوشحال شوند و مدام خود را مقصر دانسته و خود سرزنشگری را دنبال میکنند.
وی با اشاره به اینکه مهمترین علامت افسردگی فکر کردن به خودکشی است، ذکر کرد: افسردگی یکی از علل شایع خودکشی بین جوانان است که متاسفانه امروزه در کودکان زیر 10 سال نیز دیده میشود.
این روانپزشک گفت: فعالیتهای لذت بخش از قبیل ورزش کردن در کاهش افسردگی تاثیر گذار است.
روش درمان افسردگی
محمدزاده با بیان اینکه در صورت خفیف بودن
افسردگی ورزش کردن میتوانند فرد را شاد کند، افزود: ورزش روزانه در کنار درمان
دارویی و جلسات مشاوره میتواند اثر بخش باشد، ورزش باعث شده تا مواد شیمیایی نشاط
آور و انرژی بخشی چون سروتنین و اندورفین در مغز
آزاد شوند و سلولهای مغزی رشد کنند؛ کاری که داروها بهطور مصنوعی انجام میدهند.
وی خاطرنشان کرد:ورزشهایی مانند ایروبیک یا پیاده روی ساده نیز از جمله ورزشهای مناسب برای بهبود افسردگی هستند.
فوق تخصص کودکان در دانشگاه علوم پزشکی
کردستان، در پایان یادآور شد: خانوادهها نشانههای افسردگی به ویژه افکار خودکشی
را جدی بگیرند و در صورت مشاهده علایم افسردگی جهت ارزیابی و درمان به روانپزشک یا
روانشناس بالینی مراجعه کنند.
منبع
: سلامت نیوز
در این مقاله و بر اساس نظرات چند روان شناس معروف، مدل های مختلف خندیدن و چیزی را که در خصوص شخصیت افراد بیان می شود برای تان جمع آوری کرده ایم. باید توجه کنید که این موارد ممکن است روی همه افراد صدق نکند
رابطه روان شناسانه رایج ترین مدل های خندیدن افراد و ویژگی های شخصیتی آن ها
میلیون ها دلیل برای خندیدن وجود دارد مثلا وقتی یک لطیفه دست اول و باحال می شنویم یا یک فیلم کمدی نگاه می کنیم، بدون اختیار می خندیم و لحظات خوبی برای خودمان و دیگران رقم می زنیم. چیزی که بیشتر افراد نمی دانند، این است که مدل خندیدن هر فرد می تواند به آدم های اطراف اش چیزهایی را درباره او و شخصیت اش بگوید. فرقی نمی کند که مدل خندیدن شما با صدای بلند مانند بمباران باشد یا مدل آرام مثل یک موش! همه این مدل های خنده، پیام هایی دارند که شما درباره شخصیت تان به دیگران می فرستید و برعکس می توانید درباره شخصیت دیگران با توجه به مدل خنده هایشان اطلاعاتی کسب کنید.
با صدای خیلی بلند خندیدن
این افراد معمولا اعتماد به نفس بالایی دارند و صدای خندیدن آن ها در مکان های سر بسته تا حدودی آزار دهنده می شود. افرادی که با صدای بلند می خندند، اهمیتی نمی دهند که توجه ها به آن ها جلب شده است و همین مورد، نقطه ضعف آن هاست. بالاخره رعایت آداب اجتماعی در هر جامعه ای از اهمیت قابل توجهی برخوردار است و این افراد برای خودشان دردسرساز می شوند.
خنده بدون صدا
افرادی که بدون صدا می خندند، افرادی فروتن و درون گرا هستند و نمی خواهند هیچ توجهی را به خود جلب کنند. به همین دلیل است که در زمان خندیدن هم به دنبال این هستند که کمترین صداها را از خود تولید کنند. این افراد کمتر حاشیه ساز می شوند و به همین دلیل، تلاش هایشان هم کمتر دیده می شود.
خندیدن همراه با خرناس
خنده با خرناس دارای صدایی است که فرد برای سرکوب خنده اش تولید می کند. کسی که موقع خنده خرناس می کشد، نشان می دهد که فرد فروتنی است و به نوعی درون گراست که سعی می کند بلند نخندد. درون گراها کمتر به رفت و آمد با دیگران علاقه مند هستند و همین موضوع باعث می شود کمتر در جمع حاضر شوند.
خندیدن به حالت پوزخند
افرادی که همیشه به جای خندیدن، پوزخند می زنند معمولا افراد شوخ طبعی هستند که در همه چیز به جنبه طنز آن توجه می کنند. آن ها ذهن خلاقی دارند و بهترین افراد برای شروع یک شراکت اقتصادی هستند. چنین افرادی به جای خندیدن به همه چیز، پوزخند کوچکی می زنند که ممکن است برای اطرافیان ناراحت کننده باشد اما دست خودشان نیست. باید توجه داشت منظور از این نوع خنده، افرادی که هر از چندگاهی پوزخند می زنند، نیست.
ریز ریز خندیدن
این نوع خندیدن به نوعی سرکوب خنده به شکل مودبانه است. افرادی که ریز ریز می خندند، ترجیح می دهند که برای حل مشکلات شان به امید کمک کردن دیگران صبر کنند. این افراد معمولا خودشان در دل مشکل نمی روند و ترجیح می دهند که کنار بایستند و دیگران مشکلات شان را حل کنند. همکاری اقتصادی، مشارکت و انجام پروژه های دانشگاهی با چنین افرادی توصیه نمی شود.
قاه قاه خندیدن
قاه قاه خندیدن مدل خاصی از خنده است و نشان می دهد که صاحب چنین مدل خنده ای، انسان بی نظیری به عنوان منبع تولید شادی در جمع های خانوادگی و دوستانه است. چنین افرادی اعتماد به نفس بالایی دارند. در خور ذکر است که این مدل خندیدن، مسری است و می تواند باعث ادامه خنده در خود فرد و دیگران شود. معمولا چنین افرادی، مهربان و دلسوز هم هستند.
منبع : بیتوته
به ماههای سرد سال رسیدهایم، به زمانی که تعداد زیادی از افراد دچار بیحوصلگی و
افسردگی فصلی میشوند و دیگر خودشان را نمیشناسند.
مطب
روانشناسها و
روانپزشکها پر میشود از بیماران بیحالی که از زندگیشان شکایت دارند و علاقهای به انجام دادن کارهایشان ندارند. به جای آنکه ابتدا دست به کار نوشتن قرصهای متعدد شوید، این 10 کاری که میتوان برای درمان افسردگی انجام داد، بخوانید. چه بسا بتوانید بدون درمان دارویی به بیماران خود کمک کنید.
1. برنامه ثابت بچینید: زمانی که فردی به شما مراجعه میکند و از غم و ناراحتی مینالد، پیش از آنکه دست به نوشتن نسخه بزنید، حواستان باشد که او نیاز به برنامهای ثابت برای زندگیاش دارد. دکتر ایان کوک که روانپزشکی در موسسه تحقیقاتی افسردگی در دانشگاه یوسیالای است درباره این موقعیت میگوید: ابتدا برنامهاش را از نظر میگذرانم چون بعضیوقتها فقط کافیست برنامهای ثابت برای زندگی افراد بچینی و از افسردگی نجاتشان دهی.» در این مواقع موثرترین عنصر زمان است که باید بدون فکر و خیال بگذرد. به همین خاطر برنامهای که بتواند به صورت مقطعی به زندگی بیمار نظم دارد و کاری کند که روزهایش یکی پس از دیگری سپری شوند، در مدت زمانی مشخص به او کمک میکند تا دوباره روی پا شود.
2. تعیین هدف: وقتی که بیمار افسردهای به شما مراجعه میکند، بیشترین تصوری که دارد؛ ناتوانی در رسیدن به خواستهها و اهدافش است. حسی که باعث میشود احساس بد بیشتری داشته باشد. برای گذر از این موقعیت به او کمک کنید تا هدفهای کوتاهمدت و روزانهای برای خود تعیین کند و خودش را با آنها بشناسد. دکتر کوک میگوید: ما از مراجعان میخواهیم تا در آغاز قدمهای خیلی کوچکی بردارند. هدفهای کوچکی که مطمئن هستند در آنها به موفقیت میرسند. مثلا به آنها میگوییم تا ظرفهای کثیف خانهشان را به صورت روزانه بشویند.» همانطور که به او کمک میکنیم هدفهای کوچکی داشته باشد، او را به سمت هدفهای مهمتر و بزرگتر سوق میدهیم.
3. ورزش کردن: اجازه بدهید اندورفین کار خودش را انجام دهد. ممکن است سود بلندمدتی نیز عاید بیمار شما شود. دکتر کوک میگوید: هیچوقت فراموش نکنید که
ورزش روزانه مغز را تقویت میکند، تا نگاهی مثبتاندیش به اتفاقها و وقایع داشته باشد.» اما در آن لحظه مراقب باشید که بیماران شما ممکن است به صورتی دیوانهوار به ورزش بپردازند و فکر میکنند باید تبدیل به قهرمان دوی ماراتن شوند. به آنها یادآوری کنید که همان ساعتهای کوتاه پیادهروی در طول هفته برای آنها مفید است.
4. سالم بخورید: یکی از دلایل ثابتی که باعث میشود تا افراد نسبت به بیماری خود آگاه شوند، غذاخوردن عصبی و اضافهوزن ناشی از آن است. شما میدانید که هیچ رژیم غذایی معجزهآسایی برای درمان افسردگی وجود ندارد، اما بیمار شما چنین علمی ندارد. خوب است اگر او را تشویق کنید تا مراقب غذا خوردنش باشد و جلوی غذاخوردن عصبی را بگیرد. یادتان باشد که طبق تازهترین تحقیقات، شواهدی وجود دارد که غذاهای با امگا 3 فراوان، شبیه به ماهی سالمون (ماهی آزاد) یا تون، و غذاهایی با اسید فولیک، شبیه به اسفناج یا آووکادو، به کاهش افسردگی کمک میکنند.
5.
خواب کافی: خواب کم یکی از چرخههای معیوب در افسردگی است، و سئوالی که شما باید در همان ابتدا از بیمار بپرسید. کم شدن فرصت خواب باعث میشود تا بیمار دچار افسردگی بیشتری شود. از بیمار بخواهید تا داستان یک روز زندگیاش را برای شما تعریف کند. در همان مرحله اول به او پیشنهاد بدهید تا تغییری در سبکزندگی روزمرهاش ایجاد کند. در ساعت معینی به رختخواب برود و در ساعت معینی از رختخواب بیرون بیاید. از او بخواهید در طول روز چرت نزند. به او بگویید؛ تمام عواملی که ذهنش را مغشوش میکنند، از رختخوابش بیرون بیاورد. نه کامپیوتر آنجا باشد، نه تلویزیون و نه تلفن همراه.
6. مسئولیتگریزی: زمانی که یک بیمار به شما مراجعه میکند، ممکن است به سادگی برای شما توضیح دهد؛ میخواهم مسئولیتهایم را در خانه و در محیطکار کم کنم. این تصمیم معمولا از سوی خانواده و دوستان و آشنایان فرد تقویت میشود که ما پزشکان اسمش را دوستی خاله خرسه میگذاریم. مراقبت باشید که آنها دست به چنین کاری نزنند. باقی ماندن در فعالیتهای ثابت و مسئولیتهای روزانه میتواند شبیه به طبیعیترین درمان افسردگی عمل کند. این فعالیتهای ثابت به افراد کمک میکند تا احساس خوشایندی از به انجام رساندن کارهایشان داشته باشند.
7. مقابله با افکار منفی: بخش مهمی از مقابله با افسردگی در مغز اتفاق میافتد و مبارزه جانانهای که میان افکار منفی با ذهن در جریان است. بهتر است راهی پیدا کنید تا به چرخه اصلی ذهن بیمار نزدیک شوید، و آن چرخدندهها را دستکاری کنید. با اضافه کردن منطق به تفکر بیمار میتوانید از راه درمان طبیعی وارد شوید. به او کمک کنید تا تمرین ذهن مثبت را انجام دهد. مغز او نیاز دارد تا هرچه سریعتر راه نجاتی برای خودش پیدا کند. شما نیز به او کمک کنید.
8. بیماران بینسخه: یکی از خطرهایی که بیماران شما را تهدید میکند و کمتر به آن توجه میشود، استفاده از داروها بدون تجویز پزشک است. بهتر است از همان ابتدا وضعیت خود و بیمارتان را مشخص کنید، و به صورتی صریح از او در این باره بپرسید. دکتر کوک میگوید: از او بپرسید چه غذاهایی میخورد و چه داروهایی مصرف میکند و جلوی دردسرهای آیندهتان را بگیرید.»
9. کارهای تازه: مغز شما به عنوان پزشک باید سرشار از ایدههای تازه برای گذران زمان باشد. کسی که به سراغ شما میآید، گاهی اوقات انگیزهای برای رفتن به موزه ندارد، انگیزهای برای رفتن به سینما ندارد و هیچ گزینهای به ذهنش نمیرسد تا فعالیت تازهای انجام دهد. وظیفه شماست که راهکارهای تازهای به او نشان دهید و برای مثال به او پیشنهاد کنید تا کتابش را بردارد و به پارک برود و روی نیمکت پارک شروع به خواندن کتاب کند. به او پیشنهاد بدهید کلاس زبان برود. اگر بیمار شما نسبت به این کار واکنش منفی نشان داد، به صورتی صادقانه با او برخورد کنید و دلیل اصلی را به او بگویید. دکتر کوک میگوید: وقتی که ما خودمان را مجبور میکنیم تا کارهای متفاوت انجام دهیم، در مغز ما فعل و انفعالات شیمیایی اتفاق میافتد. وقتی وضعیت همیشگی را تغییر میدهی، سطح دوپامین موجود در مغز تغییر میکند که منجر به احساس لذت و آموزش توامان میشود.»
10. شاد باشید: فراموش نکنید کسی که به سراغ شما میآید از افسردگی رنج میبرد و شاد بودن را فراموش کرده است. به نظر او هیچچیز در دنیا ارزش خوشآمدن ندارد. به او کمک کنید تا احساس سرزندگیاش را با استفاده از فعالیتهای مفرح به دست آورد. در این موقعیت مجبور نیستید از کارهای خوشایندی که به خودتان احساس خوبی میدهد، استفاده کنید. همین اندازه که به او بگویید به کارهایی بپردازد که پیش از این میپرداخته و از آنها لذت میبرده است، کفایت میکند.
منبع:
بیتوته
موسیقی دقیقا روی سرعت یادگیری تاثیر می گذارد
آموزش موسیقی به کودک به طور فیزیکی بخشی از سمت چپ مغز را که با پردازش زبان درگیر است، توسعه میدهد و به عبارتی مدارهای عصبی مغز را به روش خاصی به هم پیوند میدهد. همچنین پیوند دادن اطلاعات جدید با آهنگهای آشنا باعث میشود اطلاعات جدید بهتر در ذهن کودکان ثبت شود.
آموزش موسیقی به کودک
داشتن یک فرزند باهوش آرزوی هر پدر و مادری است. خیلی ها اعتقاد دارند که هوش کودکان یک اتفاق ژنی است. عده ای دیگر از والدین با استفاده از کلاس های کمک آموزشی و صرف هزینه های هنگفت می خواهند فرزندشان را تبدیل به یک نابغه کنند. اما یک راه میانبر دیگر هم وجود دارد که مطالعات مختلف آن را به اثبات رسانده و آن راه میانبر و سریع برای نابغه شدن فرزندتان چیزی نیست جز موسیقی.
نوزاد و موسیقی
نوزادان قبل از اینکه قادر به درک کلمات باشند، ملودی یک آواز را کاملا درک می کنند. آنها سعی می کنند که آواها را تقلید کنند. استفاده از یک موزیک آرام خصوصا در هنگام خواب نوزادان می تواند باعث آرامش آنها شود. اگر قرار است برای نوزاد آوازی به شکل لالایی بخوانید سعی کنید آوازتان کوتاه و ساده و در عین حال نرم و کمی بلند باشد ن آن قدر که باعث برهم خوردن آرامش او شود. اگر او را به حمام می برید و یا در حال پوشاندن لباس به نوزاد هستید در حد یک و دو جمله شعری کوتاه در مورد حمام کردن و یا لباس پوشاندن برایش بخوانید و به این ترتیب موسیقی را در تمامی جنبه های زندگی فرزندتان دخیل کنید.
استفاده از موسیقی برای کوکان باعث آرامش آنها می شود
مزایای آموزش موسیقی به کودک
بهبود عملکرد مغز
مطالعات نشان میدهد مغز موسیقیدانها، حتی یک موسیقیدان جوان و تازه کار متفاوت از مغز افراد معمولی عمل میکند. دکتر ادیک راسموسن (Eric Rasmussen) استاد دانشگاه جان هاپکینز میگوید: تحقیقات ارزشمندی در زمینه علوم اعصاب وجود دارد که نشان میدهد کودکانی که آموزش موسیقی دیدهاند نسبت به کودکانی که آموزشهای مشابهی را تجربه نکردهاند فعالیت عصبی بیشتری دارند. در واقع نکته اینجا است که یک موسیقیدان برای نواختن یک ابزار موسیقی نیاز دارد بیشتر از مغز خود برای هماهنگی چشمها، گوشها و عضلات خود استفاده کند.
در یکی از مطالعات، به کودکان ۱۵ ماه به صورت هفتگی آموزش موسیقی ارائه شد سپس از مغز آنها عکسبرداری شد. نتیجه اسکن مغزی کودکانی که آموزش موسیقی دریافت کرده بودند نشان داد شبکههای عصبی مغز آنها با توجه به تواناییهای آنها در نواختن موسیقی گستردهتر شده است.
تقویت اعتماد به نفس
یکی از بزرگ ترین مزایایی که استفاده از موسیقی برای کودکان به همراه می آورد تقویت اعتماد به نفس در آنهاست. وقتی کودک قادر به نواختن یک ساز باشد و بتواند در خلال نواختن شعر کوتاهی را نیز بخواند احساس غروب خاصی کرده درنتیجه به خود و توانایی هایش ایمان پیدا خواهدکرد. این اتفاق اعتماد به نفس خوبی را در او خواهد پروراند. علاوه بر این نواختن یک آلت موسیقی حس جسارت و شجاعت را در کودک پرورش خواهدداد چون مطمئنا مواقعی پیش خواهدآمد که او در مقابل شما و یا دوستان و اقوام به هنرنمایی بپردازد و درنتیجه چنین کودکی هرگز تبدیل به یک فرد کم رو نخواهد شد.
یکی از بزرگ ترین مزایایی موسیقی برای کودکان تقویت اعتماد به نفس در آنهاست
مهارتهای ادراکی – تجسمی
محققان همچنین به این نکته پی بردهاند که یک رابطه منطقی بین آموزش موسیقی به کودک و توانایی او در زمینه مهارتهای ادراکی و تجسمی آنها وجود دارد. به این معنی که درک موسیقی به کودکان کمک میکند تا عناصر مختلفی را باید در کنار هم قرار دهند را تجسم کنند مثل کاری که برای حل یک مسئله ریاضی به صورت ذهنی انجام میدهند.
دادههای مشابهی از تحقیقات گوناگون این موضوع را تایید میکند که آموزش موسیقی به کودک به مرور زمان مهارتهای ادراکی و تجسمی را افزایش دهد. این مهارتها در حل مسائل چند مجهولی مثل مسائل مربوط به معماری، مهندسی، ریاضیات، هنر، بازی و مخصوصا کار با کامپیوتر به کار میآیند.
افزایش سرعت یادگیری با موسیقی
همه افراد می توانند مفاهیم مختلفی را بیاموزند. اما اینکه شخصی برچسب نابغه را به خود می گیرد به خاطر سرعت یادگیری اوست. موسیقی دقیقا روی سرعت یادگیری تان تاثیر می گذارد. اگر بتوانید در سنین کودکی فرزندتان را با موسیقی آشنا کنید روی سرعت یادگیری او تاثیر عمیقی گذاشته اید. موسیقی قدرت حل مسئله کودکان را بالا می برد چون او در خلال نواختن و تمرین موسیقی قوه تفکر خود را به کار می اندازد و از طریق تمرکز و تفکر به تمرین می پردازد. درنتیجه تفکر فرزند شما می آموزد که در هر کاری از قوه عقل و منطق خود استفاده کند.
منبع: بیتوته
یکی از شکایتهایی که زوجین از زندگی مشترکشان دارند، بی محبتی و بیتفاتی همسرشان است که اغلب می توانند با برخوردهای صحیح، عشق و محبت همسرشان را نسبت به خود جلب کنند. این مقاله از بیتوته می تواند به شما در جلب محبت و علاقه همسرتان نسبت به شما کمک کند و بتوانید از زندگی با او بیشتر لذت ببرید.
شوهرم اصلا به من محبت ندارد؛ با بیمحبتی او چه کنم؟
خیلی از خانم ها از این شکایت دارند که با مردی بی احساس زندگی می کنند که هیچ درکی از ابراز عشق و محبت ندارد و حتی برخی هنگامی که با آنها از عشق و احساسات صحبت میکنی،
همه چیز را به سخره می گیرد و علاقهای به صحبت دربارهی چنین مسائلی ندارند. این افراد معمولا کم حرف هستند و یا حتی بیان احساسات عاطفی را نشانه ی ضعف می دانند.
بی تفاوتی و بیمحبتی زن به همسرش
این شکایت از زبان برخی مردها نیز نسبت به همسرشان شنیده میشود اما میتوان گفت آمار بی محبتی و سردی ن در زندگی مشترک از بی توجهی و بی محبتی مردان بسیار کمتر است.
اغلب زوجها روزهای اول زندگیشان به خوبی سپری می شود. حرف های عاشقانه و ابراز احساسات در بین انها موج می زند اما رفته رفته محبتها کمرنگ می شود و زن که تحمل کمی در برابر کمبود محبت همسرش دارد و سرشار از احساسات است با این روند نه تنها از زندگی زده می شود بلکه از همسرش هم متنفر می شود.
دلیل بیمحبتی همسرتان صرفا بیعلاقگی به شما نیست
این بیمحبتی و بیتوجهی دلایل مختلفی میتواند داشته باشد و صرفا دلیل آن به بیعلاقه شدن همسرتان برنمیگردد.
به طور مثال میتوان به خاطر فشارهای زندگی و یا شرایط سخت و موقتی که برای همسرتان پیش آمده باشد.
نشانههای بیعلاقگی
برای درک بیعلاقگی همسرمان به خود، باید به نشانههای رفتاری او توجه و با دقت آنها را ریشهیابی و بررسی کنیم. این نشانه میتوانید از موارد زیر باشد:
• احساس ناامیدی، غم و تنهایی
• عصبانیت و تحریکپذیری
• توجه کمتر به هم و احساس نیاز برای برقراری روابط عاطفی خارج از محدوده شویی با غیرهمجنس
• کاهش تعهد به طرف مقابل و درست انجام ندادن مسوولیتهای معمول
• کاهش تمایل جنسی
• و در مجموع کاهش صمیمیت و کمتر شدن گفتوگوها و درد دلهای روزانه بین زن و شوهر
بیعلاقه بودن زن نسبت به همسرش
به گفته کارشناسان، وقتی زنی به همسرش بیعلاقه میشود در او رفتارهای متفاوتی میبینیم مثلا دائما شوهر خود را مسخره میکند و از او ایراد میگیرد، غرور او را میشکند و در جمع به او بیاحترامی میکند.
ن وقتی به شوهر خود بیعلاقه میشوند، نمیتوانند به نیازهای جنسی او پاسخ دهند و دائما دنبال بهانهای برای دور شدن از همسر خود میگردند.
بیمحبتی مرد نسبت به همسرش
همچنین وقتی مردی به همسرش بیعلاقه میشود، تحریکپذیری او نسبت به رفتارهای همسرش بیشتر میشود، یعنی با کوچکترین برخوردهای همسرش از کوره در میرود و دنبال بهانه میگردد که سر همسرش داد بزند و او را تحقیر کند.
مردان با تحقیر همسرشان ـ وقتی به او بیعلاقهاند ـ آرام میشوند. این مردان دیگر به برنامههای خانوادگی علاقه نشان نمیدهند و سر خود را با کار و فعالیتهای فردی گرم کرده و به بهانههای مختلف از خانه فرار میکنند. براساس تحقیقات انجام شده، میزان خیانت در میان مردان به دلیل بیعلاقه شدن به همسر خود بیشتر از ن است.
برای اینکه نشانههای بیعلاقگی را در همسر خود بیابید، خصوصیات کلی وی را به یاد بیاورید و به تغییرات ناگهانی او در رفتار و احساساتش دقت کنید:
به طور مثال:
• اگر او قبلا روی مسائلی مربوط به شما حساسیت نشان میداد و اکنون به یکباره نسبت به آن مسائل بیتفاوت شده است.
• اگر قبلا با شما مهربان و انعطافپذیر بوده، ولی حالا با شما نامهربان و سنگدل شده است.
• اگر رفتارش با فرزندان و افرادی که شما به آنها علاقهمندید، بد شده است.
• اگر از با شما بودن فرار میکند و از موقعیتهایی که با هم تنها میشوید اجتناب میورزد.
این نشانهها میتواند دلایل دیگری داشته باشد!
این نشانهها ممکن است به دلیل بیعلاقه بودن به شما باشد اما گاها این تغییرات رفتاری به دلیل بیعلاقگی به شما نیست و ممکن است دلیل دیگری داشته باشد.
دلایل بیعلاقه شدن مرد نسبت به همسرش
حال که متوجه تغییر رفتار همسرتان شدید باید به جستجوی دلیل بپردازید:
مهمترین کار پس از کشف بیعلاقگی در خود یا همسرمان یافتن دلیل این بیعلاقگی است تا بتوانیم آن را برطرف کرده و عشق میان خود و همسرمان را دوباره زنده کنیم.
در یافتن دلایل بیعلاقه شدن همسرتان اول از همه به خود و رفتارتان مراجعه کنید و ببینید ممکن است کدام خصوصیت و رفتار باعث دوری همسرتان از شما شده باشد.
مثلا مشکلات زندگی، کاری و مالی میتواند روی همسرتان تاثیر بگذارد. در مواقع بروز این مشکلات مردان به دلیل بار مسوولیتی که دارند، دچار استرس میشوند و اگر همسرشان با آنها همراه نشود و به آنها سرکوفت و غر بزند و سرزنش کند و این حس برایشان ایجاد شود که همسرشان در مواقع سختی و مشکلات همراه آنها نیست، ممکن است از زندگی شویی خود زده شده و نسبت به همسرشان بیعلاقه شوند.
دلایل بیعلاقه شدن زن نسبت به همسرش
ن نیز در مواقع سختی و مشکلات احتیاج به دلگرمی و همراهی دارند و اگر احساس کنند همسرشان از مسوولیت شانه خالی میکند و نمیتواند تکیهگاه خوبی در مشکلات برای خانوادهاش باشد و در واقع استحکام و قدرتی از همسرش نبیند، ممکن است نسبت به او بیعلاقه شود.
نی که احساس می کنند مردان بر زندگی سلطه داشته و همانند دیکتاتور در زندگی رفتار می کنند، نسبت به همسران خود بی تفاوت هستند.
مردانی که قصد کنترل همسر خود را دارند ( به طور مثال دستور به اینکه چه بکند، چه بپوشد و …) باعث می شوند ن نسبت به آنان بی میل شوند.
زمانی که شوهر درک نمی کند رابطه شویی جدی است، انتظار تعهد داشتن شوهر برای ن برآورده نمی شود. آنها نسبت به مردانی که زندگی را به بازیچه می گیرند بی تفاوت هستند.
حس ارتباط عاطفی برای ن مهم است، کافی است آنها احساس کنند که شوهر صرفا به دلیل رابطه جنسی تمایل به ارتباط دارند، این باعث می شود کم کم از همسر دده شوند.
اگر نسبت به همسر خود بیعلاقه شده اید
احتمالا در این مدت بارها و بارها موضوعاتی در زندگی پیش آمده که باعث ناراحتی شما شده است و احتمالا بارها این فکر به ذهن شما خطور کرده است که شاید از همان ابتدا، انتخاب شما اشتباه بوده است و باید هرچه زودتر به زندگی مشترک خود پایان دهید.
اما برای چند دقیقه به این موضوع فکرکنید که شما در این زندگی مشترک چه چیزهای زیادی یاد گرفته اید! احتمالا شما اکنون کاملا می دانید که چه مسائلی در رابطه تان سر جای خودش نیست و چه مسائلی می تواند باعث اذیت و آزار روحی شما و یا شریک زندگی تان شود. این سرمایه بزرگی است!
سه راهی که پیش رو دارید
در صورت بی علاقه شدن نسبت به همسر شما 3 راه در پیش رو دارید.
1- اولین گزینه این است که با همین روش (که به همسر خود علاقه ای ندارید) به زندگی ادامه دهید که مهم ترین پیامد این روش آسیب های جبران ناپذیری است که به فرزندان تان وارد خواهد شد.
2- دومین گزینه این است که از همسرتان جدا شوید البته طلاق پدیده ای است که عوارض و دشواری های بسیاری را به همراه دارد و در شرایطی که شما در آن قرار دارید، به هیچ عنوان برای راه حل توصیه نمی شود.
گرچه طلاق انتخاب آخر است اما باید زمانی به این انتخاب به صورت جدی اندیشید که قدرت مقابله با عوارض و دشواری های آن در فرد وجود داشته باشد و صد البته راه دیگری برای حل مشکلات وجود نداشته باشد.
3- سومین گزینه که پیشنهاد می شود این است که برای بهبود رابطه تان به مشاور مراجعه وتلاش کنید تا زندگی تان را دوباره بازسازی کنید. این مقاله میتواند در این راه و بازسازی رابطهتان به شما کمک کند.
مراقب باشید از چاله نیوفتید توی چاه !
وقتی در یک ارتباط شویی، مشکلات و تعتی به وجود می آید، قطع آن رابطه و شروع یک زندگی جدید، دقیقا مثل این است که هدیه ای را که گرفته اید و می دانید چیست با هدیه دیگری که اصلا نمی دانید چیست، تعویض کنید! شاید در ابتدا این کار هیجان انگیز به نظر برسد، اما این احتمال نیز وجود دارد که چیزی به مراتب بدتر گیرتان بیاید!
در ضمن خوب است که بدانید آمار نشان می دهد که نیتی زن و مرد در ازدواج دوم و سوم به مراتب بیشتر از ازدواج اول گزارش شده است. بنابراین وقتی شما می توانید یک رابطه مغشوش را به رابطه ای سالم و مسرت بخش تبدیل کنید، چرا این کار را انجام ندهید؟
نحوهی برخورد با شوهر بیمحبت و بیتفاوت
• قدم اول: تصویر ذهنی خود را درباره یک رابطه ایده آل و همسرتان را به او توضیح دهید. در رابطه تان صریح و واضح با همسر خود صحبت کنید و دقیق باشید و از او بپرسید که فکر می کند فرد ایده آلی برای زندگی است.
• قدم دوم: از همسرتان بخواهید که خواسته های خود را از یک رابطه ایده آل توضیح دهد اما تنها بگذارید خودش نظراتش را بیان کند و از طرف او حرف نزنید.
• قدم سوم: در مورد صحبت هایی که می کند و اطلاعاتی که در اختیارتان می گذارد فکر کنید و به رفتار او دقت نمایید که آیا خصوصیاتی که به دنبالش هستید را از خود بروز می دهد و یا تنها صحبت میکند.
همسرتان فردی با اساس و با محبت میشود به شرطی که.
عشق، محبت و توجه شما می تواند تاثیرات فوق العاده ای روی زندگی یک مرد داشته باشد و می تواند حمایت، امنیت، شوق و جراتی را که برای روبرویی با دنیای درونی احساساتش نیاز دارد را به او بدهد. اما باید خودش نیز پذیرای این عشق باشد تا این عشق، محبت و توجه بتواند در او اثر کند.
متاسفانه عشق ورزیدن به همسر در همه مواقع نمی تواند او را تغییر دهد اما میتواند تا حدود زیادی تاثیر گذار باشد. گاهی مردها از لحاظ عاطفی بازتر و پذیراتر می شوند، اما به اندازه ای که برای موفقیت در رابطه کافی باشد، نیست.
گاهی هم این فرآیند طولانی است و شما چنانچه دیگر از این رابطه ناامید شده و حتی در فکر پایان دادن به آن هستید، او متوجه تاثیر عشق شما در خود شده و تصمیم بر تغییر رفتار خود میگیرد اما شاید برای تغییر خیلی دیر شده باشد.
عشق را به رابطهتان هدیه کنید
• اولین گام این است که از همسر خود تقاضا کنید که می خواهید در فرصت مناسب با یکدیگر صحبت کنید.
• به حرف های همسر به دقت گوش دهید.
• از لابه لای حرف های او می توانید نکاتی که برای بهبود رابطه لازم است را فراگیرید.
• به ویژگی های مثبت همسر خود توجه کنید و از وی به دلیل وجود این ویژگی ها تمجید کنید.
• انتظارات خود را با همسرتان در میان بگذارید. یکی از اشتباهات زوجین این است که تصور می کنند چون همسرم مرا دوست دارد باید بداند که به چه محبتی نیاز دارم، چه انتظاراتی دارم و اگر نیاز خود را بیان کنم بی ارزش می شوم. » واقعیت این است تا زمانی که درباره نیازها و خواسته هایتان صحبت نکنید، هیچ فردی حتی نزدیک ترین افراد به شما (همسرتان) نمی داند که شما چه می خواهید.
• انتظارات خود را صریح و روشن بیان کنید. دقت کنید این انتظارات باید واقعی و قابل دسترس باشد؛ برای مثال می توانید مشخصا بیان کنید دوست دارید همسرتان با شما چگونه رفتار کند و چگونه به شما محبت و توجه خود را ابراز کند.
• از همسرتان بخواهید که وی نیز در مورد نوع و روش محبتی که از شما خواهان است صحبت کند تا به تدریج زبان مشترکی را در ابراز محبت به یکدیگر بیاموزید و صمیمیت بین خود را افزایش دهید.
• در مورد نیاز و انتظارات شوهر بی توجه خود با او صحبت کنید. در نظر داشته باشید مردان به دلیل مسئولیت تامین مخارج خستگی زیادی را متحمل می شوند. پس بهتر است قبل از صحبت و گفت و گوی دونفره ، از تلاش های همسر خود تشکر کنید.
• زمانی که شوهر صحبت می کند به دقت به کلام او گوش دهید. اگر می خواهید شوهرتان احساس کند درکش می کنید زمانی که پاسخ می دهد ، گفته هایش را بازگو کنید و بپرسید که ” منظورت این بود ؟ ” من درست متوجه شدم ؟”
• یکی از رفتارهای مناسب با شوهر بی توجه این است که نشان دهید او را درک می کنید. به صور ت شفاف و واضح به همسر بگویید که شرایط کاری و روحی او را درک می کنید و می فهمید.
• زمانی که همسر شما صحبت می کند به او توجه کامل داشته و سر خود را، به نشانه تائید صحبت های او تکان دهید.
• شوهر بی توجه ممکن است نتواند دوست داشتن خود را ابراز کند. اگر دوست دارید در مورد رفتارهای خاص شما مثلا آرایش کردن ، احساست خود را ابراز کنند ، به جای انتقاد با او صحبت کنید و بیان کنید که ” می دونم دوستم داری ولی من نیاز به ابراز زبانی هم دارم”
• لمس و نوازش جسمانی برای شوهر بی توجه بسیار کارساز است. صمیمیت و علاقه مندی مردان با نوازش افزایش می یابد. این کار باعث می شود که صحبت احساسی بین شما و شوهرتان بیشتر شود و راحت تر بتوانید احساسات خود را بیان کنید.
• به همسرتان بگویید که بی توجهی او احساس بی امنیتی به شما می دهد. از او بخواهید صادقانه در مورد این مسئله و راه حل های آن صحبت کنیم.
• اگر به همسر خود پیشنهاداتی برای تغییر دادید، اما او با حالت دفاعی برخورد کرد از او بخواهید نظر و باور خود را نسبت به این مسئله بیان کند و راه حل پیشنهادی خود را بگوید.
• جذابیت ظاهری در خود ایجاد کنید. جذابیت ظاهری برای مردان مهم است. آراسته کردن خود و مراقبت از پوست و موی خود شما را پرانرژی نشان می دهد.
• تعریف و تمجید شوهر را فراموش نکنید. اخلاق بسیاری از مردها همانند کودکان هستند که می خواهند از آنها قدرانی و تشکر شود. برای افزایش اعتماد به نفس شوهر خود باید تفکرات او را تایید کنید. این امر باعث می شود او همه چیز را با شما در میان بگذارد. با صداقت و گاه با زیرکی همه رفتارهای خوبش را به او بگویید.
• برای رابطه جنسی پیش قدم شوید. بهتر است گاهی اوقات شما پیش قدم شوید. این امر سبب می شود شوهر شما احساس کند او را می خواهید. همچنین مردها برای ایجاد رابطه جنسی به زمان نیاز دارند. آنها را درک کنید و صبور باشید و با هم همکاری کنید.
• اگر از صحبت های همسر خود احساس رضایت کردید حتما به او یادآوری کنید. چون درک افراد از کلام و صحبت های خود متفاوت است.
• رفتارهای مثبت همسر در دورانی که به شما بی تفاوت نبوده است را به او یادآوری کنید. به طور مثال به او بگویید ” زمانی درآغوشت می گرفتم و به من توجه می کردی ، من لذت می بردم”
• در مواردی که احساس می کنید مقصر خود هستید ، به طور شفاف به همسر بگویید. به طور مثال ” من از اینکه نمی توانم نیاز جنسی تو را به طور کامل برطرف کنم ، نارحتم و احساس خوبی ندارم”
• و در پایان همان گونه که شما به توجه و محبت همسرتان نیاز دارید وی نیز نیازمند توجه و علاقه شماست. هماطور که دوست دارید با شما رفتار شود با او رفتار کنید.
تهایی برای فهمیدن خواستههای همسرتان
برای جلب محبت و علاقه همسرتان باید طبق خواستههای او رفتار کنید.
به نامزد یا همسرتان کتاب هایی که مختص آنها (ن/مردان) است را هدیه بدهید. در این زمینه سال های اخیر کتاب های فوق العاده ای نوشته شده که نظرات زیادی را ازدیدگاه (مردها/زنها) و درباره آنها ارائه می دهد. پس به یک کتابفروشی مراجعه کنید و کتاب های روانشناسی را انتخاب کنید که فکر می کنید، برای همسرتان جالب تر است. بعد از خواندن آنکتاب ها نظر همسرتان را جویا شوید، ببینید کدام بخش ها را برای درک بهتر او به شما پیشنهاد می کند تا بخوانید.
خطاهایی که باعث بیمحبتی همسر میشود
• برخی اشتباهات کوچک سبب ایجاد سوء تفاهم می شود که نه تنها رابطه شما را بهتر نمی کند بلکه سبب دوری شما از یکدیگر می شود. پس منظورتان را از صحبت یا رفتارتان صریحا بیان کنید.
• هرگز همسر خود را به خاطر بی توجهی و بی احساسی خود سرزنش نکنید. ذات مردان بر خلاف ن به گونه ای است که احساسات و با عاطفه بودن در اولویت قرار ندارد و بسیاری از مسائل را به جای گفتن آن و تخلیه احساسات در خود می ریزند.
• زمانی را که برای صحبت انتخاب میکنید نباید درمان جمع و یا حتی در حضور فرزندان باشد.
• علت ناراحتی همسرتان را بپرسید اما سوالات شما نباید حالت بازجویی داشته باشد و پس از آن به شوهر خود فرصت دهید به آنها پاسخ دهد و عجله ای در شنیدن آن نداشته باشید. سعی کنید سوالات زیاد و طولانی نپرسید.
• فراموش نکنید آقایان اگر با مشکلات کاری مواجه شوند ، احساست و عاطفه آنها کم می شود. بنابراین بی توجهی شوهر را مستقیم به مسائل شویی و مشکل در محیط خانواده ارتباط ندهید. بیشتر مردها اگر دچار مشکل کاری باشند، تعادل روحی آنها به هم می خورد.
• برخی از شوهر های بی توجه از نحوه رفتار خود آگاه نیستند. پس بهتر است به جای اینکه او را به انجام ندادن رفتارهای مورد علاقه سرزنش کنید ، رفتار او را به همان میزان و سطحی که هست برایش توصیح دهید. زمانی که رفتار شوهر را را توصیف می کنید اصلا در مورد خوبی و بدی آن قضاوت نکنید.
• انتظار نداشته باشید همه تقصیر ها از جانب همسر است. شما هم باید تلاش کنید که در خود تغییراتی انجام دهید.
• از بزرگ ترین اشتباهات ن این است که برای رابطه خودشان بدون اطلاع نامزد یا همسرشان تصمیمی می گیرند آن را اجرا می کنند. اگربدون آنکه همسرتان بداند درباره رابطه تان تصمیم می گیرید، نه تنها به او احترام نمی گذارید، بلکه رابطهتان را دچار مشکل می کنید.
منبع: بیتوته
افسردگی در نوجوانان خیلی بیشتر از آنچه تصور میکنید به آنها صدمه میزند
دورهی نوجوانی دوران بسیار سختی است. افسردگی در نوجوانان خیلی بیشتر از آنچه تصور میکنید به آنها صدمه میزند. درواقع آمار تقریبی نشان میدهد که از هر پنج نوجوان، یکی از آنها در مقطعی از نوجوانی دچار افسردگی میشود.
افسردگی کاملا قابلدرمان است. ولی متأسفانه بسیاری از نوجوانان کمکی دریافت نمیکنند.
در دورهی نوجوانی، بدخلقیها و عصبانیتهای گهگاه، کاملا طبیعی هستند. ولی افسردگی چیزی کاملا متفاوت است. تأثیرات منفی افسردگی در نوجوانان بسیار فراتر از غموغصه است.
افسردگی میتواند شخصیت فرد را در دوران نوجوانی کاملا نابود کند. این بیماری باعث میشود تا فرد حس ناراحتی، ناامیدی و عصبانیت وحشتناکی را تجربه کند.
محققان علائم افسردگی که معمولا بر نوجوانان تاثیر می گذارد را بدین شرح عنوان می کنند:
- مشکل در تمرکز کردن و بروز علائم اضطراب.
- خشم و بی حوصلگی.
- تغییر در اشتها.
- عدم تمایل به رفتن به مدرسه یا شرکت در فعالیت های اجتماعی.
- داشتن حس مریضی.
- داشتن اعتماد به نفس کمتر یا احساس اینکه نمی تواند به درستی کاری را انجام دهند.
خیلی از رفتارهای خروشان و ناسالم نوجوانان و بیادبی آنها میتواند نشاندهندهی افسردگی باشد. نوجوانان ممکن است این رفتارهای ناسالم را نشان دهند تا درد پنهانی خود را تحمل کنند.
۱. مشکلاتی در مدرسه
افسردگی باعث میشود که فرد انرژی نداشته باشد و نتواند تمرکز کند. این مسئله در مدرسه به غیبت زیاد، نمرههای پایین و کلافه شدن از تکالیف منجر میشود. این مشکل بهخصوص وقتی قابلتوجه است که نوجوان قبلا دانشآموز خیلی خوبی بوده باشد.
۲. فرار کردن
بسیاری از نوجوانان افسرده از خانه فرار میکنند یا قصد فرار دارند. این کار معمولا برای جلب توجه انجام میشود.
۳. استفاده از مواد مخدر یا الکل
نوجوانان افسرده ممکن است از مواد مخدر و الکل برای خوددرمانی استفاده کنند. متأسفانه مواد مخدر اوضاع را خرابتر میکند.
۴. اعتمادبهنفس پایین
افسردگی میتواند در نوجوان باعث احساس زشتبودن، خجالت زدگی، شکستخوردگی و بیارزش بودن شود.
۵. اعتیاد به تلفن هوشمند
ممکن است که نوجوانان از اینترنت به عنوان راهی برای فرار از مشکلات استفاده کنند. ولی استفادهی بیشازحد از تلفن هوشمند و اینترنت، فقط تنهایی آنها را بدتر میکند و افسردگی در نوجوانان را تشدید مینماید.
۶. بیاحتیاطی
نوجوانان افسرده ممکن است کارهای خطرناکی انجام دهند. ازجمله رانندگی بیاحتیاط، زیادهروی در نوشیدن الکل و بیبندوباری.
۷. خشونت
گاهی اوقات پسران قربانی خشونت قلدرهای مدرسه میشوند. این مسئله باعث افسردگی در نوجوانان میگردد. به همین خاطر ممکن است که آنها به خشونت و پرخاشگری پناه ببرند.
افسردگی باعث میشود که فرد انرژی نداشته باشد و نتواند تمرکز کند
والدین چه کاری می توانند انجام بدهند؟
یک نوجوان افسرده بودن و درست و سنجیده رفتار کردن، کار راحتی نیست. می توانید از این توصیه ها کمک بگیرید:
۱) اگر رفتار و اخلاق نوجوان شما به گونه ای است که مشکوک هستید ممکن است افسرده شده باشد، با پزشک م کنید. اگر او سالم باشد ضرر نمی کنید اما اگر افسردگی اش درمان نشود ممکن است اعتیاد و خودکشی برای او به بار بیاورد.
۲) خانواده می تواند پناه خوبی برای یک نوجوان افسرده باشد. با فرزندتان مهربان باشید و به او اجازه دهید که احساسات و افکارش را با شما در میان بگذارد. روابط خوب و محکم با نوجوانتان به شما این امکان را می دهد که در همان مراحل اولیه افسردگی از حال او با خبر شوید و بتوانید سریعتر اقدام کنید. علائم افسردگی در نوجوانتان نباید شما را ناراحت کند و مهمتر این که رفتاری پرخاشگرانه با او نداشته باشید و هرگز او را مسخره نکنید.
۳) گوش شنوا باشید. از نصیحت کردن و فرمان دادن و دعوا کردن خودداری کنید و سعی کنید در عوض به مشکلات و احساسات فرزندتان گوش کنید و بفهمید که چه چیزهایی ذهن او را درگیر خودش کرده. درباره مشکلات خانواده هم به نحوی که بر آنها تاثیر منفی نداشته باشد و آنها را نگران نکند. صحبت کنید. در عین حال فرزند خود را تشویق کنید تا احساسات خود یا هر نگرانی دیگری که دارد را هر طور می خواهد با شما در میان بگذارد.
۴) نوجوانتان را تشویق کنید مهارتهای مورد علاقه اش را یاد بگیرد.همین مهارتها می تواندبه او انگیزه تلاش برای زندگی بدهد. مثلا اگر نقاشی یا ورزش خاصی را دوست دارد به او اجازه دهید در آن زمینه پیشرفت کند. همچنین لازم است این اطمینان را در آنها ایجاد کنید که کاملاً طبیعی است گاهی بعضی چیزها را بخوبی یاد نگیرند و تنها چیزی که برای آموختن نیاز دارند، زمان و تمرین بیشتر است.
۵) موفقیت فرزندتان در یک زمینه کوچک را بزرگ کنید و بگذارید مغرور شود. این تشویق به او کمک می کند که استعداد خود را بشناسد و تلاش بیشتری برای کسب موفقیتهای بیشتر کند.
۶) از پیش داوری و قضاوت بی موقع خودداری کنید. اجازه دهید نوجوان گام های طبیعی خود را در مسیر رشد بردارد و او را با انتظارات بیش از حد خود یا ایجاد دیگر مسئولیت های خانوادگی به زحمت نیندازید.
۷) با آنها در مورد موضوعاتی نظیر فشار همسالان، انتخاب یک برنامه روزمره، دوستیابی، مسائلی نظیر سیگار کشیدن، مواد مخدر و مسائل جنسی تا حدی که امکان دارد و می تواند برای آنها مفید باشد، صحبت کنید. دورادور او را تحت نظر داشته باشید و با دوستانش هم آشنا باشید.
۸) اجازه دهید فرزندتان در هر زمانی که به شما نیاز دارد، حتی اگر خسته هستید، با شما حرف بزند و مسائلش را به شما بگوید. او را برای آخر هفته منتظر نگذارید، اما در عین حال آنقدر در دسترس نباشید که وقتی برای تنها بودن و خلوت کردن نداشته باشد.
۹) برنامه ای بریزید که فرزندتان شبها زود و به موقع به خواب برود. تحقیقات پزشکی نشان داده بچه هایی که زودتر می خوابند، خواب کافی داشته و کمتر به افسردگی مبتلا می شوند. متخصصان انجمن خواب آمریکا اعلام کرده اند۸ تا ۹ ساعت خواب برای نوجوان شما لازم است. دیگر نظارت بر کافی بودن خواب با شما!
۱۰) لازم است بدانید کسانی که داروهای ضد افسردگی مصرف می کنند ممکن است بیشتر به خودکشی فکر کنند و بنابر این اگر نوجوان شما طبق توصیه پزشک داروی ضد افسردگی می خورد دیگر با خیال راحت او را رها نکنید. بلکه لازم است رفتار و اخلاق او را زیر نظر داشته باشید و مراقب علائم میل به خودکشی باشید تا بتوانیدبا پزشک درمیان گذاشته و به موقع جلوی او را بگیرید.
منبع : بیتوته
تمرینهای ذهن آگاهی به شما کمک میکند در مقابل فشار و استرسهای روزمره، مقاومت بیشتری داشته باشید و با آرامش بیشتری به مسیرتان ادامه دهید.
ادراک و توجه، مفاهیمی هستند که ریشه در آگاهی انسان دارند؛ آگاهی از آنچه در اطرافمان رخ میدهد و آنچه انجام میدهیم. یعنی زمانی که چیزی میخوریم، به بافت، رنگ و طعمهای مختلف غذا توجه کنیم. ممکن است کمی عجیب به نظر برسد؛ ولی از آخرین باری که واقعاً لذت بردید یا خودتان را در لحظه رها کردید چقدر گذشته است؟ چگونه میتوان به ذهنآگاهی رسید؟
پیش از هر چیز باید بدانید که ذهنآگاهی، ریشه در بودیسم دارد: ذهن آگاهی یک شیوه هستی و تجربهی زندگی است.
ذهنآگاهی به معنی حضور در لحظهی حال است. این اقدام، سختتر از آن است که با تکیه به روزمرگیها حاصل شود؛ ولی درعینحال یکی از ضروریات زندگی هرروزهی شما است.
بزرگترین مانعی که بر سر راه شما وجود دارد، این است که از زمان حال غافل شوید. چه در جلسات کاری، زمان پیادهروی یا هر فعالیت دیگری، سعی کنید از همهی ذرات زندگی، حتی جوانب خستهکنندهی آن، لذت ببرید.
سؤالی که پیش میآید این است که چرا اصولاً باید ذهنآگاهی را تمرین کنید؟ ذهنآگاهی با تقویت ارادهی شما، استرس و اضطرابی را که سد راه موفقیت و دستیابی به اهداف میشوند، از بین میبرد. مؤسسهی Mindful در وبلاگ خود توضیح میدهد که چرا این تمرینها، به کاهش اضطراب شما کمک میکند:
دههی ۷۰ میلادی، یک دورهی آزمایشی مشهور و موفق به نام کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی» برگزار شد که ثابت میکرد این تمرینها، به مقابله با افکار منفی که انسانها هر روز با آنها دستبهگریباناند، کمک میکند. درعینحال میتوان از تمرینهای مدیتیشن در کنار شناخت درمانی کمک گرفت.
و درنهایت، ذهن آگاهی با وضوح بخشیدن به دیدگاه مردم، شیوهی زندگی آنها را تغییر میدهد.
منبع: زومیت
مثبت اندیشی کلید موفقیت
نگرش شما عملکردی مشابه طراحی داخلی برای یک ساختمان در سازماندهی ذهنتان دارد. نگرش شما تاثیر قابل توجهی در شکلگیری مسیر زندگی و کاری شما دارد. در این مقاله با ما همراه باشید تا تاثیرات شگرف مثبت اندیشی بر موفقیت و راههای تغییر نگرش و رسیدن به مثبت اندیشی را بدانید.
مثبت اندیشی کلید موفقیت شماست
اعمال از افکار سرچشمه میگیرد. برای موفق بودن، افکاری که در ذهن میپرورانید را را درست و با دقت انتخاب کنید. افکاری که شما درباره خودتان، تواناییهایتان، دستاوردهای مالیتان (یا شکستهای مالیتان) دارید و همچنین تصوری که در ذهنتان نسبت به تواناییتان برای رسیدن به موفقیت دارید، در نهایت در زندگیتان عملی خواهند شد.
معادلهی تشخیص نوع نگرش
با این معادله نگرش خود را ارزیابی کنید: نگرش=حرکت. این معادله بیان میکند که نگرش آن چیزی است که حرکت رو به جلو یا رو به عقب شما را تعیین میکند. بنابراین باتوجه به اینکه در زندگیتان چگونه حرکت میکنید، میتوانید نگرشتان را ارزیابی کنید.
تاثیر مثبت اندیشی در دنیای کسب کار
در دنیای کسبوکاری که هر شخص برای ساختن منابع، استعدادها، امور مالی، فناوری و غیره تلاش میکند، موفقیت یک شخص به دلیل مصمم بودن و انعطافپذیری اوست.
در کسبوکار، نگرش همه چیز است. اگر باور داشته باشید که میتوانید موفق شوید، حتما خواهید توانست. نگرش شما دربارهی موفقیت، در واقع پیشگویی شماست. پس برنده بودن را انتخاب کنید.
اگر نگرش شما منفیِ و غیرمولد است و احساس میکنید نیاز به تغییر الگوی تفکر دارید، میتوانید راهکارهایی که در ادامه آوردهایم را انجام بدهید:
راهکارهایی برای مثبت اندیشی
راهکارهای تغییر نگرش
1- آماده سازی ذهن
شما باید یاد بگیرید که خودتان را برای یک وضعیت ذهنی مثبت آماده کنید. افکاری که از ایمان و عقیده و قدرت درونیتان سرچشمه میگیرد را جایگزین افکار ترسآور و ناامیدکنندهی تان کنید. برای این کار باید تمرکز خود را بر تواناییهایتان بگذارید. این کار باعث میشود که از حرکت باز نایستید و به تلاش ادامه بدهید.
2- عامل انگیزه خود را کشف کنید
در جستوجوی چیزهایی باشید که به شما انگیزهی تلاش و کوشش میدهد. فکر کنید که در گذشته چه چیزهایی به شما انگیزه داده است تا تغییری در زندگیتان ایجاد کنید و به دنبال اهدافتان بروید. زمانی که بتوانید به خودتان برای یک هدف انگیزه بدهید، باعث میشود سریعتر در مسیرتان حرکت کنید و در نهایت موجب خواهد شد که موفقیتهای بیشتری به دست آورید.
۳- الگوهای ذهنیتان را انتخاب کنید
الگوهایی برای خود انتخاب کنید که به تجسم اهدافتان کمک کند تا برای رسیدن به آنها، مهارتهای خود را افزایش دهید. برای حفظ نگرش مثبت و مشتاقانه، الگوهایی برای موفقیت خلق کنید و مدام دربارهی آنها فکر کنید.
۴- به تحقق یافتن هدفتان باور داشته باشید
هرچقدر عمیقتر به تحقق یک هدف باور داشته باشید، احتمال بیشتری برای محقق شدن آن وجود دارد. این نوع تمرین ذهنی، باعث مثبتاندیشی شما میشود و شما را به سمت دستیابی به موفقیت سوق میدهد. من معتقدم که شما به شکل طبیعی برای آنچه که تجسم میکنید، تلاش خواهید کرد.
5- به ذهن خود نظم ببخشید و با برنامه حرکت کنید
زمانی که در کار خود با چالش مواجه میشوید، شاید احساس کنید که کنترل احساسات و افکار خود را از دست دادهاید. برای اینکه خوشبین باقی بمانید، ذهن خود را نظم ببخشید تا از افکار بدبینانه خالی شود و از لغزش در سراشیبیِ سؤالِ چه میشود؟» نجات پیدا کنید.
6- مدیریت اضطراب
اضطراب در واقع ترس از آینده است. به خودتان یادآوری کنید که اگر شود چه؟» در حال حاضر رخ نداده است. این تنها یک تئوری است. پس بر آنچه که در حال حاضر میتوانید کنترل کنید، تمرکز کنید.
7- تمرکز کردن روی راه حل
هر فکر دانهای است که شما برای برنامهریزی نوع نگرش و در نتیجه نوع رفتارتان، آن را میکارید. برای اینکه نگرش خوبی داشته باشید، یاد بگیرید که ذهنتان را بر راهحلها متمرکز کنید نه بر مشکلات.
8- با انرژی و خوشحال باشید
باید با انرژی و خوشحال باشید، بشتر بخندید و از کارتان لذت ببرید. مشتاق موفقیت باشید و اشتیاق خود را نشان بدهید. به این ترتیب یک شوق طبیعی در رفتار شما نمایان خواهد شد و به نظر خواهد آمد که نمیتوانید برای دست به کار شدن و تبدیل اشتیاقتان به عمل صبر کنید. این شوق نمایندهی تمام احساسات شماست.
9- متعهد باشید
زمانی که ۱۰۰ درصد متعهد به کارتان باشید، به عنوان موتور محرکهی شما برای رسیدن به اهدافتان عمل میکند. تعهد کامل، شک و تردید را از بین میبرد.
10- معنویات ذهنتان را تقویت کنید
به دنبال معنای عمیقتری باشید. انگیزه های معنوی نه تنها روح شما را پرورش میدهد، بلکه اگر بتوانید بین آنها با اهداف کاری خود ارتباط برقرار کنید، به این احساس خواهید رسید که با کارتان اهدافی که برای زندگی دارید، محقق خواهد شد.
شغل شما جایی است که بتوانید در یک مقیاس بزرگ بر دیگران تأثیر مثبت بگذارید. این نوع تفکر به هدفی که برایش کار میکنید، معنا میبخشد و شما را قادر خواهد کرد که ببینید چگونه هدفتان به زندگی دیگران کمک میکند. این موضوع به شما قدرت بیشتری برای انجام کارتان میدهد.
11- کمی بیخیال باشید
هنگامی که در تلاش برای دستیابی به موفقیت هستید، به دنبال جنبههای مفرح و لذتبخش زندگی نیز باشید. این باعث میشود که استرستان کاهش پیدا کند. هرچقدر کمتر استرس داشته باشید، انرژی مثبت بیشتری خواهید داشت که باعث تلاش سختتر شما خواهد شد.
بیخیال بودن مهارت بزرگی است که باعث میشود محیط کاری اطرافتان شادتر شود و به شخصیت شما کاریزما میبخشد (جذابیت شخصیتی) و در کسانی که با شما یا برای شما کار میکنند، اعتماد و علاقه بهوجود میآورد.
12- فعالیت بدنی خود را بیشتر کنید
یکی از سریعترین راهها برای تغییر نگرش منفی، تغییر در وضعیت جسمی است. اگر استرس دارید، فعالیت بدنی خیلی سریع در شما آرامش ایجاد میکند. این کار کمک میکند تا فکرهای منفی را از سر خود بیرون کنید و انرژی خود را برای دیدن افکار مثبت جمع کنید.
ورزش (یا هر نوع فعالیت بدنی) شما را به سمت یک وضعیت متعادل ذهنی سوق میدهد که به شما اجازه میدهد تا مثبتاندیشی خود را افزایش دهید. حرکت به صورت طبیعی باعث آزاد شدن استرس میشود که برای تعادل ذهنی و تداوم انگیزه بسیار ایدهآل است. اگر نمیتوانید در یک روز پر از استرس به باشگاه بروید، حداقل یک پیادهروی کوتاه (مثلا ۱۵ دقیقه) انجام بدهید.
13- افکار و احساساتتان را کنترل کنید
بر خودتان مسلط شوید: برای موفق شدن باید بر دو چیز تسلط داشته باشید. افکار و احساساتتان. اگر به طور ذاتی بدبین هستید، تصمیم بگیرید که آگاهانه مسئولیت انتخاب نگرش خود را بر عهده بگیرید. مثبتاندیشی را در اخلاق و تعاملتان با دیگران در پیش بگیرید. زمانیکه بتوانید بر دنیای درونی خود تسلط پیدا کنید، بر دنیای بیرونی خود نیز میتوانید تسلط پیدا کنید.
اثرات شگفتانگیز مثبت اندیشی
اثرات شگفت انگیز مثبت اندیشی
مثبت بودن قدرت تمرکز شما را بالا میبرد
مثبت اندیشی باعث میشود حواستان به حواشی، منفی بافیها و پیشآمدهای جزئی که باب میلتان نیستند پرت نشود و در نتیجه تمامی تمرکزتان رو مسیر اصلیتان قرار میگیرد
نگرش مثبت باعث تقویت اعتماد به نفستان میشود
مثبت بودن نقاط ضعف و چیزهایی که باعث آزارتان میشود را برایتان کمرنگ کرده و در نتیجه باعث بالا بردن اعتماد به نفس شما میشود.
مثبت اندیشی، فرصتهای زندگیات را نمایان میسازد
تا زمانی که درحال غر زدن و گله کردن از زمین و زمان و خلاصه منفیبافی باشی، نمیتوانی فرصتهای زندگیات را که راه رسیدن به موفقیت هستند را ببینی و قابلیت تشخیص آنها را نداری.
با مثبت اندیشی به خود باوری میرسید
مثبت اندیشی استعدادها و تواناییهایتان را برای شما آشکار میسازد و باعث میشود به خود اعتماد داشته و به خودباوری برسید.
نگرش مثبت نقطه تحمل را بالا میبرد
مثبت فکر کردن مانند یک محرک برای کارایی و قدرت شماست. اگر مثبت اندیش باشید کارها برایتان آسان تر و قابل حلتر میشود.
مثبت اندیشی باعث جلب اعتماد دیگران میشود
در قسمت بالا به تاثیر مثبت اندیشی در کشف تواناییها و در نتیجه خودباوری و بالا رفتن اعتماد به نفس اشاره شد. زمانی که شما به خودباوری برسید و اعتماد به نفس داشته باشید، دیگران نیز راحتتر میتوانند به شما اعتماد کنند و مسئلیت های بزرگتری به شما بسپارند. در نتیجه میتواند باعث ارتقا جایگاه شما در کار و یا خانواده و .شود.
کلید طلایی خوشبختی در همه زمینهها:
"نفوس بد نزن"، "بد به دلت راه نده"، "لفظ بد نیا"، "منفی نباش"، "هر چی فکر کنی همون میشه"، "مثبت فکر کن"، "مثبت باش"
و از عبارات مثبتی چون: "من میتوانم"، "من قادر هستم"، "چنین چیزی ممکن است و از عهده انجام آن بر می آیم"، "چقدر این کار برایم لذتبخش است" و. استفاده کنید و همواره شادی، قدرت و موفقیت را در وجود خود زنده نگه دارید.
منبع : بیتوته
در دنیای هالیوود، ازدواجهایی با فاصلههای سنی زیاد پدیدهی جدیدی نیستند، اما برای افرادی که ثروتمند و مشهور نیستند، قرار گرفتن در چنین رابطههایی دردسرهای زیادی دارد. شما چه زوج بزرگتر باشید و چه زوج کوچکتر، با مشکلاتی روبرو خواهید شد.
ممکن است وجه اشتراک چندانی نداشته باشید
با توجه تفاوت سنی زیادی که بین شما و همسرتان است، به احتمال زیاد سلیقهها و علاقه مندیهایتان هم با هم فرق میکند. مثلا وقتی در اتومبیلتان هستید شاید به سختی بتوانید موزیکی انتخاب کنید که هر دوی شما دوستش داشته باشید یا موضوعاتی پیدا کنید که بتوانید سر صبحانه درموردشان حرف بزنید. این تفاوتها به مرور زمان هر دوی شما را خسته و دده خواهند کرد، اما زیاد هم ناامید نباشید. همیشه راههایی وجود دارند و میتوانید زمینههای مشترکی بین خودتان پیدا کنید و به هم نزدیکتر شوید.
به عبارتی دیگر، روی تشابهات تمرکز کنید و وقتتان را صرف فکر کردن به تفاوتها و بحث کردن در مورد آنها نکنید. از آشنا شدن با دوستان همدیگر واهمه نداشته باشید و با هم دوستان جدیدی پیدا کنید. با بیشتر توجه کردن به تفاوتهایتان به نگرش جدیدی دست پیدا خواهید کرد که انگیزه بخش است و کمکتان میکند بیشتر احساس کنید در زندگی هم نقش دارید.
رابطهی شما مورد قضاوت و سوال قرار میگیرد
یکی از اتفاقهای ناخوشایندی که باید انتظار داشته باشید این است که ممکن است دیگران از شما سوالهایی بپرسند که در واقع به هیچکس جز خودتان ربط ندارد. بیشتر مردُم فکر میکنند ظاهرا غیرعادی بودن رابطه و ازدواج شما به آنها این اجازه را میدهد که درموردش اظهار نظر کنند. در نگاه چنین افرادی هر مشکلی که پیدا کنید (فرقی هم نمیکند چه باشد یا چقدر جدی باشد) بی بروبرگرد نتیجهی فاصلهی سنی زیادی است که بین شما و همسرتان وجود دارد. ضمنا جامعه نیز هنوز نپذیرفته است که یک زن جوان با مرد سن دار یا یک مرد جوان با زنی سن بالا ازدواج کند، پس اگر شما هم چنین شرایطی دارید از اینکه برداشت دیگران از دلیل چنین ازدواجی، ثروت است تعجب نکنید.
مهم این است که اجازه ندهید اظهار نظرهای نسنجیده رویتان اثر بگذارند. بیشتر مردم بیرحمند و تمایل دارند هر چیزی را که طبق روال عادی نیست قضاوت کنند، حتی اگر هیچ نکتهی قابل توجهی نداشته باشد. بهترین راه برخورد با چنین قضاوتهایی این است که به دنبال راهی ساده و مودبانه برای خاموش کردن آنها باشید. اما اگر این اظهار نظرها و قضاوتها از جانب اعضای خانوادهتان بود باید با آنها صحبت کنید و برایشان درمورد انتخابی که کردهاید توضیح دهید. هرگز اجازه ندهید کلام کسی آزارتان دهد یا کسی رابطهتان را زیر سوال ببرد. شما خودتان میدانید چرا چنین تصمیمی گرفتهاید و این تنها چیزی است که اهمیت دارد.
ممکن است مثل یک بچه با شما رفتار شود
اگر شما زوج کوچکتر در رابطهتان باشید، شاید گاهی احساس کنید همسرتان شما را آنقدر که باید جدی نمیگیرد. مثلا ممکن است شما را کنترل کند یا جوری رفتار کند که انگار از شما بیشتر میداند و میفهمد. دلایل چنین رفتارهایی میتواند گوناگون باشد؛ مثلا شاید به جوانی شما حسادت میکند، یا مشکلی جدیتر داشته باشد. اگر همسرتان مقابل دیگران از جایگاهی بالاتر و برتر با شما رفتار میکند بدون تردید مشکلی جدی در آیندهای نزدیک خواهید داشت.
بهترین کاری که میتوانید بکنید این است که با همسرتان به طور جدی حرف بزنید. به او توضیح دهید که رفتارش چه احساسی به شما میدهد و سعی کنید دلایل پنهان این رفتارهایش را بفهمید. به طور کلی داشتن سن بالا همیشه هم به معنی بیشتر دانستن و عاقلتر بودن نیست، بنابراین این واقعیت که شما جوانتر از همسرتان هستید دلیل نمیشود با شما مثل یک بچه رفتار کند یا شما را دست کم بگیرد.
شاید در دیدار با اقوام و آشنایان خجالت زده بشوید
اگر دختر جوانی هستید که با یک مرد سن دار ازدواج کردهاید شاید معرفی کردن همسرتان به اقوام و دوستان برایتان کار سختی باشد، چون احتمالا از قضاوتها و سوال و پرسشهایشان واهمه دارید و خجالت میکشید. اما نباید چنین احساسی داشته باشید. آنها اگر ببینند شما دو نفر چقدر با هم شاد و خوب هستید ناخودآگاه نظرشان عوض خواهد شد.
نکتهی مهم دیگر اینکه نباید دچار تردید بشوید. نگذارید همسرتان فکر کند شما نسبت به انتخابتان شک دارید یا پشیمان شدهاید. شاید شما نتوانید دیگران را متقاعد کنید رابطهتان را عادی تلقی کنند، اما میتوانید نشانشان بدهید خودتان این رابطه را کاملا مناسب و عادی و البته راضی کننده میدانید.
برنامه ریزی برای آینده، کار سادهای نخواهد بود
شاید خیلی راحت نتوانید درمورد آیندهتان تصمیمی بگیرید، اما این مسئله همچنان بخش مهمی از رابطهی شماست. یکی از بزرگترین چالشهای ازدواج با فاصله سنی زیاد، بچه دار شدن است. قبل از ازدواج و جدی شدن رابطهتان باید در این مورد کاملا شفاف حرف بزنید و به یک نتیجهی قاطع برسید. البته فاکتورهای بیولوژیکی را نباید نادیده بگیرید، مخصوصا اگر میدانید که طرف مقابلتان بچه میخواهد و شما از نظر بیولوژیکی قادر به بچه دار شدن نیستید.
ضمنا این واقعیت را نیز باید بپذیرید که اگر شما زوج جوانتر در این رابطه هستید ممکن است روزی ناچار شوید یک پرستار تمام وقت برای همسرتان باشید. در لحظه زندگی کردن عالیست، اما نباید از واقعیتهای غیرقابل اجتناب آینده چشم بپوشید، مثلا اینکه همسر شما همیشه بسیار سندارتر از شما خواهد بود.
هر چند خیلیها میگویند سن فقط یک عدد است، اما ازدواج کردن با کسی که خیلی از شما جوانتر یا سندارتر است اغلب چالشهای زیادی خواهد داشت که کنارآمدن با آنها نیاز به صبر و تلاش زیادی دارد. کلام اخر اینکه این شما هستید که تصمیم میگیرید چه کسی شریک زندگیتان باشد، پس درمورد انتخابتان اعتماد بنفس داشته باشید و با هم روی مسائلتان کار کنید. تا مادامی که همدیگر را دوست دارید و به هم احترام میگذارید، سن واقعا فقط یک عدد خواهد بود.
منبع: برترین ها
خیلی از زوجها به دلیل ارتباط نه چندان خوشایندی که با خانوادهی همسر خود دارند، در زندگی شویی خود دچار کشمکشهایی میشوند. آماری که مربوط به سال ۲۰۱۳ است نشان میدهد ۱۱ درصد از زوجهایی که از هم جدا شده بودند، علت جدایی خود را مشکلاتی در ارتباط با خانوادهی همسران خود میدانستند. هر چند این رقم بالا به نظر نمیرسد، اما هشداردهنده است، زیرا یک زندگی مشترک هرگز نباید به دلیل مشکلاتی مربوط به خارج از رابطه نابود شود.
به طور کل در زندگی هیچ رابطهای با تنش و بگومگوهای زیاد خوشایند نیست و ما به عنوان انسان برای بقا و ادامهی حیات خود نیاز داریم روابطی سالم، شاداب و انگیزه بخش با دیگران داشته باشیم. ما دوست داریم بابت کارهای خوب و جالبی که در زندگی انجام میدهیم در خاطر دیگران بمانیم، و خاطرات بد و آزاردهنده از خود در ذهن دیگران به جا نگذاریم. یکی از راههایی که کمکمان میکند خاطرات ما در ذهن دیگران مثبت باشد نه منفی، این است که روابط کدر و نامطلبوبی که وجود دارند را در صورت امکان بهبود بدهیم و دوباره بسازیم. اگر رابطهی شما با خانوادهی همسرتان سالم و خوب نیست و همین مسئله شما را در زندگی دونفرهتان به دردسر انداخته است، توصیههایی برایتان داریم تا این رابطه را بهبود بدهید.
اول باید بدانید که رابطهی شما با خانوادهی همسرتان چه تاثیری بر زندگی شوییتان میگذارد:. ممکن است همسرتان بابت این موضوع که شما به اندازهی کافی به خانوادهاش احترام نمیگذارید آزرده و دلخور بشود. دورهمیهای خانوادگی و اوقاتی که باید معمولا در جمع خانوادهها سپری شوند به دلیل رابطهی ضعیف شما با خانوادهی همسرتان پرتنش و یا حتی نابود میشود بچهها نیز از این مشکل ارتباطی تاثیر میگیرند و دچار احساسات منفی میشوند رنجشها و کدورتهای به وجود آمده باعث سوء تفاهم در ارتباطها میشوند.
چگونه روابط خود با خانوادهی همسرتان را بهبود بدهید. به خودتان اجازه بدهید تا ببخشید و بگذرید. نگه داشتن احساس خشم و رنجش در دل فقط به شما آسیب میزند و تاثیری روی طرف مقابلتان ندارد. پس خودتان را از درد و کینه رها کنید و تمرکز و توجهتان را معطوف چیزهایی کنید که در زندگی ارزش و اهمیت خیلی بیشتری دارند به جای اینکه در لاک دفاعی خود فرو بروید سعی کنید موقعیت آنها را درک کنید و احساسات خودتان را ارزیابی کنید. البته این طبیعیست وقتی که ناراحت و دلخورید، ارتباط تان نیز متاثر شود. اما پیش از هر گونه گفتگو و برخوردی به خودتان یادآوری کنید که همیشه آرام و خونسرد باشید و قبل از جواب دادن، چند لحظهای مکث کنید و به پردازش آنچه میخواهید بگویید بپردازید.
تصمیم بگیرید هر آنچه را که در گذشته روی داده پشت سرتان قرار دهید. هر چه که در گذشته گفته شده و انجام شده متعلق به همان زمان است و نباید دیگر در موردشان بحث کنید و اجازه دهید یک بار دیگر هم شما را آزرده کنند. این کار کمکتان میکند دردهایی که دارید التیام پیدا کرده و احساس کنید از آن موضوع رها و سبُک شدهاید و دیگر این احتمال وجود ندارد که دوباره از آنها متاثر شوید از موقعیتها و فرصتهای مناسب برای بهبود روابط و ساختن خاطرات خوش استفاده کنید. فرصتهای جدید کمکتان میکنند خاطرات بد گذشته را کمرنگتر کنید. برای نمونه دعوت از خانوادهی همسر برای یک دورهمی کوچک میتواند خیلی موثرتر از کارهای بزرگتری، مثلا تهیهی هدیههای آنچنانی باشد. یا اینکه میتوانید در بعضی از تصمیم گیریها نظر آنها را نیز جویا شوید و با این کار احترام خود را نسبت به آنها نشان دهید.
همهی ما در زندگی گاهی در روابط خود دچار کدورتهایی میشویم، اما به این معنی نیست که این کدورتها و اختلافها حل نشدنیاند. اگر راههای ارتباطی را باز بگذارید و احساس همدلیتان را همیشه زنده نگه دارید، بسیاری از ناراحتیها را از بین میبرید و میتوانید روابطی سالم و بانشاط برقرار کنید که هم خودتان لذت ببرید و هم همسر و فرزندانتان خوشحال و راضی باشند.
منبع: برترین ها
هیپنوتیزم یا خوابگری شاخه ای از علم روانشناسی است که فرد در آن با استفاده از تلقین، در حالت خاصی از هوشیاری قرار می گیرد و ذهن در آن روی موضوع خاصی متمرکز می شود، در امواج مغزی تغییر ایجاد می شود و آگاهی محیطی کاهش می یابد و درباره موضوعات قابل توافق تلقین پذیری فرد افزایش می یابد.
هیپنوتیزم، را تقریبا همه، وقتی که غرق مطالعه یک کتاب، گوش کردن به موسیقی دلخواه، تماشای یک فیلم یا هر فعالیت مورد علاقه دیگری هستند تجربه نموده اند زیرا در این هنگام ارتباط آنها با محیط اطراف کم می شود و ممکن استدر این موقعیت ها متوجه صدای اطراف نشوید.
افرادی که هنگام فکر کردن به موضوعی به شدت روی موضوع متمرکز می شوند توانایی هیپنوتیزم پذیری مناسبی دارند، و وقتی این فرد در حالت هیپنوتیزم قرار می گیرد، ذهنش برای پذیرش پیشنهادات و تلقینات درمان گر آمادگی دارد و هیپنوتیزم بر آنها اثر بخش تر است و تلقینات مثبت و درمانی به لایه های عمیق ذهن نفوذ می کنند.
هیپنوتیزم یا خوابگری چیست؟
اقسام هیپنوتیزم به سه گونه عمده تقسیم می شوند:
تلقینی، پسرفتی و تحلیلی.
متخصصین علم هیپنوتیزم هر یک از این اقسام را بکار می برند. تلقین درمانی زمانی است که برای تغییر دادن طرز فکر، احساس و کردار به فرد تلقینات ساده ای القا شود تا مشکل او اینگونه حل گردد. در این گروه هیپنوتیزم کنندهای نمایشهای سرگرمی نیز قرار می گیرند ،هر چند این روش جنبه درمانی ندارد.
در پسرفت درمانی فرد باید خاطرات گذشته خود را بیاد بیاورد، تا به علت مشکلات کنونی، پی ببرد. در تحلیل درمانی متخصص ذهن ناخودآگاه فرد را تحلیل کند تا مشکلات او حل شود.
تلقین درمانی از انواع هیپنوتیزم
5 مرحله زیر را برای هیپنوتیزم باید انجام دهید:
مرحله 1:
تصمیم گیری در مورد کاری که می خواهید انجام دهید . در چند کلمه تلقینات را مرتب نمایید.
مرحله 2:
شیوه انجام تلقینات هیپنوتیزم
مرحله 3:
چهره گیرنده را تصور کنید و در ذهن خود تجسم کنید. در صورت واضح نبودن تصویر نگران نباشید و دوباره تلاش نمایید.
مرحله 4:
با تصویر ذهنی صحبت کنید و تلقینات را القا نمایید. حداقل زمان برای این مرحله 10 دقیقه است.
مرحله 5:
در مرحله پایانی چشمان خود را گشوده و منتظر نتیجه باشید.
آموزش مرحله به مرحله هیپنوتیزم
تجربه 1
شما با هیپنوتیزم می توانید با دوستانتان از طریق تصویر ذهنی صحبت نمایید و از آنها بخواهید با شما تماس تلفنی برقرار کنند. چند دقیقه صبر کنید و نتیجه را بررسی کنید.
تجربه 2
با چهره رئیستان بطور ذهنی صحبت کنید و از او درخواست روابط دوستانه داشته باشید.
تجربه 3
با اعضای خانواده بطور ذهنی صحبت نمایید و از آنها بخواهید که شاد باشند.
تجربه 4
برای یک تجربه سرگرم گننده به دوستتان بگویید که در مورد یک رنگ فکر کند. بعد شما نام رنگ را در قطعه کاغذی بنویسید. سپس از او بپرسید که نام یک رنگ را بگوید. او نام همان رنگ را خواهد گفت.
هیپنوتیزم یک سرگرمی برای دوستان
هیپنوتیزم کاربردهایی زیادی دارد که عبارتند از :
شما می توانید آنرا برای تفریح انجام دهید.
شما میتوانید افکار بد دیگران نسبت به خودتان را تغییر دهید.
شما می توانید کسی را برای دیدنتان احضار کنید.
شما می توانید خانواده از هم پاشیده ای راگرد هم آورید.
شما می توانید در دل رئیستان خود را جا کنید.
شما می توانید دشمنتان را به دوست تبدیل کنید.
شما می توانید آنرا در تجارت خود بکار برید.
تاثیر انجام هیپنوتیزم در تجارت
اگر فروشنده باشید شما می توانید نرخ فروش خود را بالا ببرید.
شمامی توانید روابط ناسالم را بدون هیچ ناراحتی از بین ببرید.
به عنوان ضد درد در انجام اعمال جراحی بکار می رود .
برای زمانی مسکن جواب گو نیست و مضر است مانند انجام زایمان بدون درد، کاهش درد بیماران مبتلا به سرطان که به مسکن ها پاسخ نمی دهند و . کمک کننده می باشد.
هیپنوز می تواند بر درمان یا تسریع درمان موثر باشد.
هیپنوز در کاهش بیماری هایی lثل سردرد یا اسپاسم که با استرس و فشار تشدید می شوند، کاربرد دارد.
کاهش سردرد و کنترل استرس با هیپنوتیزم
درمان کمکی برای ترک سیگار، ناخن جویدن، بازی با مو و کندن آن، کنترل پرخوری های عصبی و لاغری می تواند باشد. هیپنوتیزم می تواند بسیاری از ناراحتی های فکری و اختلالات روانی را معالجه کند.
هیپنوتیزم برای از بین بردن غم اندوه و نگرانی و ایجاد نشاط و شادمانی موثر است.
با هیپنوتیزم بیماری هایی مثل سر درد ، تنگی نفس ، بی خوابی ، نگرانی و اندوه ، اختلالات سوء هاضمه ، برخی ناراحتی های قلبی ، ترس ، اضطراب ، آشفتگی ،افسردگی ، ناامیدی ، دلسردی ، اکثر بیماری های جسمی، عادات و رفتار ناخوشایند و بیماری هایی که منشا عصبی و درمانی داشته باشند، قابل درمان هستند.
اختلالات عاطفی بر اوقات فکر را در حالت بیداری متمرکز کرده و شرایطی شبیه حالت هیپنوز بوجود می آورد.
هیپنوتیزم قدرت تفکر ، تخیل و حافظه را تقویت کرده و شخص را قادر به بهره برداری از نهایت ظرفیت مغزش نماید.
تقویت حافظه و تخیل با انجام هیپنوتیزم
هیپنوتیزم سبب درمان بسیاری از تبهکاران که مبتلا به امراض روانی هستند، می شود.
هیپنوتیزم بهترین داروی زیبایی و حافظ جوانی است.
هیپنوتیزم لکنت زبان را در مواردی که نقص عضوی در کار نباشد ، درمان می کند.
هیپنوتیزم درمان کننده حالاتی است که فرد در شناخت هویت خود دچار مشکلاتی شده است.
هیپنوتیزم انواع ناتوانی ها و مشکلات جنسی را درمان می کند.
هیپنوتیزم سبب آرامش بیمار می شود و آنها را از بی خوابی و ناراحتی عصبی نجات می دهد.
رهایی از بی خوابی از فواید هیپنوتیزم
هر چقدر اعتماد فرد به هیپنوتیزکننده بیشتر باشد ، تلقین پذیری او افزایش یافته عمق هیپنوز»بالا می رود. در ادامه خواهیم گفت که بهتر است هیپنوتیزور برای عمیق شدن هیپنوز با تلقین های ساده شروع کند تا اعتماد فرد افزایش یابد و هیپنوز عمیق تر شود؛ در این مرحله فرد قادر است چزی را که وجود ندارد با چشمان باز،ببیند!
فردی هیپنوز شونده مانند کسی است که غرق کتاب خواندن یا تماشای فیلم شده و همه حواسش به هیپنوتیزور و تلقیناتش معطوف است اما با شنیدن صدا یا احساس خطر، به راحتی از هیپنوز خارج می شود.
افزایش تلقین پذیری هیپنوز شونده
بسیاری از افراد فکر می کنند که برای انجام هیپنوتیزم باید قدرت مرموز و خاصی داشت و فقط افراد خاصی می توانند آن را یاد گرفته و اجرا کنند. اما واقعیت چیست؟
هیپنوتیزم را نیز مانند سایر علوم، می توان آموخت اما عمل کردن و استفاده صحیح و مناسب از هیپنوتیزم ، یک هنر است. یادگرفتن مقدار پراکنده ای از این علم و هیپنوتیزم کردن تعداد کمی از افراد حساس کار راحتی است ولی استفاده صحیح و مناسب از این علم به صبر زیاد و یادگیری و مهارت نیاز دارد. افراد پزشک و واجد صلاحیت باید از هیپنوتیزم برای رفع مشکلات پزشکی استفاده کنند.
فرد هیپنوتیزم کننده باید به علم پزشکی واقف باشد . افراد غیرحرفه ای و آنها که بیشتر به جنبه نمایشی هیپنوتیزم می پردازند می توانند یک بیماری را تشخیص دهند و تنها به درمان و رفع علایم بیماری بدون توجه به علت آن می پردازند که می تواند بسیار خطرآفرین باشد ، این افراد از علم پزشکی بی بهره اند.
یک هیپنوتیزم کننده غیرحرفه ای نمی تواند متوجه وجود و یا احتمال این بیماری ها شود و فقط درد بیمار را برطرف میکند در صورتی که درد یک علامت هشداردهنده است و برطرف کردن آن سبب پیشرفت بیماری و عدم تشخیص و درمان آن می شود.
استفاده از هیپنوتیزم در پزشکی باید صرفاً محدود به پزشکانی باشد که در این علم کاملاً خبره بوده و واجد صلاحی هستند. چند کلمه حرف، یک نگاه، تون صدا و یا ژست برای تشخیص استفاده از روشی جهت انجام هیپنوتیزم برای پزشک کافی است .
چه کسانی هیپنوتیزم انجام میدهند؟
بزرگترین ترسی که در رابطه با هیپتوتیزم وجود دارد این است که هیپنوتیزم شما را وادار به انجام اعمال پست و غیر اخلاقی می کند. اما بدانید هیپنوتیزم نمی تواند شما را وادار به انجام کاری کند که در حالت عادی انجامش نمی دهید.
ذهن ناخودآگاه شما در حین هیپنوتیزم مورد درخواست و مخاطب قرار میگیرد و چون اخلاقیات شما درآن جای گرفته، از انجام عملی بر خلاف اراده خود مصون میباشید. زمانی هیپنوتیزم می تواند خطرناک باشد که فرد الکل مصرف نموده باشد.
در هیپنوتیزم باید فرد هیپنوتیزم شونده معتقد باشد که هیپنوتیزم به سلامتش کمک می کند و برایش سودمند است؛در هیپنوتیزم نمی توان فردی را به زور هیپنوتیزم کرد زیرا فرد متوجه اوضاع است و می تواند کنترل اوضاع را به دست بگیرد.در حالت هیپنوز، احتمال سوءاستفاده از فرد کاهش می یابد زیرا فرد درآن هوشیارتر است.
هوشیاری بهتر در حالت هیپنوتیزم
هدف هیپنوتیزم بهبودی تندرستی شما در بلند مدت است اما لازم است افراد هیپنوتیزم شوند سابقه پزشکی خود را با هیپنوتیزم کننده در میان بگذارند تامشکلی برایشان پیش نیاید. در صورت داشتن تفکرات توهم آمیز و یا استفاده از الکل و مواد مخدر امکان خطر وجوددارد.
هنگام خروج شما از خلسه ممکن است اندکی احساس گیجی و و سردرگمی کنید اما این حالتدوام زیادی نمی آورد و برطرف می شود . احساس اضطراب پس از هیپنوتیزم نیز به علت اثر بخشی درمان است .
شاید شما فکر کنید اگر هیپنوتیزم کننده در حین هیپنوتیزم فرد ناگهان بمیرد چه می شود ؟نگران نباشید، همانطور که در این بخش از نمناک گفته شده است شما خودتان به تنهایی می توانید از حالت خلسه خارج شوید و یا چند دقیقه به خواب می روید و سپس بیدار خواهید شد و یا وقتی متوجه سخن گفتن کسی نمی شوید با یک احساس طراوت بیدار می شوید.
مدت زمان ماندن در حالت هیپنوتیزم
هیپنوتیزم با میل داوطلبانه و حس ناخودآگاه صورت گیرد. بنابراین ضمیر ناخودآگاه همواره تحت کنترل است و در صورتی که احساس ناراحتی کنید از آن حالت خارج می شوید.
باشد به خاطر آوردن لحظات هنگام هیپنوتیزم در جلسات هیپنوتیزم عمیقتر، کمتر خواهد بود. اکثر افراد زمانی از این حالت خلسه را به یاد می آورند .
منبع: نمناک
وقتی اتفاقات بدی میافتد، دوست نداریم آنها را بهیاد داشته باشیم و دربرابر آنها مقاومت میکنیم یا آنها را نادیده بگیریم؛ ولی احتمالا داریم برعکس هدف خود عمل میکنیم.
مطالعهای جدید با هدایت دانشمندانی در تگزاس، نشان میدهد عمل ارادی فراموشکردن با افزایش درگیری قشر مغز با اطلاعات ناخواسته همراه است. بهعبارتِدیگر، برای فراموشکردن خاطرات واقعا نیاز داریم که روی آنها تمرکز کنیم. تریسی وانگ، از دانشگاه تگزاس توضیح میدهد:
برای مکانیسم فراموشی، حد متوسطی از فعالیت مغز حیاتی است. اگر فعالیت مغز خیلی قوی باشد، موجب تقویت خاطره میشود و اگر خیلی ضعیف باشد، نمیتوانید آن را تغییر دهید.
تلاش برای فراموشکردن فعالانهی خاطرات ناخواسته، فقط به پیشگیری از تجمع اطلاعات بیهوده در مغز کمک نمیکند. افزونبراین، به افراد اجازه میدهد از تجربیات دردناک و عواطفی عبور کنند که دوست ندارند بهخاطر بیاورند. این همان بخش دلخواه دانشمندان علوم اعصاب است. جارود لوییس پیکاک، یکی از پژوهشگران مطالعهی مذکور میگوید:
شاید بخواهیم خاطراتی را که موجب بروز واکنشهای ناهنجار میشوند، مانند خاطرات حاصل از ضربهای روحی را دور بریزیم تا بتوانیم در تجربیات جدید واکنش سازگارتری نشان بدهیم. پژوهشهای پیشین نشان دادهاند توانایی فراموشکردن ارادی مسائل را داریم؛ اما اینکه مغز ما چگونه این کار را انجام میدهد، هنوز سؤال است.
در پژوهشهای قبلی دربارهی فراموشی ارادی، به فعالیت مغز در قشر پیشپیشانی و مرکز حافظهی مغز یعنی هیپوکامپ توجه شده است. پژوهشگران در مطالعهای جدید، به بخش دیگری از مغز توجه کردند که قشر گیجگاهیشکمی (Ventral Temporal Cortex) نامیده میشود و به پردازش و طبقهبندی محرکهای دیداری کمک میکند.
در آزمایشی با حضور ۲۴ فرد جوان سالم، به شرکتکنندگان تصاویری از صحنهها و چهرههای افراد نشان داده شد و سپس، از آنها خواسته شد هرکدام از آن تصاویر را بهخاطر بیاورند یا فراموش کنند. در طول آزمایش، فعالیت مغز هرکدام از شرکتکنندگان را دستگاههای fMRI ثبت کرد. پژوهشگران هنگام بررسی میزان فعالیت ناحیهی قشر گیجگاهیشکمی مغز شرکتکنندگان متوجه شدند عمل فراموشکردن ارادی درمقایسهبا بهخاطرآوردن، نیروی بیشتری از مغز میگیرد. پژوهشگران در مقالهی خود نوشتند:
تصاویری که بهدنبال دستورالعمل فراموشی از قشر گیجگاهیشکمی حاصل شد، درمقایسهبا تصاویری که پس از دستورالعمل یادآوری ثبت شده بود، نشاندهندهی پردازش بیشتر در این منطقه از مغز هنگام فراموشی بودند. این افزایش در پردازش، بهویژه درمواقعی که سطح فعالیت متوسطی وجود داشت، به فراموشی بیشتری منجر میشد.
البته فراموشکردن تصویری خاص، آزمایشی آزمایشگاهی است که با عبور از خاطرات دردناک حاصل از رویدادهای تجربهشده در جهان واقعی تفاوت دارد. بااینحال، پژوهشگران میگویند مکانیسمهایی که در آنها دخالت دارند، احتمالا یکسان هستند و آگاهی از چگونگی فعالکردن آنها، مزیت بزرگی برای افرادی است که نیاز دارند چیزی را فراموش کنند. مخصوصا اینکه این یافتهها بینش طبیعی ما برای سرکوبکردن مسائل ناخواسته را بهمبارزه میطلبد و نشان میدهد برای فراموشکردن اطلاعات ناخواسته باید به آنها بیشتر توجه کنیم. وانگ میگوید:
مهمتر اینکه این قصد فراموشکردن است که موجب فعالسازی حافظه میشود. هنگامیکه این فعالیت به حدمتوسط برسد، خاطره متوقف میشود و به فراموشی آن تجربه منجر خواهد شد.
منبع: زومیت
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری، کمالگرا بوده و به گونهای زیاده از حد و انعطافناپذیر، نگران کنترل کردن تمامی جزئیات مربوط به مسائل هستند و همچنین معتقدند باید تمامی جزئیات، دقیقاً بر سر جای خود باشند. تفویض اختیار به دیگران از سوی آنان ناممکن است؛
زیرا این افراد هیچگاه به دیگران اعتماد ندارند و آنها را از دقّت کافی برخوردار نمیدانند. زندگی آنان توسّط مقرّرات، برنامهها و روالهای انعطافناپذیر کنترل میشود. توجّه بیش از حدّ آنها به کار، مانع از خودانگیختگی، آرمیدگی و برقراری روابط عمیق میشود. آنان در زمینهٔ مسائل مالی، هیجانها و عواطف، افرادی تنگنظر بوده و همواره اظهار میدارند که همیشه باید حرف، حرف ما باشد».
برای این بیماران کنترل رفتار و محیط خود بسیار مهم است و بنابراین هر چیزی که برنامهریزی معمول آنها را تهدید یا به خطر اندازد اضطراب شدید را در آنان بوجود میآورد، در نتیجه برای رفع این اضطراب آداب، رفتارها و برنامههای وسواسی بیشتر به زندگی خود و دیگران وابسته به او (مثل همسر و فرزندان) تحمیل میکنند.
شوخی برای این بیماران معنی ندارد و غالبا رفتار و خلقشان بسیار جدی و رسمی است، بدین ترتیب وقتی وارد زندگی خانوادگی آنها میشوید احساس میکند در یک پادگان نظامی هستید که کوچکترین خطا شدیدترین برخورد را در پی دارد.
ویژگیهای فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-جبری
فرد تقریباً در همه جنبههای زندگی به فکر کنترل شخصی و کنترل میان فردی است و در این میان صرفه جویی در وقت و انرژی قربانی میشود. این وضعیت قبل از اوایل بزرگسالی شروع شدهاست و در شرایط مختلف حضور دارد و چهار مورد (یا بیشتر) از موارد زیر آن را نشان میدهند:
- فرد دائماً به فکر جزئیات، قواعد، فهرستها، نظم، سازمان، یا جدولهای زمانی است، تا جایی که هدف اصلی فعالیت مورد نظر فراموش میشود.
- کمالگرایی باعث میشود در به پایان رسیدن پروژهها اختلال ایجاد شود (چون استانداردهایش رعایت نشدهاند، نمیتواند پروژه را کامل کند).
- به شدت خود را وقف کار میکند و شدیداً در تلاش است تا عملکرد خوبی در شغلش داشته باشد؛ تا جایی که فعالیتهای تفریحی و دوستیهای خود را کنار میگذارد (در صورت مضیقه مالی این معیار در نظر گرفته نمیشود).
- بیش از حد وجدان کاری دارد، مته به خشخاش میگذارد و دربارهٔ رعایت اخلاق، اصول، یا ارزشها انعطافپذیری ندارد. (آداب و رسوم مذهبی و فرهنگی جزو این معیار محسوب نمیشوند).
- نمیتواند اشیای کهنه یا بیارزش را دور بیندازد؛ حتی اگر هیچ ارزش معنوی برایش نداشته باشد.
- دوست ندارد قسمتی از کارش را به دیگران بسپارد یا با دیگران همکاری کند؛ مگر این که کارها را دقیقاً همانطور که او میخواهد، انجام دهند.
- در خرج کردن پول، هم برای خود و هم برای دیگران، خسیس است و اعتقاد دارد که پول را برای روز مبادا جمع کرد.
- در افکار و عقایدش سرسخت است و اصلاً حاضر نیست کوتاه بیاید.
آیا اختلال شخصیت وسواسی-جبری قابل درمان است؟
مشکلات احتمالی اختلال شخصیت وسواسی-جبری
- اضطراب
- افسردگی
- دشواری پیشرفت در موقعیت حرفهای
- دشواری در روابط
تشخیص و درمان اختلال شخصیت وسواسی-جبری
افراد مبتلا به گرایشهای وسواسی-جبری بیشتر از افراد مبتلا به سایر اختلالات شخصیتی به دنبال درمان هستند. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری، در مصاحبه، رفتاری شق و رق، رسمی و خشک دارند. نمیشود گفت که حالت عاطفیشان کند یا تخت است؛
بلکه شاید محدود توصیف خوبی از آن باشد. اینها در صحبت کردن پیشدستی نمیکنند و خلقشان معمولاً جدی است. ممکن است از اینکه خودشان بر جریان مصاحبه مسلط نیستند، مضطرب گردند. پاسخهای بسیار پر طول و تفصیلی به سوالات میدهند.
مکانیسمهای دفاعی مورد استفاده آنها عبارت است از دلیل تراشی، جداسازی، ذهنی سازی، وارونه سازی و ابطال.
شیوه درمان اختلال شخصیت وسواسی-جبری روان درمانی همراه با رفتار درمانی و تجویز دارو میباشد.
داروی استاندارد کلومیپرامین است (داروی اختصاصی سروتونین یا یک داروی مهار کننده اختصاصی بازجذب سروتونین مثل فلوکزاتین.) داروهای ضد اضطراب و ضد افسردگی هم در رفع علائم مفید واقع میشود.
روشهای مختلف رفتار درمانی شامل:
- حساسیت زدایی تدریجی
- غرقه سازی
- شرطی سازی آزارنده (انزجار درمانی)
- غرقه سازی تجسمی
- بازداشتن فکر
تفاوت اختلال وسواسی-جبری با اختلال شخصیت وسواسی-جبری
اگر چه اختلال شخصیت وسواسی –جبری و اختلال وسواسی –جبری دارای نام مشابهی هستند ولی علایم بالینی این دو اختلال کاملا از هم متفاوت می باشند.
مشخصه اختلال وسواسی –جبری افکار، تصاویر یا تمایلات مزاحم یا رفتارهای تکراری در واکنش به این افکار و تصاویر و تمایلات می باشد در حالی که ویژگی اصلی شخصیت وسواسی –جبری، رفتاری همراه با ناسازگاری، کمال طلبی شدید، کنترل سخت و انعطاف ناپذیر بودن است.
منبع: بیتوته
حتما برای شما هم پیش آمده که در بین اقوام و آشنایان خانواده ای فرزندی داشته باشند که دچار افسردگی باشد و دیگران برایش نسخه بپیچند که اگر ازدواج کند خوب می شود!
در حقیقت بیشتر مردم تصور می کنند که ازدواج عاملی است که میتواند همه مشکلات روحی، جسمی فرد را بهبود بخشد. یا بهتر است بگوییم گمان می کنند که ازدواج یک داروی معجزه آسا برای انواع بیماری هاست.
اگرچه ازدواج می تواند به بهبود شرایط بالینی بیماران دچار افسردگی بیانجامد اما به هیچ عنوان راه حل قطعی درمان این بیماری نخواهد بود.
متاسفانه مادران بسیاری هستند که تصور می کنند که اگر پسرشان بداخلاقی میکند باید برایش زن بگیرند تا خوب شود یا اگر دخترشان سربه هوا یا منزوی است باشوهر دادنش می توانند این رفتارش را درمان کنند.
ازدواج مانند یک کوه آتشفشان
در بسیاری از موارد اگر یکی از زوجین بدون درمان بیماری افسردگی وارد زندگی مشترک شود و به یک باره خودش را میان یک زندگی نا آشنا ببیند و بخواهد فکر کند که تنها شده و باید خودش به همراه یک نفر که همسرش هست باید زندگی کند، بیماری افسردگی اش بدتر شده و مانند یک کوه آتشفشان بروز خواهد کرد.
در این شرایط میزان استرس وارد شده به این افراد بسیار بسیار بیشتر از زمانی است که در حین درمان باشند. ازدواج می تواند یک نسخه کمک درمانی برای بیماران دچار افسردگی باشد به این معنا که قبل از ازدواج با مراجعه به دکتر و مصرف داروهای مربوطه ، می توانند بهبود نسبی پیدا کنند و در ادامه این روند ازدواج می تواند مانند یک اهرم قوی آنها را به زندگی امیدوار کرده و موجب شود که به درمان بهتر پاسخ داده و انگیزه بیشتری برای شادی و زندگی پیدا کنند.
آیا خوشی دوران نامزدی و عقد درمانگر است؟
در بسیاری از موارد اگر یکی از زوجین بدون درمان بیماری افسردگی وارد زندگی مشترک شود و به یک باره خودش را میان یک زندگی نا آشنا ببیند و بخواهد فکر کند که تنها شده و باید خودش به همراه یک نفر که همسرش هست باید زندگی کند، بیماری افسردگی اش بدتر شده و مانند یک کوه آتشفشان بروز خواهد کرد.
هرچند که دوران عقد و خرید های این دوران روزگار خاطره آفرین و خوشی را برای هر فردی رقم می زند اما به هیچ عنوان نمی توان اینطور گمان کرد که این دوران خوشی که معمولا در یک بازه شش ماهه تا یکساله قرار دارند می توانند جایگزین درمان طبی افسردگی شوند.
حتی اگر فردی که دچار افسردگی است وارد این روزگار بروفق مراد و شاد نامزدی و عقد بشود و به صورت مقطعی حالش بهبود یابد، اما پس از مدتی این مشکل به شکلی دیگر نمود مییابد. همسر از نوع خوب و ایده آلش هر چقدر هم که خوب باشد مشاور یا روانشناس نیست تا بداند با یک افسرده چطور برخورد کند.
افسردگی عامل بازدارنده داشتن احساس خوشبختی نیست
افسردگی مانع زندگی مشترک نیست
بی شک افسردگی عامل بازدارنده داشتن احساس خوشبختی نیست! چه بسا ممکن است در زندگی سختی ها و مشکلاتی پیش بیاید که به این افسردگی دامن بزند و زندگی مشترک را به سمت زوال بکشاند.
کسی که دچار افسردگی است روحیه شکننده و آسیب پذیری دارد. این روحیه او را در تلاطم زندگی آنطور که باید و شاید همراهی نمیکند.
جایی که باید به همسرش کمک کند، تکیه گاهش باشد و یا برای فرزندانش پدر یا مادری خوب و شاداب باشد کم میآورد و این به دلیل آن است که با هدفی اشتباه ازدواج کرده و با نگاهی ابزاری به این مهم، قدم در زندگی مشترک گذاشته است.
افسردگی و داشتن آرامش در مقابل هم نیستند
هرچند که دوران عقد و خرید های این دوران روزگار خاطره آفرین و خوشی را برای هر فردی رقم می زند اما به هیچ عنوان نمی توان اینطور گمان کرد که این دوران خوشی که معمولا در یک بازه شش ماهه تا یکساله قرار دارند می توانند جایگزین درمان طبی افسردگی شوند.
شاید تصور عموم جامعه از بیماران دچار افسردگی این باشد که این گروه از اجتماع طعم آرامش را نخواهند چشید! یا حتی ممکن است برخی اینگونه تصور کنند که افرادی که دچار اختلالات روحی مانند افسردگی هستند؛ پس از ازدواج این حالت را به طرف مقابل خود نیز انتقال می دهند و ناخواسته او را هم افسرده و منزوی می کنند. بی شک هیچ منطقی نمی پذیرد که افراد به صرف دیدن یک فرد دچار افسردگی، خود نیز دچار این بیماری بشوند.
به بیان واضح تر افسردگی جز بیماری های واگیر دار و مسری نیست که نگران شیوع این بیماری به طرف مقابل باشیم! بلکه می توان اینگونه به ماجرا نگاه کرد که افراد بسیاری از بیماری افسردگی رنج می برند اما زندگی سرشار از آرامشی دارند!
به طور کلی افسردگی و آرامش داشتن دو مقوله جدا از هم هستند هرچند که می توانند تاثیرات جزیی بر روی هم داشته باشند اما نمی توانند مانع یکدیگر باشند.
سلامت روان یکی از پارامترهای احساس خوشبختی
نباید فراموش کرد سلامت زندگی مشترک در گرو سلامت روانی دو طرف است. سلامتی که از دید برخی از والدین خیلی مهم نبوده و همینکه در او برخی معیارهای ظاهری را می ببیند دلشان آرام میگیرد که دختر یا پسرشان در آستانه خوشبختی است.
البته مواردی که در بالا بیان شد؛سعی ندارد القا کند کسی که دچار افسردگی است نباید ازدواج کند!
بلکه در صدد این بیان است که : افسردگی درجات متفاوتی دارد. همچنین درمانهایی ساده و ریشهدار. مقصود ما این است قبل از ازدواج این مشکلات حل و فصل شود. درحقیقت نباید روی ازدواج به چشم یک درمان اولیه حسابی باز کرد.
یک ازدواج موفق و اصولی باید ضامن قوام و خوشبختی زندگی طرفین آن باشد. پس لازم است برای رسیدن به این مهم و ایجاد احساس خوشبختی در دو طرف، آنرا به نحوی که شایسته است مقاوم و پایدار کرد.
اگر احساس می کنید دچار افسردگی هستید یا تنهایی را بیش از حد معمول دوست دارید بهتر است به یک مشاور یا روانپزشک مراجعه کنید و لذت حال خوب را بچشید و بعد در شرایطی که حال خوش روحی و جسمی دارید به ازدواج و انتخاب همسر و پا گذاشتن به زندگی آینده وارد شوید.
آن وقت هیچ چیزی جلوی خوشبختی تمام عیار شما را نخواهد گرفت .
منبع: بیتوته
امروزه روش های درمانی جدید کم کم در حال جایگزین شدن با روش های درمانی قدیمی هستند. هیپنوتیزم درمانی یکی از علم هایی به شمار می رود که چند دهه است نسبت به آن توجه ویژه ای صورت گرفته است. اگر شما نیز قصد دارید اطلاعاتی در این مورد کسب کنید با ما همراه باشید.
هیپنوتیزم چیست؟
فرهنگ لغت واژه هیپنوتیزم را اینگونه توصیف می کند: حالتی است مشابه خواب که توسط کسی القا شده باشد و تلقیناتش بسادگی و بدون مقاومت توسط فرد پذیرفته میگردد. اگر چه کارشناسان معتقدند هیپنوتیزم بیشتر نوعی خیالبافی است تا یک خواب.
هیپنوتیزم
هنگام هیپنوتیزم شما همواره هوشیار هستید و تنها به محرکات بیرونی واکنش نشان می دهید. این اساسا مشابه زمانی است که در حال مطالعه یک کتاب مهم و جذاب هستید. شما حقیقتا نمیتوانید به چیز دیگری جز موضوع آن کتاب فکرکنید. تمام توجه شما متمرکز خواهد ماند تا زمانی که وضعیت حس آگاهیتان تغییر کند.
هیپنوتیزم چگونه عمل می کند؟
برای رساندن به این حالت، فرد هیپنوتیزم کننده شما را وادار به تمرکز بروی صدای خود و یا یک شیء میکند. چیزیکه در مرحله بعد رخ میدهید اینست که ذهن آگاه و هوشیار شما فعالیتش در روند تفکر کاهش می یابد زیرا عمیقا آرامش ذهن پیدا کرده اید. این موضوع سبب میشود ذهن ناخوداگاه شما در دسترس او قرار گیرد.
هنگامیکه هیپنوتیزم میشوید، بیشتر مستعد پذیرش تلقینات در خصوص اینکه چگونه احساس کرده، رفتار نموده و بیاندیشید، خواهید شد. زمانی که فرد هیپنوتیزم کننده با شما سخن میگوید، ذهن ناخوداگاه شما با مقاومت کمتری تلقینات را می پذیرد. این دقیقا مانند حالتی است که فرد هیپنوتیزم کننده مستقیما با شخص تصمیم گیرنده در اداره و نه یک کارمند جزء صحبت میکند.
اقسام هیپنوتیزم
از نقطه نظر علمی هیپنوتیزم به سه گونه عمده تقسیم میگردد: تلقینی، پسرفتی و تحلیلی. هر کدام از این اقسام توسط متخصصین علم هیپنوتیزم مورد استفاده قرار میگیرند.
تلقین درمانی زمانی است که به فرد تلقینات ساده ای القا می شود تا طرز فکر، احساس و کردار وی را تغییر دهند تا اینگونه مشکل او را رفع کنند. هیپنوتیزم کنندهای نمایشهای سرگرمی نیز در اینگروه قرار می گیرند. هر چند که در آن کار جنبه درمانی مطرح نمی باشد.
در پسرفت درمانی فرد هدایت می شود تا خاطرات گذشته خود را بیاد بیاورد، تا وی بهتر بتواند به علت مشکلاتی که اکنون از آنها رنج می برد، پی ببرد.
سرانجام در تحلیل درمانی متخصص می کوشد ذهن ناخودآگاه فرد را تحلیل کند تا متوجه مشکل آن گردد.
آیا شما می توانید هیپنوتیزم شوید؟
از نقطه نظر تئوری، هیپنوتیزم بروی همه افراد انجام شدنی است. با این وجود استثناهایی وجوددارند.متخصصین کشف کرده اند که هیپنوتیزم کودکان خردسال، افراد مست و اشخاص دارای بهره هوشی بسیار پایین، عملا غیر ممکن است. مضاف بر اینکه ناتوانی در تمرکز کامل میتواند هیپنوتیزم شدن را برای فرد غیر میسر سازد.
برای هیپنوتیزم شدن سه پیش نیاز اساسی وجود دارد:
باید خواهان و راغب به هیپنوتیزم شدن باشید
باید به اینکه هیپنوتیزم بروی شما قابل انجام است باور داشته باشید
باید قادر باشید آرام شده و تمدد اعصاب پیدا کنید
هیپنوتیزم هنگامی به بهترین صورت عمل می کند که شما شدیدا برانگیخته شده باشید و هیپنوتیزم کننده از مشکل خاص شما که برای کمک به او مراجعه کرده اید آگاه باشد.
این تصور که افراد شکاک به هیپنوتیزم و یا دارای اراده قوی قادر به هیپنوتیزم شدن نمیباشند واهی و غیر واقعی است. درحقیقت متخصصین بر این باورند که چنین افرادی کاندیدهای بسیار مناسبی برای هیپنوتیزم شدن هستند.هرچند که فرد میبایست خود مایل به همکاری باشد.
تلقینات پس از هیپنوتیزم
تلقیناتی که شما را هدایت می کند تا اینکه باورشان نمایید، می تواند توسط صدای فرد، کلمات، حرکات، اصوات خاص و حتی یک رایحه خاص آغاز گردد. با وجود این میتواند شستشوی مغزی طولانی مدتی برای شما ایجاد کند. برای مثال هرگاه کلمه کاستینوپل را می شنوید اقدام به سرقت منازل میکنید. همانند شخصیت وودی آلن در فیلم نفرین عقرب.
با این وجود،تلقین درمانی بطور کلی پیرامون تغییر رفتار شما در آینده میباشد. در حین این نوع هیپنوتیزم به شما تلقیناتی داده میشود که درآینده میبایست اجرا گردند. برای مثال چنانکه شما تلاش میکنید کشیدن سیگار را ترک کنید، به شما القا میگردد هرگاه هوس سیگار کشیدن کردید، در شما احساس اشتیاق به دویدن و یا چیزی مشابه آن پیدا خواهد شود.
اینها تلقینات پس ازهیپنوتیزم نامیده میشوند. شما دیگر تحت هیپنوتیزم نخواهید بود اما تلقینات به کار خود ادامه خواهند داد. این با کنترل فکر تفاوت دارد که در آن تاثیر یک جلسه هیپنوتیزم درمانی تنها برای مدت تقریبی چندین ساعت تا دوهفته ادامه خواهد یافت.
این گونه تلقینات بمنظور اینکه بتوانند تاثیر مفید طولانی مدت داشته باشند، نیاز دارند تا در یک دوره چند جلسه ای تقویت گردند. همچنین هیپنوتیزم درمانهای مجرب برای شما مطالب خواندنی و CD های صوتی تدارک می بینند تا هر روز خودتان شخصا به تقویت تلقینات بپردازید.
آیا هیپنوتیزم خطری ندارد؟
بزرگترین ترس و واهمه در رابطه با هیپتوتیزم این است که شما را وادار به انجام اعمال پست و غیر اخلاقی نماید. اطمینان داشته باشید شما را نمیتوان وادار به انجام کاری گردانید که در حالت عادی انجامش نمی دهید.
بیاد داشته باشید این ذهن ناخودآگاه شما می باشد که در حین هیپنوتیزم مورد درخواست و مخاطب قرار میگیرد و از آن جایی که اخلاقیات شما درآن جای گرفته، شما کاملا از انجام عملی بر خلاف اراده خود مصون میباشید. تنها زمانی هیپنوتیزم خطرناک میباشد که فرد تحت تاثیر الکل و مست باشد
هیپنوتیزم برای چیست؟
قبلا اشاره کردیم که هیپنوتیزم می تواند در درمانهای روانشناسی مورد استفاده قرارگیرد. اما موارد استفاده کاربردی دیگری نیز دارد که شامل:
تغییرعادات غلط چون پرخوری و استعمال دخانیات
برطرف کردن ترسهای مفرط
کاهش استرس اضطراب و ترس
درمان آسم
التیام بیماریهای پوستی
درمان سردردهای میگرن
کاهش عوارض شیمی درمانی
کنترل خونریزی در جراحی ها و اعمال دندانپزشکی
کنترل فشار خون
بهبود سیستم ایمنی بدن
به عنوان یک اصل، هیپنوتیزم همراه با دیگر درمانها مورد استفاده قرار میگیرد و نه وما بطور انفرادی.
شروع کنید
یافتن متخصص
هیپنوتیزم زمانی کاربردی وسیع دارد که فقط توسط سازمانهای معتبر انجام پذیرد. در واقع انجام عمل هیپنوتیزم در اکثر کشورها کنترل قانونی نمی گردند. اساسا دو دسته وجود دارند که به حرفه هیپنوتیزم به مفهوم درمانی آن مشغول هستند.
نخست متخصصین علوم پزشکی مجاز، پزشکان، روانشناسان، کارشناسان علوم اجتماعی و روانپزشکان. روی هم رفته این افراد علاوه بر تحصیلات دانشگاهیشان آموزش تخصصی دیده اند تا قادر به انجام عمل هیپنوتیزم گردند.
دوم هیپنوتیزم کنندگان گواهی نامه دار غیر متخصص. این افراد متخصص پزشکی نمیباشند اما دوره آموزشی ۲۰۰ ساعته هیپنوتیزم را بپایان رسانیده اند.
پرسشهای متداول در خصوص هیپنوتیزم
۱ آیا هیپنوتیزم عوارض زیانبار بلند مدت دارد؟
خیر. هیپنوتیزم برعکس برای بهبودی تندرستی شما در بلند مدت میباشد. درهرصورت سابقه پزشکی خود را با هیپنوتیزم کننده در میان بگذارید تا مطمئن شوید یک کاندید ایده آل می باشید. همچنین اگر شما زمینه تفکرات توهم آمیز دارید و یا از الکل و مواد مخدر استفاده می کنید، امکان خطر وجود خواهد داشت.
هنگامی که شما از حالت خلسه خارج میگردیید ممکن است اندکی احساس گیجی و و سردرگمی کنید اما هیچگاه این حالت زیاد بطول نخواهد انجامید. احساس اضطراب پس از آن معمولا نشانه اثر بخشی درمانی می باشد. با این حال با هیپنوتیزم کننده خود در خصوص آن صحبت کنید.
۲ آیا میتوان تا مدت نامحدود تحت تاثیرهیپنوتیزم باقی ماند؟
هر شخصی که فیلمهایی نظیر را دیده باشد در این فکر است که هرگاه هیپنوتیزم کننده در حین هیپنوتیزم فرد ناگهان بمیرد
چه اتفاقی رخ خواهد داد. نگران نباشید، شما قادر خواهید بود به تنهایی از حالت خلسه خود خارج گردید.
یا برای چند دقیقه به خواب فرو خواهید رفت وبطور طبیعی بیدار خواهید شد و یا متوجه آن می شوید که کسی با شما سخن نمیگوید و با یک احساس طراوت چشمان خود را باز می کنید.
۳ آیا میتوان در هر زمان از آن حالت خارج شد؟
همانطور که قبلا بحث شد هیپنوتیزم می باید از طرف شما و با میل داوطلبانه حس ناخودآگاه صورت گیرد. بنابراین ضمیر ناخودآگاه شما همواره تحت کنترت می باشد و هرگاه موضوعی را ناراحتتان کند، قطعا امکان خواهد داد از آن حالت خارج شوید.
۴ آیا میتوان حالت خلسه را بعدا به خاطر آورید؟
هر اندازه جلسه هیپنوتیزم عمیقتر باشد به خاطر آوردن لحظات هنگام هیپنوتیزم کمتر خواهد بود. و این ضمیر ناخودآگاه خود شماست که می گوید به چه اندازه هیپنوتیزم عمیق باشد. اکثر افراد قادر هستند حداقل لحظاتی را به خاطر بیاورند.
احساس خواب آلودگی میکنید
اعتبار هیپنوتیزم بعنوان یک ابزار درمانی قابل اطمینان همواره مورد بحث دانشمندان بوده است. اما هزاران مشتری خوشنود نمیتواند بی سبب و غیر واقعی باشد.میتواند؟ اگر اعتقاد دارید که هیپنوتیزم برای شما مناسب میباشد بهترین توصیه در این نظر این است که با توقعات و انتظارات معقول و اندک به آن مبادرت ورزید
منبع: دکتر سلام
همراه باشید با روانشناسی ازدواج ، دانشی که اعتقاد دارد برای اینکه دو نفر در کنار هم خوب باشند ، ابتدا هر کدام باید برای خودشان خوب باشند و موقع تنهایی از دیگری به عنوان سپر استفاده نکنند.
ازدواج
ازدواج به عنوان یکی از رویدادهای مهم مرحله انتقال به بزرگسالی مقولهای بسیار پیچیده است. شروع مطالعه علمی و دقیق در مورد روانشناسی ازدواج به سال ۱۹۳۰ بر میگردد، که بطور گستردهتر در سال ۱۹۵۰ تغییراتی عمیق در پروژهشهای مربوط به آن صورت گرفت. اولین تحقیق منتشر شده در مورد روانشناسی ازدواج اثر ترمن و همکارانش بود. آنها تلاش کردند به این سؤال پاسخ دهند که چه تفاوتهایی میتواند بین ازدواج موفق و ناموفق داشته باشد.
بطور کلی میتوان گفت در روانشناسی ازدواج دو دسته مبحث کلی مورد توجه است. یک دسته مباحثی است که به شرایط پیش از ازدواج و در واقع به مرحله تصمیم گیری برای ازدواج میشود، در دسته دیگر مطالبی را شامل میشود که به مراحل حین ازدواج و پس از ازدواج مربوط هستند.
انواع ازدواج به چگونگی و شکل فرایند ازدواج مربوط میشوند. مانند ازدواج موقت، ازدواج فامیلی ، ازدواج تک همسری و چند همسری. اما امروزه شاهد شیوع شکل های نوظهر ازدواج هستیم. مانند : ازدواج با خود ، ازدواج اینترنتی.
- تصمیم گیری برای ازدواج
- آمادگی برای ازدواج: برای آمادگی دختر و پسر برای انجام ازدواج قبل از هر اقدام آموزش مهارتها و اطلاعات لازم برای ازدواج موفق ضروری است.
- تحقیق کردن در مورد ازدواج
- عملی کردن معیارهای انتخاب همسر
- انتخاب همسر
- مراسم خواستگاری
- توافق در مورد شرایط یکدیگر
- دوران نامزدی
-- دوران عقد و عروسی
۱-دوره آشنایی
۲- دوره نامزدی
۳-دوره عقد و عروسی به عبارتی : دوره ترک پدر و مادر، قطع وابستگی کامل از خانواده.
برای هر یک از این مراحل حداقل و حداکثر زمانی نیازمند است. رعایت مدت برای برنامهریزی اصولی به هدف ضروری است. به عبارت دیگر در طی مدت تعیین شده باید طوری برنامهریزی گردد که هدف مورد نظر حاصل شود. عجله در طی مراحل و طولانی شدن آن نباید موجب شود که بسیاری از برنامههای شناخت و یا فعالیتهای مرسوم انجام نگیرد و یا به علت طولانی شدن دلسردی ایجاد شود. در هر مرحله اقدامات که باید انجام گیرد و مهارتهایی که باید مورد استفاده قرار گیرد باید طراحی و به اجرا درآید. به عنوان مثال ملاقاتها، خریدها، برگزاری مراسم و غیره باید با قید زمان مشخص گردد.
در هر مرحله از نظر روابط جنسی باید خط قرمزها مشخص و رعایت گردد. برقراری روابط جنسی در مرحله آشنایی و یا دوران نامزدی در فرهنگ ما مجاز نیست و موارد زیادی است که منجر به سوء استفاده شده و به جای هدف ازدواج، عیش و نوش هدف قرار گرفته که تبعات آن به خصوص برای دختران آسیب زا است.
مراحل اولیه به خصوص مرحلهی آشنایی و دوران نامزدی که هدف اصلی آن شناخت است از اهمیت ویژهای برخوردار است لذا استفاده از کلیه مهارتها و اطلاعات کسب شده باید در این مورد توسط زوجین مورد استفاده قرار گیرد و پیریزی اصلی بر بنیانی مستحکم استوار گردد.
روانشناسی ازدواج چند نکته برای زمان انتخاب همسر پیشنهاد می دهد؟
بدبختانه عده ای به خطا و در جهت اشتباه به ظاهرشان توجه می کنند اما به هر حال توجه می کنند. سعی کنید بعد ساعت های طولانی آرایش به اعصاب خود مسلط باشید زیرا نکاتی است که اگر دقت نشود باعث نا امیدی و یاس می شود. شخص نا امید و افسرده اصلا جذاب نیست . بحث طالع بینی را مطرح نکنید که بیهوده است.
لباس باید به تنتان برازنده و مناسب شخصیت شما باشد. رعایت نظافت ضروری است. لباس ها مرتب شده و اوتو شده باشد.
کفش تمیز و واکس زده باشد. مو باید کوتاه و جوان پسند باشد. صورت اصلاح شده باشد.
لباس باید در عین زیبایی پوشیده باشد. پوشیدن لباس براق هر چقدر هم زیبا و خوش طرح باشد در یک مان عمومی کار درستی نیست. کفش پاشنه بلند خیلی خوب نیست زیرا ممکن است جلب توجه کند و این مطلوب نیست. آرایش کمتر باشد. آرایش ملایم تاثیر بیشتری دارد.
اگر فرد به خصوصی را قرار هست ملاقات کنید ببینید آن شخص معمولا به چه جاهایی رفت و آمد می کند. مکان مناسب جایی است که بتوانید به افراد مشابه خودتان برخورد کنید.
در ایران چنین مرسوم است که مادر و خواهر داماد، دختر مناسبی را برای آقا پسر انتخاب میکنند. سپس با او م میکنند تا در صورت موافقتش به خواستگاری دختر خانم بروند. در این جلسهی خواستگاری معمولا چند خانم از طرف خانواده داماد به خانهی عروس خانم میروند تا او را از نزدیک ببینند. دختر خانم از خانوادهی داماد پذیرایی میکند و به سوالاتشان پاسخ میدهد. بعد از صرف چای اگر خانوادهی داماد دختر خانم را پسندیده باشند، سر صحبت را باز کرده و موضوع اصلی را مطرح میکنند. در غیر این صورت بعد از کمی صحبت، مهمانی را ترک میکنند.
در صورتی که نظر دو طرف مثبت باشد، جلسه بعدی خواستگاری با حضور آقا داماد برگزار میشود. در این جلسه، دختر و پسر صحبت میکنند تا بیشتر با هم آشنا میشوند. در پایان جلسه اگر دختر و پسر همدیگر را پسندیده باشند، یک هدیه به عروس خانم داده میشود و نبات عروسی نیز شکست میشود.
عقد و عروسی ایرانی ریشه در ایران باستان و آئین زرتشت دارد که معمولا پس از مراسم بله برون و آشنایی خانواده دو طرف صورت می گیرد. در بیشتر شهرهای ایران، مراسم دوران نامزدی یا به عبارتی عقد را خانواده دختر برگزار میکنند و تمام مخارج آن را هم بر عهده میگیرند و آقا داماد و خانواده با کیک و گل به مراسم میروند.
در برخی شهرها رسم این است که مراسم در خانه عروس برگزار شود اما میوه و شام مراسم را خانواده داماد تهیه میکنند و به خانه دختر خانم میآورند. بعضی اقوام هم رسم دارند که خانواده عروس و داماد هر کدام برای فامیل خودشان یک مراسم نامزدی یا عقد ترتیب میدهند. در مورد تمام این موارد باید در مجلس بله برون توافق کنید و مسئولیتهای توافقی را به گردن بگیرید.
در ایران معمولا هزینه جشن عروسی بر عهده پسر است و غالبا هزینه جهیزیه برعهده خانواده عروس بوده است.اما در برخی از مناطق ایران رسومی متفاوت با آنچه گفته شد نیز وجود دارد، در این رسوم داماد، کل یا بخشی از هزینه جهیزیه را تامین می نماید یا کل یا بخشی از جهیزیه را می خرد.
در برخی از مناطق ایران بیشتر مناطق شمالی، رسم بر این است که چند روز قبل داماد و عروس به صورت جداگانه مراسم برگزار می کنند به این صورت که داماد با فامیل های خود مراسم می گیرد و عروس با فامیل های خود و در روز پایانی، خانواده ها با هم یکی می شوند و داماد، عروس را با خود به منزل می برد.
هزینههای ازدواج برای پسران به جز تهیه گل و شیرینی مراسم خواستگاری، از آنجا شروع میشود که مراسم بله برون برپا خواهد شد که در این مراسم باید داماد و خانواده داماد هزینههای آن را بر عهده بگیرند، منظور از نام بردن خانواده داماد به این دلیل است که بین هزینههای اکثر جوانان با درآمد آنها تناسب وجود ندارد و خانوادهها در این زمان به کمک داماد و عروس میآیند، هزینههای ازدواج بیش از درآمد یک فرد می باشد.
مواردی که بیشترین نقش را در ازدواج های موفق و روابط موفق داشته اند:
• مهر و محبت
• تحسین کردن
• با دنیای همدیگر بیشتر آشنا شدن
• در کارهای خاصی از هم کمک گرفتن
• فهم فرق بین مشکلات و تفاوت های خود
• هر مشکلی قابل حل دانستن
• رسیدن به دید مشترک
شادمان ترین و موفق ترین ازدواج ها آنهایی هستند که در آن مردان با ن خود به احترام رفتار می کنند و با آنها در قدرت تصمیم گیری ها شریک می شوند. در ازدواج های موفق وقتی اختلاف نظری بروز می کرد، مردان برای تحمیل نظرات خود اصرار نمی کردند، بلکه به دنبال راه حل هایی می گشتند که برای طرفین قابل قبول باشد.
بدبینی، عادت مخربی است که می توان کنار گذاشته شود. بهترین کار برای جلوگیری از بدبین شدن طرف مقابلتان، بهتر است هربار پیش از بیان یک عبارت منفی، عبارت مثبتی را جایگزین کنید. زن و شوهر از اینکه مدام مورد انتقاد و بدبینی قرار بگیرند، خسته خواهند شد و راههایی برای فرار از همدیگر پیدا می کنند.
برخی زوجها به اشتباه فکر می کنند که هر لحظه زندگی مشترک شادی است و شک و تردید، اختلاف و بی حوصلگی در آن جایی ندارد. این تصور اشتباه زمینه شکست در ازدواج در زندگی مشترک است. این تصور توقع غیر منطقی را ایجاد می کند که به سرخوردگی و رنجش منجر می شود.
زندگی شویی بخش عالی و رضایت بخش زندگی هر فرد است. اما به شرط آنکه با نگاهی عاقلانه ازدواج کنید و درباره مشکلات شویی و لازم بودن فداکاری و گذشت در بعضی جاها فکر کنید.
مشاوره تلفنی ازدواج تاکید دارد ، همسر فردی می شوید که عاشقش هستید ، پس نه در شادی ها و نه در غم ها تنها نبوده و همسفر و همراه یکدیگر هستید.
اگر عشق تنها شرط یک ازدواج موفق بود، شکست در ازدواج رخ نمی داد. زوجهایی که از هم جدا شده اند، با تأسف از تغییر ناگهانی همسرشان پس از ازدواج، سخن می گویند. شکی نیست که به هم زدن نامزدی دشوار است، اما به مرور زمان متوجه می شوید که یک دوره کوتاه سختی بهتر از یک عمر پشیمانی است.
تا زمانی که نتوانید بر مسایل مهم ازدواج مسلط شوید ، به احتمال زیاد براساس شک و تردید خود ازدواج خواهید کرد و ازدواج موفقی نخواهید داشت. برای داشتن یک ازدواج موفق و سالم باید بر حسب منطق و با استفاده از راهنمایی های واقع بینانه و بهره گیری از متخصصین بهترین برنامه را برای ازدواج خود تهیه کنید.
منبع : https://halyzendegy.com
خانواده، شغل، کنار آمدن با عادت ماهانه، بارداری، یائسگی. یک خانم با مسائل بیشماری روبروست و باید هر کدام از آنها را کنترل کند. اما یکی از این مواردی که به هر حال یک روز با آن مواجه خواهید شد: افسردگی است. تقریبا ن دو برابر بیشتر از مردها در مراحل مختلف زندگی، دچار افسردگی میشوند. . عامل این اختلاف چه چیز می تواند باشد؟
عوامل بیولوژیکی، روانی و فرهنگی می تواند ریسک خانم ها در ابتلا به افسردگی را افزایش دهد. در این قسمت می خواهیم مروری داشته باشیم بر روی اینکه عوامل بالا چگونه می توانند استعداد ابتلا به این بیماری را افزایش دهند.
عوامل بیولوژیکی دخیل در افسردگی
بدن خانم ها به خودی خود به افزایش افسردگی کمک می کند. دلیلش این است که هورمون ها تاثیر مستقیمی بر روی حالات و رفتارهای بانوان در مراحل مختلف زندگی می گذارند. در حقیقت پیش از اینکه دخترها و پسرها به سن بلوغ برسند، میزان افسردگی در هر دوی آنها به یک اندازه است. و تنها پس از بلوغ است که اختلاف میان نارسایی های مربوط به افسردگی، در آنها به طور مشهود، قابل تشخیص می شود. برای مثال، دختری که به سن 15 سالگی می رسد دو برابر پسرها در همین سن احتمال ابتلا به افسردگی دارد.
به این دلیل که بیماری از آغاز سن بلوغ شروع می شود و پس از یائسگی تقریبا متوقف می شود، برخی از پژوهشگران بر این باورند که ترشحات هورمونی می توانند ریسک ابتلا به افسردگی را در بانوان افزایش دهند. از سوی دیگر بلوغ با علائم دیگری نظیر پدیدار شدن میل جنسی، و عینی شدن هویت، مشاجره با والدین و برخی انتظارات نابجای اجتماعی همراه است که همه و همه دست به دست هم داده و میزان افسردگی را بالا می برند. این ناهنجاری های روانی- اجتماعی به دلیل فعل و انفعالات هورمونی بروز می کنند و حاصل آن چیزی نیست جز افسردگی.
نواسانات شدید هورمونی می تواند تاثیر شگرفی بر زندگی بانوان داشته باشد. با توجه به تاثیری که بر روی زندگی شخصی، اقتصادی و در ارتباط با دیگران می گذارند، خانم ها خیلی بیشتر از آقایون در معرض ابتلا به افسردگی قرار می گیرند. در این قسمت نگاهی داریم به چگونگی تاثیر این عوامل بر روی افسردگی بانوان.
مشکلات پیش از قاعدگی
بیشتر خانم ها با مشکلات فیزیکی و احساسی که پیش از شروع قاعدگی دچار آن می شوند، آشنا هستند. این مشکلات عبارتند از: نفخ شکم، احساس درد و شکنندگی سینه ها، سر درد، استرس، زود رنجی و سایر نشانه های جسمی و روحی پیش از قاعدگی (PMS). اگرچه این علائم برای عده زیادی از خانم ها موقتی و زودگذر می باشند، اما درصد کوچکی از خانم ها نیز هستند که این نشانه ها در آنها به حادترین شکل ممکن، مانند افسردگی و نا امیدی بروز می کند. این امر باعث نابود شدن زندگی، حرفه و روابطشان با سایر افراد می شود. این حالت پریشانی پیش از قاعدگی (PMDD) نام دارد و نیازمند درمان از طریق هورمون و یا داروهای ضد افسردگی است.
هر چند تاکنون ارتباط بین افسردگی و پیش قاعدگی به طور کامل شناسایی نشده است، برخی محققین معتقدند که تغییرات دوره ای استروژن، پروژسترون و سایر هورمون ها می توانند بر روی عملکرد مغز به ویژه سروتونین (قسمتی از مغز که مامور کنترل حالات و خلق و خوی آدمی است) تاثیر منفی بگذارد. سایر پژوهش ها گویای این امر هستند که اندروژن و هورمون مردانه تستسترون که به طور طبیعی در خانم ها نیز ترشح می شود، نقش لاینفکی در این قضیه دارند. معذلک به این دلیل که تغییرات هورمونی در تمام خانم ها صورت می پذیرد و تنها گروه های خاصی از آنها دچار افسردگی می شوند ما نمی توانیم تغییرات هورمونی را تنها عامل بروز افسردگی بدانیم؛ مسائل ژنتیکی و وراثتی و دلایل بیشمار دیگری نیز در این امر دخیل هستند.
بارداری به نوبه خود باعث بروز افسردگی نمی شود. اما روند چشمگیر تغییر هورمون ها که در دوران بارداری همراه با کارهای خانه و بیرون و روابط مختلف ایجاد می شود؛ که می تواند مستقیما سبب بروز افسردگی شود. برخی دیگر از دلایلی که می توانند شما را در دوران بارداری به سمت افسردگی بکشانند عبارتند از: افسردگی های قبلی مانند (PMDD)، دعواهای خانوادگی، فقدان حمایت اجتماعی، و احساس دل نگرانی در مورد امر بارداری. موضوعات دیگری که حول محور بارداری وجود دارد نظیر: ناباروری، سقط جنین و یا حاملگی ناخواسته نیز جزء عواملی به شمار می روند که افسردگی را افزایش خواهند داد.
تشخیص افسردگی در زمان بارداری معمولا کار دشواری است، چراکه علائم آن با تغییرات طبیعی این دوران همخوانی دارد. از جمله این تغییرات می توان به تغییر ذائقه، خستگی، از خواب پریدن های مکرر و تغییر در خواست های جنسی بیمار اشاره کرد.
افسردگی پس از وضع حمل
هر چند یک نوزاد جدید می تواند خیلی جالب و سرگرم کننده باشد، اما تقریبا در حدود نیمی از خانم ها پس از به دنیا آمدن فرزندشان احساس ناراحتی، خشم و زود رنجی و تحریک پذیری شدیدی می کنند. این نوع احساسات کاملا طبیعی بوده و تقریبا در حدود یک تا دو هفته پس از وضع حمل از بین می روند. اما اگر اینچنین نشد و علائم خیلی حاد شدند؛ مثلا تا آنجا پیش رفت که شما دچار: ناتوانی در مراقبت از کودک، احساس استرس و اضطراب، اعتماد به نفس پایین، آشفتگی و بی قراری، فکر خودکشی شدید، بدون شک دچار افسردگی پس از وضع حمل هستید. این بیماری یک مورد کاملا جدی است که نیازمند درمان و معالجه فوری می باشد. این بیماری به دلیل نوزاد نورسیده شما ایجاد نشده است، بلکه دلیل اصلی ان نواسانات هورمونی است که تاثیر مستقیم بر روی حالات و خلق و خوی شما می گذارد.
یائسگی و پیش یائسگی
ریسک افسردگی در زمان یائسگی به دلیل بروز نواسانات بیش از اندازه در سطح هورمون ها، و همینطور پس از یائسگی به دلیل کاهش بیش از اندازه سطح هورمون استروژن افزایش پیدا می کند. البته بسیاری از خانم ها با اینکه دچار علائم ناخوشایند دوران یائسگی می شوند بازهم مبتلا به افسردگی نمی شوند، اما برای خانم هایی که برای مدت زمان زیادی در خوابیدن مشکل پیدا می کنند و یا سابقه قبلی این بیماری را داشته اند ریسک بالایی در ابتلا به افسردگی وجود دارد. بیرون آوردن کامل رحم نیز که در نهایت منجر به یائسگی می شود سبب بروز علائم حادتر و در آخر افسردگی می شود.
عوامل اجتماعی و فرهنگی دخیل در افسردگی
افسردگی در خانم ها تنها مربوط به دلایل زیست شناختی و بیولوژیکی نمی شود. استرس های ناشی از زندگی اجتماعی و فرهنگی نیز نقش مهمی را در این زمینه بازی می کنند. هر چند آقایون نیز تحت فشار چنین استرس هایی قرار دارند، اما باز هم میزان این فشار در خانم ها بیشتر است. به عنوان مثال اکثراً خانم ها باید بار مسئولیت خانه و محیط کار را با هم به دوش کشند. خانم ها معمولا درآمد های پایین تری نسبت به آقایون دارند، به تنهایی از فرزندان خود مراقبت می کنند و سابقه آزار و اذیت جنسی را نیز تجربه کرده اند، که همه این موارد منجر به ایجاد افسردگی در فرد می شوند، به ویژه در خانم هایی که قبلا پیشینه این بیماری را داشته اند.
قدرت و شرایط نابرابر
به طور معمول خانم ها در آمد کمتری نسبت به آقایون دارند. شرایط نامساعد اقتصادی آنها را دچار استرس می کند، اغلب نگران آینده هستند و همین امر باعث می شود تا کمتر در متن جامعه قرار بگیرند و دسترسی کمتری به مداوای پزشکی داشته باشند. درصد کمی از خانم ها نیز از استرسی که تبعیض نژادی به آنها می دهد، رنج می برند. این مقوله، احساسی به شما می دهد که گویا هیچ گونه کنترلی بر روی زندگی خود ندارید. این امر شما را به سمت نافعالی جنسی، منفی گرایی و فقدان اعتماد به نفس سوق می دهد که تمام موارد در نهایت منجر به افسردگی می شوند.
فشار کاری
خانم هایی که در خارج از خانه کار می کنند باز هم کارهای زیادی در خانه برای انجام دادن دارند. به این معنا که در طول هفته ساعات بیشتری را نسبت به آقایون، صرف برآورده کردن خواست های دیگران می کنند. بسیاری از خانم هایی که به تنهایی در حال بزرگ کردن فرزندانشان هستند، گاهی اوقات مجبور می شوند چندین شغل را با هم انجام دهند تا مخارج خانواده درآید؛ این کار باعث افزایش چالش ها و استرس های یک خانم می شود. برخی از خانم ها نیز باید هم از فرزندان نوجوان و جوان خود مراقبت کنند هم از افراد مسن و از کار افتاده فامیل. این امر شما را حتما به سوی افسردگی سوق خواهد داد.
سوء استفاده های جسمی و جنسی
خانم هایی که در معرض قرار گرفته اند و یا در کودکی آزار و اذیت شده اند، در معرض خطر افسردگی قرار دارند. خانم هایی که در زمان نوجوانی و جوانی مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتنه اند نیز ریسک بالاتری در ابتلا به افسردگی دارند. هر چند سوء استفاده های جنسی در مردان و پسرهای جوان نیز مشاهده می شود، اما شیوع آن در بانوان و دخترها خیلی بیشتر است. همچنین خانم هایی که در بزرگسالی متحمل آزار و اذیت جسمانی، احساسی و یا جنسی شده اند، باز هم دچار افسردگی میشوند.
مداوای افسردگی
بدون توجه به این مطلب که دلیل قطعی افسردگی چیست، خانم ها نسبت به آقایون، علائم متفاوتی را بروز می دهند از جمله: احساس گناه بیشتر، اضطراب، احساس بیهودگی، خستگی، اشفتگی در خواب، اضافه وزن، هوس در مصرف کربوهیدرات ها. نوعی از افسردگی که در بانوان بسیار شایع می باشد، افسردگی فصلی می باشد؛ که در دوره ی بخصوصی ظاهر شده، پس از مدتی از بین می رود و مجددا سال بعد دقیقا در همان موقع، دوباره بروز می کند. به علاوه افراد خانواده نیز عامل مهمی در مبتلا شدن خانم ها به افسردگی هستند.
اگر چه ممکن است تمام عوامل بیولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی، و روانی مخالف شما باشند، اما درمان هایی وجود دارند که کاملا موثر شناخته شده اند. حتی در حادترین انواع افسردگی بازهم بهره گیری از درمان درست، بیماری را از بین خواهد برد.
نمی دانید از کجا باید درمان را آغاز کنید؟ برای بیشتر خانم ها پزشک متخصص ن و زایمان نقش مهمی را در انجام اقدامات پیشگیرانه بازی می کند. شما هم اصولا در هنگام صحبت کردن با آنها احساس راحتی بیشتری می کنید. آنها می توانند خودشان مداوا را شروع کرده و همچنین متخصصین مربوطه را به شما معرفی کنند تا از طریق روان درمانی و یا استفاده از داروهای ضد افسردگی سلامت خود را مجددا بدست آورید.
باور این امر که بیماریتان غیر قابل درمان بوده و در وضعیت بدی قرار دارید، خود به عنوان یک از بهترین نمونه های افسردگی قلمداد می شود. شما خیلی بیشتر از یک مرد در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارید اما نباید تصور کنید که باید خیلی راحت با آن کنار بیایید و با این مشکل به زندگی خود دامه دهید. درمان مناسب می تواند به شما کمک کند تا بتوانید مجددا از زندگی خود لذت ببرید.
برای دریافت مشاوره در زمینه افسردگی می توانید به سایت دکتر بهشتیان مراجعه کنید.
در سایت دکتر بهشتیان مطالب متنوعی در زمینه های روانشناسی مختلف، روانشناسی بالینی ، مشاوره روانشناسی ، مشاوره آنلاین ، اختلالات روانشناختی (افسردگی، اضطراب، ترس، پانیک و .)، هیپنوتیزم ، خودهیپنوتیزم ، هیپنوتیزم بیدار ، مدیتیشن ، ذهن آگاهی ، ازدواج ، پیش از ازدواج ، مشاوره قبل از ازدواج ، روابط جنسی ارایه شده است.
اگر به دنبال بهترین روانشناس تهران ، دکتر روانشناس خوب و دکتر هیپنوتیزم هستید و یا آنکه نمی دانید به روانشناس مراجعه کنید یا مشاور یا روانپزشک در سایت دکتر بهشتیان ملاک های انتخاب روانشناس خوب و اینکه چگونه متخصص مورد نظر خود را پیدا کنید، ارایه شده است.
منبع: بیتوته
سالمندان هم دارای کودک درون هستند. کودک درون، والد درون و بالغ درون سه شخصیت کاملاً متفاوتی است که در علم روانشناسی توصیه شده که هر سه آن ها را باید تقویت کنیم و به تعادل رسانیم. در صورتی که یکی از این ها بیش از دیگری تقویت شوند مشکلات روحی و روانی ایجاد خواهد شد.
پدران و مادران ما که اکنون سالمند تلقی میشوند ، برای تربیت ما بیش تر والد درون خود را تقویت کردند.
وظیفه ماست که با عرضه راه حل های مناسب در این زمینه بتوانیم بالغ درون آنها و مخصوصا کودک درونشان را تقویت سازیم.
در حالی که سالمندان وقت ازاد زیادی دارند و چنانچه بتوانند قسمتی از زمان خود را به تفریح و سرگرمی اختصاص دهند قطعاً سلامت روانی و جسمی شان تضمین خواهد شد. تفریحات در نظر گرفته شده برای سالمند باید انرژی و نشاط و شادی بیشتری به وی بدهد؛ بدون این که ازار و اذیتی به وی برساند.
به عنوان مثال تفریحی مثل بازی شطرنج ممکن است برای سالمندی موثر و برای سالمند دیگری خسته کننده و حتی زیان آور باشد یا اگر به سالمندی که بیماری ریوی یا آرتروز شدید دارد توصیه کنیم هر روز پیاده روی کند، در واقع نه تنها باعث ازار وی شده ایم بلکه امکان دارد سلامت جسمی وی را هم به خطر اندازیم.
فواید تقویت فعالیت های سرگرمی و تفریحی سالمندان
افزایش روحیه سالمند
شادابی و نشاط بیش تر سالمندان
تقویت سیستم فیزیکی بدنشان
تقویت اعصاب و روان پدران و مادران
افزایش ضریب هوشی و حافظه
میل بیش تر به ادامه زندگی
یادآوری حس عاشقی زمان جوانی
جوان سازی پوست و دیگر قسمت های بدن
در کشور های توسعه یافته جهان مرکزهای تفریحی برای سالمندان در محله های گوناگون وجود دارد و باتوجه به وضعیت جسمانی سالمند نزدیکترین آنها انتخاب میشود و سالمند در ساعتها و روز هایی از هفته در آن جا حضور می یابد. در کشور ما هم چند مرکز وجود دارد و سعی شده مرکزهای بیشتری دایر شود، ولی تعداد این مرکزها بسیار کم است و نمی تواند جمعیت رو به رشد سالمندی کشور ما را پوشش دهد.
تفریحی که برای هر سالمندی توصیه میشود به وضعیت اقتصادی وی هم بستگی دارد. سالمندی دوره ای است که کم تر کسی شاغل است. اکثر سالخوردگان بازنشسته اند و در بازنشستگی هم درامد کاهش می یابد.
از یک جهت ، سطح هزینه ها به دلیل ناتوانی های ناشی از بیماری و هزینه های درمانی بالا میرود و از طرف دیگر، ساختار جامعه ما طوری است که والدین هم چنان نقش حمایتگری خود را موقع ازدواج فرزندان و پس از ورود عروس و داماد و نوه ها به زندگی ایفا میکنند و این کار هم مخارج آنها را چند برابر میکند .
در یک نظرسنجی از سالمندان پرسیده شد چرا به مرکزهای ورزشی یا مرکزهای تفریحی مراجعه نمی کنند؟ بسیاری از آنها علت اصلی حضور نیافتن در چنین مراکزی را نبود امکانات مالی عنوان کردند؛ بدین ترتیب بهتر است تفریحی برای سالمند در نظر گرفته شود که مناسب با وضعیت اقتصادی وی باشد یا هزینه ها را به حداقل برسانند.
برای دریافت مشاوره در زمینه سالمندان می توانید به سایت دکتر بهشتیان مراجعه کنید.
در سایت دکتر بهشتیان مطالب متنوعی در زمینه های روانشناسی مختلف، روانشناسی بالینی ، مشاوره روانشناسی ، مشاوره آنلاین ، اختلالات روانشناختی (افسردگی، اضطراب، ترس، پانیک و .)، هیپنوتیزم ، خودهیپنوتیزم ، هیپنوتیزم بیدار ، مدیتیشن ، ذهن آگاهی ، ازدواج ، پیش از ازدواج ، مشاوره قبل از ازدواج ، روابط جنسی ارایه شده است.
اگر به دنبال بهترین روانشناس تهران ، دکتر روانشناس خوب و دکتر هیپنوتیزم هستید و یا آنکه نمی دانید به روانشناس مراجعه کنید یا مشاور یا روانپزشک در سایت دکتر بهشتیان ملاک های انتخاب روانشناس خوب و اینکه چگونه متخصص مورد نظر خود را پیدا کنید، ارایه شده است.
منبع: بیتوته
تابهحال پیش آمده حرف زدن و خندیدن زن و شوهری را ببینید که سالها از ازدواجشان گذشته، اما انگار اولین روز آشناییشان است؟ باید گفت، اگر زن و شوهری از انجام دادن فعالیتی واقعا لذت میبرند، احتمال اینکه روابطشان همیشه قوی و محکم باشد، زیاد است.
چه عواملی باعث پایداری رابطه عاطفی میشود؟
همچنین در بررسیها مشخص شده، توسعهی شخصی میتواند کیفیت روابط زوجین را بهبود ببخشد و از احتمال خیانت همسر در یک رابطه عاشقانه بکاهد. در این مقاله به بررسی رابطه توسعه شخصی و رضایت از رابطه خواهیم پرداخت و خواهیم گفت چگونه میتوانید احتمال خیانت همسر را کاهش دهید.
تفریح در کنار هم، تداوم رابطه
گذراندن لحظات مفرح در کنار یکدیگر، رابطه های عاشقانه را قدرت میبخشد. بسیاری از زوجها از ابتدا بهخاطر این رابطهی عاطفیشان را شروع کردهاند که علایق مشترکی دارند. زوجهای شاد در فعالیتهای دونفرهی لذتبخش، از پیادهروی گرفته تا گردش در طبیعت و غذا پختن با یکدیگر شریک میشوند.
حتی زوجهایی که سالگرد ازدواج ۳۰ سالهشان را جشن میگیرند، میتوانند از فعالیتهایی که از روزهای اول آشنایی برایشان جذاب و هیجانانگیز بوده بهرهمند شوند. زوجهای قدیمی هم با وجود محدودیتهایی فیزیکی میتوانند ماجراجوییها و فعالیتهای داشته باشند که هر دو از آن لذت میبرند.
اما چه فعالیتهایی میتواند این نوع هیجان را دوباره به زندگی برگرداند؟ خوشبختانه بنابر بررسیها مشخص شده لازم نیست زوجها حتما چتربازی یا بانجی جامپینگ را تجربه کنند که بتوانند روابطی پایدار بهوجود آورند. این کار میتواند بهسادگی درخواست رقص درکنار هم باشد.
همسر خود را درک کنید
ساده به نظر میرسد ولی اصلا ساده نیست. همسر شما انواع تفکرات مخفی و احساسات پنهان را در خود دارد که از آنها نه با شما و نه با هیچ کس دیگری صحبت نمیکند. آن قدر باید ایمن باشید که بتوانید کاملا به این افکار و احساسات نفوذ کنید، اما چگونه؟ صداقت را با محبت و بدون هیچ قضاوتی تبلیغ و ترویج کنید.
مواردی را درباره همسر خود پیدا کنید که کسی درباره آنها چیزی نمیداند. از این اطلاعات برای هر روز نزدیک شدن» در تجربیات او در روابط، در محل کار و با خود او استفاده کنید. چیزهایی را سعی کنید بدانید که حتی مادر و نزدیکترین دوستان او هم نمیدانند. دانستن این اطلاعات، شما را آن قدر ارزشمند میسازد که شاید تعداد اندکی بتوانند با شما برابری کنند.
اثر سازگاری در احساس رضایت
این تحقیق، این نظریه را که روابط قوی میان زوجهایی شکل میگیرد که واقعا باهم سازگار باشند، تأیید میکند. مثلا اگر یکی از زوجها وانمود کند به فعالیتی که همسرش دوست دارد، علاقهمند است، نمیتواند چنین رابطه محکمی بهوجود آورد. مثلا اگر او وانمود کند عاشق فوتبال است، اما چیزی از سوپرباول (مسابقهی سالانهی فوتبال آمریکایی) نداند یا بهخاطر همسرش بگوید، از اردو رفتن لذت میبرد اما واقعا اینگونه نباشد، نمیتواند منجر به رضایت و خشنودی طولانیمدت در روابط خود و همسرش شود.
زوجهایی که برای حفظ رابطهای مثبت انگیزه دارند، میتوانند با شرکت کردن در فعالیتهایی که هر دو به آن علاقهمند هستند، روابط خود را محکم و قوی نگهدارند. زیرا خودبهبودی میتواند رضایت در رابطه را موجب شود. بنابراین شما اگر متأهل هستید، چه کفشهای باله بپوشید و چه چکمههای پیادهروی یا اینکه دمپاییهای خانه پایتان باشد، میتوانید فعالیتی برگزینید که برای هردویتان واقعا جذاب باشد و روابط محکمتری برای خود بسازید.
گاهی اوقات به او اجازه بدهید که با خودش خلوت کند
ازدواج کردن به معنای از دست دادن آزادی نیست. برخی مردان مرتکب خیانت میشوند، چون حس میکنند که حلقه ی ازدواج یوغی شده که دور گردنشان افتاده و دارد آنها را خفه میکند. بنابراین دست به خیانت میزنند تا دوباره طعم آزادی را بچشند. پس هر از گاهی به شوهرتان اجازه بدهید که با خودش خلوت کند. از بیرون رفتن شوهرتان با دوستانش و تفریحات مردانه ی او استقبال کنید، تا احساس نکند که در دام افتاده است و هوای فرار به سرش نزند.
بیش از اندازه کنترلگری نکنید
بعضی از ما وقتی وارد رابطه ای میشویم، بدون این که خودمان متوجه باشیم سعی میکنیم که طرف مقابل را کنترل کنیم؛ البته نیتمان خیر است و فکر میکنیم که صلاح عشقمان را میخواهیم. این خودرای بودن باعث شکل گیری عادتهای مخربی مانند شکایت کردن، سرزنش کردن، انتقاد کردن، غر زدن، تهدید کردن، تنبیه کردن و تطمیع کردن یا پاداش دادن میشود که رابطه را به نابودی میکشاند.
وقتی زنی چنین عادتهای ناخوشایندی داشته باشد، مردش ترغیب میشود تا هر چه بیشتر از خانه و زن سلطه گرش دور شود، شاید قدری آرامش پیدا کند. این فراری بودن از خانه زمینه را برای خیانت فراهم میکند. پس تا جایی که میتوانید از این رفتارها اجتناب کنید، هرچند این رفتارها در ذات ن ریشه دارد.
ستاره باشید
وقتی که نیازهای احساسی و جسمانی ما به بهترین وجه برآورده شوند، تمایلی به جستوجوی آنها در مکانهای دیگر نداریم. برآورده سازی نیازها و خواستههای همسر و نیازهای خود را بررسی کنید. اطمینان حاصل کنید که نقاط ضعف را مرتفع ساخته و درباره آنچه برای احساس رضایت و شادمانی نیاز دارید، صادقانه رفتار کنید.
از نق زدن و سرزنش کردن دست بردارید
درست است که مردها گاهی شه میشوند، جورابهای کثیفشان را هر جا که دستشان برسد، پرت میکنند یا دیر به خانه می آیند و یادشان میرود که خرید کنند. به محض این که شوهرتان وارد خانه میشود، به او پرخاش میکنید که: چرا ساعت ناهاری به من زنگ نزدی؟ همش منتظر بودم، زنگ بزنی و بیشتر از ده بار بهت پیام زدم. کجا بودی؟ دیگه منو دوست نداری؟ چرا با من این کارو میکنی؟”
نیم ساعت بعد دوباره شکایت کردن را شروع میکنید. این بار سرش را با غرغرهایتان میبرید که اگر فردا ساعت استراحتش به شما زنگ نزند، یعنی این که شما را دوست ندارد. شوهر خسته تان بعد از شنیدن سرزنش های اولتان به اندازه ی کافی بدخلق شده است و دیگر اصلاً حوصله ی شنیدن گله و شکایت ندارد.
اگر میخواهید شوهرتان را حفظ کنید، سخت نگیرید. چنانچه عاشق همسرتان هستید، به او فرصت بدهید. او یک مرد عاقل و بالغ است و اگر وقتش را داشته باشد، حتماً به شما زنگ میزند. غر زدن مانند آبی است که روی شعله ی عشق و محبت بین زن و شوهر ریخته میشود و باعث میشود که همسرتان برای رسیدن به آرامش و راحتی به آغوش ن دیگر پناه ببرد.
به سیم آخر بزنید
بهطور مکرر دربارهی رابطهی جنسی، فانتزیها و امیالتان باهم صحبت کنید. تفریحات جدید را امتحان کنید تا در کنار هم سرگرمی، هیجان و خوشحالی را تجربه کنید. باهم بخندید، همدیگر را غلغلک دهید، کشتی بگیرید! چیزی متفاوت انجام دهید. سریالی را در کنار هم تماشا کنید که تابهحال ندیدهاید. از زوجهای اطرافتان برای ایدهگرفتن کمک بخواهید. روشهای جدیدی هنگام معاقشه امتحان کنید. شهامت به خرج دهید و روشی را که تا حدی شرمآور است امتحان کنید، اما تا حدی پیش نروید که به شخصیتتان لطمه بزند یا معذبتان کند. کارهای جدید و هیجانانگیز در زمینهی احساسی و جنسی تنوعطلبی مغز را میکند و سبب جلوگیری از خیانت میشود.
بهترین روش برای جلوگیری از خیانت این است که مطمئن شوید رابطهتان خیلی باحال است! آنقدر جذاب است که کسی جسارت نزدیکی به همسرتان را ندارد. اینکه سعی کنید هر روز برای همسرتان جذاب باشید، خیلی از ایجاد ترس، احساس گناه و تهدید کارسازتر است. اگر همه چیز را در رابطه و دوستیتان تازه نگه دارید، این کار مغز را تحریک میکند تا تمرکز خود را روی رابطهی اولیه نگه دارد.
اگر هم حس کردید سر همسرتان جایی گرمشده و شیطنتی در کار است به جای تهدید، ترک یا نقد او سعی کنید با اثبات خود، در این بازی ناسالم برنده شوید. گاهی بو بردن چنین شیطنتهایی به شما قوایی میدهد تا رابطهی خود را به بهترین ازدواج ممکن تبدیل کنید. رشد رابطه به تلاش مداوم احتیاج دارد. تمرکزتان را روی تقویت خود قرار دهید، نه روی نگرانی بیشازحد دربارهی خطرات احتمالی.
برای دریافت مشاوره در زمینه ازدواج و همسرداری آن می توانید به سایت
دکتر بهشتیان مراجعه کنید.
در سایت دکتر بهشتیان مطالب متنوعی در زمینه های روانشناسی مختلف، روانشناسی بالینی
مشاوره روانشناسی ،
مشاوره آنلاین ، اختلالات روانشناختی ( افسردگی
هیپنوتیزم ، خودهیپنوتیزم هیپنوتیزم بیدار
مدیتیشن ،
ذهن آگاهی ، ازدواج ،
پیش از ازدواج ،
مشاوره قبل از ازدواج ،
روابط جنسی ارایه شده است.
اگر به دنبال
بهترین روانشناس تهران ، دکتر روانشناس خوب
دکتر هیپنوتیزم هستید و یا آنکه نمی دانید به
روانشناس مراجعه کنید یا
مشاور یا
روانپزشک در سایت دکتر بهشتیان ملاک های انتخاب روانشناس خوب و اینکه چگونه متخصص مورد نظر خود را پیدا کنید، ارایه شده است.
منبع: بیتوته
امروزه مدیتیشن درمانی یکی از راه های کسب آرامش و کاهش استرس در افراد به شمار می رود. معنای مدیتیشن متمرکز شدن ذهن بر روی صدا، دعا، اشیا، تصویر ، آگاهی از خود و است. اگر شما هم می خواهید با این روش اضطرابتان را کم کنید، بهتر است ما را در این مقاله با عنوان "آموزش مدیتیشن" همراهی کنید.
برای شروع مدیتیشن نیاز دارید از کارهای کوچک شروع کنید و رفته رفته در این راه ثابت قدم و بهتر شوید. تمامی راهکارهای زیر برای شروع و ادامه کار برای شما گردآوری شده اند و ومی ندارد در ابتدای کار کلیه این روش ها را انجام دهید. بلکه می توانید برخی را برای شروع انتخاب کرده و ما بقی را در ادامه به کار ببرید.
برای شروع نیاز است که به مدت دو دقیقه در یک جا بنشینید و این کار را برای یک هفته ادامه بدهید. چنانچه در انجام این کار خوب جلو رفتید، در هفته دوم مدت دو دقیقه دیگر را هم به زمان خود اضافه کنید. به همین ترتیب ادامه دهید تا در ماه دوم توانایی روزی ده دقیقه مدیتیشن را داشته باشید.
برای انجام منظم مدیتیشن می توانید در آغاز روز این کار را بکنید و برای جلوگیری از فراموش کردن در گوشی موبایلتان یک یادآور را برای این کار اختصاص دهید.
در شروع آموزش مدیتیشن زیاد لازم نیست به نحوه انجام آن توجه کنید. مثلا ومی ندارد به این که از چه زیر اندازی استفاده کنید و در چه ساعتی این کار را انجام دهید. تمامی این ها در ادامه مورد اصلاح قرار خواهد گرفت. در آغاز کار فقط نیاز است شما به مدت دو دقیقه در جایی بنشینید. ترجیحا در جایی ساکت و آرام مدیتیشن کنید.
زمان شروع به انجام مدیتیشن به احساساتتان توجه داشته باشید .ممکن است بدن شما در این مدت احساس خستگی، آرامش، راحتی و. را تجربه کند. لازم است شما هر نوع احساسی که دارید را پذیرا باشید.
برای شمارش وقتی اولین نفستان را فرو بردید بگویید یک و زمان بیرون دادن نفستان بگویید دو و این را تا رسیدن به عدد 10 ادامه بدهید. پس از رسیدن به 10 مجدد شروع به شمارش کنید.
زمانی که شما مدیتیشن می کنید، ذهن شما در جهات مختلفی پرسه خواهد زد. اصلا نگران این مسئله نشوید که طبیعی است. فقط لازم است که وقتی متوجه این انحراف شدید لبخندی زده و به نفس کشیدنتان ادامه دهید.
افکار و احساسات شما بخشی از وجود شما را شکل می دهند، پس داشتن نگاهی دوستانه به آن ها برای کسب آرامش به هنگام مدیتیشن حائز اهمیت است.
از این که مدیتیشن می کنید احساس خوش حالی داشته و به خاطر داشته باشید که رفته رفته در این راه پیشرفت خواهید کرد.
عده ای مدیتیشن را با توقف جریان فکر یا به عبارتی خالی کردن ذهن اشتباه می گیرند. در حالی که چنین نیست و شما با این کار متمرکز شدن را فرا می گیرید. هم چنین پس از یک هفته که تمرین تمرکز بر تنفس هایتان را انجام دادید، بهتر است با افکار و احساساتی که سراغتان می آید نیز کمی همراهی کنید.
هدف از انجام این تمرینات علاوه بر متمرکز شدن توجه شما به چگونگی کارکرد ذهن و نوع جریان فکری آن نیز مربوط می شود.
با انجام نکات گفته شده در رابطه با آموزش مدیتیشن به راحتی و خوشی به شناخت خود و آرامش ذهنی خواهید رسید فقط صبور باشید تا نتیجه کار دستتان بیاید.
برای دریافت مشاوره در زمینه نحوه انجام مدیتیشن و کاربردهای آن می توانید به سایت دکتر بهشتیان مراجعه کنید.
در سایت دکتر بهشتیان مطالب متنوعی در زمینه های روانشناسی مختلف، روانشناسی بالینی ، مشاوره روانشناسی ، مشاوره آنلاین ، اختلالات روانشناختی (افسردگی، اضطراب، ترس، پانیک و .)، هیپنوتیزم ، خودهیپنوتیزم ، هیپنوتیزم بیدار ، مدیتیشن ، ذهن آگاهی ، ازدواج ، پیش از ازدواج ، مشاوره قبل از ازدواج ، روابط جنسی ارایه شده است.
اگر به دنبال بهترین روانشناس تهران ، دکتر روانشناس خوب و دکتر هیپنوتیزم هستید و یا آنکه نمی دانید به روانشناس مراجعه کنید یا مشاور یا روانپزشک در سایت دکتر بهشتیان ملاک های انتخاب روانشناس خوب و اینکه چگونه متخصص مورد نظر خود را پیدا کنید، ارایه شده است.
منبع : باشگاه خبرنگاران جوان
ضعف اعصاب و اصطلاح آن نخستین بار توسط "جورج میلربرد" روانپزشک و عصب شناس آمریکایی در سال ۱۸۶۰ مطرح شد.
براساس نظرات وی علت ضعف اعصاب ، فرسودگی عصبی است که ناشی از تخلیهی سلول عصبی از ذخیره مواد غذایی اش است و این تخلیه بر اثر استرس هایی، چون کار اضافی ایجاد میشود.
بیماری ضعف اعصاب به دو صورت بروز میکند
علائم ضعف اعصاب در هر دو نوع فوق، احساسات جسمی ناخوشایند مانند سرگیجه، سردردهای تنشی و احساس بی ثباتی عمومی شایع است.
مراحل اولیه و میانی خواب معمولا مختل میشود، ولی پُرخوابی نیز ممکن است دیده شود.
از آنجایی که بسیاری از علایم و نشانههای ضعف اعصاب با هر یک از اختلالات اضطراب،
افسردگی و اختلالات شبه جسمی هم پوشانی دارد تشخیص این بیماری دشوار است.
ضعف اعصاب اغلب در نوجوانی یا میانسالی بروز میکند.
اختلال ضعف اعصاب در صورت درمان نشدن، معمولا به صورت مزمن در میآید و بیمار ممکن است در اثر یک یا چند علامت ناتوان شود.
در دوران کودکی احتمال دارد مشکلاتی در کارکرد تحصیلی نظیر نمرات پایین و مدرسه گریزی مشاهده شود.
در بزرگسالی عملکرد شغلی تخریب میشود یا ممکن است بیمار چنان ناتوان شود که کار کردن برایش غیرممکن شود.
به همین ترتیب روابط اجتماعی،
شویی و بین فردی نیز دچار مشکل میشود.
تجویز دارو تنها در صورتی علایم طبی را تخفیف میدهد که به طور همزمان با مداخله روان درمانی همراه شود.
بیمار باید
استرسهای زندگی و روش کنار آمدن با آنها را بشناسد.
این بیماران به خوددرمانی و استفاده نابجا از دارو تمایل دارند، ولی باید دانست انتخاب داروی مناسب و دستور مصرف باید حتما زیر نظر روانپزشک باشد.
عدم تمرکز
استرس مزمن دامنه توجه و توانایی تمرکز شما را از بین میبرد.
با وجود استرس حتی به صورت ناخود آگاه هورمونی به نام کورتیزول حافظه شما را تحت تاثیر قرار میدهد.
همین هورمون سبب ایجاد اختلالاتی در دقت و تمرکز بر روی مسائل میشود.
زمانی که میدانید سطح استرس شما بالا گرفته است آن را کنترل کنید.
تپش نامنظم قلب
یک استرس عصبی ممکن است با ضربان نا منظم قلب همراه باشد.
معمولا در چنین مواقعی قلبتان و ضربان شدید آن را در قفسه سینه احساس خواهید کرد.
نفس کشیدن در حالات عصبی کمی دشوار میشود.
بهتر است برای حل این مشکل نفس عمیق بکشید یا اینکه دم و بازدم را طولانیتر کنید.
این کار قفسه سینه را کمی باز میکند و ضربانها بهتر میشوند.
افسردگی
ممکن است استرس و یا
اضطراب گاه گاهی شما را درگیر کند.
اما اگر این زمانهای پرتنش استرس مداوم باشند و یا طی فرایندی مدام تکرار شوند، منجر به افسردگی خواهند شد.
در صورتی که افسردگی ادامه پیدا کند حس نا امیدی و خودکشی تقویت میشوند.
اضطرابهای ناشی از فعالیتهای روزانه مانند عملکرد شغلی یا ارتباط با شخص خاصی میتواند به افسردگی منجر شود.
جهت کاهش سطح استرس خود از ورزشهایی مانند یوگا، پیاده روی و مدیتیشن
این نشانهها از عوامل بروز بیماریهای سخت روحی باشد.
در صورت مشاهده این علائم حتما ذهن خود را تحت درمان قرار دهید تا به بیماریهای سختتر دچار نشوید.
سردردهای تنشی
استرس در هر درجهای که باشد میتواند سر درد تولید کند.
گردن، شانهها و تمامی عضلات این ناحیه سفت و سخت میشوند.
استرس بر روی عضلات ناحیه سر و گردن به شدت تاثیر میگذارد.
سر دردهای تنشی از استرس نشات میگیرند و فقط با کنترل آن میتوان از این سردردها خلاص شد.
مشکلات خواب
کمبود خواب یکی از شایعترین علل استرسهای روحی روانی
نداشتن خواب کافی، بدن و ذهن را دچار مشکلات زیادی میکند.
بی خوابیهای طولانی مدت، بد خوابیدن، خوابهای کوتاه با استرس مرتبط هستند.
برای دریافت مشاوره در این زمینه می توانید به سایت
دکتر بهشتیان مراجعه کنید.
در سایت دکتر بهشتیان مطالب متنوعی در زمینه های روانشناسی مختلف، روانشناسی بالینی
مشاوره روانشناسی ،
مشاوره آنلاین ، اختلالات روانشناختی ( افسردگی
هیپنوتیزم ، خودهیپنوتیزم هیپنوتیزم بیدار
مدیتیشن ،
ذهن آگاهی ، ازدواج ،
پیش از ازدواج ،
مشاوره قبل از ازدواج ،
روابط جنسی ارایه شده است.
اگر به دنبال
بهترین روانشناس تهران ، دکتر روانشناس خوب
دکتر هیپنوتیزم هستید و یا آنکه نمی دانید به
روانشناس مراجعه کنید یا
مشاور یا
روانپزشک در سایت دکتر بهشتیان ملاک های انتخاب روانشناس خوب و اینکه چگونه متخصص مورد نظر خود را پیدا کنید، ارایه شده است.
منبع:
باشگاه خبرنگاران جوان
بچه ها در سنین ابتدایی درک درستی از واقعیت، داستان، تاریخ و تخیل ندارند و نمی توانند اینها را بخوبی از هم تفکیک کنند.
تعریف کردن مرگ به شکلی که گویی شخصیتی انسانی دارد و به دنبال آدم ها میاید میتواند برای بچه به کابوسی دائمی بدل شود. زمانی بچه می پذیرد مادربزرگ پیش فرشته هاست، برای این که تخیل وی میتواند همه چیز را در زمان حال با جزئیات بسازد؛ ولی این حادثه زیاد طول نمی کشد و بزودی وی به دنبال دلیل خواهد بود.
چنانچه پسر چهار ساله تان از شما بپرسد: مادربزرگ، به کجا رفته و من دوباره کی وی را خواهم دید؟» چه جوابی خواهید داد؟ این حالت شما را سردرگم خواهد کرد و به دروغ پناه خواهید برد؟
آنچه باید بدانیم این است که گمراه کردن بچه، وی را از فکر کردن در مورد فرد وفات یافته منصرف نخواهد کرد بلکه سبب میشود بچه ، دیگر به اطرافیان خود اطمینان نداشته باشد و آن ها را اشخاص
دروغگویی بداند. بدین ترتیب بهتر است مرگ عزیز خود را از بچه مخفی نکنید و باتوجه به سن و سال بچه و میزان درک و فهم وی، مسأله مرگ را برایش توضیح دهید.
بچه در هر سن و در هر موقعیتی که باشد از مرگ اطرافیان خود بسیار آشفته و ناراحت خواهد شد. بدین ترتیب به احوالات وی توجه کافی داشته باشید تا دچار بیماری
افسردگی و
استرس نشود.
چطور مرگ اطرافیان را به بچه توضیح دهیم؟
به طور کلی باید چند سؤال را جواب دهید تا بتوانید به خوبی و درستی معنای مرگ را به بچه منتقل کنید. این که بچه چند ساله است؟، شخصی که فوت شده چه قدر به بچه نزدیک بوده است؟ و در پایان این که بچه چه قدر با مرگ اشنا شده است؟ اگر جواب این سه سؤال را پیدا کردید میتوانید باتوجه به وضعیت بچه برای وی توضیح دهید، در ادامه میخواهیم شیوه های را برای توصیف مرگ به بچه ها بیان کنیم.
آغاز یک صحبت آن هم با بچه و در خصوص مرگ که به خودی خود با تلخی همراه است قدری دشوار است. باید بدانید که چه چیزی در ذهن وی میگذرد. چنانچه در شرایطی هستید که شخصی از اعضای خانواده از دست رفته میتوانید با این شکل با وی صحبت را آغاز کنید.
آیا میدانی به چه دلیل امروز مادر ناراحت است؟” یا چنانچه جو خانه به گونه ای است که بچه خود تا حدودی متوجه شده سوال کنید آیا میدانی چه اتفاقی افتاده است؟” ولی اگر تنها هدف معرفی مرگ به بچه مد نظر شماست میتوانید از عکس و تصویر گذشتگان استفاده کنید و آن ها را به بچه نشان دهید. آیا میدانی این فرد کیست؟او برادر بزرگتر تو بود که پیش از تو متولد شد و اینک فوت شده است. آیا میدانی به چه کسی مرده میگویند؟”
مرگ را صادقانه توضیح دهید و نه داستانی!
قرار نیست برای بچه یک قصه و داستان حماسی تعریف کنید. وی تنها باید با معنای مرگ اشنا شود و باید با حقیقت مرگ رابطه برقرار کند. صریح باشید و از واژه مرگ یا فوت استفاده کنید. نباید از جملاتی مثل اکنون وی رفته و دیگر برنمیگردد” یا او ما را ترک کرد” استفاده کنید. مرگ یک اتفاق دردناک است ولی هیچوقت نباید برای بچه به عنوان یک تابو تعریف شود که نباید از آن سخن گفت. یک تعریف ناقص همان طور که ذهن شما را درگیر می کند می تواند بچه را آشفته کرده و وی را دچار ناراحتی کند و باتوجه به این که او از شما این جملات را شنیده خیال می کند سوال دوباره آن و یا پرسیدن از دیگران در خصوص مرگ خطا و اشتباه است.
آیا بچه ها از مرگ می ترسند؟
این مسأله باز هم به بچه شما بستگی دارد. برخی از آن ها از مرگ می ترسند و برخی دیگر نه. چه بسا کودکانی هستند که بخاطر ترس از مردن، دوست ندارند هیچ وقت بزرگ شوند.
در واقع، در فکر آن ها ترس از بزرگ شدن فقط به این خاطر شکل می گیرد که عاقبت وی هم روزی مانند پدر بزرگ و مادربزرگ پیر میشود و روزی می میرد. بهتر است از بچه سؤال کنیم: چه چیزی تو را می ترساند؟»، به چه دلیل می ترسی؟» و. جواب های وی حتما میتواند به ما کمک کند تا علل این نگرانی و راههای غلبه بر آن را بشناسیم. امکان دارد کودکان در سنین گوناگون از نوعی اضطراب که به آن ترس از مرگ» می گوییم رنج ببرند که البته این مشکل با حالتی که در بالا توضیح داده شد، متفاوت است.
واکنش های کودکانه در قبال مرگ
1. پرخاشگری، ترس و استرس
2. اختلال های خواب( کابوس، هراس از خوابیدن)
3. اختلال های رفتاری( جویدن ناخن، شب ادراری)
4. حس گناه، بیماری افسردگی و ناراحتی
5. عدم تمرکز
سوگواری بچگانه
روان شناسان معتقدند بچه باید به روش خود سوگواری کند.
اگر بچه را به مراسم تشییع جنازه نمی برید، اجازه دهید وی هم به طریقی با فرد وفات یافته وداع کند. بخصوص اگر به هم نزدیک بوده اند.
برای وی شمعی روشن کند یا با آرامش با هم درباره وی حرف بزنید . بگذارید وی هم خاطراتش را مرور و با متوفی وداع کند.
خانواده هایی که در آن
کودکی ، مرگ عزیزی را تجربه میکند در زمان
سوگواری واکنشی به نام دوره احساسی کوتاه از خود نشان میدهند . احساسات کودک در این دوره بصورت جهشی است. با انرژی زیادی آغاز میشود و خیلی زود پایان می یابد. این اتفاق دو سه بار در روز یا هفته رخ میدهد یا حتی پس از یک سال با یادآوری آن فرد تکرار میشود . نگران نباشید آرام آرام همه چیز عادی میشود .
برای دریافت مشاوره در زمینه کودکان می توانید به سایت
دکتر بهشتیان مراجعه کنید.
در سایت دکتر بهشتیان مطالب متنوعی در زمینه های روانشناسی مختلف، روانشناسی بالینی
مشاوره روانشناسی ،
مشاوره آنلاین ، اختلالات روانشناختی ( افسردگی
هیپنوتیزم ، خودهیپنوتیزم هیپنوتیزم بیدار
مدیتیشن ،
ذهن آگاهی ، ازدواج ،
پیش از ازدواج ،
مشاوره قبل از ازدواج ،
روابط جنسی ارایه شده است.
اگر به دنبال
بهترین روانشناس تهران ، دکتر روانشناس خوب
دکتر هیپنوتیزم هستید و یا آنکه نمی دانید به
روانشناس مراجعه کنید یا
مشاور یا
روانپزشک در سایت دکتر بهشتیان ملاک های انتخاب روانشناس خوب و اینکه چگونه متخصص مورد نظر خود را پیدا کنید، ارایه شده است.
منبع:
بیتوته
آزمون نئو از مشهورترین و معتبرترین تستهای شخصیت شناسی در دنیا است که کاربردهای زیادی در روانشناسی دارد. در این قسمت از بیتوته به صحبت دربارۀ
آزمون شخصیت شناسی نئو و نحوۀ تفسیر آزمون نئو پرداختهایم.
آزمون نئو (NEO)
آزمون نئو از پرکاربردترین تستهای روانشناسی است که مهمترین مزیت آن، اعتبار و دقت بالای نتایج است. انجام تست نئو و تحلیل نتایج آن، زمان زیادی از شما میگیرد ولی آزمون نئو از علمیترین تستها برای بررسی بیطرفانه و دقیق شخصیت است و میتواند اطلاعاتی در اختیار شما بگذارد که در کمتر تست شخصیتشناسی بدست میاد.
کاربرد تست نئو
تست نئو کلا پنج جنبه از شخصیت شما را می سنجد. پایداری هیجانی تان، برون گرایی یا درون گرایی تان، اشتیاقتان به تجربه های تازه، توافق پذیریتان و مسئولیت پذیریتان. به همین علت یک نمره کلی از این تست به دست نمی آید. ۵ نمره به دست می آید که هر کدامشان مربوط به یک عامل شخصیتی شماست.
تست نئو کاربرد گستردهای در زمینههای فردی، شغلی، سازمانی و تحلیل رفتار گروههای انسانی دارد و در زمینههای
ازدواج، استخدام و تشخیص اختلالات
روانشناسی مورد استفاده قرار میگیرد.
مدل پنج عاملی شخصیت
آزمون نئو بر پایۀ مدل پنج عاملی شخصیت (Big 5) تنظیم شده است. بیش از سه دهه است که مطرح شده و حاصل سالها تحقیق در زمینۀ روانشناسی شخصیت صفاتی است. دانشمندانی که این تست را خلق نموده اند برای چند سال ویژگی های گوناگون شخصیتی را انتخاب نموده و پرسشنامه های مفصل را روی مردم اجرا کرده اند.
سپس با استفاده از روش های پیچیده آماری به 5 عامل بزرگ شخصیت دست یافته اند. این ۵ عامل عبارتند از روانرنجوری یا نوروتیک بودن (N)، برون گرایی (E)، اشتیاق به تجارب تازه (O)، موافق بودن (A) و وظیفهشناسی (C).
پرسشنامه نئو
با انجام آزمون نئو، به پنج عامل اصلی شخصیت امتیاز داده میشود. و در نتایج این تست، صفات به صورت طیف نشان داده میشود و از دستهبندیهایی به سبک MBTI خبری نیست. این موضوع، دقت و صحت نتایج تست نئو را بالا برده ولی استفادۀ فردی از اطلاعات را سختتر میکند.
پرسشنامه NEO، ۵ عامل بنیادی شخصیت و ۶ ویژگی در هر عامل یا به عبارتی ۳۰ ویژگی شخصیتی را مورد ارزیابی قرار می دهد و بر این اساس تحلیل کاملی از شخصیت افراد را نشان میدهد.
آزمونهای NEO PI-R و NEO-FFI
تست NEO PI-R علاوه بر سنجش پنج عامل اصلی شخصیت، در هر عامل، شش صفت را بررسی میکند. این تست ۲۴۰ سوال دارد و نسخۀ کوتاه شدۀ آن به نام NEO-FFI دارای ۶۰ سوال است و فقط پنج عامل اصلی شخصیت را امتیازدهی میکند.
پاسخنامه تست نئو
پاسخنامه تست نئو بر اساس مقیاس لیکرتی (کاملاً مخالفم، مخالفم، بی تفاوت، موافقم و کاملاً موافقم ) تنظیم شده است . نمره گذاری فرم کوتاه تست نئو یعنی NEO-FFI در تمام مواد یکسان نیست.
به این معنی که در نمره گذاری برخی از مواد فرم کوتاه تست نئو ، به کاملاً مخالفم نمره ۴، مخالفم نمره ۳، بی تفاوت نمره ۲، موافقم نمره ۱ و کاملاً موافقم نمره 0 تعلق می گیرد. در حالی که برخی دیگر از مواد این فرم کوتاه به صورت عکس حالت گفته شده نمره گذاری می شوند .
تفسیر آزمون نئو
در تفسیر آزمون نئو، امتیازات پنج عامل اصلی شخصیت را دو به دو در کنار هم قرار میدهند و با توجه به بالا و پایین بودن دو مولفه به دستهبندیهایی میرسند. این دستهبندیها تمایلات رفتاری افراد در موقعیتهای مختلف را بیان میکند.
به طور مثال دو عامل برونگرایی (E) و موافق بودن (A) در کنار هم قرار گرفتند و یک نوع تیپبندی ایجاد کردند که شیوۀ تعاملات فرد را نشان میدهد.
انجام این تست بدون حضور یک روانشناس اعتبار چندانی برای تشخیص اختلالات روانی ندارد اما اگر تست را با دقت انجام داده باشید و به طور مثال در صفاتی نوروتیک (N)، امتیاز بسیار بالایی به دست بیاید، جا دارد مقداری روی آن تامل کنید.
برای دریافت مشاوره در زمینه آزمون شخصیت شناسی نئو می توانید به سایت
دکتر بهشتیان مراجعه کنید.
در سایت دکتر بهشتیان مطالب متنوعی در زمینه های روانشناسی مختلف، روانشناسی بالینی
مشاوره روانشناسی ،
مشاوره آنلاین ، اختلالات روانشناختی ( افسردگی
هیپنوتیزم ، خودهیپنوتیزم هیپنوتیزم بیدار
مدیتیشن ،
ذهن آگاهی ، ازدواج ،
پیش از ازدواج ،
مشاوره قبل از ازدواج ، روابط جنسی ، تست نئو ، تست شخصیت
اگر به دنبال
بهترین روانشناس تهران ، دکتر روانشناس خوب
دکتر هیپنوتیزم هستید و یا آنکه نمی دانید به
روانشناس مراجعه کنید یا
مشاور یا
روانپزشک در سایت دکتر بهشتیان ملاک های انتخاب روانشناس خوب و اینکه چگونه متخصص مورد نظر خود را پیدا کنید، ارایه شده است.
منبع:
بیتوته
تست روانشناسی تصویری
همه افراد می خواهند در مورد خود و شخصیتی که دارند اطلاعاتی را بدست آورند و به دنبال یافت شخصیت خود هستند.
تست های روانشناسی می توانند اطلاعات بسیار مفیدی در مورد شخصیتمان به ما بدهند. در این قسمت از بیتوته با ما همراه باشد تا با چند تست روانشناسی تصویری شخصیت خود را محک بزنید.
تستهای روانشناسی تصویری
تست های روانشناسی شخصیت شناسی استاندارد به دو صورت پرسش سوالات و یا با نشان دادن تصویر و پرسیدن نظرات مراجع انجام می شود.
روانشناسان برای شخصیت شناسی از تست های روانشناسی تصویری زیاد استفاده می کنند و با تفسیر و تحلیل پاسخ ها و نظرات مراجع در مورد عکس ها و تصاویر می توانند به شخصیت فرد پی ببرند.
با استفاده از نتیجه تست شخصیتی روانشناسان می توانند به مشکلات شخصیتی، روحی و روانی فرد پی ببرد و روش درمانی مناسبی را برای وی در نظر بگیرید. در این قسمت از بیتوته چند تست روانشناسی تصویری برای شما قرار دادهایم که به کمک آن میتوانید درک بهتری از شخصیت خود داشته باشید.
آزمون رورشاخ
حتما شما هم درباره آزمون رورشاخ شنیده اید؟ آزمونی جذاب که معمولا همه از انجام آن لذت می برند. آزمون رورشاخ که گاهی با نام آزمایش لکه و جوهر هم شناخته میشود یک آزمون روانی است که در آن ادراکات فرد از لکه های جوهر جمع آوری شده و سپس آن را با کمک تفسیرهای روانی یا الگوریتم های پیچیده تجزیه و تحلیل میکنند.
برخی روانشناسان از این آزمون برای بررسی ویژگی های شخصیتی یک فرد یا عملکرد عاطفی وی استفاده می کنند. از این ازمون همچنین برای تشخیص اختلال های ذهنی پنهان استفاده میشود به خصوصو در مواردی که بیمار تمایلی به توصیف تفکرات خود به صورت واضح ندارد.
پرسش: مفاهیم و اشکالی که در تصویر میبینید را توصیف کنید.
تست روانشناسی رورشاخ
تحلیل: چگونگی سرعت جواب دادن شما نشان دهندهی این است که شما چگونه به خوبی با موقعیتهای جدید بر خورد خواهید کرد.
بهترین واکنش این است که بلا فاصله بیشترین پاسخهای عمومی را ارائه نمایید. پاسخهای مناسب چوب، پروانه،بید درختی یا ات، و (در وسط لکه)شکل یک زن هستند.
همچنین ماسک، برج فانوس دریایی، و صورت حیوان پاسخهای عمومی هستند، اما برخی از طرحها آنها را اشارات پارانویایی تفسیر می کنند.
هر چیز نامناسبی که درباره شکل زن وسط گفته شود جزو پاسخهای بد محسوب می شود. و غالبا به عنوان فرافکنی تصور شما نسبت به خودتان در نظر گرفته می شود (شکلی که دارای دو و بدون سر است).
اگر شما نتوانید جوابهای زیادی به کارت شماره یک بدهید، بسیاری از روانشناسان خواهند گفت که شما دیدگاه بسته ای دارید.
تست شخصیت شناسی
پرسش: در تصویر زیر چه چیزی اول نظر شما را جلب می کند؟
تست تصویری روانشناسی
تحلیل: اگر تصویر یک اردک را مشاهده می کنید از نظر علم روانشناسی آدم هایی که شخصیت عاطفی و مهربانی دارید، نیم کره سمت راست مغزتان فعالتر از نیم کره سمت چپ می باشد.
اگر با دیدن عکس تصویر یک خرگوش را در اولین نگاه دید نشان دهندی این است که نیم کره چپ شما فعالتر از نیم کره راست شما مغزتان می باشد. این دسته از آدمها، انسان هایی بامصمم و جدی هستند. که خود را ارجعتر از دیگران می دانند.
اگر هم تصویر اردک و هم تصویر خرگوش را همزمان دیدید. این افراد دارای شخصیت خلاق هستند قوه تخیل این افراد بسیار قوی ی می باشد به صورتی که به آسانی متوجه نکات ریز می شوند.
تست الویت و ارزشها
پرسش: اولین چیزی که در تصویر نظرتان را جلب میکند چیست؟
آزمونهای روانشناسی
تحلیل: معمولا بیشتر افراد ابتدا تصویر نهنگ را مشاهده میکنند. مهمترین چیزهای زندگی برای شما بینش، عقل، لذت، رضایت، و کنجکاوی است.
اگر پیش از هر چیز، مرد اسکیباز را دیدید، به شدت به یک روز مرخصی از کار یا از امور روزمرهی زندگی نیاز دارید. به آرامش و استراحت نیاز دارید. زمان آن رسیده است که کار جدیدی انجام دهید. این توانایی را دارید که قدرت عظیم درونتان را نمایان سازید، و در عین حال، فردی مهربان و دوستداشتنی بمانید.
تست روانشناسی طرز تفکر
پرسش: در این عکس چه میبینید؟
تست خودشناسی
تحلیل: اگر ابتدا عکس جمجمه نظرتان را به خود جلب کرد، شما فردی سرکش، آزاداندیش، پر شور، و قوی هستید.
اگر آن زن را در پشت میز آرایش دیدید، فردی مغرور هستید که طرز تفکر رمانتیکی دارد. با وجود اینکه خیالپرداز هستید غالبا از عدم
اعتماد به نفس رنج میبرید.
تست هوش
پرسش: شما در تصویر زیر چند چهره را میتوانید ببینید؟
تست تصویری روانشناسی
تحلیل:
1 – 5 کند ذهن
6 – 7 کم هوش
8 – 9 طبیعی
11 – 11 هوشیار
12 – 13
نابغه
برای دریافت مشاوره در زمینه آزمون روانشناسی می توانید به سایت
دکتر بهشتیان مراجعه کنید.
در سایت دکتر بهشتیان مطالب متنوعی در زمینه های روانشناسی مختلف، روانشناسی بالینی
مشاوره روانشناسی ،
مشاوره آنلاین ، اختلالات روانشناختی ( افسردگی
هیپنوتیزم ، خودهیپنوتیزم هیپنوتیزم بیدار
مدیتیشن ،
ذهن آگاهی ، ازدواج ،
پیش از ازدواج ،
مشاوره قبل از ازدواج ، روابط جنسی ، تست نئو ، تست شخصیت علل عدم قبولی در مرحله سنجش شخصیت قضاوت
اگر به دنبال
بهترین روانشناس تهران ، دکتر روانشناس خوب
دکتر هیپنوتیزم هستید و یا آنکه نمی دانید به
روانشناس مراجعه کنید یا
مشاور یا
روانپزشک در سایت دکتر بهشتیان ملاک های انتخاب روانشناس خوب و اینکه چگونه متخصص مورد نظر خود را پیدا کنید، ارایه شده است.
منبع:
بیتوته
یکی از مسائلی که در
ازدواج باید به آن توجه شود، تفاوت سنی دختر و پسر است. درست است که کمتر بودن سن دختر یک معیار صد در صدی نیست و ممکن است مواردی هم وجود داشته باشد که با وجود کوچکتر بودن پسر از لحاظ سنی، دختر و پسر با هم ازدواج کرده اند و الآن هم مشکلی ندارند، ولی معمولاً توصیه جدی
مشاورین خانواده این است که سن پسر چند سالی بزرگتر از دختر باشد.
همان طور که می دانید ازدواج یکی از مسایل مهم زندگی هر انسانی است زیرا در تمامی ابعاد زندگی تأثیر دارد. ازدواج موفق می تواند سبب پیشرفت انسان در زمینه های مختلف شود کما اینکه چنانچه ازدواج ناموفق باشد مشکلات زیادی را برای انسان بوجود می آورد و مانع رشد و ترقی می شود پس باید با این امر مهم سنجیده برخورد کرد و از هر گونه شتابزدگی، یک جانبه گرایی، ظاهر بینی و سطحی نگری پرهیز کرد.
برای انتخاب همسر پیروی از نقشه راه و الگوی ازدواج می تواند ضامن پایداری وثبات درزندگی مشترک دختر وپسر باشد. مطمئنا با پیروی از این مدل اخلاقی ودینی که طبق تجربیات تلخ و شیرین هزاران نفر طراحی شده است می توانید خود را از آفت ها وآسیب های موجود در این مسیر ایمن کنید.
یکی از مسائلی که در ازدواج باید به آن توجه شود، تفاوت سنی دختر و پسر است. درست است که کمتر بودن سن دختر یک معیار صد در صدی نیست و ممکن است مواردی هم وجود داشته باشد که با وجود کوچکتر بودن پسر از لحاظ سنی، دختر و پسر با هم ازدواج کرده اند و الآن هم مشکلی ندارند، ولی معمولاً توصیه جدی مشاورین خانواده این است که سن پسر چند سالی بزرگتر از دختر باشد( سه تا شش سال) چنین توصیه ای هم بی دلیل نیست.
ممکن است کسی در کنار همسری کم سنّ تر از خود ارامش یابد – کسی در کنار همسری هم سنّ خود ارامش یابد و کسی در کنار همسری بزرگتر از خود هم ارامش یابد.
آری، بهتر این است که سنّ دختر کم تر از پسر باشد؛ و این هم دلایلی منطبق با جسم، روح و روان هر دو طرف دارد.
فواید اختلاف سنی کم در ازدواج
در این باره به بعضی موارد اشاره می کنیم:
- درک بیش تر
زندگی شویی کم تر دچار مشکل خواهد شد، تفاهم عاطفی، روحی، فکری، اجتماعی و جنسی بیش تر خواهد بود و هم دیگر را بهتر درک خواهند کرد؛ برای این که سن
بلوغ جنسی و رشد اجتماعی ـ عاطفی دختران کمی سریعتر است.
- توقع کم در فعالیت جسمی
هم چنین اختلاف سنی کم، باعث تناسب بیش تر در قابلیت های جسمی خواهد بود و این امر سبب میشود که توقع بیش از حد از هم دیگر در خصوص فعالیت های جسمی نداشته باشند.
- انعطاف پذیری بیش تر
معمولاً افرد مسنتر قابلیت انعطاف پذیری کم تری دارد. اگر دو نفر جوان با اختلاف سنی کم تر ازدواج میکنند ، برای دست پیدا کردن به سازگاری سعی میکنند ، به نظر هم دیگر توجه نمایند و خود را طوری تطبیق میدهند که مقبول دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند. حال آن که با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل افرین است.
- دوست بودن با یک دیگر
فایده چهارم این است که تلاش میکنند بصورت دو دوست با هم دیگر برخورد کنند، نه اینکه یکی که بزرگتر است پیوسته دیگری را امر و نهی نماید.
- بیان مشکلات
فایده پنجم این است که دختر و پسر زیرا فاصله سنی کمی دارند، از هم دیگر رودربایستی نداشته باشند و مشکلات و خواسته های خود را راحت تر به هم دیگر منتقل کنند .
- امتیاز دادن فرد بزرگتر
فایده ششم اینکه چنانچه فاصله سنی زیاد باشد، فرد بزرگتر باید برای جذب فرد کوچک تر امتیازهای زیادی بدهد و این برای فرد بزرگتر همیشه میسر نمی باشد و سبب اختلاف خواهد شد؛ ولی چنانچه فاصله کم باشد، دیگر ومی ندارد فرد بزرگتر امتیاز دهد.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی
چند توصیه برای مدیریت این چالش
اول آن که اگر در آغاز دوران جوانی هستید و قصد ازدواج با شخصی هم سال را دارید یا ازدواج نموده اید ، لازم نیست نگران باشید. این مسئله میتواند چالش های اضافه تری به همراه داشته باشد ولی نمی توان آن را بعنوان نکته منفی در نظر گرفت. جدای از این مسأله، یادتان باشد بانوان جوان همسن لازم است در کنار صبر و بردباری، انتظاراتی واقع بینانه از همدیگر داشته باشند و تحتتأثیر توقعات اطرافیان به همسر خود فشار اضافه وارد نکنند. در کنار آن به خانواده ها هم توصیه میشود در عین حال که به
مستقل شدن جوانان کمک میکنند ، در سال های آغازین ازدواج به حمایت و پشتیبانی از همسران جوان ادامه دهند.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی
ازدواج با همسن از نظر
روانشناسی مشکلی ندارد و بیش تر به دیگر شرایط وابسته است.
برای ازدواج با همسن بهتر است اول بلوغ عقلی و فکری دختر و پسر سنجیده شود تا با در نظر گرفتن شرایط دریابند که آیا مناسب برای یکدیگر هستند یا خیر. که برای یافتن این مسئله بهترین کار مراجعه به مشاوره ازدواج است که با اگاهی و تجربه تشخصیص میدهند زوج از لحاظ طرز تفکر و فرهنگ و اخلاقیات تا چه میزان به یکدیگر نزدیک هستند.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی اسیب شناخته نمی شود ولی معمولاً ترجیح این است که دختر به علت بلوغ عقلی و منطقی زود تر نسبت به پسر کوچک تر باشد تا از لحاظ فکری در یک سطح قرار بگیرند ولی زوج های همسن را هم اسیب تلقی نمی کنند چرا که بسته به اشخاص ممکن است تمام این شرایط تغییر کنند. و اکنون تنها ازدواجی که جزء ازدواج های نامتعارف در جامعه شناخته میشود ازدواج با زن بزرگتر از مرد هم است
محاسن ازدواج با همسن
محاسن ازدواج با همسن برای افردی که تصمیم ازدواج با همسن خود را دارند شنیدنی است.
- هنگامی که انتخابتان برای یک زندگی مشترک شخصی میشود که همسن و سال خودتان است حس صمیمیت بیشتری با وی می کنید خواسته هایتان را راحت تر بیان می کنید و هنگامی که با وی درد و دل می کنید حس می کنید بهتر از هرفرد دیگری شما را درک میکند و لازم است یادآوری کنم تجربه ی این حس در یک زندگی مشترک یکی از محاسن ازدواج با همسن است که ممکن است هرکسی آن را تجربه نکند.
از جمله محاسن ازدواج با همسن به موردهای زیر میتوان اشاره نمود :
- مرد حس مدیر بودن نمی کند و زن حس بهتری را تجربه میکند .
- با هم تجربه کسب می کنید و این برایتان طراوت و جذابیت دارد.
- توقعات نزدیک تری دارید برای این که بلوغ فکری، عقلی نزدیک تری دارید و حتی جهانبینی های شبیه تری دارید.
- راحت تر با یکدیگر م می کنید و با هم یک تصمیم می گیرید.
- بهترین تعریف از محاسن ازدواج با همسن این است که بگوییم در یک کلام بهتر حرف همدیگر را میفهمید و درک بهتری از شرایط روحی و جسمی یکدیگر دارید.
- تحقیقات نشان میدهد زوج های همسن معمولاً هیجان بیشتری را در زندگی مشترک رغم میزنند میتوان گفت در این زندگی مشترک سفر های غیرمنتظره و بی برنامه و یا تغییرهای ناگهانی مانند تغییر محل زندگی و … بیش تر از بقیه ممکن است رخ بدهد و نکته این است که تمام این حوادث بدون نگرانی و حتی با رضایت کامل آن ها انجام می شود .
- زوج های همسن با انرژی که از همدلی و همراهی دونفره شان به دست می آورند میتوانند هر اتفاق بزرگی را رقم بزنند.
معایب ازدواج با همسن
معایب ازدواج با همسن
معایب ازدواج با همسن درست زمانی اتفاق می افتد که این زوج خوشبخت وارد لج بازی بشوند. یکی از حوادث تلخی که امکان دارد زندگی یک زوج همسن را از هم بپاشد بوجود آمدن اختلافاتی است که باعث شود این زوج نسبت به هم بی عاطفه شوند که علل آن را در زیر یادآوری خواهیم کرد:
- یکی از بدی ها ازدواج با همسن که درست نقطه مقابل محاسن این نوع ازدواج هم است این است که این همسن بودن و صمیمت زیاد باعث شود حرمت ها بین زوجین از بین برود.
- معمولاً ن از نظر
رابطه جنسی زود تر از مردان پیر میشوند و زمانیکه زوج همسن باشند این نکته در آینده میتواند مسئله ساز شود برای این که در ازدواج هایی که مرد بزرگتر است این تعادل به واسطه تفاوت سنی حل میشود ولی در زوج های همسن اینطور نیست.
- یکی دیگر از معایب ازدواج با همسن این است که مرد به علت ناپختگی و یا تجربه ای به اندازه ی زن، قادر به مدیریت خانواده نباشد و این باعث شود زن، که پیوسته به دنبال پشتوانه ای در زندگی مشترک است حس خلع کند.
- وقتى سن زن چند سالى کمتر از مرد باشد اطاعت پذیرى وی از مرد بعنوان سرپرست خانواده بیشتر و راحت تر خواهد بود مضافا بر اینکه زن همیشه دوست دارد همسرش فردى، توانا، قدرتمند و پناهگاه مطمئنى براى وی باشد و چنانچه زن و مرد از نظر سنى در یک سطح باشند هیچ گاه زن چنین تصورى را از شوهرش ندارد و وی را در حد خود مى بیند ولی چنانچه شوهر چند سالى بزرگتر باشد و از تجارب بیشترى بهره مند باشد زن حس مى کند همسر وی کسى است که شایستگى هاى لازم را براى اداره منزل دارد و مى تواند در پناه وی یک زندگى ارامش بخش داشت.
- زن به دلیل زایمان، شیر دادن و. زودتر از مرد شکسته مى شود و هم سال بودن زن و شوهر سبب مى شود پس از یک دهه زندگى و آوردن چند فرزند شادابى زن در حد شادابى و نشاط مرد نباشد و حتی مطلوبیت وی نزد شوهر کم شود بنابراین براى پیشگیرى از مسأله کاملا طبیعى و زیستى بهتر است این اختلاف سنى همواره بین زن و شوهر باشد تا همواره زن از نشاط کافى بهره مند باشد و مطلوبیت وی پیش شوهرش کاسته نشود.
ممکن است بگویید مرد هم باید براى همسرش مطلوبیت داشته باشد، آری این حرف درست است ولی همانطور که در بالا متذکر شدیم مردها به دلیل عدم زایمان و متحمل نشدن فرزند دارى و
فرزندپرورشى دیرتر از ن دچار شکستى و چین و چروک صورت و بدن مى شوند.
بهترین سن ازدواج
- نسبی بودن سن ازدواج
سن ازدواج امری است نسبی و متغیر که در اشخاص گوناگون، تفاوت میکند . امکان دارد شخصی در هفده سالگی آماده ازدواج باشد، ولی شخصی در۲۵ سالگی هم قابلیت اداره خانواده را نداشته باشد.
- تعریف سن ازدواج
سن ازدواج، سنی است که جوان حس نیاز به ازدواج میکند و تقدیر الهی در وجودش این حس نیاز را به جوشش می آورد.
منبع:
بیتوته
جدای از مواقعی که هرکدام از ما دچار مشکل شده و احساس نیاز می کنیم تا با
روانشناس یا
مشاور تماس گرفته و از کمک های تخصصی او بهره مند شویم، آیا موقعیت هایی وجود دارد که بهتر است در راستای پیشگیری از بروز مشکلات، قرار ملاقاتی با روانشناس داشته و یا با شرکت در کارگاه آموزشی سطح اطلاعات خود را بالا ببریم.
در این مطلب قصد داریم تا ده موقعیتی را که به صورت معمول مراجه به روانشناس می تواند از بروز مشکلات تا حد زیادی جلوگیری کند و در رابطه با این موضوعات کمک کند و یادشتن مسائل را کاهش دهد، به شما معرفی کنیم. با ذکر این نکته که این موقعیت ها به خودی خود آسیب رسان نیستند و مراجعه به روانشناس در این شرایط بیش از همه به منظور پیشگیری از بروز مشکلات بعدی است.
1- بلوغ و دوران نوجوانی
اینکه شما فرزندتان در سن بلوغ باشد و یا خودتان در حال طی کردن این دوران حساس هستید، تفاوتی ندارد، کسب اطلاعات درست و کامل در رابطه با این دوران می تواند کمک بزرگی برای شما بوده و احتمال برزو مشکل را کاهش دهد.
2- شکست در روابط صمیمانه
به صورت کلی در زمانی که ما در زندگی در هر زمینه ای دچار شکست می شویم، نیاز به کمک داریم تا بتوانیم خودمان را پیدا کنیم و به بازسازی دوباره زندگی خود بپردازیم. اما شاید شکست در روابط صمیمانه و به اصطلاح شکست عشقی حساسیت بیشتری دارد.
نکته مهمی که باید به آن توجه داشته باشیم یادگیری مهارت هایی است که بتواند احتمال بروز شکست را برای ما کاهش داده و یا در صورت بروز چنین اتفاقاتی آسیب پذیری ما را کم کند.
3- انتخاب همسر
خوشبختانه این روزها تعداد افرادی که ترجیح می دهند تا در زمینه انتخاب همسر از تجربه مشاوران و روانشناسان استفاده کنند، رو به افزایش است. نکته مهمی که بد نیست بدانید این است که برای شرکت در کارگاه های انتخاب همسر که توسط برخی متخصصان برگزار می شود لازم نیست شما نامزده کرده و یا موردی خاص را برای ازدواج درنظر گرفته باشید، بلکه می توانید پیش از ورود جدید به بحث انتخاب همسر، با شرکت در این برنامه های آموزشی با معیارهایی که لازم است در نظر داشته باشید آشنا شوید.
4- آغاز زندگی مشترک
آغاز زندگی مشترک، یکی از موقعیت های دشواری است که لازم است هر فردی در این زمینه اطلاعات کافی به دست آورد. آشنایی ن از دنیای مردان و نیز برعکس، از مهمترین موضوعاتی است که لازم است همسران جوان در آن زمینه اطلاعاتی به دست آورند. یادمان باشد درصد زیادی از اختلافات شویی به خاطر ناآشنایی همسران با ویژگی های جنس مقابل و البته آشنانبودن با مهارت های مورد نیاز در زندگی مشترک است. البته یکی دیگر از ضرورت های آغاز زندگی مشترک، آشنایی با مهارت های لازم در زمینه
روابط جنسی است.
5- بچه دار شدن و فرزندپروری
تربیت فرزند در این دوران می تواند دشواری های زیادی داشته باشد. از طرفی بعد از بچه دارشدن رابطه همسران نیز دچار نوسان می شود. آشنایی نداشتن با مدیریت مسائل پیش آمده در رابطه همسران و البته آگاهی نداشتن از مهارت های
فرزندپروری می تواند تجربه شیرین بچه دار شدن را به تجربه ای استرس زا و ناراحت کننده تبدیل کند. یادمان باشد صرف انرژی برای آشنایی با مهارت های فرزندپروری یک سرمایه گذاری است که البته نتیجه آن نیز خیلی زود نمایان خواهدشد.
6- انتخاب رشته تحصیلی و شغل
آشناشدن با استعدادها و توانمندی های فردی یکی از اهدافی است که مشاوره های شغلی می تواند در اختیار فرد بگذارد. البته قدم اول در انتخاب شغل شاید انتخاب صحیح رشته تحصیلی در دبیرستان و سپس دانشگاه باشد. با توجه به افزایش و فراوانی رشته ها و البته اهمیتی که تمایل و توانایی های فردی در این زمینه برعهده دارد، بهره گرفتن از دانش روانشناسان می تواند کمک کند تا انتخاب بهتری داشته باشیم.
7- به سوگ نشستن نزدیکان
از دست دادن نزدیکان و تجربه داغدیدگی، یکی دیگر از موقعیت های دشوار زندگی است. استفاده از تجربه متخصصان در این موقعیت های دشوار می تواند کمک کند تا بهتر از این مرحله عبور کرده و عوارض کمتری را تجربه کنیم. توجه داشته باشید که غمگین شدن ولو به صورتی بسیار شدید، به خودی خود از نظر روانشناختی مشکل تلقی نمی شود، بلکه برای نمونه، طولانی شدن دوره سوگ و تغییرات نظام باورهاست که می تواند نشان دهنده وم مشاوره با روانشناسی باشد.
8- تغییرات میانسالی
دوران میانسالی همراه با تغییراتی است که در صورت به کار بستن شیوه های مدیریتی صحیح، می تواند عوارضی را به دنبال داشته و سلامت روان را با مخاطراتی رو به رو سازد. به صورت معمول بسیاری از افراد در این دوره سنی تصور می کنند دیگر به سنی رسیده اند که باید خودشان از عهده تمامی مسائل برآمده و از دیگران و به ویژه جوانترها کمک نگیرند. اما خوب است به این نکته توجه داشته باشیم که آگاهی یافتن از تغییرات این دوران، خود قدم بسیار مهمی در پیشگیری از مشکلات احتمالی است.
9- ازدواج فرزندان
اینکه جوانان در زمان انتخاب همسر و
ازدواج به روانشناس مراجعه کنند، تا حد زیادی امر پذیرفته شده ای است، اما واقعیت این است که به نظر می رسد برای تکمیل کار لازم است تا والدین همسران جوان نیز در زمان ازدواج آنها از خدمات روانشناسی استفاده کنند. این نیاز را بیش از هر چیزی آمار شکایت از خانواده ها بابت دخالت در زندگی همسران نشان می دهد. درواقع در کشور ما یکی از دلایل مهم طلاق، دخالت خانواده ها عنوان می شود و چه بهتر که خانواده ها برای پیشگیری از بروز مشکل از خدمات تخصصی بهره بگیرند.
10- طلاق
یکی از دشوارترین موقعیت ها برای هر فردی می تواند زمانی باشد که زندگی مشترک او به شکست میانجامد. هرچند خدمات روان شناسی می تواند از بروز بسیاری از
طلاق ها، به شرط استفاده صحیح و به هنگام از این خدمات جلوگیری کند، اما به هر صورت بخشی از طلاق ها اجتناب ناپذیرند. نکته مهم این است که طلاق اگرچه به معنای پایان یافتن زندگی مشترک است، اما پایان زندگی فردی افراد نبوده و آنها حق دارند بعد از طلاق نیز از زندگی خود لذت برده و انتخاب های دیگری برای زندگی خود داشته باشند. روان شناسی می تواند در برهه حساس بعد از طلاق از بروز مشکلات جلوگیری کرده و به افراد کمک کند تا بهتر با این شرایط دشوار کنار بیایند و برای زندگی خود برنامه ریزی تازه ای داشته باشند.
منبع:
برترین ها
آیا میدانید مشاجرهها و اختلافهای شوییتان چه زمانی به مرز خطرناک میرسند؟ با ما همراه باشید تا به شما بگوییم علائم اینکه زندگی مشترکتان در معرض خطر است چیست، تا با آگاه بودن نسبت به آنها شاید بتوانید پیش از اینکه خیلی دیر شود چارهای بیندیشید.
آشکارا به همسرتان بیاحترامی میکنید
شاید با غرولندهای معمولی شروع شود مثلا: چرا ظرفها را نشستی؟»، اما کم کم تبدیل به انتقاد و سرزنشهای جدیتر میشوند، مثلا: تو هیچ وقت در کارهای خانه به من کمک نمیکند» یا تو آدم تنبلی هستی». این موارد چیزهایی هستند که شخصیت طرف مقابل را مستقیما هدف و به باد انتقاد میگیرند: تو خودخواهی»، تو حسودی»، تو بیملاحظهای» و
البته این اتفاقی نیست که یک شبه بیفتد، اما تدریجا میتواند ریشههای ارتباط تان را سست و سستتر کند. کارشناسان میگویند بحث و جدلها هرگز نباید با تو» شروع شوند. استفاده از جملاتی که مستقیما طرف مقابل را هدف میگیرند، با قضاوت و سرزنش همراهند و تنها واکنشی که با این بیان دریافت خواهید کرد، هجوم طرف مقابلتان در دفاع از خودش خواهد بود. بیاحترامی، پیش رونده است و کم کم به جایی میرسد که هیچکس آن دیگری را نمیبیند و نمیشنود. شما و همسرتان در اندوه و نیتی مزمنی غرق خواهید شد که مشکلات حل نشده نیز هر روز بیشتر و عمیقتر میشوند. اینها علائم یک رابطهی سمیاند.
در مشاجرههایتان اصرار دارید که حق با شماست
برای همه سخت است که اعتراف کنند اشتباه کردهاند، اما در رابطهی شویی، باید این کار را بکنید. هیچکس نمیتواند ادعا کند که همیشه صد در صد حق با اوست. پس به جای اینکه به دنبال گناهکار و بیگناه بگردید، به دنبال راه حل باشید. اگر سر موضوع کوچک و بیاهمیتی با همسرتان اختلاف دارید، به نفع هر دوی شماست که بیخیال آن شوید.
البته بدیهی است که موضوعات و مشکلاتی که برایتان مهماند نیاز به بحث و گفتگو دارند، اما باید به شیوهای عاقلانه و منصفانه بحث کنید. برای گفتگوهایتان در فرصت مناسبی وقت بگذارید، صدایتان را بالا نبرید و از کلمات زشت و نادرست استفاده نکنید. اگر احساستان در مشاجرهها این باشد که همیشه حق با شماست، کلامتان صد در صد تحت تاثیر طرز فکرتان قرار خواهد گرفت. اگر فراموش کنید که شما و همسرتان در یک تیم هستید، نه در مقابل هم، چیزهایی خواهید گفت و شنید که آزارتان میدهد و شرایط را بدتر هم میکند. رنجشها و خشمهای تلنبار شده، زمینه را برای شکست رابطه فراهم میکنند.
در مورد بچه دار شدن با هم اختلاف نظر دارید
حتما قبل از
ازدواج در مورد بچه دار شدن با هم صحبت کرده بودید، اما گاهی احساسات و عقاید تغییر میکنند. شاید یکی از شما میترسد بچهدار شدن در زندگی کاری و حرفهایاش اختلال ایجاد کند یا شاید شما از تلاش برای رفع مشکل بارداریتان دیگر خسته شده باشید و بخواهید این روند را متوقف کنید. به هر حال اگر شما و همسرتان در مورد بچه دار شدن با هم توافق نداشته باشید، این اختلاف سبب خشم و نیتی میشود. بچه دار شدن واقعا به تعهد و توافق طرفین نیاز دارد و چیزی نیست که یکی به خاطر آن دیگری یا بدون رضایت زیر بارش برود. بچه دار شدن و پرورش و بزرگ کردن او به خودی خود مسئولیت سنگین و جدی است که میطلبد پدر و مادر دوشادوش هم باشند.
سر موضوعات تکراری بارها و بارها بحث میکنید
بحثها و اختلافهایی که مدام تکرار میشوند، مثلا موضوعات مذهبی یا نکات تربیتی فرزندان، نشانههای خوبی نیستند. موضوعات تکراری اختلافها نشاندهندهی تفاوت در سبک زندگی طرفین و شخصیت آنهاست. اگر اجازه دهید این بحثهای تکراری همچنان ادامه پیدا کنند، زنگ خطر جدایی را روشن کردهاید. شاید نیاز به یک کمک حرفهای داشته باشید تا یک بار برای همیشه تکلیفتان را با این موضوعات اختلاف برانگیز تکراری روشن کرده و به یک توافق جدی برسید.
در مورد مسائل جنسی با هم اختلاف دارید
وقتی بیشتر اوقات یکی از شما تمایل به
رابطه جنسی دارد و آن دیگری نه، وقتی صمیمیت لازم بینتان برقرار نیست و یا وقتی رابطهتان مدتها بدون فعالیت جنسی میگذرد، نشاندهندهی ضعیف شدن ارتباط تان و رسیدن به مرحلهای خطرناک در زندگی شویی است. مسائل جنسی چیزی نیست که بتوانید به راحتی از کنار آن رد شوید و نقش آن را نادیده بگیرید. بدون صمیمت و ارتباط فیزیکی، احساس طرد شدن خواهید کرد که به دنبال آن، بیاعتمادی و ناامنی و خشم و شورش خواهد آمد. شما ازدواج نکردید که با کسی هم اتاقی یا همکار شوید.
مطالعهای دریافته داشتن رابطه جنسی بیشتر از یک بار در هفته وما ما را شادتر نمیکند، اما اگر رابطه جنسی، کمتر از یک بار در هفته باشد، شادی و رضایت افت میکند. صمیمیت فیزیکی بخش جدانشدنی و ضروری یک رابطهی سالم است. اگر مدتهاست با همسرتان رابطهای نداشتهاید پس زندگی مشترکتان به طور جدی در معرض سقوط است. وقتی آرام هستید باید با همسرتان حرف بزنید و احساسات خود را شفاف و واقعی بروز بدهید. درمورد اینکه واقعا چرا با هم رابطه جنسی ندارید حرف بزنید و پیدا کنید مشکل کجاست. شاید دده و خستهاید، شاید تمرکز ندارید یا احساس ناامنی میکنید و یا شاید اصلا پای یک مشکل فیزیکی در میان باشد.
در مورد کارهای خانه مدام با هم اختلاف دارید
اگر مکررا با همسرتان بر مسائل خانه اختلاف داشته باشید، بیشتر از آنچه فکرش را بکنید به رابطهتان لطمه میزنید. مطالعهای در سال ۲۰۱۵ نشان داده زوجهایی که احساس برابری و تساوی حقوق بیشتری میکنند میزان رضایتشان از زندگی مشترک بیشتر است و رابطه جنسی بیشتری هم دارند، اما زوجهایی که بر سر مسائل خانه و خانه داری با هم جروبحث میکنند، رضایتشان از زندگی خیلی کمتر است.
اگر شما احساس انصاف و برابری و تعادل در رابطهتان کنید، دیگر اهمیت چندانی به جزئیات بیارزش نمیدهید و درموردشان جنگ و دعوا راه نمیاندازید (مثلا اینکه همسر شما ظرفهای نشسته را در سینک ظرفشویی رها میکند واقعا چقدر اهمیت دارد؟!)، اما اگر احساس کنید بار بیشتری روی دوش شماست و مسئولیتهایتان به مراتب سنگینترند، احساس نیتیتان تبدیل به خشم و رنجشی مزمن خواهد شد.
در مورد خانوادههایتان با هم مشاجره میکنید
اگر احساس کنید همسرتان از خانوادهی شما متنفر است یا برعکس، طبیعی است که بر رابطهتان اثر میگذارد. مطمئنا میتوانید در مورد نحوهی رفتارهایتان با خانوادههای هم با هم حرف بزنید، اما خیلی باید مراقب کلامتان باشید. اگر خانوادهی همسرتان را به باد انتقاد بگیرید یا مدام عیب جویی کنید، در واقع هم به همسرتان و هم به خانوادهی او بیاحترامی کردهاید و احساس بدی که در همسرتان ایجاد میکنید، با شدت بیشتری به شما و رابطهتان برخواهد گشت.
ضمنا اگر تلاش کنید طرز فکر همسرتان را در مورد خانوادهاش تغییر دهید، در نهایت طرز فکر او نسب به خود شما تغییر خواهد کرد. شاید یکی از شما دوست داشته باشد زمان بیشتری را با خانوادهاش سپری کند، اما شما موافق نباشید. این جور چیزها مسائلی هستند که باید از همان اول در موردشان صحبت و با هم توافق کنید. در مورد توقعاتی که از هم دارید حرف بزنید و خط قرمزها را مشخص کنید. بگومگوهایی که محورشان خانوادههایتان باشند، علامت خوبی نیستند.
انتخابهای سبک زندگیتان با هم در تضادند
یکی از همسران دوست دارد مدام بیرون برود و ارتباطات اجتماعی گستردهای داشته باشد، اما دیگری بیشتر ترجیح میدهد در خانه باشد و در سکوت و آرامش بگذراند. اگر زن و شوهر از جهت ارتباطات اجتماعی و مراوده با دوستان اختلاف زیادی با هم داشته باشند، درد سرساز خواهد شد. آن کسی که اهل در خانه ماندن است احساس میکند نادیده گرفته میشود و آن کسی که مدام بیرون میرود احساس گناه میکند.
درست است که تضادها همدیگر را جذب میکنند، اما سبک زندگی متفاوت بین همسران نیازمند این است که با هم به یک توافق برسند و حد وسط را بگیرند. اگر هیچیک از همسران انعطاف نشان ندهند، مشکلات هر روز بیشتر خواهند شد. شاید خیلی وقتها بتوانید خودتان را راضی کنید که به جای بیرون رفتن و مثلا پرسه زدن در مراکز خرید، در خانه کنار همسرتان بمانید و لحظات خوشی را با هم تجربه کنید.
سر مسائل مالی با هم بگومگو میکنید
تقریبا همهی زوجها سر مسائل مالی با هم بگومگوهایی دارند و مسئلهی مهمی نیز هست. اما اگر نتوانید در مورد چگونه پول درآوردن، پس انداز کردن یا خرج کردن با هم توافق کنید، وارد مرحلهی خطرناکی خواهید شد. کسی که درآمد بیشتری دارد نباید کنترل خرج و مخارج را کاملا به دست بگیرد و همهی تصمیمها باید دو نفره گرفته شوند. شاید یکی از شما مهارت کسب درآمدش بیشتر باشد و آن دیگری در مدیریت مخارج تبحر بیشتری داشته باشد، از این تفاوت میتوانید بهترین بهره را ببرید.
احساس میکنید عشق و علاقه در میانتان از بین رفته است
اگر یکی از شما احساس کند دیگر علاقه و مهر گذشته میانتان وجود ندارد پایههای رابطهتان خواهند لرزید. شاید عادت کردهاید دلخوریهایتان را در دلتان نگه دارید یا احساسات واقعیتان را بروز ندهید و به همین علت، نیتیهای مکرر مانع ارتباط صمیمی شما هستند. یا ممکن است همسرتان همین حالت را نسبت به شما داشته باشد و هرگز در مورد ناراحتیهایش با شما گفتگویی نکرده باشد. به هر حال مشکل شما هر چه که هست به پیوند عاطفیتان لطمه زده و اگر زودتر راه حلی پیدا نکنید، به مرز خطرناکی خواهید رسید.
گفتگوهایتان تبدیل به انتقادهای شخصی شدهاند
وقتی به جای اینکه بگویید: لطف میکنی امشب ظرفها را بشویی؟» میگویید: تو هیچوقت به من کمک نمیکنی، حداقل امشب تو ظرف بشور»، از طرف مقابل انتقاد و عیب جویی میکنید نه اینکه درخواستتان را مطرح کنید. عیب جویی از همسر یکی از سریعترین راههای ایجاد شکاف عمیق بین همسران است.
همسر را با لقبهای بد خطاب کردن، بیاحترامی آشکار به همسر است و همان طور که گفتیم شخصیت کسی را مستقیما هدف گرفتن باعث میشود او نیز موضع تهاجمی به خود بگیرد. پس به جای اینکه ویژگیهای شخصیتی همسرتان را تیرباران کنید، در مورد احساسات و انتظارات خودتان حرف بزنید.
خاطرات گذشتهتان بیشتر احساسات بد را در شما تداعی میکنند تا احساسات خوب
مطمئنا اولین بارهای دو نفرهتان خیلی خوب و خاطره انگیز بودند و خاطرههای خوبی در ذهنتان ثبت کردهاند، اما اگر این خاطرات واقعا فقط در همان حد ماندهاند و با اندیشیدن به گذشته، خاطرات بد منفی را به یاد میآورید که در عرض کمتر از یک سال پس از شروع زندگی مشترکتان یکی یکی به وجود آمدند و حالا با یادآوری گذشته، بیشتر عذاب میکشید و حالتان بد میشود تا اینکه غرق لذت شوید و نسبت به آینده انگیزه پیدا کنید، پس احتمالا آیندهی دو نفرهتان به شدت در معرض خطر است.
وقتی خاطرات مثبت و خوب در حال رنگ باختناند و جای خود را به خاطرات بد میدهند یعنی هر روز بیشتر و بیشتر از همسرتان فاصله میگیرید و بیشتر تمرکزتان روی جنبههای منفی همسرتان است. اما واقعیت این است که همهی ما جنبههای منفی داریم.
اگر خودمان انتخاب کنیم که این جنبهها را پررنگ کنیم و مثبتها را ندیده بگیریم، چه کسی میتواند جلوی ما را بگیرد؟ شاید دو نفرههایتان به خاطر مشغلههای زندگی کم شده و نیاز دارید بیشتر برای با هم بودنتان برنامه ریزی کنید و مشکلتان با همین راه حل رفع شدنی باشد. سعی کنید به خاطر بیاورید چرا به هم علاقهمند شدید، چرا همدیگر را برای زندگی مشترک انتخاب کردید و همدیگر را بابت همین چیزی که هستید دوست داشته باشید و دست از سرزنش هم و به رخ کشیدن ضعفهای هم بردارید.
دیگر با هم بحث نمیکنید
وقتی بحثها و گفتگوها متوقف میشوند، نشاندهندهی شروع
مرحلهی جدایی است. یعنی شما و همسرتان دیگر هیجانی نسبت به درست کردن رابطهتان نشان نمیدهید و به نوعی بیتفاوتی رسیدهاید.
وقتی دیگر علاقهای به شنیدن نظرات همسرتان یا ابراز عقیدهی خودتان ندارید یعنی شور و احساس را در خودتان سرکوب و پنهان کردهاید و ناامید هستید. شما باید برای چیزی که به آن باور دارید بجنگید و شور و احساستان را برای تقویت رابطهتان حفظ کنید. وقتی در مورد چیزی که ناراحتتان میکند بحث نمیکنید، اختلافی را در درون خود ایجاد میکنید که باعث گفتگوهای درونی منفی و نشخوار فکری میشود. اجتناب از مطرح کردن مشکل، اصلا علامت خوبی نیست.
هنوز نمیدانید چطور بحث کنید
بیشتر بگومگوها بر سر مسائل بیاهمیتاند، اما به هر حال یک سری از اختلافهای زن و شوهری جدی و غیرقابل چشم پوشی بوده و باید در موردشان بحث کنید. وقتی چنین اختلافی بروز میکند باید تنها زمانی با همسرتان بنشینید و بحث کنید که سطح هیجانی هر دوی شما پایین است و هر دوی شما میتوانید به آرامی حرف بزنید.
درست است که در این زمان با هم یک اختلاف نظر جدی دارید، اما برای اینکه به نتیجه برسید و به رابطهتان آسیب نزنید باید بتوانید منصفانه بحث کنید و مدام به خودتان یادآوری کنید که طرف مقابل شما همسرتان و عشق زندگیتان است، نه یک همکار یا همسایه! مدیریت بحث و مشاجره هنری است که باید به آن مجهز باشید.
مشکل بیاعتمادی بین شما حضور جدی دارد
وقتی پای خیانت و بیوفایی به میان میآید، اطمینانی که از بین رفته به سختی قابل برگشتن است. اگر مورد بیمهری و بیوفایی همسرتان واقع شده باشید حتما او هر کاری بتواند میکند تا شما را نگه دارد، اما از کجا باید مطمئن باشید که او خطایش را تکرار نمیکند؟ دیگر به سختی میتوانید رابطهای را که قبلا داشتید ادامه دهید و شرایط را به حالت نرمال برگردانید. اعتماد چیزی است که به این راحتیها دوباره به دست نمیآید و به همین علت در خیلی از موارد، بیاعتمادی راه را برای جدایی هموار میکند.
منبع:
برترین ها
خیلی از افراد تصور میکنند که زندگی بدون
اضطراب اصلا امکانپذیر نیست. میلیونها نفر در سراسر دنیا دچار نگرانی و اضطراب بیمارگونهاند و هر روز هم آن را تجربه میکنند. با وضعیت دنیای امروز و استرسهای جورواجوری که با آن مواجهیم، عجیب نیست که خیلی از افراد سراغ داروهای ضد اضطراب و آرامبخش میروند، اما واقعیت این است که باز هم با استرس و اضطراب دست به گریباناند.
هر چند نگرانی و اضطراب تا حدی طبیعی است، اما اضطراب مرض گونه میتواند درد سرساز باشد. مطالعات نشان دادهاند استرس وسواسی یکی از علتهای اصلی اختلال اضطراب است. برای اینکه بتوانید اضطرابتان را به طور موثر کاهش دهید، باید یک سری از نکات و واقعیتها را یاد بگیرید.
زندگی بدون اضطراب تا حدود زیادی به تغییر نگرش برمیگردد. شما باید کنترل افکار و هیجانات خود را در دست بگیرید و هر کاری میتوانید بکنید تا با اتفاقات اجتناب ناپذیر زندگی به بهترین شیوهی ممکن کنار بیایید. سپس میتوانید تمرکزتان را روی زندگی در زمان حال و در لحظه بگذارید، از خودتان مراقبت کنید و زندگی به دور از نگرانی و استرس داشته باشید.
بپذیرید که نگرانی بد است
اولین قدم برای اینکه اضطراب را از خود دور کنید این است که بپذیرید نگرانی احساس خوبی نیست. برخی از افراد به اشتباه تصور میکنند نگرانی خوب است و باعث میشود خلاقتر، آمادهتر و موثرتر باشند و یا نشان میدهد نسبت به موقعیتها و آدمها، حساس و دقیق و باملاحظهاند، در حالیکه ابدا اینطور نیست.
در واقع نگرانی بیمارگونه به ضرر شما، اطرافیانتان و حتی سلامتی شماست. وقتی شما بیدلیل در مورد هر چیزی نگران و مضطرب میشوید، نمیتوانید زندگی معمول خود را داشته باشید و این میتواند سبب شود جلوی زندگی نرمال دیگران را نیز بگیرید. بسیاری از بیماریها ناشی از اضطراب زیادند و استرس سبب افزایش وزن و فشار خون بالا نیز میشود.
ببینید اضطرابتان ناشی از چیست
قدم بعدی برای زندگی بدون اضطراب زیاد این است که شناسایی کنید نگرانی شما ریشه در چه چیزی دارد. برای خیلی از افراد، استرس مداوم ریشه در حوادثی در گذشته دارد. اگر شما بفهمید که تجربهای منفی در گذشته، منبع نگرانی شماست میتوانید یاد بگیرید که گذشته را چگونه رها کنید. اگر دیگر در گذشته زندگی نکنید، خواهید دید که نگرانیتان چقدر کمتر میشود.
نسبت به افکارتان آگاه باشید
یکی از مهمترین کارهایی که میتوانید برای یک زندگی به دور از اضطراب انجام دهید این است که نسبت به افکار خود آگاه باشید. نگرانی مرض گونه معمولا با تصورات و تخیلات ما در ارتباط اند.
اما مطالعات اخیر نشان میدهند وقتی پای اختلال اضطراب عموی به میان میآید، نگرانی وسواس گونه بیشتر ریشه در افکار دارد تا تصورات. زیاد در مورد مسئلهای فکر کردن میتواند باعث شود تا حدی نگران آن موضوع شوید که استرس بگیرید. آگاه بودن نسبت به افکار و تلاش برای عقب راندن افکار غیرمنطقی میتواند کمک بسیار زیادی در رفع نگرانی در زندگیتان بکند.
درک کنید که بعضی چیزها در کنترل شما نیستند
برای یک زندگی به دور از اضطراب بیش از حد باید مشخص کنید چه چیزهایی از کنترل شما خارجاند و رهایشان کنید. شما باید این طرز فکر را در خود ایجاد کنید که آنچه از کنترل شما خارج است ربطی به شما ندارد. شما نمیتوانید هر چیز و هر کسی را کنترل کنید. وقتی به این باور برسید، آن را خواهید پذیرفت.
البته منظور این نیست که همه چیز را رها کنید و فقط منتظر بمانید و ببینید چه اتفاقی میافتد. بلکه مدیریت آن چیزهایی که در کنترل شماست به شما احساس اعتماد بنفس و امنیتی میدهد که زمینه را برای رفع نگرانیهایتان فراهم میکند. اما تلاش و نگرانی برای چیزی که در اختیار شما نیست، فقط انرژیتان را میگیرد و پریشانترتان میکند.
در زمان حال زندگی کنید
وقتی مدام در حالت استرس و نگرانی هستید، همیشه در آیندهای مبهم و ترسناک زندگی میکنید و این میتواند لذت زندگی را از شما بگیرد. به جای اینکه مرتبا به آینده فکر کنید، سعی کنید طرز فکرتان را اصلاح کرده و روی زمان حالتان تمرکز کنید.
وقتی در زمان حال زندگی میکنید، میتوانید عکس العمل لازم برای پیشگیری از مشکلات آینده را نشان دهید و انرژیتان صرف چیزی که اصلا نمیدانید روی میدهد یا نه نخواهد شد. باید قبول کنید که کسی از آینده خبر ندارد، اما با توجه به زمان حال و بهتر کردن اوضاع فعلیتان میتوانید تا حدی آیندهتان را نیز بهتر کنید.
ایمان داشته باشید و به خداوند توکل کنید
ایمان و ترس با هم جور نیستند. اگر ایمان داشته باشید و تلاش خودتان را هم بکنید، ترس به دلتان راهی پیدا نمیکند، چون میدانید خداوندی دارید که به او توکل میکنید و بخشی از امور را به او میسپارید. ایمان واقعی به شما آرامش میدهد و انرژیهای مثبت را به سمتتان میفرستد.
وقتی به قدرتی بالاتر از خود و فراتر از هر چیزی دل میبندید، بیقراریتان فروکش میکند، زیرا احساس میکنید این قدرت بینظیر مراقب و محافظ شماست و این اطمینان را به شما میدهد که آنچه به صلاحتان است برایتان روی خواهد داد. اگر بتوانید به چنین ایمان و اعتقادی دست پیدا کنید، به میزان چشمگیری از اضطراب و نگرانیتان کم میشود و دلتان آرام میگیرد.
آماده باشید
یکی از بهترین راههای زندگی به دور از نگرانی این است که آماده باشید. وقتی رویدادی در آیندهای نزدیک انتظارتان را میکشد و احساس میکنید برایتان استرس برانگیز خواهد بود، خودتان را برای آن موقعیت آماده کنید. وقتی شرایط را تا حد ممکن آماده کردید، بقیه چیزها را رها کنید و منتظر بمانید زمان بقیه چیزها را پیش ببرد.
البته نکتهی مهمی که باید به آن توجه داشته باشید این است که برای این آمادگی، زیاده روی هم نکنید. هر چند کار عاقلانهای است که مثلا برای طوفان و سیل و سایر فجایع طبیعی آماده باشید، اما احتمال اینکه دچار وسواس و زیاده روی شوید هم زیاد است. مثلا شاید واقعا نیازی نباشد مقدار زیادی مواد غذایی ذخیره کنید، اما در یک حد معقول و سالم، آماده بودن میتواند نگرانیتان را نیز تسکین بدهد.
لیست تهیه کنید
لیست تهیه کردن و نوشتن هم مانند آماده بودن از قبل، کمکتان میکند با اقدام اولیهای که انجام میدهید تا حدودی از اضطرابتان کم کنید. مثلا وقتی چیزهایی را که برای سفر نیاز دارید مینویسید این اطمینان را پیدا میکنید که هیچ چیز ضروری را فراموش نخواهید کرد.
ضمنا روی کاغذ آوردن و نوشتن به طور کل حرکت بسیار خوبی است، چون چیزهایی را که باید انجام دهید یا عامل نگرانیتان هستند تصویرسازی میکنید و همین باعث میشود مغزتان به شما اعلام کند که شرایط تحت کنترل است و جای نگرانی وجود ندارد.
به کاری که انجام دادهاید و تمام شده، دیگر فکر نکنید
وقتی تمام کارهایی را که در لیستتان نوشته بودید انجام دادید و کامل شدند و آمادگیهای لازم را نیز فراهم کردید، حالا وقت آن است که این کارها را رها کرده و تمرکز و تلاشتان را صرف چیزهای دیگری بکنید. اگر زمان زیادی را صرف فکر کردن به چیزهایی میکنید که انجام شده و تمام شدهاند، نمیتوانید روی کارهای بعدی که باید انجام شوند تمرکز کنید. نگرانیهای بی مورد میتوانند ناشی از زیاد فکر کردن به کارهای انجام شده و تمام شده نیز باشند.
نگران حرفهای دیگران نباشید
یکی از چیزهایی که خیلی از افراد به آن اهمیت میدهند و نگرانش هستند، حرفها و نظرات دیگران است. شاید نگران این هستید که دیگران در مورد شما، خانوادهتان و یا کارهایی که انجام میدهید چه فکر میکنند. این خیلی مهم است که نگرانیهای اینچنینی را رها کنید. اگر به این باور برسید که بهتر است در برخورد با دیگران خود واقعیتان باشید، به این نتیجه هم خواهید رسید که مهم نیست دیگران در مورد شما چه فکری میکنند. مهم این است که شما در مورد خودتان چه فکری میکنید و اینکه آیا انسان خوبی هستید یا نه. دست از اهیمت دادن به نظر دیگران برداشتن، راه زندگی بدون استرس را برایتان هموارتر میکند.
موقعیتها را بیش از اندازه تجزیه و تحلیل نکنید
یادتان باشد که افکار وسواس گونه، منبع اصلی استرس و اضطراب بیمار گونهاند. وقتی موقعیتی را بیش از اندازه تحلیل میکنید و به آن حساسیت نشان میدهید، باعث میشود افکارتان مانند طوفانی مهیب، گرد و خاکهای اضطراب و دلشوره را به پا کنند. هر چه بیشتر در مورد مسئلهای فکر کنید، بیشتر نگرانش خواهید شد.
بهتر است به یک مسئله از زوایای گوناگون نگاه کنید تا خیالتان راحت شود که برای آینده تا حدودی آمادهاید. اما اگر زمان زیادی را صرف تجزیه و تحلیل حوادثی بکنید که یا مربوط به گذشته اند و دیگر نمیشود کاری برایشان کرد یا مربوط به آیندهاند و نمیتوان آنها را پیش بینی کرد، دلشوره و اضطراب امانتان را خواهد برید.
صبور باشید
صبر واقعا نعمت بزرگی است، اما متاسفانه همه آن را ندارند. اگر صبرتان کم باشد، آشفتگیتان بیشتر خواهد بود. کم صبر و تحمل بودن، زمینه را برای نگرانیهای بیشتر در مورد آینده به شدت هموار میکند.
کسب مهارت ارزشمندی مانند صبر و تحمل» کار سادهای نیست، اما اگر بتوانید تمرین کنید و تدریجا میزان تحملتان را بالاتر ببرید، خدمت بزرگی به سلامت جسم و روحتان خواهید کرد.
چیزهای خوب و مثبت را ببینید و شاد شوید
هر وقت دیدید در اضطراب و نگرانی به سر میبرید، سعی کنید به دنبال جنبههای مثبت و هرچند کوچک بگردید تا شادتان کند. همین که مثبتها را جستجو میکنید کمکتان میکند در زمان حال بمانید و بفهمید که همه چیز بد نیست و شرایط آٔنطور که فکر میکنید ناخوشایند نیست. ضمنا توجه کردن به خوبیها و مثبتها، ترستان را کمتر میکند. نگرانی در مورد آینده اغلب میتواند ناشی از این باشد که خوبیهای زمان حال را نمیبینید و به آنها توجهی ندارید یا خوبیهای گذشته را فراموش کردهاید. توجه به مثبتها در زمان حال و گذشته، نگرش مثبتتری نسبت به آینده نیز به شما میدهد.
به چیزهایی که دارید توجه کنید
توجه کردن به داشتهها نیز کمکتان میکند فکرتان معطوف زمان حال شود. وقتی به جای اینکه نگران آینده باشید در لحظه میمانید، شادترید و استرس کمتری دارید. روی تمام داشتههای ریز و درشت خود در زندگی تمرکز کنید و مجال پرسه زدن در استرسهای آینده را به خود ندهید. مدام نگران از دست دادن چیزی در آینده بودن میتواند مانع لذت بردن از آنچه در حال حاضر دارید بشود. مثلا اگر مدام به این فکر کنید و نگران باشید که اگر همسرتان بعدا به شما خیانت کند چه میشود، از اکنونتان غافل میشوید و نمیتوانید به تقویت پیوند عاطفی و ارتباط شوییتان در حال حاضر بیندیشید و خود به خود زمینهی اتفاقات منفی را فراهم میکنید.
قدردان بودن را تمرین کنید
قدردان و شکرگزار بودن نیز اضطرابتان را تسکین میدهد. اگر توجهتان را معطوف داشتهها و نعمتهایتان بکنید خواهید دید که باید قدردان آنها باشید. وقتی بدانید چه چیزهای خوبی دارید که به شما قوت قلب میدهند میتوانید کم کم نگرانیهایتان را کاهش بدهید. یک راه خوب برای توجه به داشتهها و قدردان آنها بودن این است که آنها را بنویسید. هر روز این کار را انجام دهید، مثلا در ابتدا یا در انتهای روز، و دست کم تمام چیزهای خوبی که در آن روز برایتان روی داده را بنویسید.
زندگی را سخت نگیرید
هر چه زندگی را سختتر بگیرید، موردها برای نگرانی هم بیشتر خواهند بود. اما اگر زندگیتان ساده و بیحاشیه باشد، طبیعتا نگرانی کمتری خواهید داشت، چون آنقدر دوروبرتان را پُر نکردهاید که بابت از دست دادن هر یک از آنها استرس بگیرید. در نتیجه باز هم بهتر میتوانید روی داشتههایتان در زمان حال تمرکز کنید.
برای ساده کردن زندگیتان میتوانید از حذف چیزهای غیرضروری و اضافی شروع کنید. این حذف کردن میتواند ملموس یا غیرملموس باشد، مثلا شلوغیهای ذهنتان را پاکسازی کنید، وسایل غیرضروری را از خانه دور کنید، رابطههای سمی و آزاردهنده را قطع کنید و به طور کلی زندگیتان را تا جایی که ممکن است خلوت و آرام و جمع و جور کنید. خواهید دید که با این روش، چقدر تسلط تان بر امور بیشتر و بهتر میشود و کمتر چیزی میتواند نگرانتان کند.
مدیتیشن کنید و به مراقبتهای فردیتان اهمیت دهید
اگر دیدید دچار اضطراب هستید، روی مراقبت از خودتان دقیقتر شوید. مدیتیشن کمکتان میکند ذهنتان را از موارد استرس برانگیز دور کرده و آرامتر شوید. تنها چند دقیقه
مدیتیشن در روز کافیست تا تسلط فکریتان را به دست بیاورید و بیقراریتان را کم کنید.
خود مراقبتی نیز خیلی مهم است. خوب غذا بخورید، خوب بخوابید و برای پرداختن به سرگرمیهای مورد علاقهتان وقت بگذارید. خیلی از افراد مدام نگران اطرافیانشان هستند و زمان زیادی را صرف مراقبت و رسیدگی به آنها میکنند. فراموش نکنید که شما اول باید به سلامت جسم و روح خودتان اهمیت بدهید تا سر پا باشید و توان و انرژی لازم برای رسیدگی به دیگران و مراقبت از آنها را کسب کنید. وقتی منبع انرژی خودتان کافی نباشد، طبیعی است که دچار استرس شوید و دلشورهی این را بگیرید که مبادا از پس مسئولیتهایتان برنیایید.
از درمانگر کمک بگیرید
اگر روشهای گفته شده را به کار بردید و تلاشتان را کردید، اما همچنان درگیر اضطراب شدید و دست و پاگیرتان بودید، پس حتما نیاز دارید از یک
درمانگر حرفهای کمک بگیرید. یک درمانگر خوب کمکتان میکند علت اضطرابتان را بشناسید و تکنیکهای لازم برای غلبه بر استرستان را یاد بگیرید. پس اگر به این نتیجه رسیدید که کمک گرفتن از یک درمانگر، قدم اصلی شما برای داشتن یک زندگی با نگرانیهای کمتر و آرامش بیشتر است، تردید نکنید و از همین امروز اقدام کنید.
منبع:
برترین ها
امروزه با افزایش آمار انواع بیماریها، استرسها و تنشها، مشکلات جنسی نیز روز به روز بیشتر دیده میشود. این موضوع باعث شده مصرف داروهای ناتوانی جنسی در جامعه و بهخصوص آقایان بیش از هر زمانی افزایش پیدا کند.
از طرفی خجالت و شرمندگی باعث میشود افراد به صورت مخفیانه از این داروها استفاده کرده و حتی موضوع را از پزشک خود پنهان کنند و از سوی دیگر این کار میتواند جان شان را به خطر بیندازد! اگر میخواهید با منافع و مضرات ۳ داروی شایع سیلدنافیل (ویاگرا)، تادالافیل و واردنافیل آشنا شوید حتما این مقاله را بخوانید.
ناتوانی جنسی یک علامت است!
ناتوانی جنسی درواقع علامتی از یک بیماری است. شایعترین علت آن مسائل روحی و روانی مثل
افسردگی،
اضطراب شدید و . است، اما برخی بیماریهای ارگانیک هم باعث این ناتوانی میشوند که در رأس شان بیماریهای غدد جنسی و هیپوفیز قرار دارند.
درواقع غدد جنسی تحت کنترل هیپوفیز قدامی فعالیت میکنند. حال چه در غدد جنسی (بیضه در آقایان و تخمدان در خانم ها) مشکل وجود داشته باشد و چه غدد جنسی عملکرد خوبی داشته باشند و هیپوفیز که باید فرمان را به غدد جنسی بدهد مشکل داشته باشد، فرد دچار اختلال در قوای جنسی میشود.
مشکلتان اولیه است یا ثانویه؟
درواقع بیماریهایی که باعث ناتوانی جنسی میشوند یا به صورت اولیه در خود بیضه هستند یا ثانویه هستند، اولیه مثل فردی که سرطان بیضه داشته و بیضههایش را در آوردهاند یا فردی که به دلیل یک بیماری شیمی درمانی شده و شیمی درمانی سلولهای بیضهاش را از بین برده است یا برعکس، خانمی که سرطان رحم داشته، رادیوتراپی شده و با برق تخمدانش از کار افتاده است بنابراین بیماریهای اولیه، بیماریهای خود تخمدان یا بیضه هستند.
بیماریهای ثانویه نیز بیماریهایی هستند که هیپوفیز را درگیر میکنند و از بالا فرمان به غدد جنسی نمیرسد؛ مثل فردی که پرولاکتینوما» دارد و میزان پرولاکتین بدنش بالا میرود و دچار ناتوانی جنسی میشود.
اعتیاد آور نیستند، اما .
داروهای موسوم به داروهای تقویت جنسی اعتیاد آور نیستند، اما مشکل این است که، چون بیماری اولیه را درمان نمیکنند وقتی فرد این قرص را میخورد اثرات مثبتی میبیند و متاسفانه بعد از مدتی همان اثرات مثبت هم دیگر دیده نمیشود و فقط عوارضش بهوجود میآید. نکته خیلی مهم این است که این داروها فقط برای چند ساعت نیاز فرد را مرتفع میکنند تا بتواند رابطه جنسیاش را برقرار کند، اما بیماریاش درمان نمیشود و، چون نیازش برطرف میشود دیگر دنبال درمان نمیرود.
برای مثال فرد یک تومور در هیپوفیز مغزش دارد که اوایل کوچک است و با دارو کاملا قابل درمان است منتهی، چون به پزشک مراجعه نمیکند و فقط از این داروها استفاده میکند، اوایل نیازش برطرف میشود، اما موقعی بیماریاش را میفهمد دیگر این تومور آنقدر بزرگ شده است که به دارو جواب نمیدهد.
مصرف خودسرانه و خطر سکته
مشکلی که در جامعه امروز داریم این است که غیر از بیماریهای اولیه برخی ناتوانیهای جنسی روحی روانی نیز وجود دارد. برای مثال افراد معتاد به مواد مخدر یا افرادی که الکل مصرف میکنند ممکن است دچار این ناتوانی شوند. متاسفانه این افراد شنیدهاند که داروهایی برای ناتوانی جنسی وجود دارد و بدون تجویز پزشک به داروخانه میروند و آنها را تهیه میکنند.
در رأس این داروها ویاگرا یا سیلدنافیل بود که بعدها داروهای دیگر مانند تاداگرا یا تادالافیل و . نیز به بازار آمدند. این داروها پرخونی موضعی ایجاد میکنند، منتهی این پرخونی نه تنها در ارگان جنسی است بلکه میتواند در مغز، قلب و عروق هم باشد.
برای همین است که وقتی افراد این داروها را میخورند دچار سردردهای شدید و فشارخونهای خیلی بالا و درمواردی هم پارگی عروق میشوند. درواقع فرد فقط میخواهد یک
رابطه جنسی معمولی برقرار کند، اما از آن طرف ممکن است دچار خونریزی مغزی شود و سکته مغزی کند، به خصوص در فردی که بیماری قلبی دارد و از قرصهای باز کننده عروق مثل نیتروکانتین استفاده میکند و همچنین در کسانی که انواع تنگی عروق مثل تنگی عروق کرونر قلب، تنگی عروق مغز، تنگی عروق شرایین کلیوی و تنگی عروق اندام تحتانی دارند، مصرف این داروها ممنوع است و عوارض خیلی زیادی دارد.
آقایان تادالافیل را بیشتر ترجیح میدهند
تادالافیل، سیلدنافیل و واردنافیل هر سه باعث میشوند عروق پرخون شوند و به این ترتیب خون را داخل عضو جنسی کشیده و باعث پرخونی آن میشوند. تادالافیل تاحدودی نسبت به سیلدنافیل تاثیرگذاری بیشتری دارد و به همین دلیل بیشتر توسط آقایان ترجیح داده میشود. از طرفی با مصرف تادالافیل برخلاف سیلدنافیل احتمال دیدن رنگ آبی و سبز به عنوان یکی از عوارض جانبی وجود ندارد. درحال حاضر بیشتر در بازار سیلدنافیل با دوز ۵۰ تا ۱۰۰ موجود است و ممکن است پزشک از نصف یک قرص ۵۰ میلیگرمی تا دوز ۱۰۰ میلی گرم را برای بیمار تجویز کند، اما بیشتر از آن نباید یک بار در روز استفاده شود، زیرا احتمال وقوع عوارض بالا میرود.
نکته مهم اینکه مصرف خودسرانه دارو اصلا پیشنهاد نمیشود، علت آن نیز عوارض و ممنوعیتهای مصرف دارو است.
اینها چه عوارضی دارند؟
از عوارض شایعتر این داروها میتوان به سردرد، درد عضلانی، گرفتگی بینی، قرمز شدن پوست صورت و بدن، داغ شدن بدن، مشکلات خواب، احساس ناخوشایند در معده، اسهال و عطسه اشاره کرد. علائم ناشایعتر آن نیز درد مثانه هنگام ادرار، درد شدیدتر در معده، خارش پوستی و حالت گز گز شدن پوست است.
بعد از اینها برخی علائم نیز وجود دارند که نادرتر هستند از جمله علائم چشمی، تار شدن دید، دوبینی، درد چشم، خونریزی از چشم، از دست دادن ناگهانی دید در یک یا دو چشم، درد استخوانی، بزرگ شدن سینهها، درد قفسه سینه، اضطراب، خشکی دهان، کابوس دیدن، مشکل در گویش، گلو درد، دیدن بیدلیل رنگ آبی یا سبز، کاهش شنوایی، از دست دادن ناگهانی شنوایی در یک یا دو گوش، دانههای قرمز پوستی، تب و از دست دادن هوشیاری.
مراجعه به اورژانس
درصورتی که فرد با مصرف دارو دچار علائم آلرژیک مثل خارش شدید، نفس تنگی و ورم لب و زبان و صورت یا دچار درد قفسه سینه شود، غش کند، ضربان قلبش سریع و نامنظم شود، حافظهاش را از دست بدهد، از لحاظ لمسی دچار حالت بیحسی در ناحیه بازو و پا شود یا به کل یک طرف بدنش بیحس شود، عضو جنسیاش سفت شود و به حالت شلی قبل برنگردد، وزوز گوش پیدا کند یا دچار سرگیجه شدید و تغییرات بینایی و شنوایی شدید و دائم شود، باید سریعا به اورژانس مراجعه کند.
تادالافیل را همزمان با ویاگرا نخورید
یکی از موارد منع مصرف این داروها حساسیت به دارو است. همچنین افرادی که پزشک فعالیت جنسی را برایشان ممنوع کرده نباید از این داروها استفاده کنند، به خصوص کسانی که به تازگی سکته کردهاند. افرادی که مشکلات قلبی دارند و از داروهایی با ترکیبات نیترات استفاده میکنند مثل داروهای ایزوسورباید یا نیتروگلیسیرین به صورت قرص، کپسول، پماد، چسبهای پوستی و . هرگز نباید همزمان با آنها از این داروها استفاده کنند.
علاوه بر این فرد نباید از یک دسته دارویی، ۲ دارو را همزمان بخورد، برای مثال نباید تادالافیل و سیلدنافیل را همزمان بخورد. همچنین اگر فرد برای مشکلات جنسی از قبل داروهای دیگری چه گیاهی و چه غیر گیاهی با تجویز یا بدون تجویز پزشک مصرف میکند نباید همزمان با آنها از این داروها استفاده کند، مگر اینکه پزشک صلاح بداند. همچنین افرادی که نسبت به یک داروی دیگر مثل آسپیرین و . یا غذای خاصی حساسیت دارند باید حتما این موضوع را با پزشک درمیان بگذارند.
منبع:
برترین ها
انطباق رفتارهای شویی زوج ها با یکدیگر و وجود تفاهم و هم دلی و عشق بین آن هاست. به عبارت دیگر رضایت شویی، وجود یک رابطه دوستانه منطقی، تفاهم، درک یکدیگر و ی نیازهای مادی و معنوی زن و مرد است. رضایت شویی یک تجربه فردی در ازدواج هست که اشخاص آنرا باتوجه به میزان شادی و خوشی در زندگی شویی محاسبه میکنند ، این امر به توقعات، احتیاج ها و خواسته ها و تمایلات اشخاص در ازدواجشان بستگی دارد.
ازدواج مبنای شکل گیری خانواده است که خود جز مهمترین اتفاقاتی است که در طی زندگی فرد رخ میدهد . ازدواج یعنی پیوند زندگی مشترک دو فرد با حفظ استقلال نسبی هر یک در جهت تکامل شخصیت دو طرف. ازدواج بعنوان پیچیدهترین نوع رابطه انسانی واجد چنان توان بالقوه ای در آزادسازی احساسات است که در کمتر روابط بین فردی دیگر میتوان نظیرآن را یافت.
رضایت شویی، یک جنبه ی بسی مهم در روابط زوجین هست و نقش مهمی در تندرستی سلیس- شناختی زوجین اجرا میکند . تندرستی سلیس شناختی بانوان هم میتواند تحتتأثیر مؤلفه های مهمی زیرا رضایت شویی و خشنودی جنسی قرار گیرد.
تعریف رضایت شویی:
انطباق رفتارهای شویی زوج ها با یکدیگر و وجود تفاهم و هم دلی و عشق بین آن هاست. به عبارت دیگر رضایت شویی، وجود یک رابطه دوستانه منطقی، تفاهم، درک یکدیگر و ی نیازهای مادی و معنوی زن و مرد است. رضایت شویی یک تجربه فردی در ازدواج هست که اشخاص آنرا باتوجه به میزان شادی و خوشی در زندگی شویی محاسبه میکنند ، این امر به توقعات، احتیاج ها و خواسته ها و تمایلات اشخاص در ازدواجشان بستگی دارد. رضایت شویی بر میزان رضایت بین زوج ها اشاره میکند ، که این امر به مفهوم میزان رضایتی هست که زوجین در روابط خویش آنرا حس میکنند .
مهمترین عامل در رضایت شویی
رابطه ی شویی در زندگی مثل هر رابطه ی دیگری داری جنبه های مثبت و منفی میباشد . یکی از مهم ترین شاخصه های تعیین کننده موفقیت در ازدواج
رضایت شویی هست، بنابراین پژوهش حاضر با هدف عرضه ی یک مدل عالی بر اساس رابطه ی متغیرهای مثلث عشق، تمایز یافتگی خویش، سبک زندگی معنوی و علاقه ی اجتماعی با رضایت شویی و میانجی گری الگوهای ارتباطی زوجین انجام گرفت. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ن و مردان متاهل شهر کرمانشاه بود. نمونه ای به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به حجم 603 نفر انتخاب شد وشرکت کنندگان به پرسشنامه های رضایت شویی انریچ، الگوهای ارتباطی، مثلث عشق، تمایز یافتگی خود، سبک زندگی معنوی و علاقه ی اجتماعی جواب دادند.
نتیجه نشان داد بین مثلث عشق، تمایز یافتگی خویش، سبک زندگی معنوی و علاقه ی اجتماعی با رضایت شویی والگوهای ارتباطی زوجین رابطه وجود دارد . نتایج برازش مدل پیشنهادی حاکی از آن بود که این مدل از برازش لازم برای پیش بینی رضایت شویی بهره مند بود. طبق نتیجه پژوهش حاضر میتوان گفت که ابعاد عشق، تمایز یافتگی خویش، علاقه اجتماعی و سبک زندگی معنوی زمانی باعث رضایت شویی می شوندکه الگوی ارتباطی توقع- کنارهگیری کم تر در بین زوجین باشد.
ی نیازهای فیزیولوژیکی( مسکن، خوراک، پوشاک)، معمولاً با پول امکان پذیر میشود . آن چه پول میتواند بخرد، کننده نیازهای فیزیولوژیکی است، نه خود پول و پول میتواند موجب ی نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی و حتی اجتماعی شود.
همچنین ، باتوجه به نظریة مازلو میتوان گفت رضایت اشخاص در گرو تامین نیازهای مالی و مادی آن ها است. همچنین به تامین اقتصادی و کفایت اقتصادی بعنوان تعیین کنندة اصلی در رضایت شویی و طلاق می نگرند. زوج هایی که به دنبال طلاق هستند، مشکلات و شکایات مالی را قویاً بعنوان مسأله ای عمده طرح میکنند .
رضایت شویی در زوجین
بر اساس نظریة همسان همسری، اکثر اشخاص همواره برای ازدواج خویش رغبت به انتخاب شخصی را دارند که همسان و شبیه به یکدیگر باشند، به دلیل آن که مطابق با این نظریه، همسانی اشخاص در بسیاری از جهات سبب ماندگاری و پایداری آن ازدواج میشود و همینطور افزایش رضایت از زندگی شویی را هم به دنبال خواهد داشت. در واقع انسان طبیعتاً مایل هست همسری برگزیند که بیش تر همسان او باشد تا ناهمسان با او. همسانی دو شخص نه تنها آنها را بسوی یکدیگر جذّب میکند ، بلکه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر میکند .
پژوهش های بسیاری هم مؤید این امر است که هر چه میزان همسانی زوجین از جنبه های گوناگون بیش تر باشد، میزان رضایت شویی بیش تری حاصل میشود . مطابق با این نظریه، میزان رضایت از زندگی شویی در هر یک از مراحل و چرخه های زندگی متفاوت است، در واقع میزان رضایت مندی شویی در طی مدت زندگی شویی از یک منحنیU شکل تبعیت میکند . به طوری که هر چه از سال های نخست ازدواج می گذرد از میزان رضایت مندی هم کم میشود .
در سال های نخست ازدواج رضایت به نحو چشمگیری بالاست و بعد با به دنیا امدن فرزند این رضایت تنزل پیدا میکند ، در سال های نوجوانی فرزندان و نیمه های زندگی هم چنان سطح رضایت پائین هست و زمانی دوباره رضایت افزایش می یابد که تمامی فرزندان خانه را ترک نموده و زوجین به دوره میان سالی و پیری خویش نزدیک شده اند.
در واقع مطابق با این نظریه می بینیم که هر چه از سال های نخست ازدواج که می گذرد، میزان رضایت مندی تقلیل می یابد. زوجین در هر یک از مرحله های زندگی خویش با تغییراتی روبرو میشوند که چنانچه نتوانند راهکارهای مناسبی برای روبرو با این تغییرات اتخاد کنند، این امر بر روابط با همسر تأثیرات سو و مخربی بر جای می گذارد.
با توجه به نتایج حاصل شده و رابطه مثبت و منفی متغیرها میتوان به زوجین درخصوص افزایش صمیمیت و رابطه آن با رضایت شویی و
عملکرد مناسب جنسی، کنترل و شناخت هیجان ها و خصوصیت های شخصیتی همسر، راهکارهای مؤثر و مطلوبی را ارائه کرد تا از این طریق رضایت شویی را در زوجین افزایش داد.
منبع:
بیتوته
در رابطه شویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست. در زندگی مشترک،افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند، چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی
رابطه شویی کمک می کند.
متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم وما این افراد مشکل دار نیستند، چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.
کم پیدا می شوند آدم هایی که برای طلاق
ازدواج کنند. البته گاه ردپای چنین آدم های عجیبی را در صفحه حوادث و دادگاه های خانواده می بینیم که ازدواج را وسیله ای برای خالی کردن جیب دیگران و سوءاستفاده های مالی و موقعیتی قرار می دهند اما اغلب آدم ها ازدواج نمی کنند که جیب خالی کنند و بعد جدا شوند. یعنی ازدواج نمی کنند که وقتی آن هدف اصلی محقق شد دست طرف مقابل را در پوست گردو بگذارند و دنبال شکار دیگری بگردند.
بیشتر آدم ها وقتی می خواهند ازدواج کنند دوست دارند در کنار یک دیگری به نام همسر به آرامش برسند، بچه دار شوند و خانواده ای داشته باشند اما حتی اگر هر دو طرف ازدواج یعنی دختر و پسر هدف دیگری جز این نداشته باشند باز می بینیم که برخی از آنها در ادامه به چالش های بزرگ و گره های بازنشدنی می رسند و گاه چاره ای جز جدا شدن نمی یابند اما چرا اینگونه است؟
چرا آدم هایی که به دنبال سوء استفاده در رابطه ازدواج نمی گردند، گاه چاره ای جز جدایی در پیش رو نمی بینند؟ واقعیت این است که یکی از مهم ترین تصمیم های زندگی آدم ها یعنی آغاز رابطه زوجیت زیر سایه باورهای شناختی غیرمنطقی» قرار دارد. تردیدی در این نیست که همه ما در همه تصمیم های ریز و درشت زندگی مان زیر سایه باورهای مان قرار داریم و از پنجره و ایوان باورهای مان به مسائل و موضوعاتی که در زندگی مان پیش می آید، نگاه می کنیم، این اتفاق خواه ناخواه در ازدواج هم می افتد. از همین رو به هر میزان که مداخله باورهای شناختی غیرمنطقی بیشتر می شود احتمال اینکه ازدواج یک زوج به شکست منجر شود بیشتر می شود.
کتاب ازدواج و باورهای رایج» نوشته دکتر نرگس چیمه، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در نقد برخی از باورهایی است که در فرهنگ عمومی و بدنه جامعه نسبت به ازدواج وجود دارد اما این باورها پایه های منطقی و علمی ندارد.
یکی از مهمترین مباحث این کتاب تشریح و اشاره به باورهای شناختی غیرمنطقی در ازدواج است. یعنی سوءتفاهم ها و سوءبرداشت های ذهنی که فرد در مواجهه با ازدواج در ذهن خود انباشته دارد و همان سوءتفاهم ها را با خود به متن رابطه زوجیت می کشاند یا اینکه آن سوءبرداشت ها، آنقدر پیرنگ قدرتمندی در ذهن فرد دارد که اجازه ازدواج را به او نمی دهد. مثلا فرد ممکن است کاملا کمال گرایانه با خود بیندیشد که فقط یک نفر در دنیا وجود دارد که او را می تواند خوشبخت کند، این فرد هم مطمئنا خواستگار اول نیست.
یعنی آنقدر باید خواستگار قلابی بیاید و بیاید تا بالاخره آن یک نفر خواستگار اصیل، خود را نشن دهد و دُم به تله بدهد یا مثلا کسی با خود بیندیشد که همه مردها خیانتکارند، بنابراین به هیچ مردی نمی شود تکیه و اعتماد کرد. پس چرا باید ازدواج کنیم؟
آنچه در ادامه می آید اشاره ای به این باورهای شناختی غیرمنطقی است که مثل چتری تیره بر بالای سر آدم هایی که می خواهند ازدواج کنند باز می شود.
1- با کسی ازدواج کنیم که ویژگی های شخصیتی متفاوتی داشته باشد
از پیامدهای منفی این عقیده این است که افراد تشویق می شوند به دنبال همسری متفاوت از خودشان باشند تا کسی که با آنها مشابهت دارد. این به نوعی تشویق بی مسئولیتی است. به این ترتیب که آدم شه ای با فردی منظم و آراسته ازدواج می کند به این امید که طرف مقابل به هم ریختگی های او را جمع خواهد کرد. این امر می تواند انصراف از تغییر خاصی هم باشد یعنی به جای اینکه خودم را تغییر دهم با کسی که نقطه مقابل ویژگی های من را دارد، ازدواج می کنم. به این ترتیب می توانم نقاط ضعف خود را جبران کنم. زندگی با فردی که به طور معناداری متفاوت است، تنها منجر به بروز تعارض، نیتی و ناخشنودی در زندگی شویی می شود.
2- تا زمانی که فرد ایده آل خود را نیافته ایم نباید راضی شویم
چنین تمایل کمال گرایانه ای باعث کاهش توانایی فرد در یافتن راه حل هاست و منجر به نتایج معی می شود چرا که ما در دنیای پر از احتمالات زندگی می کنیم و آرزوی حقیقت و امنیت مطلق باعث انتظارات اغراق آمیزی می شود که سودی نخواهد داشت و در نهایت باعث ایجاد تردید و تنش در زندگی می شود. افرادی که اینگونه فکر می کنند تنها می توانند روابط کوتاه مدتی را با دیگران برقرار سازند و به جای اینکه به شناخت طرف مقابل بپردازند با ناپختگی به ارزیابی افراد و روابط خود روی می آورند.
3- وجود احساس کفایت و شایستگی همسری قبل از تصمیم به ازدواج
این باور غلط باعث می شود تا افراد مدتی طولانی مجرد باقی بمانند چرا که بسیاری از آنها هیچ وقت این احساس کفایت کامل را به عنوان یک زن یا شوهر نخواهند داشت. در مقابل این باور غلط می توان گفت که یک فرد به عنوان یک همسر باید احساس کفایت کند اما اکثر افراد درباره شایستگی خود احساس تردید و اضطراب دارند. این
استرس نباید باعث کناره گیری آنها از ازدواج شود چرا که هیچ کس کامل نیست.
4- در دنیا برای هر کس تنها یک فرد مناسب برای ازدواج وجود دارد
این باور غیرمنطقی پیامدهای منفی بی شماری را برای فرد به همراه می آورد. چنین باورهایی باعث می شوند فرد در فرآیند انتخاب همسر به شکلی منفعلانه عمل کند. به عنوان مثال برخی معتقدند نیمه گمشده آنها بالاخره خواهد آمد، بنابراین دیگر تلاشی برای برقراری ارتباط و نزدیکی با دیگران و شناخت آنها نمی کنند. در مقابل این باور غیرمنطقی می توان گفت افراد متعددی وجود دارند که یک فرد می تواند برای ازدواج موفق از میان آنها دست به انتخاب بزند.
5- یک فرد با هر کسی می تواند خوشحال باشد به این شرط که آنها برای رابطه شان سخت تلاش کنند
با تلاش کافی هر چیزی ممکن است و در نهایت فرد تصمیم به ازدواج ناپخته می گیرد. پیامدهای منفی متعددی برای چنین عقیده ای وجود دارد که عبارتند از اتخاذ دیدگاهی سهل انگارانه و تفریطی در همسرگزینی. تعدادی از زوجین که به چنین دیدگاهی معتقدند ماه ها و سال ها به سختی تلاش می کنند بدون اینکه به موفقیتی در زندگی برسند.
6- زوج ها قبل ازدواج باید ثابت کنند ارتباط خوبی در زندگی مشترک شان خواهند داشت
این قبیل زوج ها کسانی اند که بعد از آشنایی با یکدیگر، دوره نامزدی طولانی خود را صرف تلاش غیرضروری می کنند تا ثابت کنند که ازدواج خوبی خواهند داشت. به این معنی که موقعیت هایی را خلق می کنند تا نقاط قوت رابطه خود را مورد آزمایش قرار دهند. به عنوان مثال با دیگری قرار می گذارند تا ببینند که آیا نامزدشان واکنش حسادت آمیز نشان خواهد داد یا اینکه چگونه خشم خود را کنترل خواهد کرد. در این شرایط طرف مقابل هم خسته از این امتحان ها به رابطه خاتمه می دهد.
7- یک زوج موفق باید همیشه با هم باشند
در رابطه شویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل و جداگانه ای دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود، قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست و با توجه به نیاز افراد برای استقلال لازم است برخی از فعالیت های فردی مثل شغل یا برخی علایق حفظ شود. در زندگی مشترک، افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه شویی کمک می کند.
8- اینکه عاشق کسی باشی برای ازدواج با او کفایت می کند
عاشق شدن آسان است اما ازدواجی که بیشتر بر پایه احساس بنا شده باشد تا عقل، خطرناک است. دوستی ها و آشنایی هایی که بر پایه احساس و کنش ناگهانی اند، اغلب منجر به ازدواج های ناپخته می شوند چرا که افراد به شناخت درستی از یکدیگر نرسیده اند. با وجود اینکه عشق عاملی موثر در شروع زندگی شویی است اما موفقیت ازدواج و پایداری آن به عوامل مهم دیگری بستگی دارد که برخی از آنها عبارتند از شباهت و نزدیکی در ارزش ها، گذشته مشترک، سن ازدواج، آمادگی برای ازدواج و انتظارات و خواسته های منطقی.
9- تا زیر یک سقف زندگی نکنی، نمی توانی همسرت را بشناسی
قبل از ازدواج، شناسایی ویژگی ها مرحله مهمی است که می تواند از طریق روش های مختلف مانند رفت و آمدهای خانوادگی و مشاوره ها صورت گیرد. اگرچه کسب شناخت از طرف مقابل هیچ گاه صددرصد نیست اما به فرد کمک می کند تا از روی آگاهی و طبق معیارهای صحیح اقدام به تصمیم گیری کند. اعتقاد به این باور باعث می شود که افراد احساس کنند هر چقدر هم که قبل از ازدواج تلاش کنند قادر به شناسایی طرف مقابل نیستند بنابراین عده ای در تصمیم گیری دچار تردید و دو دلی می شوند و عده ای دیگر، برعکس، از تلاش برای آشنایی قبل از ازدواج پرهیز می کنند.
10- اگر زوجی با هم دعوا کنند یعنی همدیگر را دوست ندارند!
انسان در هر رابطه ای از جمله مادر و فرزندی، خواهر و برادری و زن و شوهری دچار تعارض می شود و به مشکل برمی خورد و هیچ رابطه ای بدون تعارض نیست اما این دلیل نمی شود که آنان همدیگر را دوست ندارند.
به علاوه تحقیقات نشان می دهد که زوج هایی که می آموزند چگونه تعارض ها و اختلافات خود را به طور موثر و کارآمد حل و فصل کنند، بیشتر از زوج هایی که فاقد چنین مهارت هایی هستند می توانند به زندگی مشترک ادامه دهند.
11- ذکر مشکلات و کند و کاو گذشته می تواند مفید باشد
گرچه در بسیاری از موارد، مشکل می تواند هم متاثر از اتفاقات گذشته و هم تحت تاثیر رویدادهای زمان حال زندگی باشد اما زیر و رو کردن گذشته ها جز اینکه احساسات ناخوشایند قبلی را در رابطه با موضوع مشکل زا زنده کند، سود دیگری ندارد.
نکته مهم این است که فرد با مشکل فعلی روبرو شود و به دنبال پیدا کردن راه حلی برای آن باشد، به گونه ای که پس از حل مشکل به سطحی از خودآگاهی برسد که در آن به نقاط قوت و ضعف خود پی ببرد و در برطرف کردن آنها سعی کند و نقاط قوت خود را نیز ارتقا ببخشد.
12- تصمیم برای انتخاب همسر، آسان و بسته به شانس است
این عقیده باعث کاهش تلاش فرد در انتخاب همسر و در نهایت منجر به انتخاب نامناسب می شود. همچنین این باور، باعث کاهش مسئولیت پذیری افراد هنگام شکست و ناکامی می شود و در نهایت تلاشی برای بهبود رابطه و حل مشکلات آن نخواهند کرد.
13- زندگی مشترک باید سرشار از خوشی باشد و یک زوج باید تمام رضایت خاطر خود را در زندگی مشترک به دست آورند
زندگی شویی نیز مانند هر رابطه دیگری در معرض تعارض ها و ناکامی ها قرار دارد، بنابراین نباید انتظار داشت که همیشه همه چیز مطابق میل ما پیش برود اما اعتقاد به این باور که زندگی مشترک یعنی خوشی محض و همسر یعنی رضایت خاطر مداوم باعث می شود افراد با کوچکترین ناکامی دچار یأس شوند و به زندگی شویی خود آسیب بزنند.
14- ازدواج می کنم و در صورت بروز مشکل طلاق می گیرم
برخی افراد دیدگاه ساده انگارانه ای نسبت به طلاق دارند و این تصور را دارند که اگر بعد از ازدواج با مشکلی مواجه شوند به راحتی می توانند جدا شوند. این افراد آگاهی کمی از پیامدهای طلاق دارند و نمی دانند که جدایی، اثرات مخرب روانی، اجتماعی و جسمی به بار می آورد و این اثرات در برخی موارد مدت ها در افراد باقی می ماند. از طرفی افرادی که با این طرز تفکر ازدواج می کنند تعهد و پایبندی کمتری برای حفظ رابطه دارند و به محض مواجه شدن با مشکلات، طلاق را به عنوان اولین راه حل در نظر می گیرند.
15- طلاق یعنی شکست
اگرچه
طلاق به عنوان پدیده ای مذموم شناخته شده است اما در برخی شرایط می تواند به عنوان آخرین راه حل مطرح شود. ماندن طولانی مدت در محیط پر از تنش و درگیری نه تنها به بهبود اوضاع کمک نمی کند بلکه دو طرف را فرسوده می کند و سلامت جسمی و روانی آنها را به خطر می اندازد. در این شرایط جدایی به عنوان یک راه حل می تواند به افراد کمک کند تا شروع جدیدی برای زندگی خود به وجود بیاورند.
16- کسانی که طلاق گرفته اند افراد مشکل دار و ضعیفی اند!
متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم وما این افراد مشکل دار نیستند چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.
منبع:
عصر ایران
واژه مراقبه (مدی تیشن) از ریشه لاتین و به معنای التیام» است.
مدیتیشن یا مراقبه به معنای تمرین برای رسیدن به حالتی است که در آن فرد با نادیده گرفتن محرک های پیرامون ، خودآگاهانه و به صورت ارادی ، ذهن خویش را وا می دارد که سکوت کند و نتیجه این سکوت رسیدن به آرامش است.
مدیتیشن چیست؟
مدیتیشن به معنای متمرکز کردن ذهن است. این تمرکز میتواند بر روی یک صدا، عبارت یا دعا، شئ، تصویر، آگاهی از خویشتن، نحوه تنفس، فرائض دینی و. صورت گیرد. هدف از این کار آگاهی از لحظه حال، رسیدن به آرامش، و کاهش استرس است. مدیتیشن موجب ارتقای شخصیت و رشد و معنوی می شود.
هدف از مدیتیشن:
مدیتیشن می تواند به آرامش افراد در استرس، به حفظ سلامتی و به بهبودی بیماران کمک کند. کسانی که مدیتیشن را به صورت مرتب انجام می دهند، هم کمتر دچار
اضطراب و
افسردگی می شوند و هم شادمانی و رضایت بیشتری از زندگی دارند. مدیتیشن آرامش عمیقی ایجاد می کند که در آن احساس توازن و تعادل فکری خواهید کرد. دستاورد این تعادل فکری افزایش بصیرت، ارتقای افکار، و خونسردی در برخورد با مشکلات است. آرامش و خود شناسی بیشتر و پذیرش بهتر دیگران روابط اجتماعی را نیز دگرگون می کند. مدیتیشن با ایجاد شرایط رهایی از
استرس می تواند به کاهش علائم بسیاری از بیماریها کمک کند.
فواید مدیتیشن:
ریلکس بودن و کمتر اضطراب داشتن
متمرکز بودن و کمتر پراکنده بودن
آرامتر بودن، فارغ از نگرانیهای مداوم
کسب درک بهتر از خودمان، زندگیمان و دیگران
افزایش احساسات مثبتی مانند عشق و شفقت.
بیشتر ما خواهان ذهنی آرامتر، شفافتر و شادتر هستیم. اگر مضطرب یا در حالتی منفی باشیم ، این ما را ناراحت میکند. این امر به صورتی نامطلوب بر سلامت ما تأثیر میگذارد و می تواند بر موقعیت کاری، زندگی خانوادگی و روابط دوستانه ما تأثیر بگذارد.
اگر ما سرشار از اضطراب یا کم حوصلهایم، شاید در جستجوی روشی ـ مثل مدیتیشن ـ باشیم تا به ما کمک کند. مدیتیشن به ما کمک میکند تا بر نقاط ضعف ناشی از احساساتمان غالب شویم بدون آنکه هیچ تأثیر منفی بر ما بگذارد.
لازم است که رویکردی واقعی بر مدیتیشن داشته باشیم. این ابزاری است که با بهکار گرفتن آن میتوانیم به نتایج مثبت برسیم، البته این درمان سریع برای همه چیز نیست. هرگز با یک علت نمیتوان به نتیجه رسید، لازم است که چندین علت و شرایط در کنار هم گرد آیند. مثلاً اگر فشار خون ما بالاست مدیتیشن میتواند به ما کمک کند، البته این نتیجه با تغییر رژیم غذایی ، ورزش و دارو بهدست خواهد آمد.
سه نوع مختلف از ساده ترین و متداول ترین انواع حرکات در مدیتیشن پزشکی، بصورت زیر است:
۱- چهار زانو نشسته، و هر پا را زیر زانوی مخالفش جـمع کنـیـد. سـتون فــقراتتان را صاف نگه داشتـه و مهره های پائینیتان را کمی بـسمت جلو خم کنید.
۲- نشـسته و پـاها را صاف به سمت بیرون بگذاریـد. یعنی یک پا را زیر ران مخالفش گذاشته و پای دیـگـر را روی قوزک پای اول قرار دهید. با این کار پا درحالت استراحت قرار میگیرد. ستون فقراتتان را صاف کنید. این نیمی از حرکت لوتوس است.
۳- این نوع هم شبیه بنوع اول است اما پای بالایی روی ماهیچه ساق پای دیگر قرار می گیرد بــه جای اینکه زیر ران گذاشته شود. حتماً دراین حرکت مهره های پائینیتان را به جلو متمایل کنید.
تاریخچه مدیتیشن:
مدیتیشن سالهای سال است که انجام می شود. مذاهب مختلف در سر تا سر جهان روشهای متنوعی از تمرینات مدیتیشن را ارائه داده اند. از جمله مراسم مذهبی مسیحی، تمرینات نشسته بودایی، حرکات چرخشی صوفیان، و
گذشته از مراسمهای مذهبی متداول و زمینه های فرهنگی، مدیتیشن را می توان به صورت فردی برای غلبه بر استرس و درد به کار برد.
انواع مدیتیشن:
به طور کلی دو نوع مدیتیشن وجود دارد.
١- مدیتیشن از طریق تمرکز
٢- مدیتیشن از طریق تفکر
در مدیتیشن از طریق تمرکز فرد توجه خود را بر روی تنفس، تصویر واقعی یا خیالی، یک صدا، کلمه یا عبارتی که به آرامی یا با صدای بلند تکرار می شود (مانترا)، و یا بر حرکات مشخص مانند حرکات تای چی، یوگا ، چی گ متمرکز می کند. به دنبال تمرکز، نگرانی و اضطراب محو شده احساس آرامش جای آن را می گیرد. این آرامش اثرات فیزیولوژیک مفیدی بر بدن دارد.
در مدیتیشن از طریق تفکر، فرد از تمامی توجه خود برای آگاهی استفاده می کند. تفکر درحالت آرامش و به منظور شناخت خویشتن صورت می گیرد و آگاهی از افکار ، احساسات طبیعی، قوه ادراک و احساس به دست می آید. از این طریق س و آرامش ذهن ، تسلط بر خویشتن و خونسردی حاصل می شود.
روشهای مختلف مدیتیشن آمیزه ای از فرهنگها و مذاهب هستند ولی اساس همه آنها را این دو روش تشکیل می دهد. برای مثال می توانید ازیکی از روشهای ساده مدیتیشن پنج دقیقه ای روزانه نوشته سلن ییگر selen yeager استفاده نمائید.
در این روش ساده، فقط کافیست شما مکانی آرام وبدون مزاحمت پیدا کنید وبنشینید فراموش نکنید که پشت شما باید مستقیم وبدون خمیدگی(قوز)باشد دستان خود را به حالتی کاملا آرام و راحت در کنار خود قرار دهید، اجازه دهید تا چشمان شما به طرف پایین نگاه کند البته از خیره شدن به زمین خودداری نمایید وبسیار آرام وعمیق ومنظم نفس بکشید، با تمرکزو احساس سرشاراز شکر گزاری ازآفریدگار یا قدرت بی انتها ادامه دهید.
اگر کمی افکارشما شناور است اشکالی ندارد،اگر احساس سنگینی چشم داشتید چشمان خود را ببندید، بسیار آرام باشید واین تمرین را هر روز ادامه دهید اگر دو بار در روز این تمرین را انجام دهید و زمان آنرا به بیست دقیقه برسانید بسیار موثرتر خواهد بود.نگران نباشید به راحتی آنرا انجام خواهید داد و تاثیر شگفت انگیز آنرا خواهید دید.
مراحل مدیتیشن
آسودگی از شکایت های روان تنی
نوآموز در مرحله اول باید معتقد باشد که هدف او از این تمرینات چیست زیرا در صورت اعتقاد به این تمرینات نتیجه خوب حاصل می شود.
در یک مکان یا محیطی مناسب که نه زیاد نرم باشد و نه زیاد سخت و ناهموار تمرینات را انجام دهید . خود را در کانون انرژی های مثبت که رو به قبله است قراردهید و فضا را کاملاً و معنوی کنید.
قرار ملاقات و کارهای خود را در محل انجام تمریناتانجام ندهید. قبل از شروع تمرین در ذهن خود زمان خاصی را برای انجام مدیتیشن تعیین کنید. تمرین زمان 15 دقیقه تا 30 دقیقه را انتخاب و در ذهن خود آنرا تکرار نمایید.
در صورت علاقه می توانید این زمان را تا یک ساعت افزایش دهید. با انجام این امور فکر و روح خود را تصفیه کنید و برای خود تصاویر تخیلی و خرافی نسازید تا بتوانید بر شادی ها و اندوه های گذرا وتعلقات پوچ غلبه نمایید.
مدیتیشن شمارش نفس ها
هدف اصلی مدیتیشین انجام کاری در زمانی، معین است . در این مرحله دم و بازدم خود را باید به شکل ریتم خاص در آورده و تعداد بازدم ها را بشمارید و کاملا به تنفس خود توجه کنید و اگر افکارتان پراکنده شد به آرامی به این فعالیت بازگردید.
اگر افکار و ادراک شما آگاهانه بود شما از دستورات اصلی این تمرین منحرف شده اید بنابراین شمارش را تا عدد چهار ادامه داده و دوباره از یک شروع کنید . زمانی که احساس نمودید به شمارش یا هر چیز دیگر می اندیشید از مسیر اصلی منحرف شده اید پس دوباره به شمارش بازگردید .
زمانی که احساس نمودید تنفستان تغییر کرده یعنی دوباره از مسیر اصلی منحرف شده اید. فکر کنید آرام و راحت د رکف دریاچه ای با آبی زلال نشسته اید می دانید که حبابهای بزرگ چقدر آرام تاسطح آب بالا می آیند .
احساس و درک خود را چون حبابی در فضای دریا تصور کنید که از این فضا عبور کرده و از آن خارج می شود برای کامل کردن این مرحله از پنج تا هفت یا هشت ثانیه زمان نیاز است زمانی که فکر یا احساسی در شما پدید می آید خیلی ساده آنرا می بینید تا وقتی از آب گذشته و از فضای دید شما خارج گردد سپس تصور حباب دوم را آغاز نمایید تا الی آخر.
راحتی خیال
در این روش تعمق و تامل بر حرکاتی که خود به خود در جسم ایجاد می شوند ، است. در مکان یا وضعیتی راحت دستهای خود را روی سینه یا شکم بگذارید . این تمرین را می توانید به صورت نشسته روی زمین یا نشسته بر روی یک صندلی راحت انجام دهید و انگشتان خود را کاملا باز کنید تا انگشتانتان یکدیگر را لمس نکنند .
حرکات سینه و شکم را بید با انگشتان خود کاملا حس کنید و با قدرت بررسی کنید هرگاه احساس نمودید با استفاده از کلمات در حال تفسیر ادراک خود هستید شما از اصول مدیتیشن منحرف شده و باید به آرامی دوباره خود را به جای اصلی بازگردانید یا اگر در حرکات تنفسی خود تغییری حس کردید یا فکرتان درگیر اتفاقاتی که در درونتان شد فوراً به جای اولیه برگردید .
تفاوت این مدیتیشن اینگونه است که به جای چشم از انگشتان و بجای شی طبیعی از حرکات منظم جسم خود استفاده می کنند.دو هفته اول به هر جلسه پانزده دقیقه زمان اختصاص دهید و برای هفته سوم و چهارم زمان را به بیست و پنج دقیقه افزایش دهید و پس از یک ماه در صورت مفید بودن این روشرا در برنامه خود قرار دهید.
مدتیشن مانترا ( یا ذکر گفتن )
بیشتر از انواع دیگر این مدتیشن مورد استفاده قرار می گیرد که در آن بصورت ذکر بارها عبارت یا جمله ای که مانترا می نامیم را به کار می بریم. در این مرحله نوآموز اینگونه تمرینات را باید زیر نظر استاد انجام دهد زیرا در صورتی که خود این کار را انجام دهد مشکلات فراوانی برای او ایجاد می شود.
منبع:
بیتوته
رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران گفت: هیپنوز غیر ارادی و خطرناک نیست و عارضه خاصی ندارد، حتی در بسیاری موارد از درمانهای امن نیز امنتر است؛ اما محدودیتهایی دارد که در مورد هر فردی نمیتوان به کار برد.
دکتر علی شریفی امروز در سمینار بزرگ
هیپنوتیزم و روان که در تالار رودکی دانشگاه فردوسی مشهد برگزارشد، اظهار کرد: هیپنوز پدیده نرمال بشری است که هر روز در زندگی ما اتفاق میافتد، اما تاکنون نام آن را هیپنوز نمیگذاشتیم. مثال رایج مجذوب شدن در پدیدهای از نوع بینایی، شنوایی یا فکری است که ما را به خود جذب میکند، این یک پدیده معمولی بشری و تجربهای "شبه هیپنوتیزمی" است.
وی با بیان اینکه هیپنوتیزم خود به خود است»، عنوان کرد: مثال بعدی این است که بسیاری از رانندگان در مسیر عادی حرکت میکنند، ممکن است زمان رانندگی از آن غافل شوند و به صورت خودکار رانندگی کنند. تصور این فرد در مورد زمانی که گذرانده با کسی که توجهش به رانندگی بوده، فرق میکند، این پدیده که شخص گذشت زمان را کوتاهتر از آنچه هست حس کند، تجربهای شبه هیپنوتیزمی است.
شریفی افزود: مثال بعدی زمانی است که فردی مخاطب گفتار کسی قرار میگیرد، اما فکری قوی مانع دقت به گفتار آن فرد میشود، ممکن است برای گوینده سر تکان دهد، اما متوجه چیزی که آن فرد میگوید، نیست. بدی این وضعیت این است که نظر شما را یکباره بپرسند. این نیز یک پدیده هیپنوتیزمی است. "تفکر جادویی" نیز صفتی بارز در کودکان است که غرق بازی هستند و توجه کافی ندارند و این مثالی از هیپنوتیزم خود به خود است.
رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران گفت: یک پدیده طبیعی بشری داریم که به آن هیپنوتیزم میگوییم. هیچ کدام از این مثالها تعمدی در آن وجود نداشت و همه مثالها یک پدیده نرمال بشری را نشان میدهد که هیپنوتیزم خود به خود است.
هیپنوتیزم چیست؟
وی با اشاره به اینکه شرط اینکه چیزی را هیپنوز بنامیم، این است که سه خصوصیت را با هم داشته باشد»، تصریح کرد: این سه خصوصیت تمرکز، انفکاک و تلقینپذیری یا پذیرش بیشتر و بهتر است. انفکاک یعنی یکی از حسهای پنجگانه یا غیر پنجگانه یا
حافظه شخص رفتاری جز رفتار معمولی از خود نشان دهد. زمانی که شخص در هیپنوز قرار میگیرد، مواردی به او تلقین شده و باعث میشود عمیقتر از زمانی که در هیپنوز نیست، بر او اثر بگذارد. هر حالتی از حالات نرمال مغز انسان که این سه خصوصیت را با هم داشته باشد، هیپنوتیزم است و اگر حتی یکی از این خصوصیات نباشد، هیپنوتیزم نیست.
شریفی بیان کرد: هیپنوز حالتی توام با توجه، تمرکز و گیرندگی همراه با کاهش آگاهی نسبت به محیط است. کاهش آگاهی نسبت به محیط همان انفکاک است؛ حالتی که خود به خود برای انسان اتفاق میافتد تعمدا نیز برای خود شخص قابل ایجاد است. فرد میتواند برای خود هیپنوتیزم ایجاد کند که به آن
خودهیپنوتیزم میگویند. اگر راهنمای درستی نیز وجود داشته باشد که هدایت، راهنمایی، آموزش و تسهیل فرد را به عهده بگیرد، هیپنوتیزم بالینی است.
رئیس انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران خاطرنشان کرد: ما یک هیپنوتیزم خود به خود داریم که در زندگی روزمره اتفاق میافتد و ۹۰ درصد هیپنوتیزم را تشکیل میدهد. خودهیپنوتیزم نیز داریم که خود شخص ایجاد میکند. هیپنوتیزم بالینی نیز این است که درمانگر به مریض کمک میکند تا خود را در هیپنوتیزم قرار دهد و تلقینهایی با توجه به مشکلش ایجاد کند.
هیپنوتیزمها در بیداری اتفاق میافتد و ارتباطی با خواب ندارد
وی با بیان اینکه هیپنوتیزمها در بیداری اتفاق میافتند و ارتباطی با خواب ندارند»، عنوان کرد: هیپنوتیزم نوعی بیداری توام با آگاهی است نه خواب.
خواب مصنوعی و مغناطیسی، افسانهای است که به ذهن ما تلقین شده و فکر کردیم حالت بیخبری، غفلت و از دست دادن کنترل است، در حالی که فرد در هیپنوز کنترل بیشتری پیدا میکند. هیپنوز ارتباطی با خواب ندارد. در هیپنوز بالینی چشم فرد بسته بوده، اما بیدار است.
شریفی ادامه داد: هیپنوز به صورت روزمره خودش اتفاق میافتد و تنها بخشی که تعمد در آن وجود دارد، این است که خودش ایجاد کند و یا درمانگر کمک کند، بنابراین غیر ارادی و خطرناک نیست و عارضه خاصی ندارد، حتی در بسیاری موارد از درمانهای امن نیز امنتر است؛ اما محدودیتهایی دارد که در مورد هر فردی نمیتوان به کار برد. هیپنوز میتواند در ایجاد تغییر در فرد، دستیابی به موفقیتها و افزایش تواناییها کمک کند.
منبع:
ایسنا
پاییز فصلی پر از زیبایی و رنگ هاست؛ اما در کنار این زیبایی برای بسیاری از افراد، ناراحتی و
افسردگی و خستگی فراوانی با خود به همراه دارد. با وجود اینکه در این فصل، معمولا هوای خوب و دلنشین، نم باران و برگهای زرد و نارنجی حس زیبا و رمانتیکی در اکثر افراد ایجاد میکنند، اما باز هم حس افسردگی بیشتر از همیشه به سراغ مان میآید.
در ادامه این مقاله با چند راهکار کاربردی آشنا خواهید شد تا پاییز امسال، لبخند روی لب هایتان نقش بسته و با افسردگی خداحافظی کنید.
سحرخیز باشید
کمبود نور آفتاب با کوتاه شدن روزها و متعاقبا طولانی شدن شبها، میتواند باعث ایجاد اختلالات عاطفی فصلی شود و در نتیجه احساس افسردگی به شما دست دهد. طبق مطالعات به دست آمده، یک روش عالی برای جلوگیری از به وجود آمدن این حالت، این است که صبحها بین ساعت ۶ الی ۱۰، هنگامی که بیشترین و قویترین میزان نور را شاهد هستیم، به مدت حداقل ۳۰ دقیقه به بیرون از خانه بروید.
در یک روز معمولی، تابش نور خورشید در خارج از منزل شما حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ برابر بیشتر از داخل منزل است. پس برای مبارزه با افسردگی فصل پاییز، صبحها کمی زودتر از خواب بیدار شده، خانه را ترک کنید و با یک پیاده روی ساده، روز خود را بسازید.
خواب خود را تنظیم کنید
در پاییز نیز مانند بهار، هوس خواب در افراد بسیار بیشتر میشود. از آنجا که در پاییز، شبهای طولانی تری داریم، سطح ملاتونین یا همان هورمون خواب در بدن افزایش یافته و در نتیجه باعث میشود کل روز احساس
خواب آلودگی داشته باشید و از سوی دیگر، شبها نیز بیقرار باشید. ما اغلب با غلبه بر سیستم طبیعی خواب خود مثل نوشیدن قهوه یا مصرف قرصهای آرامش بخش، این مشکل را بیشتر میکنیم!
برای از بین بردن این حالت، کافی است یک برنامه مشخصی برای زمان خوابیدن و بیدار شدن خود داشته باشید. همچنین میتوانید شبها کمی قبل از خواب، از دمنوشهای گیاهی آرامش بخش استفاده کنید.
مواد غذایی مفید میل کنید
وجود روزهای کوتاه و کمبود نور خورشید، تولید سروتونین یا همان هورمون شادی را در بدن ما به میزان چشمگیری کاهش میدهد. این موضوع باعث میشود تا ما به مصرف کربوهیدراتهای تقویت کنندهای مثل پاستا و سیب زمینی و برنج روی آوریم و در نهایت چندین کیلوگرم افزایش وزن پیدا کنیم! پیشنهاد میکنیم در این فصل سبزیجات، مرکبات و بسیاری از میوهها که منبع غنی ویتامین C، فیبر، آنتی اکسیدان و بتاکاروتن هستند را بیشتر مصرف کنید.
همچنین مصرف خوزاکیهایی که حاوی آنتی اکسیدان و فیبر هستند، تاثیر فراوانی در جلوگیری و درمان افسردگی پاییزی دارد.
زمانی را با دوستان خود سپری کنید
مطالعات بیشماری ثابت کردهاند که داشتن یک یا چند دوست خوب میتواند افسردگی را از بین ببرد. ممکن است حال و هوای پاییز، حس شور و شوق شما را از بین برده و ترجیح دهید بیشتر زمان خود را در خانه و جلوی تلویزیون بگذرانید. ما به شما پیشنهاد میکنیم این حس را کنار بگذارید و زمانی را به دوستان خود اختصاص دهید. با آنها بیرون رفته و سعی کنید بیشتر در فضاهای شاد و خودمانی حضور پیدا کنید. یک عصرانه دلنشین در کافه مورد علاقه تان، رفتن به سینما یا کنسرت خواننده محبوب تان میتواند اثربخش باشد.
یک هدف تعیین کنید
با تمام شدن تابستان و دور بودن عید و سال نو، شاید کمی سخت باشید، اما صبر کنید به هر طریقی که شده در خودتان انگیزه ایجاد کنید. برا تحقق این امر،
روانشناسان توصیه میکنند با اهداف کوچک مثل خواندن کتاب یا انجام کاری که سال هاست میخواهید انجام دهید، اما به دلایل مختلفی نتوانستهاید انجام دهید. پس از این مرحله میتوانید یک گام فراتر بردارید؛ برای مثال یک کلاس ثبت نام کنید و مهارت جدیدی بیاموزید.
خوردنیهای جدید و هیجان انگیز را امتحان کنید
خوردن یک نوشیدنی ترکیبی که سرشار از انواع ویتامینها و مواد معدنی باشد، حال و هوای شما را بهتر خواهد کرد. شاید این متد تاثیر خیلی طولانی مدتی نداشته باشد، اما مطمئنا میتواند حال و هوای یکی از روزهای پاییزی شما را بهتر و شادتر کند.
غذاهای مفید میل کنید
بدن، هورمون شادی را از یک ماده شیمیایی به نام تریپتوفان میگیرد که این ماده به طور طبیعی در مواد غذایی مثل لبنیات، ماهی، موز، خرما، سویا، بادام و بادام زمینی مشاهده میشود. متخصصان تغذیه عقیده دارند که ترکیب غذاهایی که سرشار از تریپتوفان هستند با کربوهیدراتهای سبوسداری مثل نان جو، برنج قهوهای یا نان سبوسدار، میتواند در تولید انسولین به بدن کمک کرده و در نهایت، میزان تریپتوفان را در مغز افزایش دهد.
خنده درمانی را امتحان کنید
خندیدن برای تقویت هورمونهای شادی بسیار مهم و مفید است. اگر سرگرم فضای مجازی هستید، به جای دنبال کردن خبرهای ناراحت کننده، مدتی هم فقط کلیپ و محتوای خنده دار را دنبال کنید. اگر به سینما میروید، فقط به تماشای فیلمهای کمدی بروید. رفتن به تئاترهای خنده دار یا حتی موزیکال را در اولویت قرار دهید.
بدن خود را سم زدایی کنید
بعد از تمام خوردنیهایی که در تابستان خوردید، وقت آن رسیده تا قدری به بدن خود استراحت داده و احساس سبکی کنید. مصرف غذاها یا نوشیدنیهای ناسالم، با تحت تاثیر قرار دادن سطح تریپتوفان، فعالیت اسید آمینه مورد نیاز برای تولید سروتونین یا هورمون شادی در بدن را دچار مشکل خواهد کرد؛ بنابراین پیشنهاد میکنید به مدت یک هفته به خوردن غذاهای سالم و نوشیدنیهای طبیعی بپردازید تا تفاوت را احساس کنید.
ورزش کنید
برای تقویت روحیه خود و مقابله با حس و حال غم انگیز پاییز، ورزش کنید. ورزش کردن نه تنها در پاییز، بلکه همیشه و همیشه روحیه شما را بهتر خواهد کرد. اگر میتوانید هرروز یا یک روز در میان به باشگاه رفته و یک ورزش خاص و پرهیجان را دنبال کنید. همانطور که پیش از این نیز اشاره کردیم، پیاده روی، آن هم پیاده روی صبحگاهی را نیز فراموش نکنید.
ویتامین D مصرف کنید
نور خورشید، منبع اصلی ویتامین D مورد نیاز برای بدن است؛ هنگامی که مدت زمان تاریکی هوا بیشتر از روشنایی آن باشد و در واقع نور کمتری دریافت کنید، بدن شما دچار کاهش ویتامین D خواهد شد. این موضوع اثرات مخربی در سیستم کلی بدن شما خواهد داشت. در نتیجه سعی کنید در این مدت، میزان مصرف ویتامین D را به حد چشمگیری افزایش دهید.
مدیتیشن کنید
طبق مطالعات انجام شده در کشور آمریکا،
مدیتیشن یکی از اصلیترین روشهای جلوگیری از افسردگی است. یک روش ساده برای انجام مدیتیشن، این است که یک شمع روشن کرده و به مدت ۱۰ دقیقه به آتش و شعله آن نگاه کنید. این کار به ذهن شما اجازه میدهد که از هرگونه اندیشه و فکر منفی دور و در امان باشد.
سفر کنید
بسیاری از روانشاناسان به عبارتی به نام "سندرم بعد از تعطیلات" معتقدند؛ به این معنا که پس از تعطیلات و خوش گذرانیهای تابستانی، ممکن است احساس خستگی، ضعف و در نهایت افسردگی داشته باشید. برای از بین بردن این حالت، میتواند در هر فرصتی که به دست آوردید استفاده کرده و به مسافرت برویدو این سفرها، هر قدر هم که کوتاه باشند، تاثیر فراوانی بر روحیه و عواطف شما خواهند داشت.
مصرف آهن را افزایش دهید
آیا مدتی است که احساس خستگی و افسردگی در خود حس میکنید؟ ممکن است به غیر از حال و هوای پاییز، کمبود آهن باعث به وجود آمدن این اوضاع شده باشد. تحقیقات وزارت بهداشت ثابت کردهاند که از هر ۱۰ نفر، تنها ۱ نفر به میزان کافی آهن مصرف میکند! ممکن است میزان آهن بدن شما در حالت فقر نباشد، اما آهن زیادی هم نداشته باشید؛ اما کافی نیست. باید میزان بیشتری آهن مصرف کنید.
در حالت ایده آل، افراد به صورت روزانه به ۲ وعده غذایی غنی از آهن احتیاج دارند؛ بهترین منابع غنی آهن عبارتند از: گوشت قرمز، ماهی، تخم مرغ، نان، غلات، سبزیجات و میوه خشک.
از طبیعت لذت ببرید
طبق مطالعات انجام شده، لذت بردن از فضای باز و طبیعت میتواند تاثیر بسزایی در روحیه و حال و هوای شما داشته باشد. محققان معتقدند پیاده روی در طبیعت (از پارک گرفته تا جنگل) میتواند سبب افزایش روحیه شود؛ در مقابل آن نیز پیاده روی در سطح شهر میتواند شما را بیشتر در حالت افسردگی قرار دهد؛ بنابراین برای قدم زدن و پیاده روی، به یک پارک جنگلی هر چند کوچک در اطراف خود رفته و از رنگهای زیبای پاییزی لذت ببرید.
طب سوزنی را فراموش نکنید
طب سوزنی میتواند اندروفین را در بدن آزاد کرده و در مبارزه با حال و هوای غم انگیز پاییزی بسیار موثر باشد. متخصصین طب سوزنی معتقدند که سوزنها مانند سوئیچ در مدار بدن عمل میکنند و انرژی راکد را آزاد کرده و به جریان میاندازد. انجام طب سوزنی سبب بهبود کیفیت خواب و افزایش آرامش میشود.
منبع:
برترین ها
گوش دادن به موسیقی هنگام فعالیت بدنی
خستگی را کاهش میدهد.
به گزارش ایسنا؛ "تاثیر مداخله بیرونی (آهنگهای مختلف موسیقی) بر برخی شاخصهای خستگی جسمانی در ن جوان سالم" عنوان تحقیقی است که توسط فرناز ترابی، علیاکبر جابری مقدم، احمد فرخی و رحمن سوری انجام شده است.
در این تحقیق آمده است: اهمیت تاثیر متغیرهای بیرونی به ویژه موسیقی بر اجرای حرکتی انسان از اوایل قرن بیستم، با این فرضیه مطرح و مشخص شد که موسیقی عامل محرکی برای اجرای طبیعی است. ارتباط بین موسیقی با تغییرات فیزیولوژیکی و روانی در هنگام استراحت و فعالیت بدنی همواره نظر متخصصین پزشکی و ورزشی را در تحقیقات به خود معطوف داشته است. در برخی پژوهشها نتایج تاثیر موسیقی بر اجرای ورزشی با نشانههای بهبود وضعیت فیزیولوژیک، افزایش ضربان قلب، افزایش میزان
اندورفین پلاسما، بهبود هماهنگی و عملکرد
دستگاه لیمبیک و مراکز کنترل خودکار و بالطبع کاهش درد و افزایش توانایی تحمل فشار تمرین گزارش شده است.
نوع پژوهش حاضر کاربردی و روش تحقیق نیمه تجربی با دو گروه تجربی (موسیقی کلاسیک تند و کند) و گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دختر 19-25 سال ثبت نام کننده در واحد تریت بدنی عمومی دانشگاه تهران در نیم سال اول 85-86 است.
نتایج پژوهش حاکی از آن است که زمان رسیدن به واماندگی در هر دو گروه تجربی با گروه کنترل تفاوت معنی داری داشت. از سوی دیگر بین میانگین گروههای تجربی اختلاف معنیداری مشاهده نشد. براین اساس مشخص میشود که استفاده از موسیقی کلاسیک صرفنظر از آهنگ و ضرب آهنگ، زمان رسیدن به واماندگی را افزایش میدهد و بروز خستگی را به تاخیر میاندازد و از افزایش بیشتر ضربان قلب جلوگیری میکند.
براساس نتایج برخی پژوهشها، پخش موسیقی هنگام تمرین آثار ناراحت کننده ناشی از فشار تمرین را در ذهن آزمودنیها کاهش میدهد، در حالی که در صورت حذف عوامل شنیداری نظیر موسیقی و دیداری ممکن است توجه به فشار کار درونی معطوف شود و توانایی تحمل خستگی کاهش یابد. این آثار با تغییرات افزایشی میزان سروتونین و کاهش دوپامین در مغز هنگام اجرا در شرایط پخش موسیقی ارتباط دارد.
ارتباط بین موسیقی با تغییرات فیزیولوژیکی و روانی در هنگام استراحت و فعالیت بدنی همواره نظر متخصصین پزشکی و ورزشی را در تحقیقات به خود معطوف داشته است.
یافتههای پژوهش نشان میدهد میزان بارکاری هنگام رسیدن به حالت واماندگی و همچنین ضربان قلب سرحد واماندگی در گروههای تجربی به طور معنیداری بیشتر از آزمودنیهای گروه کنترل بوده است. گرچه میانگین این مقادیر در گروه موسیقی کلاسیک تند، بیشتر از آزمودنیهای گروه موسیقی کند بوده است، این اختلاف معنیدار نیست. این یافتهها نشان میدهد شنیدن موسیقی هنگام اجرا، صرفنظر از آهنگ و ضرب آهنگ آن موجب تاخیر در بروز خستگی و افزایش عملکرد میشود.
در برخی پژوهشها آثار موسیقی با توجه به ضرب آهنگ (تعداد ضربهها در دقیقه) نشان میدهد موسیقی با ضرب آهنگ تند ضربان قلب، فشار خون سیستولی، واکنشهای سطحی سریع و دامنه تنفس را افزایش میدهد. در صورتی که موسیقی با ضرب آهنگ کند یک دوم میزان و حجم این متغیرها را کاهش میدهد.
از دیدگاه عصبی – عضلانی نیز میتوان بیان کرد که هر محرک بیرونی نظیر موسیقی در هنگام اجرای فعالیت جسمانی میزان آتشباری نرون در مراکز اولیه حرکتی را افزایش میدهد و در نتیجه بار کاری از طریق انقباضات عضلانی قویتر، حتی در شرایط خستگی افزایش مییابد. در نهایت با توجه به این که تمرین به مدت شش هفته اجرا شده و صرف نظر از مداخله موسیقی، سازگاریهای تمرینی در همه افراد رخ داده است، ولی این نکته شایان ذکر است که آثار تمرین در شرایط پخش موسیقی بر تحمل خستگی بارز بوده است.
به طور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد آثار موسیقی بر شاخصهای بروز خستگی جسمانی نظیر زمان رسیدن به واماندگی، ضربان قلب و بارکاری هنگام واماندگی اثر افزایشی دارد. به طوری که آزمودنیها قادر میشوند فشار بیشتر را از طریق کاهش درک فشار تحمل کنند. از سوی دیگر نیز گرچه میانگین متغیرهای تحقیق در گروه موسیقی تند بالاتر از گروه موسیقی کند است، آثار نوع موسیقی بر متغیرهای اجرایی در این پژوهش از نظر آماری معنیدار نبود. پیشنهاد میشود در پژوهشهای بعدی تاثیر موسیقی در ورزشکاران حرفهای آزمایش شود.
منبع:
تبیان
استفاده از
مغز بدون وقفه در محل کار ادامه دارد، بنابراین برای مدیریت اطلاعات و فراموش نشدن جزئیات روزانه، انجام برخی تمرینات مغزی ضروری است. به همان ترتیب که فعالیتهای جسمی و ورزش عضلات را تقویت میکنند، تمرینهای
ذهنی نیز، فعالیتهای مغزی را بهبود میبخشند.
تقویت حافظه کوتاهمدت
تقویت
حافظه کوتاهمدت به ذهن کمک میکند تا اطلاعات جدید سریعتر به خاطر سپرده و در نتیجه با سرعت بالا به کار گرفته شوند. این تمرین، زمان بسیار کمی در حد چند دقیقه در روز را به خود اختصاص میدهد.برای چند ثانیه فهرستی از چند کلمه تصادفی، مثل فهرست خرید را نگاه کنید و آنها را به خاطر بسپارید. سپس سعی کنید، آنها را به ترتیب از حفظ بگویید .
برای تصمیمگیریهایتان، استدلال کنید
تصمیمگیری براساس عقل سلیم از اهمیت ویژهای برخوردار است، این شیوه نه تنها افراد را از خطرهای احتمالی دور میکند بلکه به تقویت قوه استدلال کمک میکند. استدلال کردن نیز به نوبه خود از برترین مهارتهایی است که مغز و ذهن را قوی و نیرومند میکند. بنابراین ذهنتان را به استدلال، شیوههای سازنده و منطقی عادت دهید. برای دستیابی به مهارت استدلال کردن، هر روز 5 دقیقه را برای کامل کردن سریهای عددی منطقی صرف کنید. این نوع از تمرینهای روانی به شما کمک میکند که به طور خودکار و براساس طرحهای منطقی استدلال کنید .
سرزندگی ذهنتان را حفظ کنید
فناوری همه جا حضور دارد و تمام کارمندها بیشتر زمان و روز خود را با آنها سپری میکنند. اگرچه این فناوریها به صرفهجویی در زمان منجر میشود اما به سرزندگی ذهن آسیب میزند. برای حل این مشکل، کافی است هر روز یک محاسبه ذهنی انجام دهید. به عنوان نخستین تمرین، بهترین کار این است که از ماشین حساب برای انجام حساب و
کتابهای ساده خودداری کنید. به طور مثال برای حساب کردن سهم هر نفر از دوستان در رستوران، سریع تلفن همراهتان را به کار نیندازید. تواناییهای مغزیتان را بشناسید
افزایش توان برای کسب زمان
سازماندهی امور، فعالیتهای غیر مفید و از دست رفتن زمان را رفع میکند، در نتیجه فرد زمان بیشتری در اختیار خواهد داشت. برای دستیابی به سازماندهی مفید، انجام وظایف با رعایت نظم و بنابر کارکردها ضروری است. از سوی دیگر تشخیص اولویتها نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. تمرین جالبی برای افزایش توان سازماندهی توصیه میشود، برای این تمرین باید محلهای را که برایتان آشناست، در ذهنتان تصور کنید و مکانهای مختلف مانند، خانهها و مغازهها را جابهجا کرده و به بهترین شکل ممکن سازماندهی کنید. این تمرین به شما اجازه میدهد تا در محل کارتان بتوانید امور را سازماندهی کنید و زمان کافی داشته باشید، به این ترتیب ذهنتان با آرامش بیشتر به فعالیت میپردازد.
تواناییهای مغزیتان را بشناسید
متنوع یاد بگیرید. یاد گرفتن نکات جدید، بدون اینکه نورونهای مغزی را خسته کند، به حفظ شدن فعالیتهای ذهنی منتهی میشود.این تمرین به مغزتان کمک خواهد کرد که همیشه با نشاط آماده یاد گرفتن بیشتر بماند. برای اینکه نکات جدیدی یاد بگیرید، هر روز چند دقیقه را در صفحات آموزشی اینترنت بگذرانید. در پایان مطالعه، اطلاعات کلیدی را جمعبندی کنید. به این ترتیب، نکات فراگرفته شده به شکلی پایدار در ذهنتان حفظ خواهند شد .
انجام چند فعالیت به طور همزمان
اگر بتوانید چند کار را همزمان انجام دهید، تواناییهای ذهنیتان به میزان قابل توجهی افزایش خواهد یافت. تکرار و تمرین از عوامل موفقیت در دستیابی به این شیوه است. به عنوان تمرین میتوانید از کار با نرمافزارها شروع کنید، برای این منظور باید سعی کنید از دکمههای میانبر استفاده کنید، باید این قابلیت را تا حدی در خود پرورش دهید که دیگر نیازی به موس نداشته باشید. این حرکت باعث میشود که بتوانید همزمان چند کار را در کنار هم و به موازات یکدیگر انجام دهید .
برای بازدهی بالاتر، بیشتر تمرکز کنید
اگر برای متمرکز شدن روی یک پرونده به اندازه کافی تمرکز ندارید، نباید نگران شوید. با این حال ممکن است برخی اطلاعات مهم را از قلم بیندازید و بازدهیتان آسیب ببیند. برای رفع این معضل باید تا حد ممکن جلوی اطلاعات مزاحم را بگیرید و اجازه ندهید سطح آگاهیتان افت کند.
منبع:
سلامت نیوز
یک
روانشناس گفت: زدن کودک نه تنها مشکلی را برطرف نمیکند، بلکه به او میآموزد که نسبت به خود احساس بدی داشته و عزت نفساش را برای همیشه از دست بدهد.
زدن کودک به بهانه تنبیه باعث میشود که او احساس عجز و ناامیدی کرده و به مرور افسرده و پرخاشگر شود. این در حالی است که عزت نفس پائین میتواند تا آخر عمر همراه کودک باشد. از اینرو اگر از کودکمان اشتباهی سر زد باید در وهله اول خونسردی خود را حفظ کنیم و حتی ادای کتک زدن را هم درنیاوریم، چون میتواند مثل ضربههایی، روح او را زخمی کند.
این روانشناس با تأکید بر اینکه در ارتباط با کودکان هیچ چیزی جای گفتوگو را نمیگیرد، ادامه داد: متأسفانه تنبیه بدنی میتواند کودکان را درباره شناخت و تشخیص درست از غلط به اشتباه بیندازد و باعث
افزایش اضطراب در آنها شود . از اینرو باید به کودکانمان بیاموزیم که روشهای غیر مضر را برای بیان احساسات خود به کار گیرند و بدانند که فقط در این حالت احساساتشان مورد پذیرش قرار میگیرد.
وی تصریح کرد: تنبیه بدنی فرزندمان به این معناست که رفتار ما درست بوده و حق با ماست، از همینرو به احتمال خیلی زیاد او نیز در آینده، کتک زدن را عمل درستی برای رسیدن به حق و حقوق خود بداند و به اطرافیانش صدمات جسمی وارد کند، مثلاً دوستانش و حتی همسرش را در آینده کتک بزند.
قاسمخانی با بیان اینکه
تنبیه بدنی به جد زمینه افت تحصیلی کودکان را فراهم کرده و موجب میشود فرد از پیشرفت و خلاقیت باز بماند، خاطرنشان کرد: هنگامی که فرزندمان بیادبی میکند عکسالعمل زود و نسنجیده ما راه به جایی نمیبرد. بلکه میتوانیم با سنگین کردن جو به او فرصت دهیم برای مدت کوتاهی احساس جدایی کرده و به رفتار زشتش فکر کند، چون کودکان در صورت کتک خوردن کنترل درون خود را از دست داده و همیشه برای تشخیص درست از غلط چشمشان به تصمیم دیگران خواهد بود.
این روانشناس همچنین با تأکید بر ضرورت بهرهمندی از
مشاوران مجرب در تربیت فرزندان، خاطرنشان کرد: آموزش دیدن و صحبت کردن با والدین با تجربه و موفق در تربیت فرزندان میتواند سطح اختلالات روحی در نسلهای آتی را کاهش دهد و از بسیاری از ناکامیهای خانوادگی بکاهد.
منبع:
ایسنا
براساس یک مطالعه ، در حدود 1 درصد از مردم دچار بیماری روانی هستند. این ها افرادی هستند که با بیان انواع مختلف احساسات ، به ویژه همدلی ، ناراحتی و ترس در حال کشمکش مبارزه می کنند. با این حال روانشناسان بر این باورند که آن ها می توانند مانند بقیه افراد عاشق شوند اما راه هایی که احساسات خود را بیان و ارتباط برقرار می کنند کاملاً با سایرین متفاوت است.
می دانیم که اختلالات فکری و روانی یک موضوع مبهم است ، بنابراین در این بخش از روابط عاطفی نمناک می خواهیم روشن کنیم وقتی که این افراد عاشق می شوند چه اتفاقی می افتد و اینکه آیا این تقریباً به همان اندازه رمانتیک است که برخی فیلم ها به ما نشان داده اند یا خیر.
مخرب ترین عشق
حقایقی در مورد عاشق شدن بیمار روانی
1. بیماران روانی هم می توانند فرد دیگری را دوست داشته باشند :
روان شناسان می گویند که سطوح مختلفی از اختلالات فکری و روانی وجود دارد. اگر فرد علائم شدیدی نداشته باشد ، احتمال دارد که بتواند عاشق شود. آن ها می توانند احساس تنهایی کنند و تمایل به دوست داشته شدن داشته باشند اما با این حال به دلیل عدم وابستگی احساسی و ناتوانی آن ها در پذیرا بودن یک فرد دیگر، برای شان دشوار است که یک رابطه سالم را ایجاد کنند.
2. روابط آن ها بر پایه دلایل مختلفی نسبت به روش های سنتی است:
از آن جا که
بیماران روانی با ایجاد پیوند های عاطفی محکم و ایجاد صمیمیت در رابطه کشمکش هایی دارند ، آن ها احتمالاً وارد روابطی می شوند که مبتنی بر عقاید و نگرش های متداول به جهان است اما شریک آن ها باید مراقب باشد:آن ها بی نهایت خودخواه هستند و معمولاً سعی می کنند که شریک خود را تحریک کنند تا علایق خود را فدای آن ها کنند.
3. بیماران روانی ممکن است روابط صمیمی را دوست داشته باشند اما بندرت قادر به شکل گیری آن ها هستند :
بیماران روانی معمولاً به اصطلاح سبک دلبستگی اجتنابی را بیان می کنند. آن ها "به احتمال زیاد به دلیل عدم توانایی در نشان دادن همدلی و دلبستگی عاطفی به دیگران بیشتر شکست می خورند. بیماران روانی نمی توانند به دیگران اعتماد کنند و غالباً سعی می کنند از آن ها به نفع خودشان استفاده کنند.
روابط دوستانه بیمار روانی
4. بیماران روانی نمی توانند حمایت عاطفی شریک خود را تامین کنند :
روانشناسان بر این باورند که بیماران روانی زیاد احساس ترس یا اضطراب نمی کنند و از آنجا که آن ها هرگز این احساسات را احساس نکرده اند، با نشان دادن همدلی و درک احساسات دیگران مبارزه می کنند. تحقیقات نشان می دهند که بیماران روانی می توانند از افراد دیگر مراقبت کنند اما تنها در مواردی این کار را می کنند که به آن مایل باشند و رغبت داشته باشند و به اندازه کافی تلاش می کنند یاد بگیرند که چطور می توانند همدل باشند.
5. بیماران روانی روابط کوتاه مدت را ترجیح می دهند :
بیماران روانی از "استراتژی تاریخچه زندگی سریع" پیروی می کنند:آن ها ترجیح می دهند روابط کوتاه مدت و بدون وابستگی عاطفی قوی داشته باشند. آن ها به ندرت به تلاش برای ایجاد روابط بلند مدت علاقمند هستند که می تواند به طور بالقوه منجر به ازدواج شود. چنانچه در نمناک اشاره کرده ایم بیماران روانی بیشتر دوست دارند ریسک کنند و خود را در اولویت قرار می دهند که این موارد پیدا کردن شریک مناسب برای آن ها را دشوار می سازد.
روابط عاشقانه بیماران روانی
نکات مهم در روابط بیماران روانی
6. بیماران روانی می دانند چطور شریک خود را تحریک کنند و این کار را به خوبی انجام دهند:
این افراد می توانند به راحتی افراد دیگر را بخوانند و نیات آن ها را بفهمند. آن ها می دانند که چطور زیبا و جذاب باشند و در هر وضعیتی احساس راحتی کنند و این باعث می شود که آن ها به صورت عالی از افراد سو استفاده کنند. قابل توجه است که وقتی این کار را انجام می دهند احساس گناه نمی کنند:بیماران روانی خود خواه هستند و واقعاً نسبت به پریشان کردن و عواقب کارهایشان نسبت به افراد فکر نمی کنند.
7. عشق آن ها می تواند مخرب باشد :
از آنجا که بیماران روانی واقعاً نمی دانند چطور باید با افراد در سطح عمیق تعامل داشته باشند ، رابطه رمانتیک شان می تواند برای هر دو طرف مخرب باشد. به احتمال زیاد آن ها به شیوه ای آنی عمل می کنند و از نظر احساسی درست فکر نمی کنند. سو استفاده و عدم همدلی می تواند برای سلامت روانی همسر آن ها مخرب باشد و بی ثباتی و تنش در روابط را ایجاد خواهد کرد.
روابط عاشق های دیوانه
8. احساسات و نگرش آن ها می تواند در طول زمان بهبود یابد :
خبر خوب این است که بیماران روانی می توانند رفتار خود را زمانی که انگیزه کافی برای انجام این کار دارند ، بهبود بخشند. روانشناسان بر این باورند که روابط عاشقانه و برقراری ارتباط با افرادی که ابراز محبت می کنند می تواند به آن ها بیاموزد که نسبت به سایر افراد همدلی بیشتری داشته و کیفیت تعاملات اجتماعی خود را بهبود بخشند.
منبع:
نمناک
بسیاری از والدین در مورد کودک عصبی خود شکایت دارند و دیگر نمی دانند چگونه با او رفتار کنند. اولین واکنشی که به رفتار کودک خود می دهند و برای اینکه او را آرام کنند این است که خواسته او را سریعا اجرا می کنند تا کودکپرخاشگری بیشتری نکند. اما تنها نتیجه ای که طی گذشت زمان دریافت می کنند بیشتر شدن این رفتار کودک است و در نهایت والدین و اطرافیان از اینکه رفتار درست چه می تواند باشد درمانده می شوند. رفتار با این نوع از کودک دارای نکاتی می باشد که در ادامه به تفصیل در مورد آن می پردازیم.
نشانه های یک کودک عصبی چیست؟
اصولا یک کودک بین سنین 2 تا 4 سال ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان دهد و خواسته های خود را به گونه ای عصبانی و غیر معمول بیان دارد. در این دوران با همسالان خود دچار اختلاف و دعوا و بعضا برخوردهای فیزیکی می شود. از خوردن غذا امتناع می کند و لوازم خود را پرت می کند و ساعات خواب او به هم ریخته و خواب مناسبی ندارد.
اما نکته ای که باید در این بین در نظر داشت این است که این رفتارها باید در کودک شما مداوم باشد تا گفت کودک شما احتمالا عصبی و پرخاشگر است. اگر گاهی اوقات و بسیار به ندرت چنین رفتارهایی را از خود نشان می دهد کودک شما عصبی نیست؛ اما این نباید دلیل بر این باشد که با کودک خود برخورد نداشته باشید. بلکه می توانید با شیوه های که در اینجا گفته می شود کودک خود را کنترل کرده تا این سن را به خوبی رد کند. زیرا اگر رفتارهای عصبی در این سن کنترل شوند در سنین بالاتر کودک شما آرام تر شده و رفتارهای اجتماعی معقولی را پیش می گیرد.
رفتار با کودک عصبی
آیا شرایط قبل از تولد در داشتن کودک عصبی تاثیر دارد؟
شاید شما هم این قضیه را شنیده باشید که برای داشتن نسلی خوب باید از بیست سال قبل از تولد او برنامه بریزید. این نشان از این قضیه دارد که کودک بسیاری از رفتارهای خود را از دوران بارداری و رفتارهای خود پدر و مادر به ارث می برد. یکی از حساس ترین دوران های زندگی نوزاد، دورانی است که در شکم مادر می باشد و هر اتفاقی که در این دوران برای مادر بیفتد بر جنین اثر می گذارد. استرس مادر در دوران بارداری، مبتلا شدن به برخی بیماری های ویروسی و عفونی رفتارهای پرخاشگرانه اطرافیان مادر، نداشتن تغذیه مناسب از جمله عواملی می باشد که همگی بر خلق و خوی کودک اثر خواهد گذاشت.
آیا شرایط قبل از تولد در عصبی شدن کودک تاثیر دارد
اگر به درمان کودک عصبی نپردازیم چه می شود؟
یکی از باورهای غلطی که در بین والدین در دوران گذشته بود و متاسفانه همچنان در بین خانواده هایی که از نظر اجتماعی و به روز بودن در سطح پایینی قرار دارند این است که کودک پرخاشگر آنها وقتی که بزرگ شود بهتر می شود و بعضا با تنبیه های بدنی سعی در آرام کردن کودک دارند. ولی این رفتار اگر کنترل نشود و به شیوه ای مناسب هدایت نشود در بزرگسالی صدمات جبران ناپذیری هم برای فرد و هم اجتماع خواهد داشت.
رفتار کودک عصبی
طبق مطالعاتی که انجام شده است، کودکانی که دارای رفتارهای عصبی و پرخاشگرانه بودند و بدون درمان رها شده اند متاسفانه در نوجوانی از نظر رفتارهای اجتماعی و برخورد با دیگران دچار اختلال بوده و بیشتر به سمت بزهکاری و کشیدن سیگار و بسیاری رفتارها و کارهای منفی کشیده می شوند. این آسیب ها متاسفانه در دختران بیشتر نمایان می شود. در ادامه راه کارهایی را برای مقابله با رفتارهای این قبیل کودکان عصبی بیان می داریم.
هر پرخاشگری دلیلی دارد
مهمترین کاری که باید در ابتدا انجام دهید این می باشد که زمانی که کودک شما پرخاشگری می کند و رفتارهای عصبی از خود بروز می دهد چه دلیلی داشته است. اگر بدون اینکه علت را جویا شوید و کودک خود را مواخذه کنید نمی توانید او را آرام کنید. شاید دلیل قانع کننده ای وجود داشته باشد و برای مثال فردی کودک شما را اذیت کرده باشد یا کودک شما از چیزی ترسیده باشد. بنابراین اولین حرکت شما این است که کودک خود را در آغوش گرفته و از او توضیح بخواهید. ممکن است با پرخاشگری از جواب دادن امتناع کند ولی باید با آرامش و صبوری از او بخواهید تا جواب دهد. نباید رفتار کودک پرخاشگر شما بر شما اثر بگذارد زیرا اگر شما هم به پرخاشگری بپردازید نتیجه ای حاصل نخواهد شد.
هر کودک عصبی دلیلی برای پرخاشگری خود دارد
توجه به کودک عصبی
اگر کودک شما زمانی که می خواهید دلیل را از او جویا شوید همچنان پرخاش می کرد برای مدتی او را رها کنید و مطمئن شوید دلیل رفتارهای او به خاطر عدم توجه شما نمی باشد. اگر دیدید که کودک همچنان ادامه داد مجدد به سراغ او بروید و باز تلاش کنید که او را آرام کرده و دلیل را بخواهید و یا می توانید برای مثال حواس او را پرت کنید و یا به یک مکان دیگر ببرید و با در مورد موضوع های مختلف صحبت کنید. اگر کودک به این شیوه آرام شد مشخص می شود که رفتار عصبی کودک شما برای جلب توجه شما می باشد.
یکی از راه های درمان توجه به کودک عصبی است
همچنین شما می توانید در برخی از مواقع به رفتارهای کودک خود در صورتی که پر تکرار باشد توجهی نشان ندهید. زیرا بی توجهی برای کودک پرخاشگر دردآورتر از برخورد شما خواهد بود و به این ترتیب به کودک خود یاد می دهید که اگر به حرف شما توجه کند و برخوردی مثبت داشته باشید شما هم به او توجه خواهید کرد. البته زمانی که رفتارهای این نوع کودکان منجر به آسیب جسمی او نشود و سلامت او به خطر نیفتد باید بی توجهی را گاهی پیش بگیرید. اما زمانی که مساله سلامت او در میان است توجه به کودک داشته باشید و برخورد جدی داشته باشید تا کودک شما متوجه شود زمانی که مساله سلامت او در میان است شما هم جدی خواهید بود و برخورد خواهید کرد.
اجازه دهید کودک شما به گریه خود ادامه دهد
گریه یکی از واکنش هایی است که کودک عصبی از خود بروز می دهد. یکی از راه های آرام کردن کودک عصبی در چنین شرایطی این است که همزمان که می خواهیم او را آرام کنیم بها و اجازه دهیم که گریه کند. زیرا گریه باعث ترشح هورمون استرس می شود و این خود به آرام شدن و بهتر شدن حال کودک شما کمک خواهد کرد.
آرام کردن کودک عصبی
گرسنگی یک عامل عصبی شدن کودک
یکی از نیازهای مادی که ما انسانها داریم تامین نیاز تغذیه ای ما می باشد. کودکان به دلیل فعالیت جسمی و ذهنی بالایی که دارند در این دوران ساعات گرسنگی آنها با ما فرق دارد. بسیاری از رفتارهای کودک عصبی ممکن است به دلیل گرسنگی او باشد و نتواند بیان کند. بعضا کودکانی وجود دارند که ضعف ناشی از گرسنگی که کمی در ناحیه دل آنها ایجاد می شود را دل درد تلقی کرده و همان را بهانه قرار می دهند و شروع به گریه و پرخاشگری می کنند.
طرز برخورد با کودکان عصبی
بنابراین یکی از علت هایی که باید در مورد رفتار کودک عصبی خود جویا شوید گرسنه بودن او می باشد. البته پرخاشگری به خاطر گرسنگی عاملی است که در همه کودکان وجود دارد و نباید چون فرزند شما زمانی که گرسنه است شروع به بهانه گیری می کند و در بقیه موارد آرام است او را در دسته کودکان عصبی قرار دهید.
کودکان از والدین خود الگو برداری می کنند
طی تحقیقاتی که صورت گرفته است، یادگیری کودک از قبل از تولد شروع و شده و بعد از تولد به اوج خود می رسد و محیطی که کودک در آن قرار دارد بالاترین تاثیر را دارد. اولین افرادی که کودک با آنها مواجه می شود، پدر و مادر می باشند. رفتارهای خشن و تنبیه و فریادهایی که بر سر کودک توسط پدر و مادر زده می شود خود عاملی برای پرخاشگری کودک می باشد. از طرفی ممکن است والدین با کودک رفتاری آرام داشته باشند ولی خود والدین با یکدیگر بسیار پرخاشگری می کنند. این رفتار والدین بر روی کودکان تاثیر گذاشته و این رفتارها به عنوان آموزه ای از سوی والدین خود دریافت می کنند. در چنین شرایطی علاوه بر مواردی که در بالا گفته شد و در ادامه بیان می شود، والدین در صورت بروز اختلاف بهتر است در مکانی که کودک صدا و رفتار آنها را نبیند بروند.
الگو برداری کودک عصبی از والدین
اگر ناسازگاری کودک بیش از اندازه باشد چه عوارضی دارد؟
برخی از رفتارهای عصبی و پرخاشگری کودک طبیعی است و برخی عاملی دارد که باید کشف شود و رفع شود. اما گاهی اوقات این رفتارهای پرخاشگرانه کودک عصبی به شدت زیاد و غیر قابل کنترل می باشد. بر اساس تحقیقاتی که انجام شده است، رفتارهای شدید عصبی کودک می تواند مرتبط با بیماری های روانی و خود مخرب باشد.
روانشناسی کودکان عصبی
برای درمان کودک عصبی چه موقع باید به پزشک مراجعه کرد؟
همانطور که گفته شد کودک عصبی را می توان با شیوه های ساده ای کنترل کرد و به آرامش رساند. اما گاهی رفتارهایی از کودک بروز می کند که باعث نگرانی شده و نیاز به مراجعه به پزشک احساس می شود. زمانی که کودک شما به شدت رفتارهای عصبی از خود نشان می دهد. پرخاشگری های او همراه با صدمه به خود مانند گاز گرفتن و کوبیدن سرخود به دیوار باشد. مدت زمان پرخاشگری تا آرام شدن او بیش از 10 دقیقه زمان ببرد و همچنان ادامه دهد. تعداد دفعات کج خلقی او در روز زیاد باشد. این مواردی است که باید بدون درنگ حتما به پزشک مراجعه کنید تا سریعا کودک شما تحت درمان و مراقبت پزشک قرار گیرد.
روش های درمانی کودک عصبی
خودتان را قوی کنید
داشتن یک کودک پرخاشگر به شدت از شما انرژی می گیرد و اینکه شما هم عصبی و ناراحت و کج خلق شوید بسیار وجود دارد. چون مادران بیشتر با کودکان در تعامل هستند و ساعات زیادی را با آنها سپری می کنند مسلما بیشتر از همه درگیر این قبیل رفتارها خواهند بود. وظیفه پدر کودک این است که همیشه همراه مادر بوده و او را تا پایان درمان کودک همراهی کند و شرایط آرامش را برای او فراهم آورد.
برای درمان کودک عصبی والدین باید خود نیز قوی باشند
شما می توانید برای تسکین خود در منزل تمرینات مربوط به تنفس عمیق را انجام دهید و یا تمرینات یوگا داشته باشید. خواندن کتاب، گوش دادن به موسیقی، شرکت در کلاس های ورزشی، خوردن خوراکی هایی که به شما آرامش می دهد از مواردی است که باعث تقویت شما شده و این مسیر را بهتر طی خواهدی کرد.
منبع: بیتوته
طبق نتایج یک تحقیق جدید، افراد جوان و میانسال دچار اختلال
استرس پس از سانحه، با ریسک بالای سکته روبرو هستند.
به گزارش خبرنگار مهر، در این مطالعه، محققان دانشگاه کارولینای شمالی داده های پزشکی بیش از یک میلیون کهنه سرباز حاضر در جنگ های عراق و افغانستان را بررسی کردند. رده سنی این افراد ۱۸ تا ۶۰ سال بود.
از بین این تعداد ۲۹ درصد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه تشخیص داده شده بودند. هیچ یک در گذشته دچار سکته کامل یا ناقص نشده بودند.
در طول مدت ۱۳ سال پیگیری وضعیت این افراد، ۷۶۶ کهنه سرباز دچار سکته ناقص و ۱۸۷۷ تن از آنها دچار
سکته ایسکمیک شدند که ناشی از انسداد جریان خون به مغز است.
محققان دریافتند کهنه سربازهای مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه ۶۲ درصد بیشتر با احتمال سکته روبرو بودند. همچنین ریسک سکته ناقص هم در انها ۳۶ درصد بیشتر بود.
همچنین مشخص شد کهنه سربازان دچار اختلال استرس پس از سانحه دارای عادات ناسالمی نظیر سیگارکشیدن و بی تحرکی بودند که موجب افزایش ریسک سکته می شوند.
اختلال استرس پس از سانحه نوعی اختلال روانی است که در بین کهنه سربازان و بخصوص مردان شیوع بیشتری دارد.
منبع:
مهرنیوز
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما ، حجت الاسلام علیرضا امینی پیش از آغاز برگزاری آزمون تصدی منصب قضا سال 96 ، در نشست خبری افزود: یکی از مراحل مهم جذب قضات در دستگاه قضایی برگزاری آزمون های مختلف است .
وی گفت: سال گذشته 45 هزار نفر در آزمون های عمومی شرکت کردند که حدود 4 هزارنفر بعدا برای شرکت در آزمون تشریحی دعوت شدند که پس ازآن 2 هزار نفردر مصاحبه های علمی پذیرفته شدند و در نهایت پس از طی آزمون های مختلف و ازمایش شخصیت 270 نفر به گزینش معرفی شدند.
معاون منابع انسانی قوه قضاییه ادامه داد: سال گذشته حدود نیم درصد از شرکت کنندگان در آزمون های مختلف برای جذب در قوه قضاییه گزینش شدند.
وی گفت: مراحل کار گزینش تا رسیدن به ابلاغ قضایی به این ترتیب است که این افراد پس از شرکت در آزمون عمومی و قبولی وارد مراحل بعدی می شوند و اختبارهای مختلفی درباره آنها انجام می شود.
امینی تصریح کرد: به طور متوسط حدود یک سال کار گزینش متقاضیان طول می کشد و پس از آن وارد دوره های آموزشی می شوند.
وی افزود: پس از آزمون های اختبارهای نهایی که توسط قضات باتجربه انجام می شود متقاضیان وارد مرحله گزینش شخصیت می شوند که از سال گذشته این بخش به گزینش قضات در دستگاه قضا اضافه شده است.
امینی ادامه داد: از آنجاکه قاضی باید شخصیت متناسب با کارش داشته باشد لذا احراز این مسئله بسیار دشوار است که ما با همکاری روان شناسان مختلف این مرحله را انجام می دهیم و افرادی هستند که درباره شخصیت متقاضیان اظهار نظر می کنند.
وی گفت: چنانچه فردی واجد خصوصیات شخصیتی قضاوت شناخته نشود، عدم پذیرش به شخص اعلام می شود که در صورت اعتراض گروه دیگری از روانشناسان در این زمینه اعلام نظر خواهند کرد که البته گاهی هم پرونده به گروه سوم ارجاع می شود.
امینی تاکید کرد : گزینش شخصیتی به منزله این نیست که فرد ردشده مشکل دارد بلکه به این معنی است که چنین فردی برای کار قضایی مناسب نیست.
وی افزود: سال گذشته حدود 40درصد افرادی که تمام مراحل علمی را طی کرده بودند در مرحله احراز شخصیت
قبول نشدند.
معاون منابع انسانی قوه قضاییه: فعالیت 11 هزار قاضی در سراسر کشور
معاون منابع انسانی قوه قضاییه از فعالیت 11 هزار قاضی در کشور خبر داد.
حجت الاسلام علیرضا امینی با اشاربه این که در حال حاضر حدود 11 هزار قاضی مشغول به کار هستند افزود: از این قضات مشغول به کار ۱۰ هزار و ۲۹۰ نفر در دادگستری های سراسر کشور، ۴۰۰ نفر در مراجع قضایی، ۲۰۰ نفر در سازمان های تابعه و ۵۰ نفر در ستاد فعالیت می کنند و کمتر از ۲۵ درصد قضات، حوزوی و سایر آنها دانشگاهی هستند.
معاون منابع انسانی قوه قضائیه گفت: پیش از برنامه پنجم توسعه، بیش از 7 هزار همکار قضایی در قوه قضائیه فعالیت می کردند، اما پس از برنامه پنجم توسعه و اجازه جذب 800 قاضی در هر سال، تعداد قضات به ۱۱ هزار نفر افزایش یافت و پنج هزار و 400 نفر از آغاز سال 90 تا سال96 جذب دستگاه قضا شده اند.
امینی تصریح کرد: نحوه جذب قضات در استان های مختلف کشور مطابق با استانداردها انجام می شود که این استاندارد براساس جمعیت و تعداد پرونده ها برای استان ها تعیین می شود؛ یعنی یک شاخص آمایش سرزمینی و شاخص دیگر تعداد پروندها است به عنوان مثال اگر در سال 90 حدود9 میلیون پرونده داشتیم اکنون بیش از 15 میلیون پرونده در دست رسیدگی مراجع قضایی است و طبق قانون برنامه پنجم توسعه هر سال باید 800 قاضی و به ازای این تعداد قاضی چهار برابر کادر اداری جذب می شدند، همچنین قضاتی به دلیل بازنشستگی یا بازخرید هر سال از مجموعه دستگاه قضایی خارج می شوند که به دلیل کمبود اعتبارات دولت، جذب کادر اداری به ازای جذب قضات انجام نشده است.
بلاتصدی بودن 50 درصد پستهای اداری دستگاه قضا
معاون قوه قضائیه از بلا تصدی بودن 50 درصد پست های اداری در دستگاه قضا خبر داد.
حجت الاسلام علیرضا امینی در نشیت خبری پیش از برگزاری آزمون قضات سال 96 افزود: در حال حاضر نسبت پرونده ها به قاضی در مجموعه دادسراها ۲۰۰ پرونده است که این متوسط کشوری است اما ممکن است برخی قضات، پرونده کمتر و برخی پرونده بیشتر در دست رسیدگی داشته باشند؛ نسبت پرونده در محاکم ۱۵۰ پرونده است که تنها با تزریق نیرو مشکل حل نمی شود و به تغییرات دیگری مانند تغییر در قوانین نیز نیاز است.
وی گفت: امسال حدود 100 هزار نفر در آزمون استخدامی امور اداری قوه قضائیه که دوهفته گذشته برگزار شد، شرکت کرده اند؛ از آنجا که طبق برنامه پنجم توسعه، به ازای هر قاضی، چهار نیروی اداری باید جذب شود، در این آزمون 6 هزار و 400 نفر جذب خواهند شد که سه هزار و 200 نفر برای سال 1396 و سه هزار و 200 نفر برای سال 1397 خواهد بود و در سال آینده آزمونی برای جذب نیروی اداری نخواهیم داشت.
امینی همچنین درباره چرایی منتشر نشدن کلید آزمون، تاکید کرد: منتشر نشدن کلید آزمون ت قوه قضائیه نیست و ما مشکلی برای انتشار کلید نداریم؛ سازمان سنجش مجری آزمون بود که این کار را نکرده است.
معاون منابع انسانی قوه قضائیه با بیان اینکه، به طور معمول سالانه ۲۵۰ قاضی بازنشسته می شوند و تعداد خروج قضات از دستگاه قضایی زیاد نیست، تصریح کرد: به دلیل نیاز قوه قضائیه، از قضات خواهش می شود در مجموعه بمانند و با إذنی که رییس قوه از رهبری دارد، همان قضات بازنشسته به شکلی در مجموعه استفاده می شوند؛ در دیوان عالی و سایر مراجع قضایی قضات بازنشسته ای هستند که فعالیت دارند.
وی ادامه داد: ااما اینگونه نیست که قضات بخواهند وکیل شوند؛ چه بسا افراد زیادی داریم که از وکالت در قالب جذب اختصاصی داوطلب قضاوت می شوند و به طور متوسط ۵۰۰ نفر از وکلای کانون یا مرکز مشاوران در سال، متقاضی جذب قضاوت می شوند.
امینی درباره طولانی بودن فرایند گزینش جذب قاضی گفت: گزینش شاخص هایی دارد که زیر نظر هیئت عالی گزینش مستقر در ریاست جمهوری و با نمایندگان دستگاه قضایی انجام می شود.
معاون منابع انسانی قوه قضاییه گفت: شاخص ی در آیتم های گزینش قضات نیست مگر اینکه فرد مشکلی مانند سوءسابقه در پرونده داشته باشد و گرایش ی افراد متقاضی در این گزینش اهمیتی ندارد.
منبع:
Iribnews
این روزها ازدواجهایی که تا پیش از این عجیب و غریب و غیرمعقول به حساب میآمدند، تا حدودی عادی شدهاند.
در گذشته امری کاملاً بدیهی بود که مردی جاافتاده با دختری کم سن و سال ازدواج کند اما عکس این، یعنی ازدواج نی جا افتاده با پسران بسیار جوانتر هرگز قاعده و عرف مقبول جامعه ما نبوده است. سؤال اینجاست که فاکتور سن»، چقدر در انتخاب همسر میتواند مؤثر باشد؟ گیریم زن از شوهر بزرگتر باشد، آیا این دلیلی برای یک ازدواج ناموفق است؟ این سبک ازدواجی که این روزها در حال باب شدن است، آیا آمار روزافزون
طلاق در جامعه ما را همچنان بالا نگاه خواهد داشت یا برخلاف برداشت ما، آن را پایین خواهد آورد؟
دکتر بهزادی فرد در ابتدا با اشاره به اینکه وما وقتی اجتماع موضوعی را خوب یا بد میداند، دلیل بر حسن یا قبح حقیقی آن نیست»، این پرسش را مطرح میکند که آیا همه با فاکتور سن و مفهوم واقعی آن آشنا هستیم؟»
سن یک عدد است
سن تنها عدد تقویمی نیست! همین که صحبت اختلاف سن در ازدواج پیش میآید، همه با توجه به تاریخ تولد نظر میدهند که دو نفر برای هم مناسب هستند یا نه؛ در حالی که روان شناسان مفهوم سن را صرفاً همان عددی نمیشناسند که تاریخ تولد ما را یادآور میشود.
دکتربهزادی فرد 4 دیدگاه برای سن تعریف میکند: سن تقویمی»، سن نشاط»، سن رشدعقلی-عاطفی» و سن فلسفی».
به اعتقاد این روانشناس رشد فلسفی که اغلب افراد بیتفاوت از کنار آن رد میشوند از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. فردی که به سن رشد فلسفی نرسیده باشد در سالهای پس از ازدواج در معرض خطر تعارض قرار دارد تا اندازهای که حتی ممکن است از ازدواج خود کاملاً پشیمان شود. رشدفلسفی را در یک جمله ساده میتوان خلاصه کرد: فرد باید شناختی از فلسفه زندگی داشته باشد و بداند از زندگی چه میخواهد؟»
دکتربهزادی فرد در تعریف سن نشاط میگوید: سن نشاط، احساسی است که فرد درباره سن خود دارد. مثلاً مردی در 40 سالگی حسی مشابه حس پسری بیست و چند ساله دارد. شرط درست بودن این احساس این است که دیگران هم دقیقاً همین نظر را داشته باشند، در زمینه سن عاطفی-عقلانی هم زمانی میتوانیم فردی را بالغ بدانیم که وابستگی بیمارگونه و شدید به خانواده نداشته و حل مسأله را بلد باشد مثلاً هنگامی که مشکل اقتصادی به وجود آمد دنبال راه درآمد دیگری باشد و بتواند در هر زمینهای در برخورد با مسائل مختلف به جای بحث و دعوا و روشهای کودکانه، روش مذاکره را در پیش بگیرد.
علیرغم اینکه نمیتوان سن تقویمی را در زمینه ازدواج ملاک قرار دارد ولی این
روانشناس پیشنهاد میکند که پسران در سنین بین 20 تا 30 زندگیشان بهتر است برای ازدواج حدود 3 تا 7 سال بزرگتر از طرف مقابلشان باشند. اما در سنین 30 تا 40 سالگی اصلاً اهمیتی ندارد که مرد از زن بزرگتر باشد(حتی میتواند برعکس هم باشد و مرد از زن کوچکتر باشد). جالب است بدانید که بر اساس آمارهای قوه قضائیه تعداد طلاق در این نوع ازدواج که زن بزرگتر از مرد بوده، اتفاقاً پایینتر است. پژوهشها در این حوزه نشان میدهد، چنانچه در این دهه دختر تا حدود 5 سال بزرگتر باشد، منعی برای ازدواج وجود ندارد. البته به شرط اینکه قاعده سن نشاط و رشد عاطفی عقلانی رعایت شده باشد.
دکتربهزادی فرد دهه 40 را دههای میداند که در آن اختلاف سنی در کل اهمیت ندارد، زیرا در این دهه آنچه اهمیت بالایی دارد، پختگی است. به عبارت دیگر، در این دهه، فرد از لحاظ اجتماعی، روانی و رفتاری عملکرد متناسبی دارد و هر تصمیمی که بگیرد بدون در نظر گرفتن جنسیت قابل درک است.
دنیای مطلوب
همه دوست دارند ازدواجشان پایدار بماند و زندگی شادی داشته باشند. از این رو، اگر میخواهید ازدواج موفقی داشته باشید صرفاً به موضوع سن فکر نکنید.
دکتربهزادی فرد معتقد است: بخش زیادی از پیش آگاهی یک ازدواج خوب به هماهنگی دنیای مطلوب باز میگردد، مفهوم دنیای مطلوب خیلی ساده است اما با وجود این سادگی نباید از کنار آن راحت بگذریم.
این روانشناس ما را با چند فاکتور معمولی آشنا میکند که فرد با هماهنگی در آنها میتوانند به دنیای مطلوب خود نزدیک شوند.
او میگوید: سبک موسیقی که زن و مرد گوش میدهند، سبک فیلمهایی که میبینند، نوع تفریحاتی که میپسندند، اهمیت بسیاری دارد. اینکه هر دو طرف مسافرت را دوست داشته باشند یا مثلاً هر دو کوهنوردی را دوست داشته باشند یا به رفتن به سینما و تئاتر و کنسرت علاقه داشته باشند یا نه، مهم است. نوع غذاهای مطلوب دونفر، هماهنگی رفت و آمد کردن با دوستان یا فامیل و. همه اینها شاخصهایی هستند که با آگاهی از آنها قبل از ازدواج میتوانید تا حدودی از پایداری ازدواجتان و اینکه پیوندی موفق خواهد بود یا نه، خاطرجمع شوید. یادتان باشد که شما مسئول انتخاب خود هستید و میتوانید با پیشبینی و پیش آگاهی، دنیای مطلوب یا نامطلوبی برای خود بسازید.
منبع:
سلامت نیوز
ترس، استرس و فشارهای روحی درد امروز جوامع صنعتی و در حال توسعه است؛ طبق اعلام انجمن
افسردگی و اضطراب آمریکا، ۴۰ میلیون نفر از مردم این کشور درگیر این عارضه روانی هستند.
چکیده مصاحبه پژوهشی:
- استرس و اضطراب طبیعی: نگرانی واقع بینانه، موثر و کارساز است و به فرد کمک می کند تا خود را برای مقابله با خطر و چالش ها آماده سازد.
- استرس و اضطراب کاملاً طبیعیه و باید توسط خود فرد مدیریت و کنترل شود.
- استرس باعث می شود که فرد در شرایط سخت درست عمل کند.
- استرس و اضطراب مضر: در صورتی که اضطراب، تداوم داشته باشد و بر عملکرد ما تاثیر منفی بگذارد، نیاز به درمان دارد.
- داشتن هدف و معنا، خودباوری، در حال زندگی کردن، شوخ طبعی، شرکت در فعالیت های اجتماعی، برنامه ریزی فعالیت تفریحی، سازماندهی کارها، اولویت بندی و عدم رقابت جویی مفرط از راه های موثر کاهش و مدیریت استرس و اضطراب است.
پژوهش خبری صداوسیما: ترس، استرس و فشارهای روحی درد امروز جوامع صنعتی و در حال توسعه است؛ طبق اعلام انجمن افسردگی و اضطراب آمریکا، ۴۰ میلیون نفر از مردم این کشور درگیر این عارضه روانی هستند. در زندگی روزمره مواردی همچون "ترافیک، کارهای ناتمام و عقب افتاده، مشکلات خانوادگی، بیمار شدن، امتحانات و مسائل شغلی" همگی باعث به وجود آمدن استرس در فرد میشود. متاسفانه استرس طولانی مدت و کنترل نشده باعث بروز مشکلات جسمی و روحی فراوانی برای فرد می شود. اضطراب یکی از شایعترین مشکلات سلامت روان است و تقریبا احتمال ابتلای تمامی افراد به آن وجود دارد. به این بهانه در مصاحبه پژوهشی با دکتر منصوره فضیلتی، دکترای تخصصی کودک و خانواده موضوع: استرس و اضطراب خوب یا بد؟! » را با طرح سئوالات زیر مورد بررسی و واکاوی قرار دادیم:
1.اضطراب چیست؟
دکتر منصوره فضیلتی: دکترای تخصصی کودک و خانواده: اضطراب، یک واکنش هیجانی منفی ناخوشایند در مورد یک رویداد(تهدید) احتمالی آتی است. همه افراد در بسیاری از موقعیت ها در زندگی روزمره به طور طبیعی احساس اضطراب را تجربه می کنند. اکثر رفتارهای اضطرابی کاملا طبیعی و به صورت واکنش های سازگارانه است و به ما کمک می کند تا در شرایط دشواری که برایمان پیش می آید؛ درست عمل کنیم. در اضطراب طبیعی نگرانی واقع بینانه، موثر و کارساز است و به فرد کمک می کند تا سیستم مقابله ای خود را برای مقابله با خطر آماده کند. اضطراب به فرد هشدار می دهد که خطری در راه است. وقتی نگرانیم (در اضطراب طبیعی) احتیاط می کنیم و یا از خطر دوری می کنیم یا تمهیدات لازم را برای مقابله با آن فراهم می کنیم. و این به حفظ بقای ما کمک می کند.
2- اضطراب، ترس و استرس چه تفاوت ها و شباهت هایی با هم دارند؟
دکتر منصوره فضیلتی: دکترای تخصصی کودک و خانواده: ترس در واکنش به خطری مشخص و بیرونی است. در حالی که منشا اضطراب نامعلوم، درونی و مبهم است. استرس احساس تحت فشار بودن در حالت اضطراب یا ترس است. استرس به واکنش طبیعی بدن در برابر عوامل محرک، تغییرات، فشارهای درونی یا بیرونی گفته میشود. این عوامل در شرایط مختلف سبب بر هم خوردن تعادل بدن میشوند و بدن برای مقابله با این حالت، هوشمندانه تلاش میکند تا تعادل از دست رفته را بازگرداند.
3.چه نوع اضطرابی مضر است؟
دکتر منصوره فضیلتی: دکترای تخصصی کودک و خانواده: زمانی که اضطراب بسیار شدید می شود یا میزان آن با موقعیت تناسب ندارد(نگرانی بیش از حد در مورد سلامتی)، برای فرد مشکل ایجاد می کند؛ یعنی نگرانی باعث رنج دائمی فرد می شود؛ تا جایی که فرد نمی تواند به زندگی روزمره خود بطور عادی ادامه دهد. در اینجا به این نوع اضطراب، اضطراب مرضی یا اختلال اضطرابی می گوییم؛ که یک حالت برانگیختگی شدید است که با نگرانی مفرط و تردید دائمی همراه است.یعنی تا حدی زیاد شود که بر عملکرد خانوادگی، شغلی و تحصیلی فرد اثر بگذارد.در این صورت باید درمان شود.
4. استرس و اضطراب در روابط بین فردی چگونه است؟
دکتر منصوره فضیلتی: دکترای تخصصی کودک و خانواده: هریک از ما نقشهایی را ایفا می کنیم، گاهی بین این نقش ها تضادهایی وجود دارد. گاهی هم مشخص نبودن نقش باعث فشار میشود؛ گاهی تعداد نقش هایی که باید ایفا کنیم، زیاد و از توان ما خارج است. مسؤولیت زیاد نیز خودش فشارزا است. یکی دیگر از عوامل فردی سن فرد است. افراد مسن به دلیل تجربه بیشتر فشار کمتری متحمل میشوند. شواهد زیادی وجود دارد که رقابت نه تنها در ورزش های بدنی بلکه در فعالیت های میان فردی، مثل بحث ها و مذاکرات، باعث انگیختگی خودکار و استرس زیادی می شود. نتایج پژوهش ها نشان می دهد نیاز به عملکرد خوب و نیاز به موفقیت از منابع اصلی استرس است.
نشانه های فرد مضطرب
5. چطور می شود هم فردی معمولی بود(ترین نبود) و هم مضطرب نبود؟
دکتر منصوره فضیلتی: دکترای تخصصی کودک و خانواده: همانطور که قبلا ذکر شد سطح بهینه ای از اضطراب برای عملکرد خوب و حیات انسان لازم است. نکته قابل تامل در مورد اضطراب این است که در اضطراب نگرانی ها معطوف به آینده است، یعنی فرد در واکنش های اضطرابی نگران این است که اتفاقی در آینده بیفتد و دائم در آینده سیر می کند. پس باید یاد بگیریم و تمرین کنیم در زمان حال زندگی کنیم. اینکه تا چه حد نگران چیزهایی میشویم که اتفاق نیفتاده و احتمالا هرگز رخ نخواهد داد بسیار آزاردهنده است. وقتی در زمان حال زندگی میکنیم، آرامش و تمرکز خاصی در ذهن خود احساس می کنیم. زندگی در لحظه به معنی آن است که اجازه بدهیم گذشته عبور کند و به آینده اعتماد کنیم. اگر ما مثبت و به زمان حال خوشبین باشیم، آینده ما نیز مثبت و امید بخش خواهد بود.
6.عوامل اضطراب زا کدام است؟
7. اضطراب بیش از حد باعث چه آسیب ها و اختلالات رفتاری می شود؟
8. راه های موثر کاهش و مدیریت استرس و اضطراب چیست؟
9. آیا می توان انتظار داشت که در روابط بین فردی ، رضایت همه را بدست آورد؟
دکتر منصوره فضیلتی: دکترای تخصصی کودک و خانواده: هیچ وقت نمی توانیم همه کسانی را که با آنها در تعامل هستیم را راضی کنیم. اگر بیش از توانمان برای خواسته های دیگران تلاش کنیم فرصت کافی برای تحقق نیازهای خود را نخواهیم داشت. در اینجا لازم است به تمایز بین مهرطلبی و مهربانی اشاره کنیم. وقتی به کسی مهربانی کنیم که طالب آن است، هم در خودمان و هم در فرد مقابل احساس خوب و مثبت ایجاد میشود اما در مهرطلبی اصولا نیاز طرف دیگر مطرح نیست. اولین نتیجه منفی مهرطلبی، افسردگی و اضطراب است؛ چون فرد در نقطهای به این واقعیت میرسد که هرقدر خوبی کند، دیگران همانقدر به او خوبی نمی کنند، پس دنیا را نامنصفانه قضاوت میکند و ناامید میشود و این ناامیدی احساس عدم امنیت، افسردگی و اضطراب را در فرد به وجود می آورد.
کلام آخر
از آنجایی که استرس بخش اجتناب ناپذیر زندگی ماست و بر عملکرد و رفتار ما تاثیر می گذارد و در صورت تداوم عامل زمینه ساز و آشکار ساز بسیاری از بیماریهاست و بر همه جنبه ها و حیطه های زندگی ما تاثیر دارد و باعث بسیاری از آسیب های اجتماعی می شود؛ باید عوامل استرس زا را شناسایی کرده و در حد امکان آنها را تعدیل کنیم. در مورد رویدادهایی که خارج از کنترل ما هستند، پذیرش این مساله به ما کمک میکند تا در مورد آنها استرس کمتری داشته باشیم.
خیلی از افراد می پرسند: چطور استرس نداشته باشیم؟ آیا می شود استرس را از زندگی حذف کرد؟ استرس خوب یا بد است؟ آیا با دارو می شود استرس را کنترل کرد؟ اولین اقدام این است که سوال: چطور استرس را مدیریت کنیم؟ را با سوال: چطور استرس نداشته باشیم؟ را جایگزین کنیم! وقتی می پرسیم چطور استرس نداشته باشیم؛ به صورت کاملاً ناخودآگاه فکر می کنیم؛ وجود استرس برای بدن بسیار خطرناک و کشنده است. ولی وقتی می پرسیم چطور استرس را کنترل یا مدیریت کنیم؛ قبول می کنیم که استرس وجود دارد و کاملاً طبیعی است. می پذیریم که بدن ما بسیار هوشمند است و دنبال راهکارها و تکنیک هایی برای مدیریت و کنترل استرس خواهیم بود. با عوض کردن سوالات خودمان میتوانیم زندگی خودمان را نیز عوض کنیم. و مهارت ارتباطی خود را بالاتر ببریم.
منبع:
Iribnews
این واژه برای توصیف کسی است
اختلال شخصیت ضد اجتماعی دارد، به کار می رود (ASPD - شخصیت ضد اجتماعی).این افراد احساسات دیگران را درک نمی کنند. آن ها اغلب قوانین را می شکنند یا بدون احساس گناه, مرتکب کارهای بد می شوند. افراد مبتلا به ASPD می توانند از " بازی های ذهنی " برای کنترل دوستان, اعضای خانواده, همکاران و حتی غریبه ها استفاده کنند همچنین ممکن است آن ها افرادی با درک و جذاب تلقی شوند.
ASPD بخشی از گروه اختلالات شخصیتی است که با رفتارهای منفی مداوم مشخص می شود.ویرایش جدید راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (dsm - 5) می گوید که فرد مبتلا به اختلالات روانی, عدم توجه به احساسات دیگران یا نقض حقوق افراد را نشان می دهد. افراد شخصیت ضد اجتماعی ممکن است درک نکنند که این رفتارها را دارند. آن ها ممکن است بدون تشخیص زندگی کنند.برای تشخیص ASPD, شخص باید بزرگ تر از 18 سال باشد.
رفتار بیمار شخصیت ضد اجتماعی
این بیماری را می توان در سنین جوانی تشخیص داد که علایم اختلال را نشان می دهند.
علائم بیماری شخصیت ضد اجتماعی
هیچ تفاوت بالینی بین یک فرد جامعه ستیز و یک بیمار روانی وجود ندارد. این اصطلاحات هر دو برای ارجاع به افراد مبتلا به ASPD - شخصیت ضد اجتماعی به کار می روند. آن ها اغلب به جای یکدیگر به کار می روند.
برخی تلاش کرده اند که این دو را با شدت علائم تشخیص دهند.
یک فرد جامعه ستیز ممکن است کسی باشد که تنها مرتکب تخلفات جزئی می شود که باعث آسیب جدی یا ناراحتی نمی شود. اما یک بیمار روانی ممکن است به عنوان کسی توصیف شود که خشونت جسمی یا دیگران را در خطر قرار می دهد. با این حال, وقتی که یکی از معیارهای تشخیصی dsm - 5 را در نظر می گیرد, تمام این علائم را می توان در دسته ASPD - شخصیت ضد اجتماعی طبقه بندی کرد.
رفتار خودخواهانه اغلب به خودی خود به نمایش گذاشته می شود و به تنهایی کافی نیست که کسی را به عنوان یک فرد جامعه ستیز تشخیص داد. تشخیص قطعی تنها زمانی داده می شود که علائم برای یک دوره طولانی اتفاق می افتند و به دلیل تغییر مجازات یا سبک زندگی تغییر نمی کنند. فرد خودخواه ممکن است این رفتارها را برای مدت کوتاهی نشان دهد اما احساس بدی در مورد آن ها و یا تغییر رفتار آن ها در طول زمان و یا به دلیل تنبیه دارد.
به طور کلی، افراد با اختلالات شخصیتی مانند ASPD فکر نمی کنند که یک مشکل دارند. اگر فکر می کنید ASPD دارید، با پزشک خود صحبت کنید. پزشک ممکن است شما را به پزشک متخصص سلامت روانی برای تشخیص و درمان ارجاع دهد.
این افراد اغلب نیازمند درمان طولانی مدت و پی گیری هستند. اگر فرد تمایلی به درمان یا هم کاری با درمان ها نداشته باشد، ممکن است موفقیت آمیز نباشد.
روان درمانی:
روان درمانی شامل صحبت با درمانگر یا مشاور در مورد افکار و احساساتی است که می تواند رفتارهای ASPD را تشدید کنند.
هم چنین ممکن است شامل درمان مدیریت برای عصبانیت، رفتار خشونت آمیز، و اعتیاد به مواد مخدر یا الکل باشد.
درمان رفتاری شناختی (CBT):
به شما کمک می کند به دقت در مورد عملکرد خود و پاسخ به افراد و وضعیت های خود فکر کنید. CBT، ASPD را درمان نمی کند، اما می تواند به رشد رفتارهای مثبت و مضر نیز کمک کند. همچنین می توانند به شما کمک کند که این اختلال را داشته باشید و شما را تشویق کند که در پرداختن به رفتارهای خود فعال باشید.
دارو
داروی خاصی برای درمان ASPD وجود ندارد. شما ممکن است برای اختلالات ذهنی همراه، مانند
اضطراب،
افسردگی و رفتار پرخاشگرانه، دارو دریافت می کنید. داروی کلوزاپین (چلوزاریل) دارویی به عنوان درمان برای مردان با ASPD نشان داده است.
درمان بیماری شخصیت ضد اجتماعی
اگر کسی در زندگی شما با ASPD اش باعث آسیب شما شود، حذف آن فرد از زندگی شما ممکن است سالم ترین راه برای مقابله با رفتار آن ها باشد.
در بسیاری از موارد، ممکن است احساس راحتی نداشته باشید که یک عضو خانواده، دوست صمیمی و یا همسرتان را با ASPD ترک کنید. مشاوره ازدواج و یا درمان زوج ها می تواند به شما کمک کند تا رابطه مثبتی با فردی که مبتلا به ASPD است، داشته باشید.
بدانید که ممکن است قادر به درک کامل احساسات شما نباشند.
توضیح دهید که چگونه رفتار آن ها بر دیگران تاثیر می گذارد و باعث آسیب می شود.
مرزهای خود را به صراحت با آن ها روشن کنید.
نتایج خاصی را برای رفتارهای مضر ارائه دهید.
مقابله با بیمار شخصیت ضد اجتماعی
نمی تواند درمان شود اما می تواند با روش های درمانی که بر محدود کردن رفتارهای مخرب با جایگزین کردن آن ها با رفتارهای سازنده تمرکز دارند، درمان شود.
اگر ASPD دارید، به یاد داشته باشید که هنوز هم می توانید روابط پایدار و دوست داشتنی با دیگران داشته باشید. پذیرش این که شما ASPD دارید و تصدیق پیامدهای اقدامات خود می تواند به شما کمک کند رفتارهای خود را مدیریت کرده و روابط خود را قوی نگاه دارید.
آیا برای فرد جامعه ستیز درمانی وجود دارد؟ آیا فرد جامعه ستیز می تواند تغییر کند؟ در حالی که کلماتی مانند فرد جامعه ستیز یا بیمار روانی اغلب توسط عموم مردم و نیز متخصصان مورد استفاده قرار می گیرند، اما نام تکنیکی این اختلال اختلال شخصیت ضداجتماعی است.
به عنوان یک اختلال شخصیت، فرد جامعه ستیز فراگیرتر است؛ زیرا همه جنبه های زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. در طول زمان ثابت و پایدار است. دانه های زیستی در مغز این افراد از تولد وجود دارند و آن ها توسط افراد و وقایع محیط کودکی پرورش داده می شوند. با توجه به عمق و طبیعت فرد جامعه ستیز، آیا درمان های موثر برای کمک به فرد جامعه ستیز وجود دارند؟
مقابله با مشکل:
با فرا رسیدن به درک ماهیت و دامنه جامعه ستیزی، تصدیق کردن این که گروه پیچیده ویژگی ها و رفتارهایی که با یکدیگر کار می کنند، و تعامل با کل به جای بخش های کوچک آن، یک شروع مفید است. تغییر یک دست و جنبه جامعه ستیزی، مانند تلاش برای کمک به توقف دروغ گویی، چیزی نیست که ماهیت یک فرد جامعه ستیز را تغییر دهد.
اتخاذ یک رویکرد سیستمی:
درمان جامعه ستیزی شانس بهتری برای کار کردن در هر سیستمی دارد که در آن جامعه ستیزی (روابط، کار، فعالیت ها و غیره) انجام می شود. شواهد نشان می دهند که کار کردن با افراد جامعه ستیز در میدان تا حدی موثر در تغییر نگرش ها و رفتارها می باشد. متاسفانه شواهد نشان می دهند که این جامعه ستیزی پس از بهبود اولیه به خود سابقش بازگشته است.
در حالی که این درمان ها ممکن است برای جامعه ستیزی بزرگسالان موثر نباشد، اما ممکن است به رفتارهای جامعه ستیزی که در دوران کودکی وجود دارند، کمک کنند.
منبع:
نمناک
برای کودکی که نمیتواند به آرامی بنشیند و توجه کند، بزای مدرسه آماده شود و در کلاس یا خانه تمرکزش را حفظ کند مشکلات زیادی به وجود خواهد آمد. اما این علایم همیشه به اختلال بیش فعالی- نقص توجه ربط داده نمیشوند، مشکل شاید اضطراب باشد!
اضطراب ممکن است حالتی ارثی باشد، و این حالت چندان غیر معمول نیست. در معیار تشخیصی DSM-IV-TR 4% کودکان از اضطراب جدایی رنج میبرند و 5 % از مردم از اضطراب عمومی در سراسر زندگی شان رنج میبرند.( و بسیاری از این افراد اضطرایشان را در سبکهای ارتباط نادرست با فرزندانشان، به آنها میآموزند).
تشخیص و درمان اضطراب در کودکان بسیار اهمیت دارد. از آنجا که کودک مبتلا به اضطراب اغلب علایم را به بزگسالی توسعه میدهند ، مانند اضطراب عمومی بزرگسالان، اختلال هراس، فوبیا ها، و همینطور تعدادی از اختلالات جسمی سازی شده که در آنها شکایات متعدد جسمانی بدون دلیل پزشکی وجود دارد(سردرد های متنوع، مشکلات گوارشی که البته فرد به عمد علایمی را نمایش نمیدهد).
اضطراب در کودکان در دوره هایی در طی رشد قابل انتظار هستند و این حالتها طبیعی در نظر گرفته میشوند. (برای مثال روز اول مدرسه) برخی کودکان ممکن است از کمرویی بیش از اندازه و یا دشواری در تطابق با موقعیت جدید در رنج باشند.
اضطراب عبارت است از یک احساس منتشر، ناخوشایند و مبهم هراس و دلواپسی با منشاء ناشناخته، که به فرد دست میدهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است. وقوع مجدد موقعیتهایی که قبلاً استرس زا بودهاند یا طی آنها به فرد آسیب رسیده است باعث اضطراب در افراد میشود.
*از علایم اضطراب میتوان موارد زیر را نام برد:
- احساس خستگی
- عصبی بودن و بیقراری
- ترس و نگرانی
- بی خوابی یا بدخوابی
-تپش قلب و تنفس نامنظم و سریع
- عرق کردن
- سردرد و سرگیجه
- مشکل در تمرکز و حافظه
- لرزش یا پرش عضلات
- تکرر ادرار
*پس برای اعتلا ی شخصیت فرزندانمان بکوشیم و به نکاتی قابل توجه، دقت نمائیم.
- علا ئم و نشانه های اضطراب در کودکان
- ظهور آشفتگی در چهره و عرق کردن
- اختلا ل در تنفس، دستگاه گوارش و معده و حالت تهوع و خستگی و بی اشتهایی
- وجود حالت خشم و دلهره و عدم احساس امنیت و اطمینان و عدم اعتماد
-بی قراری و بهانه جویی و وجود حالت یاس، بغض، کینه، خشم سریع، افسردگی و پریشانی
- ضعف در بدن و اختلا ل عصبی و حتی تیک و سرفه عصبی
- به وجود آمدن نوعی اجبار، واماندگی و بیم و هراس و احساس حسادت، گناه و دشمنی
- توقع بیجا، بی جراتی، بی تصمیمی و افکار آزاردهنده
- گاهی اوقات ضعف در حافظه و دقت، فرار از کار و عدم آسایش
- پریدن از خواب و پرسش های متعدد و پی درپی
- انجام کارها به صورت تکراری، اصرار، سماجت، دلیل تراشی و ایجاد رنج برای خود
*عوامل پدید آورنده اضطراب
1) وجود اختلا ف و درگیری در زندگی خانوادگی
کودکی که در محیط خانواده احساس امنیت و آرامش نداشته و فضای پرتنش و پردرگیری باعث عدم تعادل روحی و جسمی وی شده، به خاطر وحشت از دست دادن محبت پدر و مادر و احتمالا جدایی آنها دچار اضطراب می شود.
2) انتقاد دائم، بازخواست و سرزنش کودک
کودک و دانش آموزی که زیر ذره بین پدر و مادر و اطرافیان باشد و رفتار و نمراتش موردنظر بوده و مدام بازخواست می شود، در صورتی که قصور و کوتاهی داشته باشد مورد سرزنش قرار می گیرد و ترس از عدم موفقیت سبب اضطراب می شود.
3) مقررات دست و پاگیر در خانواده
چنانچه امر و نهی مکرر و عدم استقلا ل در انجام کارها و حتی انتخاب نوع لباس، در خانه وجود داشته باشد، کودک کم کم اعتماد به نفس لا زم را از دست می دهد و به مرور زمان مانند یک ماشین منتظر گرفتن برنامه می ماند. در انجام کارهایش دچار وسواس و دلشوره می شود و بدون کمک دیگران قادر به انجام کارهایش نخواهد بود و این امر سبب افسردگی و گوشه گیری و اضطراب وی می شود.
4) داشتن ظاهری نامتعادل و غیرمعمول
کودکی که چهره نامناسب یا اندامی نامتعادل دارد، از اینکه در جمع دیگران باشد احساس حقارت می کند. این کودک از تمسخر دیگران می گریزد و از چیز مبهمی رنج می برد و به دلیل عدم تعادل جسمی، فراری، گوشه گیر و مضطرب می شود.
5) بیماری های پی درپی کودک
کودکی که مرتبا بیمار است، ضعیف بوده و زود خسته می شود. نمی تواند فعالیت هایش را خوب انجام دهد و اعتماد به نفس ندارد و ترس از عقب ماندن از دیگران و عدم توجه سایرین به او سبب نگرانی و اضطرابش می گردد.
* راهکارهای مناسب برای رفع اضطراب و تقویت اعتماد به نفس
1) کودک را از عوامل فشار روحی دور کرده و محیط را آرام و تفاهم میان کودک و دیگران ایجاد کنیم.
2) به گونه ای رفتار کنیم که کودک بفهمد مورد پذیرش خانواده و دیگران است و دوستش دارند.
3) نیازهای مختلف کودک را حتی الا مکان مهیا کرده و زمینه های رشد کودک در فعالیت های مختلف را به وجود آوریم.
4) محیط خانه را گرم و صمیمی کنیم و از نظر عاطفی کودک را تامین نماییم.
5) به گونه ای رفتار کنیم که مفهوم نظم را درک کند و الگوهای مناسب در اختیارش بگذاریم تا به هدفش برسد.
6) به شخصیت کودک احترام بگذاریم و به او استقلا ل دهیم تا کارهایش را خودش انجام دهد.
7) کودک را از محیط های حسادت، تمسخر، توهین و تنبیه دور کنیم. غرورش را نشکنیم و در مقابل محبت افراط نکنیم و همچنین به خواسته ها و تمایلا ت نابجای او پاسخ مثبت ندهیم.
8) توسط خود کودک محیطی ایجاد کنیم که باعث آرامش روحی او شود و استراحت و تغذیه و تفریح کافی و مناسب داشته باشد.
9) در میان کودکان تبعیض قائل نشویم و اجازه دهیم حرف های خود را زده و عقده های درونی خویش را خالی کنند و سالم فکر کنند.
10) سخنان آرامش بخش و استفاده از ادبیات شادی بخش را در شیوه کاری خود بگنجانیم.
11) تلقین نکات مثبت به کودک و انجام کارهای شادی آور و قرار گرفتن در جمع و محیط های شاد و همسالا ن خوشرو و مهربان.
12) اعمال محبت کافی وترک عادت های ناروا و فراموشی و انکار غم ها و دور کردن کودک از نگرانی.
لا زم به تذکر است باید محیطی ایجاد کنیم که کودک اعتماد به نفس پیدا کند و در انجام کارها به خود متکی باشد و البته این عملکردها برای از بین بردن اضطراب به شرط همکاری خانواده و مدرسه در ایجاد محیط امن و آرامش بخش به موفقیت بیشتری دست پیدا می کند.
منبع :
jamnews.ir
رابطه شویی از موضوعات مهمی است که سبب پایداری زندگی مشترک می شود به صورتی که نیتی جنسی در رابطه شویی به سرعت زمینه را برای سردی روابط در بین همسران به وجود می آورد و مشکلات زیادی را برای زوجین به وجود می آورد تا جایی که زندگی مشترک را به سمت طلاق و جدایی می کشاند.
بسیاری از کارشناسان
طلاق جنسی را مقدمه ای بر طلاق عاطفی می دانند . در این بخش به عوامل ایجاد طلاق جنسی و درمان آن پرداخته ایم.
طلاق جنسی چیست و چه دلیلی دارد؟
مشکلات جنسی یکی از عوامل مهم اختلاف میان زوجین و گاه حتی طلاق آنهاست در کشور ما نیز هر چند به علت وضعیت خاص فرهنگی و عرفی آمارهایی دقیقی از اختلالات جنسی وجود ندارد اما اختلالات جنسی در ایران و تاثیر آن بر طلاق زوجین نگران کننده است.از مشکلات جنسی می توان به زودانزالی در مردان و کاهش میل جنسی و سردمزاجی در ن اشاره کرد.
طلاق جنسی یا سرد شدن از روابط شویی مقدمه ای بر طلاق عاطفی است . عواملی که بر طلاق جنسی تاثیر گذار است عبارتند از :
سرد مزاجی
سرد مزاجی، شادی و نشاط زندگی مشترک را از بین می برد و عواقب جبران ناپذیری مانند قهر و جدایی را بر جای می گذارد. زوجین برای کاهش سردمزاجی باید به دنبال دلایل سردمزاجی باشند و برای درمان بی میلی جنسی به درمانگر مراجعه کنند .
طلاق جنسی به دلیل سرد مزاجی در رابطه
ناهمخوانی جنسی و تمایلات جنسی متفاوت
ناهمخوانی جنسی زن و شوهر در طولانی مدت می تواند بنیان خانواده رااز هم بپاشد و سرنوشت خانواده را به طلاق موکول نماید. زن و شوهر در طلاق جنسی به لحاظ عاطفه و صمیمیت، علاقه و عشق مانند هم هستند اما نمی توانند یک
رابطه جنسی را به خوبی پیش ببرند و هم آغوش مناسبی برای یکدیگر نیستند.
اگر زوجین به لحاظ تمایلات جنسی متفاوت باشند، در رابطه جنسی و زندگی مشترک دچار مشکل خواهند شد، زیرا رابطه جنسی خوب و مساعد، برای زندگی شویی مفید است. از موارد تاثیر گذار کیفیت و کمیت رابطه جنسی ، شکل و شیوه رابطه جنسی مورد علاقه دو طرف، پیش نوازی و یا پس نوازی در رابطه، میل جنسی زیاد و یا میل جنسی کم است .
اگر رابطه جنسی لذت بخش نباشد جز دلسردی، دلخوری و دوری چیزی نخواهد داشت پس طلاق جنسی در طولانی مدت به طلاق عاطفی و طلاق رسمی و قانونی می انجامد.
طلاق جنسی و دلسردی در رابطه شویی
باورهای فرهنگی نادرست
از دیگر عواملی که سبب طلاق جنسی می شود باورهای فرهنگی نادرستی چون برتری داشتن جنس مرد نسبت به زن و پرخاشگری جنسی است که می تواند منجر به ناسازگاری و ناهماهنگی جنسی میان زوجین شود.
تغذیه نامناسب و داروهای شیمیایی
از جمله عواملی که سلامت جنسی را تحت تاثیر قرار می دهد تغذیه نامناسب، استفاده از داروهای بدنسازی و شیمیایی است.در این شرایط معمولا میل جنسی کمتر شده و رضایتمندی جنسی کاهش می یابد.
مصرف سیگار یا مواد مخدر
یکی دیگر از عوامل موثر در ایجاد سرد مزاجی و بی میلی جنسی در زوجین، مصرف سیگار یا مواد مخدر است؛ به طوری که میل جنسی افراد معتاد کاهش یافته زیرا مواد مخدر اثرات مخربی بر میل و توانایی جنسی انسان دارند.
مصرف سیگار از دلایل سردی در رابطه و طلاق جنسی
ی جنسی
ی جنسی در زندگی شویی باعث لذت بردن، صمیمیت و آرامش و محبت زوجین می شود. ی غرایز جنسی، نه تنها باعث سلامت اعضای جنسی بدن می شود بلکه باعث تسکین و آرامش زوجین نیز به دلیل درک متقابل و همسویی عاطفی زن و شوهر با یکدیگرمی شود.
بین غرایز جنسی و ی آن و درک متقابل و صمیمیت بین همسران، رابطه مستقیم پا برجاست و یکی بر دیگری اثر گذار است. درک جنسی و عاطفی همسر، سبب آرامش فرد و وجود مشکل در ی غرایز جنسی بر کیفیت روابط شویی تاثیر گذار است.
چنانچه بارها در بخش سلامت جنسی در نمناک گفته ایم در صورت وجود نا هماهنگی و نا همسانی در ی غریزه جنسی در صورتی که تنها نیاز یکی از همسران تامین شود، زندگی جنسی با مشکل روبرو می شود زیرا در تامین غرایز جنسی همسران، دو وضعیت برد – برد و یا باخت –باخت موجود است و عدم تامین نیاز یکی از همسران موجب شکست هر دو زوج می شود.
عدم ی جنسی از عوامل ایجاد طلاق جنسی
تفاوت جنسیتی
مردان نسبت به ن زودتر تحریک می شوند اما تحریک جنسی شان نیز دوام زیادی ندارد، اما ن دیر تحریک شده و شدت تحریک جنسی شان بیشتر از مردان است. بسیاری از مردان نمی دانند که ی ن از بیرون اتاق خواب و حتی از روزها قبل شروع می شود و فکر می کنند ن نیز مانند خود ی جنسی شان از داخل اتاق خواب و از روی تختخواب آغاز می شود.
متاسفانه ن و مردان با معیارهای خودشان یکدیگر را می سنجندو از نیازهای یکدیگر اطلاعی ندارند و شناخت کافی از یکدیگر ندارند . مردان همسر خود را در رفتار و نیاز مانند یک مرد قضاوت می کنند و ن نیز سعیشان این است که همسرشان را بر اساس معیارهای نه، مورد ارزیابی و توجه قرار دهند که این عامل سبب ایجاد اختلافات شویی، سردی و بی میلی های جنسی در زندگی زوجین و یا حتی خیانت می شود .
طلاق جنسی و تفاوت های میل جنسی زن و مرد
برای درمان اختلالات جنسی نگاه جامع و توجه همزمان به جنبه های پزشکی و روان شناختی اامی است زیرا اختلالات جنسی ریشه روان شناختی دارند یا با منشا ارگانیک و عضوی با درصدی از ریشه های روان شناختی قابل تشخیص هستند.
آغاز اختلالات جنسی با مشکلات روان شناختی و گاهی نیز با برخی از بیماریهای پزشکی همراه است و استرس ها و عوامل رفتاری نیز به تدریج به آن اضافه می شوند.
در نوعی از اختلال رابطه جنسی که به عنوان ازدواج به وصال نرسیده شناخته می شود، زن و شوهر پس از گذشت ماهها و گاه حتی چند سال، نمی توانند رابطه جنسی کاملی را تجربه کنند.
برای درمان این اختلال درمانگر باید اگر حجب و حیا باعث این مشکل شده علت روان شناختی این مطلب را کشف نموده تا از طریق روشهایی، عمل جنسی قبیح پنداشته شده در ذهن بیمار را موجه و مناسب متصور ساخت.
باید بدانید اختلال جنسی تثبیت شده غیرقابل درمانی وجود ندارد اما روشهای درمانی افراد گوناگون، با یکدیگر فرق می کند . نحوه درمان بستگی به عواملی مانند سن مراجعه کننده، مدت زمان ازدواج، وضعیت پزشکی، عوامل ایجاد کننده اختلال و آخرین وضعیت رفتاری زندگی شویی دارد.
در درمان اختلالات جنسی زن و مرد نباید یکدیگر را قضاوت کنند و یکدیگر را مقصر و متهم ایجاد این مشکل بدانند هر دو، برای حل مشکل مشترکشان باید تلاش کنند و تا رسیدن به نتیجه قطعی دست از تلاش برندارند
جلوگیری از طلاق جنسی و بهبود رابطه شویی
بسیاری از جوانان به علت فرهنگ و مسائل اجتماعی، خانوادگی و شخصی، در دوران آشنایی پیش از ازدواج، به بررسی این مساله نمی پردازند و بدون توجه به میل و نیازهای جنسی همسر انتخاب می کنند اما ضرورت و اهمیت سنجش و ارزیابی این عامل، بسیار مهمتر از بررسی های دیگر است.
توجه به هم تایی جنسی زن و شوهر در مشاوره های ازدواج بسیار پر اهمیت است . از مولفه های مهم قابل دریافت در جلسات مشاوره پیش از ازدواج کسب اطلاعات از فیزیولوژی بدن، تشخیص گرم بودن و سرد بودن جنسی، آگاهی از رویاهای جنسی فرد از بلوغ تا کنون، ارزیابی و بررسی تصورات و فانتزی های جنسی، شناخت و آگاهی از تبعات ازدواج زوج های غیر همخوان جنسی با هم و. هستند که شناخت و سنجش آنها سبب می شود که از آینده زندگی جنسی زوج اطلاعاتی حاصل شود.
منبع:
نمناک
خاطرات بد گذشته از جمله مواردی است که اگر در ذهن فرد باقی بماند اثرات بدی را بر زندگی او می گذارد. پس باید برای فراموش کردن هر چه زودتر خاطرات بد تلاش کند و زندگی آرام و زیبایی داشته باشد.
مهم نیست گذشته چه بلایی بر سر شما آورده است به آینده امیدوار باشید در این احساس حقیقتی وجود دارد، چون این تنها یک پیام روایی از جهل و خوشبختی نیست شخصیت ما مجموع تمام اتفاقات زندگی خوب، بد … و حتی زشت است.
اتفاقات دردناکی که در طول زندگی متحمل شده ایم، می تواند در خاطرات ما وجود داشته باشد به روشی که حتی از آن آگاه نیستیم، حتی اگر احساس کنیم که ما به راه خود ادامه داده ایم.
روانشناس به گذشته به عنوان یک کلید اصلی برای درک شخصیت فعلی تکیه کرده انداما سوالاتی که ما در این بخش از نمناک می خواهیم این است "می تواند خاطرات بد گذشته را برای همیشه حذف کرد؟ اگر اینطور است، چطور از شر این خاطرات بد خلاص شویم؟
از شر چیزهای ملموس خلاص شوید:
اگر با خاطرات بد به طور پیوسته بمباران شده اید بخاطر چیزهایی که بالاجبار و پیوسته می بینید آنها را دور بریزید مثلا، اگر می خواهید بدانید چطور خاطرات یک رابطه بد را از بین ببرید، به اطراف خود نگاه کنید.
فراموش کردن خاطرات بد با روانشناسی
روی خاطرات بد تمرکز نکنید:
هر چه بیشتر روی چیزی تمرکز کنید که در واقع سعی دارید آن را فراموش کنید، احساسات منفی بیشتری خواهید داشت. حتی اگر تمرکز روی خلاص شدن از خاطرات بد باشد چون هنوز بر روی خاطرات ، ناخود آگاه متمرکز هستید.
برای اینکه واقعا این خاطرات بد را کنار بگذارید، باید از جلب توجه آن ها به خود صرف نظر کنید تمرکز خود را روی افکار و خاطرات مثبت تغییر دهید این قدرت را دارید که ذهن خود را آموزش دهید تا هر بار که احساس منفی می کنید به چیز شاد و زیبایی فکر کنید.
تغییر حافظه:
برای پاک کردن یک حافظه بد، سعی کنید آن را به یاد بیاورید در حالی که از خودتان لذت می برید. برای این که این کار موثر باشد، باید درد را تحمل کنید و خاطرات را به یاد آورید و شخم بزنید بنابراین احساس خوشایند را مختل نمی کند این تمرین مثبت ذهن شما را به احساس شادی و آرامش در مورد حافظه بد می کشاند کاری را انجام دهید که شما را خوشحال کند
تنظیم احساسات و واکنش های خود نسبت به حافظه:
اگر چه نمی توانید رویدادهایی را که به شما خاطرات بد می دهند تغییر دهید، اما می توانید روش خود را تغییر دهید و نسبت به آن واکنش نشان دهید. هر بار که حافظه را به یاد می آورید، احساس استرس، ترس و اضطراب دوباره ظاهر می شود زیرا به ذهن و بدن شما گفته می شود که این احساس را در نتیجه این خاطره احساس کنند.
پس چطور می توان خاطرات را محو کرد؟ پیش از این هم در نمناک گفتیم که برای این منظور برخی تمرینات تنفسی را امتحان کنید تا به شما در آرامش کمک کند و اجازه دهید کل بدن شما آرام شود نفس عمیق بکشید و عمیق تر دم ، بازدم انجام دهید.
نفس عمیق برای فراموش کردن خاطرات بد گذشته
انجام توصیه های مذهبی :
آزاد کردن روح اساسا یک تمرین تزکیه نفس در ذهنتان است که به شما کمک می کند یک خاطره بد را رها کنید برای اجرای یک خبر رسمی، باید حافظه بد خود را به عنوان یک عکس تصور کنید. جزئیات مربوط به عکس را با تمام خاطرات منفی از تجربیات ضربه روحی که می خواهید فراموش کنید، اضافه کنید.
خاطرات بد را با خاطرات جدید جایگزین کنید:
اگر بتوانید ذهن خود را با تجربیات مثبت پر کنید، به از بین بردن خاطرات بد کمک خواهید کرد. خاطرات جدید شما جای خاطراتی را می گیرند که شما می خواهید فراموش کنید برای انجام این کار می توانید چیزهای مختلفی را امتحان کنید، مثل درگیر شدن با یک گروه جدید از مردم، انجام یک سرگرمی جدید در هنر و ادبیات و یا حتی یک شغل جدید می توانید به ذهن خود کمک کنید که بر فعالیت های جدید متمرکز بماند
این خاطرات را برای همیشه پاک کنید:
به یاد داشته باشید که خاطرات بد شما برای همیشه می تواند با کمک یک هیپنوتیزم انجام شود هیپنوتیزم، روشی صحیح و موثر برای حذف دائمی خاطرات ناخواسته از ذهنتان است هیپنوتیزم به ذهن نیمه هشیار شما کار می کند، به جای ذهن فعال و متفکر شما، که به پاک کردن حافظه از ریشه کمک می کند.
هیپنوتراپیست ابتدا یک وضعیت بسیار آرام را در ذهن و بدن شما ایجاد خواهد کرد و سپس آن ها با شما کار خواهند کرد تا واکنش خود را به حافظه تنظیم کنید، و آن احساسات منفی که به آن متصل هستند. در پایان، پس از پردازش احساساتتان حافظه بی ربط و فراموش می شود.
هیپنوتیزم برای فراموش کردن خاطرات بد
فراموش کردن حافظه ناخواسته:
با سرکوب حافظه انتخابی، این تصور وجود دارد که یک فرد می تواند به طور تعمدی یک حافظه بد را با روش های درمانی خاص مسدود کند. با این حال، این روش فقط یک حافظه را سرکوب می کند، به جای آن که آن را پاک کند، بنابراین به احتمال زیاد دوباره ظاهر می گردد.
فراموشی ایجاد کردن
فراموشی با مواد مخدر مانند میدازولام ،تریازولام و دیازپام می تواند به ذهن شما کمک کند خاطره هایی را از دست بدهید که می خواهید فراموش کنید فراموشی ناشی از دارو اغلب زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که بی حسی یک گزینه عملی به عنوان درمان برای بیمارانی است که تحت یک روش پزشکی آسیب دیده قرار دارند.
اختلال عملکرد مولکولی مغز:
ذخیره حافظه در نتیجه الگوهای سیناپسی مغز وجود دارد تغییر الگوی مکانیسم های مولکولی مغز شما می تواند وجود حافظه را به طور کامل مختل کند و در نتیجه چنانچه در نمناک اشاره شده است به وسیله ای موثر برای نحوه پاک کردن خاطرات تبدیل شود.
بهترین روش های فراموش کردن خاطرات بد گذشته
فرآیند یکپارچگی حافظه را متوقف کنید:
زمانی که یک خاطره را به یاد می آورید، آخرین باری را که این رویداد را به یاد دارید را به یاد می آورید و نه خود رویداد این بهترین زمان برای تنظیم حقیقت در حافظه شماست پس هرچه سریعتر از یاداوری خاطرات بد دور شده و این فرآیند را متوقف سازید.
تکنیک های کمک به خود را امتحان کنید:
EFTs، یا تکنیک آزادی احساسی، تمرین های خود کمکی را با استفاده از تکنیک فشار روانی برای کمک به رها کردن حافظه ناخواسته بدون استفاده از دارو انجام می دهند اما اندازه گیری موفقیت این روش ها دشوار است.
حرف آخر
ساده ترین و بهترین پیشنهاد علمی و روانشناسی برای فراموش کردن خاطرات بد گذشته زندگی در حال است پس برای رهای هرچه سریعتر از این خاطرات اتصال روحی روانی خود را از گذشته قطع کرده و در حال زندگی کنید.
در صورت نیاز به مشاوره روانشناسی بهتر است ابتدا ویژگی های یک دکتر روانشناس خوب را بدانید. در سایت دکتر بهشتیان مقاله ای در این زمینه وجود دارد که توصیه می کنم این مقاله را مطالعه کنید.
منبع : نمناک
مدیتیشن چیست؟
مدیتیشن به معنای متمرکز کردن ذهن است. این تمرکز میتواند بر روی یک صدا، عبارت یا دعا، شئ، تصویر، آگاهی از خویشتن، نحوه تنفس، فرائض دینی و. صورت گیرد. هدف از این کار آگاهی از لحظه حال، رسیدن به آرامش، و کاهش استرس است. مدیتیشن موجب ارتقای شخصیت و رشد و معنوی می شود.
هدف از مدیتیشن:
مدیتیشن می تواند به آرامش افراد در استرس، به حفظ سلامتی و به بهبودی بیماران کمک کند. کسانی که مدیتیشن را به صورت مرتب انجام می دهند، هم کمتر دچار اضطراب و افسردگی می شوند و هم شادمانی و رضایت بیشتری از زندگی دارند. مدیتیشن آرامش عمیقی ایجاد می کند که در آن احساس توازن و تعادل فکری خواهید کرد. دستاورد این تعادل فکری افزایش بصیرت، ارتقای افکار، و خونسردی در برخورد با مشکلات است. آرامش و خود شناسی بیشتر و پذیرش بهتر دیگران روابط اجتماعی را نیز دگرگون می کند. مدیتیشن با ایجاد شرایط رهایی از استرس می تواند به کاهش علائم بسیاری از بیماریها کمک کند.
فواید مدیتیشن:
ریلکس بودن و کمتر اضطراب داشتن
متمرکز بودن و کمتر پراکنده بودن
آرامتر بودن، فارغ از نگرانیهای مداوم
کسب درک بهتر از خودمان، زندگیمان و دیگران
افزایش احساسات مثبتی مانند عشق و شفقت.
بیشتر ما خواهان ذهنی آرامتر، شفافتر و شادتر هستیم. اگر مضطرب یا در حالتی منفی باشیم ، این ما را ناراحت میکند. این امر به صورتی نامطلوب بر سلامت ما تأثیر میگذارد و می تواند بر موقعیت کاری، زندگی خانوادگی و روابط دوستانه ما تأثیر بگذارد.
اگر ما سرشار از اضطراب یا کم حوصلهایم، شاید در جستجوی روشی ـ مثل مدیتیشن ـ باشیم تا به ما کمک کند. مدیتیشن به ما کمک میکند تا بر نقاط ضعف ناشی از احساساتمان غالب شویم بدون آنکه هیچ تأثیر منفی بر ما بگذارد.
لازم است که رویکردی واقعی بر مدیتیشن یا ذهن آگاهی داشته باشیم. این ابزاری است که با بهکار گرفتن آن میتوانیم به نتایج مثبت برسیم، البته این درمان سریع برای همه چیز نیست. هرگز با یک علت نمیتوان به نتیجه رسید، لازم است که چندین علت و شرایط در کنار هم گرد آیند. مثلاً اگر فشار خون ما بالاست مدیتیشن میتواند به ما کمک کند، البته این نتیجه با تغییر رژیم غذایی ، ورزش و دارو بهدست خواهد آمد.
سه نوع مختلف از ساده ترین و متداول ترین انواع حرکات در مدیتیشن پزشکی، بصورت زیر است:
۱- چهار زانو نشسته، و هر پا را زیر زانوی مخالفش جـمع کنـیـد. سـتون فــقراتتان را صاف نگه داشتـه و مهره های پائینیتان را کمی بـسمت جلو خم کنید.
۲- نشـسته و پـاها را صاف به سمت بیرون بگذاریـد. یعنی یک پا را زیر ران مخالفش گذاشته و پای دیـگـر را روی قوزک پای اول قرار دهید. با این کار پا درحالت استراحت قرار میگیرد. ستون فقراتتان را صاف کنید. این نیمی از حرکت لوتوس است.
۳- این نوع هم شبیه بنوع اول است اما پای بالایی روی ماهیچه ساق پای دیگر قرار می گیرد بــه جای اینکه زیر ران گذاشته شود. حتماً دراین حرکت مهره های پائینیتان را به جلو متمایل کنید.
تاریخچه مدیتیشن:
مدیتیشن سالهای سال است که انجام می شود. مذاهب مختلف در سر تا سر جهان روشهای متنوعی از تمرینات مدیتیشن را ارائه داده اند. از جمله مراسم مذهبی مسیحی، تمرینات نشسته بودایی، حرکات چرخشی صوفیان، و
گذشته از مراسمهای مذهبی متداول و زمینه های فرهنگی و هیپنوتیزم درمانی، مدیتیشن را می توان به صورت فردی برای غلبه بر استرس و درد به کار برد.
انواع مدیتیشن:
به طور کلی دو نوع مدیتیشن وجود دارد.
١- مدیتیشن از طریق تمرکز
٢- مدیتیشن از طریق تفکر
در مدیتیشن از طریق تمرکز فرد توجه خود را بر روی تنفس، تصویر واقعی یا خیالی، یک صدا، کلمه یا عبارتی که به آرامی یا با صدای بلند تکرار می شود (مانترا)، و یا بر حرکات مشخص مانند حرکات تای چی، یوگا ، چی گ متمرکز می کند. به دنبال تمرکز، نگرانی و اضطراب محو شده احساس آرامش جای آن را می گیرد. این آرامش اثرات فیزیولوژیک مفیدی بر بدن دارد.
در مدیتیشن از طریق تفکر، فرد از تمامی توجه خود برای آگاهی استفاده می کند. تفکر درحالت آرامش و به منظور شناخت خویشتن صورت می گیرد و آگاهی از افکار ، احساسات طبیعی، قوه ادراک و احساس به دست می آید. از این طریق س و آرامش ذهن ، تسلط بر خویشتن و خونسردی حاصل می شود.
روشهای مختلف مدیتیشن آمیزه ای از فرهنگها و مذاهب هستند ولی اساس همه آنها را این دو روش تشکیل می دهد. برای مثال می توانید ازیکی از روشهای ساده مدیتیشن پنج دقیقه ای روزانه نوشته سلن ییگر selen yeager استفاده نمائید.
در این روش ساده، فقط کافیست شما مکانی آرام وبدون مزاحمت پیدا کنید وبنشینید فراموش نکنید که پشت شما باید مستقیم وبدون خمیدگی(قوز)باشد دستان خود را به حالتی کاملا آرام و راحت در کنار خود قرار دهید، اجازه دهید تا چشمان شما به طرف پایین نگاه کند البته از خیره شدن به زمین خودداری نمایید وبسیار آرام وعمیق ومنظم نفس بکشید، با تمرکزو احساس سرشاراز شکر گزاری ازآفریدگار یا قدرت بی انتها ادامه دهید.
اگر کمی افکارشما شناور است اشکالی ندارد،اگر احساس سنگینی چشم داشتید چشمان خود را ببندید، بسیار آرام باشید واین تمرین را هر روز ادامه دهید اگر دو بار در روز این تمرین را انجام دهید و زمان آنرا به بیست دقیقه برسانید بسیار موثرتر خواهد بود.نگران نباشید به راحتی آنرا انجام خواهید داد و تاثیر شگفت انگیز آنرا خواهید دید.
در این نوشتار قصد داریم تا به یک معضل فکری که ذهن بسیاری از نوجوانان را به خود درگیر کرده پاسخ دهیم. این مسئله پاسخ به سوال نوجوان سالم کیست؟» است. در طول این نوشته به شرح این موضوع میپردازیم. در همین اول کار ضروریست بیان کنیم: هدف و مقصود از نوجوان سالم، نوجوانی است که از نظر روانی فردی سالم باشد، همچنین روش های کنترل هوش هیجانی کودکان و نوجوانان را از دست ندهید.
ویژگی های نوجوان سالم:
بسیاری از نوجوانان، تضادها و دگرگونیهای زیادی در این مدت تجربه میکنند اما نباید از راه اصلی خود، دور شوند و نباید تغییرات مانع هدف اصلی او شود. نوجوانی که به او نوجوان سالم میگویند، پیش از هر عملی خوب فکر میکند و در انجام آن کار تنها از احساساتش پیروی نمیکند، یعنی عقل خود را فدای احساسش نمیکند.
ویژگیها و صفات "نوجوان سالم" چیست
1. ایمان و اعتقاد به خدا:
نوجوان سالم هیچگاه نباید ایمان و اعتقاد به خدا را از یاد ببرد، چرا که خدا، جهان نامتناهی را خلق و قدرت زندگی به انسان ها عطا کرده، او بسیار مهربان و رئوف است، مثل و مانند ندارد و در تمامی افعال روزانه، یاری دهنده ماست.
2. تکریم و احترام به والدین و کسانی که سن بالاتری دارند:
طبق حدیثی که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده، ایشان فرمودهاند: و اما حق مادرت این است که آگاه باشی تو را چگونه حمل میکرد در حالی که هیچکسی تو را اینگونه حمل نکرده، بله مادرت تو را درون شکم خو حمل کرد و عصاره قلبش را به تو هدیه داد که هیچکس به دیگری نمیدهد ، او با تمام وجود از تو حفاظت کرد و از اینکه بماند ترسی نداشت، زیرا تمام دغدغهاش ماندن تو بود، او هیچ نگرانی از گرما نداشت، اما تمام تلاشش، ایجاد سایه برای تو بود.
برای تو از خواب خوش چشم پوشید و تو را از سرما و گرما در امان داشت، تمامی این زحمات برای این است که تو برای او باشی، هر چند در توانت نیست که حق او را شکرگزار باشی، فقط با کمک و لطف خدا میتوانی شکرگزار او باشی.
3. اراده و کوشش برای رسیدن به موفقیت
عوامل حرکت صعودی یک کشور موارد مختلفی است و نمی توان تنها به ذکر یک مورد بسنده کرد و دیگر موارد را نادیده گرفت. ترقی و پیشرفتی که در زمان حال در جامعه ما یا دیگر جوامع بوجود آمده به خاطر کوششهای بی وقفه تک تک افراد آن جامعه است. اگر کشوری مثل ژاپن در علوم گوناگون پیشرفت میکند و در زمینههای مختلف، حرفهایی برای گفتن دارد، به علت کوششها و زحمات تمامی افراد جامعه است. در توان هیچکس نیست که تمام پیشرفتها را به نام خود ثبت کند و تنها میتواند خود را جزئی از این موفقیت ها بداند.
برخی از مواقع برای رسیدن به پیشرفت، حرف از امکانات و منابع مالی به میان می آید. ثروت و امکانات میتواند زمینه ساز، موفقیت باشند اما عامل اصلی محسوب نمی شود. بسیاری از کشورها، غنی از منابع زمینی نیستند اما با بهره بردن از نیروی عقل و کوشش فراون، توانسته اند روز به روز وضعیت کشور خود را بهبود بخشند و به نقطه اوج تکنولوژی برسند.
مقالات کاربردی برای افزایش دانش و مهارت در زندگی.
4. برگزیدن دوست و رفیق مناسب:
رفت و آمد و ارتباط با دوستان سالم و با خدا، باعث ارتقا شخصیت جمعی و بالا رفتن ارزش و اخلاق معنوی در فرد میشود. برگزیدن هم نشینانی که از لحاظ درسی و اخلاقی در سطح خوبی قرار دارند، از مهمترین عوامل موفقیت در آینده فرد میباشد. با رفیقان مناسب و قابل اطمینان می توان در بخشهای گوناگون ارتباط گرفت و در زمینه های مختلف همکاری کرد.
البته دورهمیهای دوستانه می تواند به نوجوان در راستای تقویت روحیه اجتماعی، اخلاقی و سطح نگاه به مسائل روزمره کمک کننده باشد. اما به شرطی که دوستان نوجوان مانند این حدیث باشند: مومن آینه برادر مومن دیگر است و باید در پوشاند عیبهای همدیگر سعی و کوشش کنند، چرا که، تلاش در جهت پوشاند عیوب دیگران موجب ارتقای خلق و خوی فرد نیز میشود. از جهتی همنشینی با افرادی که درون مایه ضعیفی دارند به طور معمول باعث گرفتاری و انحراف فرد میگردد. رفیق منحرف آینده فرد را به کلی به تباهی میکشاند و او را در راه کژی، خلاف و فساد اخلاقی سوق می دهد که انتهایی ندارد و روز به روز پایینتر سقوط میکند.
5. رعایت بهداشت فردی و اجتماعی:
بهداشت فردی در واقع، تشکیل شده از راه و روشهایی برای جلوگیری از تولید یا انتشار بیماریها و پاک نگهداشتن اعضای بدن.
راحتترین عمل برای رعایت بهداشت، شستن دست ها و تمام بدن است. البته تمییز نگه داشتن مو، ناخن و شستن لباسها هم میتواند در زمره آسانترین اعمال قرار بگیرد و سلامت و بهداشت فرد را تا حد زیادی حفظ کند.
بهداشت فردی از اصلیترین موارد سلامت فرد و سلامت جامعه است. با رعایت موارد معمولی و آسان در زندگی روزمره میتوان از بسیاری از مشکلات و مسائل جلوگیری کرد. بهداشت اجتماعی مانند: به تن کردن البسه پاکیزه، کوتاه کردن مو و دیگر موارد است.
6. انجام تفریحات سالم
فرد نوجوان برای رشد و رسیدن به کمال روحی و جسمی هم به انجام کارهای بدنی نیاز دارد و هم به شور و نشاط روح. تفریحات سالم می بایست به نحوی برای جوانان مهیا شوند که هم زمان آنان را پر کرده و هم آنها را از بیکاری و سرگردانی حفظ کند همچنین موجب ارتقا جسم و روح آنان شود. طبق حدیثی که از حضرت علی علیه السلام روایت شده ایشان دو نوع سرگرمی را ذکر کرده اند: "علـِّموا اولادکم ، السباحة و الرمایة."
" هیچکس لیاقت اشک ریختن ندارد، کسی که این لیاقت را داشته باشد، باعث آن نخواهد شد"
لازم است بدانید که چقدر خندیدن برای روح و جسم مفید است.
7. مسئولیت پذیری
یک نوجوان سالم در همه حال از مسئولیت استقبال میکند و از زیر مسئولیتهای خود شانه خالی نمیکند. نوجوانی که از نظر شخصیتی سالم است، دارای ویژگیهای خواستن/ دانستن/ توانستن است. هیچگاه در انتظار چیزی نیست. او هیچوقت دیگران را مسبب شکست های خود نمی داند. بلکه تنها خود و نوع دیدگاهش را عامل شکست های خود دانسته و به خوبی از تمام شکستها به عنوان پلی برای موفقیتهای آینده استفاده میکند.
ابزارهای توانایی نوجوان سالم
نوجوان سالم حتما ابزار زیر را در جعبه ابزار توانایی ها و مسئولیت های خود دارد:
• از خود اطلاعات و آگاهی دارد و در اصل با تمامی نکات مثبت و منفی خود آشنایی دارد.
• وی دارای شخصیتی آراسته، با ادب و وجدان است.
• از یک نیروی تخیل قوی درونی استفاده میکند که اهداف دست نیافتنی را، دست یافتنی می بیند.
• دارای اراده قوی است. مسائل و مشکلات نمی توانند او را از رسیدن به اهداف خود بازدارند.
دکمه کنترل یک "نوجوان سالم"
ممکن است نوجوانان بر اثر همنشینی با دیگران دچار شک و تردید شده و رفتارهای اشتباهی از خود نشان دهند. نوجوان سالم با آگاهی کامل مسئولیت تمامی کارهای خود را برعهده میگیرد. نوجوان در ذهن خود در پی یک دکمه بزرگ به اسم کنترل است در زمان بروز یک رفتار غلط، از ادامه آن پیشگیری میکند. به عبارت صحیحتر نوجوان سالم خود را کنترل میکند. توصیه می شود برای افزایش تمرکز این روش ها را در کودکان و نوجوانان امتحان کنید.
هیپنوتیزم چیست؟
چکیده و اصل هیپنوتیزم در ایجاد و خلاقیت یک تمایل و توانایی خلاصه می شود که باید در فرد هیپنوتیزم شونده پدید آید. او باید بتواند از صحبتهای هیپنوتیزور و در ذهن روشن و فعال خود تصویری زنده و واضح بسازد و تمام تخیلات و تمرکز ذهنی خود را تنها در این راستا تجهیز و تمرکز بخشد. مطالبی که هیپنوتیزور به او ارائه می دهد ممکن است حقایقی قطعی یا سمبولیک باشند.هیپنوتیزم یک تغییر گورای روانیست که با تغییر در درک، تصویرسازی، تلقین پذیری و تمرکز همراه است و سوژه درجاتی از انفکاک یا جدا شدن را تجربه می کند.
باورهای نادرست درباره هیپنوتیزم:
هیپنوتیزم-هنوز برخی تصور می کنند به هنگام هیپنوتیزم ، یک فرد مقتدر و ماهر به طور فعال ، فردی را که حالت تسلیم به خود گرفته ، کنترل می کند. این تصور از واقعیت علمی به دور است. تصور وجود یک هیپنوتیزور با قدرت زیاد و اسرار آمیز در مقابل فردی ضعیف و مقهور ، به قرن هجدهم باز می گردد که هیپنوتیزم با استفاده از " نیروهای مرموز " و مغناطیسی صورت می گرفت. هیپنوتیزور در آن عصر، انسانی با قدرت جادویی و غول آسا بود که با وسایل اهریمنی، اراده و روح انسان های دیگر را کنترل و اداره می نمود.
نظریه جدید درباره هیپنوتیزم وهیپنوتیزور با این باورهای قدیمی فاصله بسیار زیادی دارد. هم اکنون بسیاری از روان پزشکان و روان شناسان از این نظریه طرفداری می کنند که : هیپنوتیزور تنها نقش راهنما و هدایت کننده را در برقراری حالت هیپنوتیزم ایفا می کند و " کار اصلی" را در این جریان خود فرد تحت هیپنوتیزم انجام می دهد.
هیپنوتیزم شدن، نشانه ضعف روحی نیست!
همانطور که دکتر اشپیگل اظهار می دارد:
هیپنوتیزم شدن نشانه سطح بالایی از هوش و استعداد و نمایانگر قدرت و قابلیت فرد در انجام تمرکز است.
آیا همه افراد هیپنوتیزم می شوند؟
پاسخ کلی مثبت است یعنی اگر قرار باشد یک فرد را هیپنوتیزم کنند بالاخره می توان وی را با یک تکنیک خاص به خلسه فرو برد ، اگرچه ممکن است این امر وقت زیادی بگیرد و تکنیکهای متعددی را مجبور باشیم پیاده کنیم . در واقع به لحاظ تئوری همه انسانها می توانند خلسه هیپنوتیزم را تجربه کنند . اما به لحاظ عملی انسانها ابه چهار دسته کلی تقسیم می شوند :
1 – 5 % تا 10 % افراد جامعه را می توان هیپنوتیزم کرد.
2 – 30 % تا 35 % فقط خلسه سبکی را تجربهمی کنند.
3 _ حدود 30% تا 35% می توانند خلسه متوسطی را تجربه کنند.
4 – گروهی که 20 % تا 25% افراد جامعه را تشکیل داده و می توانند خلسه های عمیقی را تجربه کنند.
البته به شرایط فرهنگی جامعه عادات خاص مردمان و . می توان انتظار داشت که فراوانی هر دسته کمی فرق می کند .
چه کسانی را می توان راحتتر هیپنوتیزم کرد ؟
افراد و گروههای زیر معمولا می توانند سریعتر و عمیقتر به خلسه روند :
الف : نوجوانان و جوانان نسبت به کودکان کم سن و افراد مسن.
ب : خانمها نسبت به آقایان راحتتر هیپنوتیزم می شوند.
ج : افرادی که تصویرسازی خوبی دارند و راحتتر رویا پردازی می کنند ، از همین رو با زیگران ، هنرمندان ، کسانی که شعر می گویند ، با موسیقی سروکار دارند و نقاشی می کشند و افراد مناسبی برای تجربه هیپنوتیزمند.
د : اشخاصی که کارهای ریتمیک می کنند و به لحاظ شغلی وظیفه انجام عملی مشخص را دارند.
هـ : افراد باهوش و باقدرت خلاقه و تصویرسازی بالا از یک سو و از طرف دیگر افرادی که ساده دل بوده و تلقین پذیری بالایی دارند ، در واقع افراد دو سر طیف جامعه هیپنوتیزم پذیری بالایی دارند .
و : افرادی که شخصیت وابسته یا دارند و اشخاصی که تحت تربیت آمرانه رشد کرده اند.
ز : اشخاصی که ورزشهای رزمی می کنند.
چه کسانی سخت هیپنوتیزم می شوند ؟
الف : افرادی که بدبینند و افرادی که توانایی تصویرسازی پایینی دارند . اشخاص وسواسی که به جزئیات توجه می کنند .
ب : افرادی که عادت کرده اند برای هرپدیده و موضوعی دلیلی واضح داشته باشند ، نظامیان رده بالا شطرنج بازان ، هیپنوتیزورها ، اشخاص مسن ، افرادی که هیپنوتیزور را از کودکی دیده اند و نمی توانند تصور کنند که تحت کنترل و تسلط همان طفل کوچک قبل و هیپنوتیزور فعلی درآیند مثل پدر و هیپنوتیزور عمو و دایی و . ااختلاف سنی زیادی دارند .
ج : افرادی که بهره هوشی پایینی دارند افرادی که تختلالات روانی دارند که مانع تمرکز در آنها می شود مثل افراد مضطرب و . که البته در این افراد با رفع حالات زمینه ای می توان شرایط را عوض کرد و فلسفه خوبی در آنها برقرار کرد .
د : چگونه می توان میزان هیپنوتیزم پذیری یک فرد را برآورد کرد ؟ با ارزیابی کلی شرایط عمومی یک سوژه به لحاظ جنس ، سن ، هوش ، شغل و . می توان یک برآورد کلی به عمل آورد ولی تمام این مورد توضیح داده شده نسبی بوده و ممکن است یک فرد علی رغم شرایطی که دارد، بر خلاف انتظار پاسخ متضادی به تکنیکهای هیپنوتیزم بدهد.
هیپنوتیزم درمانی:
نحوه ایجاد هیپنوتیزم و امکانات درمانی آن
تعریف هیپنوتیزم درمانی-" هیپنوتیزم درمانی" یک روش درمانی است که در یک مرحله یا مراحلی از آن از هیپنوتیزم استفاده می شود.بیمار در صورت تشخیص پزشک معالجش و تمایل خودش می تواند از هیپنوتیزم در برنامه درمانش استفاده کند. برای انجام موفقیت آمیز هیپنوتیزم درمانی بیمار باید:
- ذهن خود را از کلیه افکار انحرافی خالی و پاک کند.
- به اصالت علمی هیپنوتیزم و قابلیت عملی هیپنوتیزور اعتقاد و ایمان داشته باشد.
- به اندازه کافی قدرت تمرکز و تصور داشته باشد.
- به برنامه ای که هیپنوتیزور برای درمان بیماری و یا رفع مشکل او مطرح کرده، مطمئن باشد.
در مورد و شرایط زیر هیپنوتیزم اثرات درمان کننده اثبات شده ای دارد:
- نقش هیپنوتیزم در درمان پرخوری و چاقی
-نقش هیپنوتیزم در ترک اعتیاد به دخانیات ، الکل و بسیاری از مواد مخدر
- درمان بی خوابی
- معالجه حالات اضطرابی
- درمان حالات هیجانی
- نقش هیپنوتیزم در معالجه افسردگی
- درمان ضعف و فقدان اعتماد به نفس
- نقش هیپنوتیزم در ایجاد انگیزه و امید
- درمان وسواس و رفتارهایی که فرد به صورت اجباری انجام می دهد
- درمان عادت جویدن ناخنها
- معالجه عدم قدرت درتمرکز فکری
- نقش هیپنوتیزم در درمان لکنت زبان در مواردی که نقص عضوی در کار نباشد
- نقش هیپنوتیزم در درمان حالاتی که فرد در شناخت هویت خود دچار مشکلاتی شده است
- درمان انواع ناتوانی ها و مشکلات جنسی
هیپنوتیزم درمانی می تواند به دو شکل متفاوت صورت بگیرد:
1- دگر هیپنوتیزم درمانی
در دگر هیپنوتیزم درمانی، درمانگر پس از صحبت کردن با بیمار و ایجاد آمادگی ذهنی و روحی در او، در صورت نیاز بیمار به القای خُلسه هیپنوتیزمی، او را به عمق مناسبی که برای برنامه درمانی اش مناسب باشد، می رساند و در این شرایط به هیپنوتیزم درمانی می پردازد.
هیپنوتیزم درمانی
2- خود هیپنوتیزم درمانی
در روش خود هیپنوتیزم درمانی کافی است بیمار طی 2 یا 3 جلسه ، طریقه استفاده از خود هیپنوتیزم و نحوه درمان و تلقین به خود را بیاموزد. پس از آن می تواند با روشی که یاد گرفته خودش را در خلسه هیپنوتیزمی قرار دهد و در این شرایط، به صورت ذهنی ، متن تلقین را مرور کند و یا به نوار صوتی که پس از چند دقیقه سکوت. (مدت لازم برای رسیدن او به حالت خود هیپنوتیزم) متن تلقین را پخش می کند ، گوش دهد. در این وضعیت ، بیمار بدون نیاز به مراجعات مکرر به مطب پزشک و صرف هزینه گزاف ، خودش این برنامه درمانی را انجام می دهد.
برای آموزش خود هیپنوتیزم به افراد عادی جامعه، بایستی به نکات زیر توجه شود:
1- آموزش خود هیپنوتیزم راه رسیدن سریع به حالت آرامش است.
2- کسانی که برای آموزش خود هیپنوتیزم مراجعه می کنند ، از سلامت روانی و حداقل هوش متوسط بهره مند باشند.
3- داوطلبان فراگیری خود هیپنوتیزم به این نکته توجه داشته باشند که برای رسیدن به عمق مناسبی از خلسه باید:
الف- استعداد ذاتی داشته باشند.
ب- با هیپنوتیزور همکاری لازم را بکنند.
4- باید به کسانی که مایلند خود هیپنوتیزم را بیاموزند، این نکته مهم را تذکر داد که آنها در حالت خود هیپنوتیزم بیدار و هوشیار بوده و نسبت به صداها و وقایعی که در محیطشان می گذرند، آگاهی دارند و در پایان جلسه معمولاً آنها را به یاد می آورند.
5- آموزش خود هیپنوتیزم با هوش ، قدرت خلاقیت و انگیزه داوطلب رابطه مستقیم دارد. بنابراین کسانی که عقب ماندگی ذهنی یا آشفتگی روانی دارند ، با احتمال زیاد به هیپنوتیزم و خود هیپنوتیزم نمی رسند.
6- کسانی که در مدی تیشن، یوگا، ریلاکس شدن و . پیشرفت خوبی داشته اند ، خیلی سریع تر و بهتر می توانند خود هیپنوتیزم را یاد بگیرند.
7- کسانی که خود هیپنوتیزم را یاد می گیرند، هر قدرکه بیشتر تمرین کنند، هم زودتر به خُلسه هیپنوتیزم می رسند و هم عمق خلسه آنها بیشتر می شود .
شما هر طور که بخواهید ، همانطور خواهید شد! در جهان پهناور ذهن، به همان صورتی که شما فکر می کنید، نیروهای محرکه و انگیزه دهنده شما، به همان گونه سرنوشت شما را رقم خواهند زد ؛ شما به طریقی خواهید رفت که به آن باور دارید و تا موقعی که زنده هستید، اراده شما بی صدا نخواهد گشت. پس در تمام جریان زندگی خود به این کلام هوشمندانه توجه داشته باشید:
هرگونه که فکر کنم ، همان گونه زندگی خواهم کرد.
یک متخصص روانشناسی ضمن تشریح وظایف و عملکرد متخصصان مختلف حیطه روانی گفت: در حال حاضر متخصصان زیادی همچون مشاور، روانشناس، روانپزشک یا متخصص مغز و اعصاب در حیطه روان انسانها فعالیت میکنند و همین موضوع موجب سردرگمی نیازمندان به خدمات روانشناسی و مشاوره در کشور شده است.
گوهریسنا انزانی در گفت وگو با ایسنا اظهارکرد: امروزه همزمان با رشد و پیشرفت دنیا، تغییرات زیادی در حال اتفاق افتادن است؛ تغییراتی که زمینهساز تفاوت میان والدین و فرزندان و از سویی دیگر موجب افزایش مشکلات فردی و اجتماعی، آسیبهای روحی و روانی شده است که اگر متوقف نشوند جامعه را دچار آسیبهای اجتماعی مانند طلاق، خودکشی، اعتیاد، ترک تحصیل و . اشتباه میکنند.
وی با بیان اینکه در جامعه امروزی مشاوره از اهمیت بالایی برخوردار است، گفت: با تخصصی شدن تمامی علوم نیاز به مشاوره و روانشناسی در کشور افزایش یافته است.
به گفته دکتر انزانی با پیشرفت جامعه برچسب زنی به کسانی که از خدمات مشاوره ای استفاده میکنند کاهش پیدا کرده است و دیگر جامعه افرادی را که به مشاور یا روانشناس مراجعه میکنند را دیوانه» خطاب نمیکند. این دیدگاه باعث شده است تا افراد بیشتری برای پیشگیری یا رفع مسائل زندگی خود با سهولت بیشتری از خدمات روانشناسی و مشاوره بهرهمند شوند.
این متخصص روانشناسی با بیان اینکه روانشناسان یا روانپزشکان بدون قضاوت و بدون درگیر کردن احساسشان میتوانند راهکارهای منطقی و مناسبی را به مراجعان خود ارائه کنند، تاکید کرد: با توجه به شرایط کنونی جامعه، به نظر میرسد نیازمندان به متخصصان روانشناسی اغلب اوقات در این سردرگمی که در چه حیطهای باید از چه متخصصی خدمات روانی دریافت کنند به سر میبرند زیرا متخصصان زیادی همچون مشاور، روانشناس، روانپزشک یا متخصص مغز و اعصاب در حیطه روان انسانها فعالیت میکنند به همین دلیل باید بتوان تعریف دقیقی از کارکرد هر رشته داشت تا در صورت بروز بحران، افراد آگاه باشند که باید از چه متخصصی کمک بگیرند.
انزانی افزود: بخشی از جامعه نوع تخصص متخصص مغز و اعصاب با متخصص اعصاب و روان و روانشناس را با مشاور اشتباه میگیرند این درحالیست که متخصص مغز و اعصاب در زمینه بیماریهای مغز و اعصاب بر سیستم مرکزی اعصاب و اعصاب محیطی تخصص دارد و بیمار در صورت بروز مشکلاتی مانند سردرد، اختلالات خواب، مشکلات عروقی، مغزی، ام اس، صرع، پارکینسون یا سکته باید به او مراجعه کند.
وی در ادامه گفت: از آنجایی که متخصص مغز و اعصاب با متخصص اعصاب و روان به کرات اشتباه گرفته میشود، باید توجه کرد که متخصص اعصاب و روان یا روان پزشک در تشخیص، ارزیابی، درمان و پیشگیری اختلالات رفتاری، عاطفی و ذهنی تخصص دارد. او تنها کسی است که میتواند دارودرمانی انجام دهد و در صورت نیاز بستری فرد در بیمارستان روانپزشکی، هماهنگیهای لازم را انجام دهد و گاهی از شوک درمانی یا سایر درمانهای روانپزشکی کمک میگیرد. در واقع متخصص اعصاب و روان روانپزشکی است که دوره عمومی پزشکی را گذرانده سپس تخصص در زمینه روانپزشکی را کسب کرده است و برای اختلالاتی همچون افسردگی، اضطراب، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، وسواس و. راهکارهای مناسب را ارائه میدهد این درحالیست که روانشناسی علم مطالعه ذهنی و کارکرد ذهنی احساسات، هیجانات، انگیزش و رفتار انسان است.
انزانی تاکید کرد: روانشناسان در مورد هر مسئلهای از منبع علمی و پژوهشی استفاده میکنند. در واقع تغییر رفتار، رشد و درمان فرایندی مداوم، مستمر و طولانی مدت است که باید با تلاش خود فرد برای توانگری و خودسازی دائم انجام شود. تکنیکهای روانشناسان بر پایه علم و پژوهش است و طی گذر زمان با مطالعه و انجام تمرینات مربوطه شاید بتوانند مشکلات و مسائل پیش آمده را کاهش دهند.
این روانشناس در ادامه به تشریح تفاوتهای روانشناس و مشاور پرداخت و گفت: مشاور از فنون علوم روانشناسی برای کمک به افراد در زمان تصمیمگیری در مراحل متفاوت زندگی بهره میگیرد اما درمان اختلالات مانند اضطراب، افسردگی و را انجام نمیدهد. معمولا مراجعانی که به مشاور مراجعه میکنند مشکل حاد و جدی ندارند و نیازمند دریافت راهنمایی برای مشکلات خود هستند اما روانشناسان مشکلات جدیتر را بررسی میکنند و به گروههای متفاوتی تقسیم میشوند.
انزانی اضافه کرد: روانشناس عمومی، شناخت مسائل روانشناسی و علل رفتار انسان را مد نظر دارد و در امر آموزش و پرورش شناخت کودکان عادی و استثنایی، مسائل روانی و اجتماعی، استرس و مشکلات مالی فعالیت میکند. روانشناس میتواند در حوزه خانواده (ساختار و فرآیند تحول خانواده، شناسایی علل ناهنجار زوجین، تکنیک حل مشکلات و.)، تربیتی (یادگیری، تربیت معلم، شناخت مشکلات دانش آموزان عقب مانده و تیزهوش و.)، صنعتی و سازمانی (مطالعه علمی رابطه بین دنیای انسان و کار، مشاوره به مدیران و کارکنان و.) فعالیت کند.
به گفته وی در روانشناسی بالینی، روانشناس به شناخت ناهنجاریهای رفتار انسان، ناتوانیهای شناختی احساسی، رفتاری، تغییر و درمان ناهنجاریها، راههای پیشگیری از آن میپردازد. این گروه خدمات بالینی انجام میدهند، پژوهش میکنند، آموزشهایشان پیشرفتهتر است، در مراکز توانبخشی و پیشگیری فعالیت میکنند، کارگاههای آموزشی تخصصی برگزار میکنند و میتوانند در حیطه روانشناسی بالینی، کودک و نوجوان، اختلالات را تشخیص دهند. همچنین در روان درمانی چگونگی احساس و رفتار هر فرد بررسی میشود. هدف از این کار تغییر در افکار، احساس، رفتار و تغییر در نگرش هر فرد است. حال آنکه در روانکاوی با یافتن ریشه مشکل و تمرکز بر مشکلات کودکی هدف رفع مشکلات و مسائل اساسی است. در گروه روانسنجی نیز ارزیابی، ارزشیابی، سنجش و اندازه گیری صفات، ویژگی شخصیتی انسانی با ابزار مختلف مانند تست یا آزمونهای روانی انجام میشود.
انزانی با بیان اینکه در تیم روانشناسی، روانشناسان متفاوت بالینی، عمومی، تربیتی، روانسنج، روانپزشک و مشاور فعالیت میکنند، گفت: باید توجه کرد که افرادی که به عنوان مشاور، روان شناس و روانپزشک فعالیت میکنند باید دارای مجوز سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور باشند زیرا با توجه به افزایش روانشناسان زرد که خدمات آنها به جامعه اثر کوتاهمدت مثبتی دارد اما به مرور زمان اثرات جبران ناپذیری را بر افراد ایجاد میکنند، توجه به این نکته ضروری است که روانشناسان حقیقی باید حداقل در مقطع کارشناسی ارشد یا دکترا دارای مدرک علمی باشند.
در صورت نیاز به مشاوره روانشناسی بهتر است ابتدا ویژگی های یک دکتر روانشناس خوب را بدانید. در سایت دکتر بهشتیان مقاله ای در این زمینه وجود دارد که توصیه می کنم این مقاله را مطالعه کنید.
روانشناسان بالینی توصیه می کنند ن به مسائلی که ممکن است مردان از آنان پنهان کنند، توجه داشته باشند تا بتوانند به بهترین وضع ممکن زندگی را اداره کنند.
زندگی میدان جنگ نیست؛ این جمله را از همان روز شروع یک ارتباط و بعد از آن به خاطر داشته باشید. حتی در سخت ترین لحظات زندگی هدف اصلی تان را فراموش نکنید. ازدواج راهی برای ساختن زندگی بهتر، کامل تر و همراه با آرامش است. پس به جای نقشه کشیدن های هر روزه و گرفتن باج مادی یا عاطفی از او، راه حل عاقلانه ای را برای حل اختلافات و مشکلات جست و جو کنید. کم نیستند مردهایی که به خاطر بی توجهی همسرشان یا درک نشدن توسط او، در جای دیگری به دنبال محبت می گردند. حال اگر می خواهید مرد زندگی تان بیش از پیش عاشق شما شود، توجه به نکات زیر می تواند کمک کننده باشد.
شریک شکست های هم باشید
قرار نیست به همسرتان بچسبید و تمام استقلال تان را از دست بدهید اما نباید فراموش کنید در یک خانه مشترک زندگی می کنید؛خانه ای که نه تنها در آن تصمیم های مشترک گرفته می شود، بلکه اعضایش در کنار هم شادی، غم، ترس و اشتیاق را تجربه می کنند. اگر می خواهید همسری ایده آل باشید، باید به شریک زندگی تان این احساس را القا کنید که در هر لحظه در کنارش هستید و شریک موفقیت ها و شکست هایش هستید. مردی که این حس را در همسرش نمی بیند، با دیدن حمایت های دیگری سفره دلش را باز می کند و گاهی با حل شدن در یک رابطه تازه به زندگی اش آسیب می زند تا حدی که میتواند رابطه ای را به طلاق ختم کند.
تحقیرش نکنید
هرقدر هم که با هم صمیمی باشید، باز هم نباید از این دیوار شیشه ای که میان تان هست بگذرید. در افراد بالغ، صمیمیت در دل خود احترام متقابل را هم دنبال دارد و در یک زندگی عاشقانه، این احترام صد چندان می شود. پس قبل از توهین به همسرتان یا ناراحت کردنش، از خود بپرسید او و این رابطه تا چه اندازه برای شما ارزش دارد. یادتان نرود تنها یک کلمه می تواند سرنوشت رابطه میان شما را دگرگون کند، مسئولیت شناس باشید و تک تک حرف ها و کارهای تان را، زیر ذره بین بگذارید. این واقعیت را نادیده نگیرید که بسیاری از همسران خائن ، همان کسانی هستند که مدام مقابل جمع تحقیر می شوند و احساس می کنند که همسرشان برای غرور و هویت آنها ارزشی قائل نیست.
روی همسرتان برچسب نچسبانید
درست است که بی خیالی شما ممکن است باعث نادیده گرفتن واقعیت شود و کار را از کار بگذراند، اما حسادت و شکاک بودن، آسیب های بیشتری را به همراه می آورد. ترس همسرتان از قضاوتی که در موردش دارید و از طرف دیگر، حس اینکه شخصیتش را لگدمال می کنید و به شعورش احترام نمی گذارید، می تواند او را به مردی خائن و بی تفاوت تبدیل کند. پس حرمت ها را از بین نبرید و تا از چیزی با خبر نشده اید، روی همسرتان برچسب نچسبانید. یادتان نرود مردهایی که چنین همسری دارند، گاهی تنها برای تلافی چنین تصمیمی می گیرند.
دائم نگویید که می روم
هر مردی احتیاج دارد که بداند تنها و تنها به خاطر خودش دوست داشته می شود و از پس راضی کردن همسرش بر می آید. این تصور به آنها احساس غرور و قدرت می دهد، پس این حس را از همسرتان نگیرید. نی که مدام همسرشان را از نبودشان می ترسانند، همان کسانی هستند که شریک زندگی شان را به نبود خود عادت می دهند. مردی که سال ها در ذهن خود تصویر رفتن همسرش را تجسم کرده، سرانجام روزی به این تصویر عادت می کند و برای آرام کردن ترس هایش و گرفتن آرامشی که از او سلب شده، به دنبال پایگاه دیگری می گردد.
به رفت و آمدش دقت کنید
از یاد نبرید که انرژی اطرافیان و حتی تصویری که از آنها در ذهن تان شکل می گیرد، در آینده زندگی شما تاثیر گذار است. بررسی ها ثابت کرده افسردگی، خشم و حتی عادت های کلامی ما تحت تاثیر اطرافیان مان قرار دارد و می توانیم قاطعانه بگوییم که بودن در کنار زوج هایی که مدام با هم جنگ دارند یا آداب زندگی آرام و سالم را نمی دانند، می تواند به رابطه شما آسیب بزند. از طرف دیگر، رابطه افراطی همسرتان با افراد مجردی که در دنیای دیگری سیر می کنند یا مردهایی که دلبستگی به همسرشان ندارند، می تواند گاهی روی رفتار او تاثیر بگذارد و به زندگی تان آسیب بزند.
هر مردی احتیاج دارد که بداند تنها و تنها به خاطر خودش دوست داشته می شود
قدرت همسرتان را ستایش کنید
توجه داشته باشید اگر همسرتان را به خاطر قدرتش ستایش کنید، او احساس قدرت و برتری می کند. آنان دوست دارند همیشه قوی به نظر برسند، بنابراین ن باید از قدرت همسران خود تعریف و تمجید کنند، زیرا مردان به توجه همسرشان نیاز دارند. به عنوان مثال از او بخواهید در کنسرو را باز کند یا در جابه جایی وسایل سنگین کمک کند. این درخواست، احساس نا امنی را در شما از بین می برد و به او اعتماد به نفس می بخشد. در اینجا به جای دستور تنها با یک تحسین ساده به او انرژی می دهید.
همسری مرتب باشید
مردها دوست دارند همیشه همسرشان را مرتب ببینند و مطمئن باشند که او بیمار نیست، زیرا آنان دوست دارند خانواده ای قوی داشته باشند. همچنین مردان دوست دارند همسرانی قوی و پر انرژی داشته باشند. توجه به این خواسته موجب می شود هم سلامت بمانید و هم این که به نگرانی های او و خواسته هایش توجه کنید.
وقتی به خودتان می رسید به شوهرتان این پیام را می دهید که می خواهید برای او زیبا باشید. یک روانشناس خوب در این مواقع می گوید: مغز آقایان طوری خلق شده که به محرک های بصری واکنش نشان می دهند. وقتی شما را در لباسی زیبا و جذاب می بینند، این به آنها می فهماند که شما او را می خواهید و دوست دارید.»
غذای محبوب او را بپزید
این ضرب المثل معروف و قدیمی حقیقت دارد: بهترین راه برای تصاحب دل یک مرد از طریق شکم اوست.» اینکه بدانید او چه غذاهایی دوست دارد بدون اینکه از او بپرسید نشان می دهد که چقدر او را خوب می شناسید. زوج هایی که به من مراجعه می کنند و می گویند که به خوبی از جزئیات یکدیگر آگاهند، بهترین زندگی ها را دارند.
تعریف و تمجید از او
در طول تاریخ آقایان باید می جنگیدند و غذا تأمین می کردند تا ن را جذب کنند و برای خودشان نگه دارند و در نتیجه وقتی نوبت به رقابت می رسد، آنها تمایل دارند ویژگی های مردانه خود را به رخ بکشند. بگذارید همسرتان بداند که شما چه فکری در مورد او می کنید: مرد خانه، حل کننده مشکلات، همه فن حریف، جذاب و خوش تیپ همه از توصیفاتی هستند که ممکن است از او داشته باشید. اندرا بروش، روانشناس بالینی می گوید: تعریف و تمجید واقعی در مورد ظاهر و قدرت بدنی شوهرتان تأیید می کند که شما او را تحسین می کنید و این برای او برابر با عشق است.».
تشکر از او برای چیزهای کوچک
دفعه بعدی که شوهرتان بچه ها را به مدرسه می رساند، قدردانی خود را از او نشان دهید. یک مشاوره ازدواج و خانواده می گوید: ما در زندگی شتاب زیادی داریم و گاهی کارهای خوب را نادیده می گیرید و آقایان یادشان می رود که چه نیازی به شما دارند، ولی آنها هم احساس دارند. بنابراین از ته دل از او تشکر کنید.» تشکر وقدردانی باعث می شود که رفتار او بهتر شود و انرژی خوبی به رابطه شما تزریق شود.
بیماری افسردگی یک وضعیت خلقی شامل کم حوصلگی و فرار از فعالیت یا بی علاقگی و بیمیلی است و میتواند بر روی افکار، رفتار، احساسات و خوشی و سلامت یک شخص تأثیر بگذارد.
افرادی که دارای وضعیت بیماری افسردگی هستند، میتوانند حس ناراحتی، استرس، پوچی، نومیدی، درماندگی، بی ارزشی، شرمندگی یا بیقراری داشته باشند. امکان دارد آنها شوق خویش در به کاربستن فعالیت هایی که زمانی برای شان لذتبخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بی اشتها و کم خوراک شوند، تمرکز خویش را از دست بدهند، در بخاطرسپردن جزئیات و تصمیم گیری دچار مشکل شوند، در رابطه خویش به مشکل برخورد کنند و به خودکشی فکر کرده، تصمیم آنرا داشته باشند و چه بسا خودکشی کنند. اختلال بیماری افسردگی همچنین امکان دارد سبب بیخوابی ، خواب بی اندازه ، حس خستگی و کوفتگی، مشکلات گوارشی، یا تقلیل انرژی بدن شود.
بیماری افسردگی یکی از خصوصیت های بعضی از نشانگان روانی من جمله اختلال بیماری افسردگی اساسی است. ولی امکان دارد یک عکس العمل طبیعی نسبت به رویدادهای زندگی مثل مرگ اطرافیان، اثرات بیماری های بدنی یا عوارض جانبی مصرف برخی از داروها و درمانهای پزشکی باشد، اما تا زمانیکه این وضعیت در یک مدت زمان طولانی باقی نمانده باشد. یک تشخیص راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، بیماری افسردگی به صورت یک عادت که شخص میتواند بعنوان قسمتی از زندگی خویش تجربه کند را متمایز میکند .
بیماری افسردگی مسایل گوناگونی بهمراه دارد. به جز مسایل پزشکی و روانشناسی که بسیار رایج هست، شخص ابتلا به بیماری افسردگی خویش را در کارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و چه بسا منفور خانواده خود می بیند. گاهی انزوای همراه افسردگی، بیمارانی را که وضعی درمان پذیر دارند به دوری از مردم یا بسوی مرگ سوق میدهد . در مورد بیماری افسردگی خبرهای خوشی هم وجود دارد :بیش تر انواع بیماری افسردگی توسط خود شخص و با کمک روانشناس قابل معالجه اند.
Depression که غالباً بیماری افسردگی بالینی، اختلال های خلق و خوی یا اختلال های عاطفی نامیده میشود ، بیمار را دچار آشفتگی فکر، آشفتگی عاطفی، تغییر خوی و بیماری های جسمانی می کند.
بیماری افسردگی بالینی، از دیدگاه عملکردهای اجتماعی بیش از دیگر بیماری های مزمن، بیمار را ضعیف می کند. بیماری افسردگی کبیر بیش از بیماری های مزمن ششی، التهاب مفصل و دیابت، ضعیف کننده هست. بیماری افسردگی یک نشانگان( Syndrom) یعنی مجموعه ای از علامات مرضی( Symptoms) گوناگون هست.
تشخیص "افسردگی"
ملاک های تشخیص افسردگی عبارت اند از:
1- افسرده بودن خلق و خوی در بیش تر ایام، تقریبا هرروز .
2- کاهش آشکار علاقه یا میل به هر نوع فعالیت در زندگی.
3- کاهش یا افزایش قابل توجه وزن بر اثر کاهش یا افزایش اشتهای غذا خوردن.
4- بیخوابی یا پرخوابی در بیشتر شب ها.
5- افزایش یا کاهش اعمال روانی حرکتی یا فعالیت های ذهنی.
6- خستگی یا کاهش انرژی.
7- حس بی ارزشی یا گناهکار بودن.
8- کاهش توان اندیشه کردن یا تمرکز حافظه و تصمیم گیری.
9- اندیشه کردن به مرگ( نه بیم داشتن از آن) و به خودکشی، بدون داشتن طرحی برای آن، یا اقدام به خودکشی با طرحی از نزد ریخته.
داشتن دست کم پنج نشان یاد شده برای ابتلا به بیماری افسردگی کبیر کافی است و در پی آن باید به دکتر روانشناس مراجعه شود. ولی علامات مرضی یک و دو باید جز آن علامت باشند. بیماری افسردگی نمی تواند واکنش معمولی مرگ یک عزیز باشد. همه اشخاص مبتلا به بیماری افسردگی تمام علامات مرضی این بیماری را ندارند و شدت علامات مرضی در اشخاص گوناگون متفاوت هست.
انواع بیماری افسردگی
اقسام مختلفی از افسردگی وجود دارد ، که در ادامه تنها آن ها را نام می بریم:
بیماری افسردگی اساسی
بیماری افسردگی مزمن( dysthymia)
بیماری افسردگی دو قطبی ( اخلال دوقطبی)
بیماری افسردگی فصلی
بیماری افسردگی روانی
بیماری افسردگی بعد از زایمان
اختلال خلقی ناشی از مواد( SIMD)
عوارض بیماری "افسردگی"
عوارض بیماری افسردگی
بیماری افسردگی یک بیماری جدّی و مهم است که میتواند سبب اثرات وحشتناکی برروی شخص و خانواده ی او شود. بیماری افسردگی درمان نشده، میتواند سبب به وجود آمدن مشکلات عاطفی، رفتاری و جسمی شود. این عوارض میتوانند شامل:
اعتیاد به مخدرها و الکل
مشکلات درسی و یا کاری
مشکلات خانوادگی
گوشه گیر شدن
خودکشی
اسیب رساندن به بدن، به عنوان مثال زخم کردن خویش
عوامل زیر خطر بازگشت افسردگی را افزایش می دهند:
درصورتی که اولین بیماری افسردگی قبل از بیست سالگی رخ داده باشد و سابقه خانوادگی موجود باشد؛
اگرنخستین بیماری افسردگی شدید باشد و دیر به درمان اقدام شده باشد؛ا
گر بیماری روانی دیگری هم وجود داشته باشد؛
درصورتی که شخص نسبت به اضطراب ها یا دیگر عوامل اجتماعی اسیب پذیرتر باشد.
درصورتی که شخص از بیماری افسردگی قبلی کاملاً بهبود نیافته باشد؛
اگر بیماری افسردگی در اواخر عمر رخ داده باشد
پرسش: به تازگی انگیزه ی خود را از دست داده ام و خیلی تنبل شده ام، احساس می کنم دچار افسردگی شده ام.
فقط دوست دارم در خانه مانده و به استراحت بپردازم. لطفا چند راهکار جهت ایجاد انگیزه در بنده ارائه بفرمایید.
پاسخ: همه ما گاهی دچار چنین حالتی می شویم؛ روزهایی که دلمان می خواهد فقط تنبلی کنیم و هیچ انگیزهای برای کارهای عادی و ساده هم نداریم. آیا می خواهید با این حالت مبارزه کنید؟
باخود قرار بگذارید:
هنگامی که احساس میکنید علاقهای به انجام کاری یا کارهایی ندارید، به خود بگویید که اگر این بخش کتاب را خواندم یا این گزارش ها را تمام کردم، می روم بیرون قدم می زنم و یک بستنی (یا هر چیز دیگری که به آن علاقه دارید) می خورم.
اگر بی حوصلهاید و انگیزه کاری را ندارید، تصور کنید که سرشار از انگیزه اید. حسن این کار در این است که به محض شروع، آرام آرام احساس می کنید که شور و علاقه، حقیقتا در وجود شما زنده شده است.
هر روز صبح از خود 5 سوال سه بخشی امیدوار کننده بپرسید:
• در حال حاضر در زندگی از چه چیزی راضی هستم؟
• چه ویژگی ای مرا خوشحال می کند؟
• چگونه در من این حالت را به وجود می آورد؟
بسیار مهم است که شما واقعا بدانید که چگونه و چرا این شرایط به شما احساس خوبی را منتقل کرده است. این پرسش های صبحگاهی فوقالعاده هستند، زیرا نحوه قرارگرفتن آنان، به شما امکان درک عمیق از شرایط موجود را می دهد و سپس آن احساس مثبت را به شما منتقل می کند.
در اهداف خود وسواس داشته باشید ،هدف های بزرگ و ویژه برای خود در نظر بگیرید. اهداف بزرگ تر نسبت به هدف های کوچک تر، انگیزه بیشتری در فرد به وجود می آورند. هدف بزرگ اثر بیشتر و عمیقتری دارد و میتواند منشأ تولید انگیزه های قوی شود.
یک کار کوچک را آغاز و به پایان برسانید؛ مثلا میز کارتان را تمیز کنید، یک قبض یا رسید را بپردازید و یا ظرف ها را بشویید. فقط نیاز به این دارید که کاری را آغاز کنید. وقتی این کار را تمام کردید احساس می کنید که آمادگی انجام کارهای بعدی را هم پیدا کردهاید. بنابراین وقتی حال و حوصله انجام هیچ کاری را ندارید یک کار کوچک را شروع کنید تا خاتمه یافتن آن شما را بر سر شوق آورد.
کار سخت تر را اول شروع کنید:
اغلب هنگامی که به کارهای روزمره خود فکر می کنیم به نوعی دچار نگرانی می شویم که کی و چگونه این همه کار را انجام بدهیم. از سخت ترین کار شروع کنید. هنگامی که سخت ترین کار موجود در فهرست را شروع کرده و به پایان برسانید، احساس می کنید که بار سنگینی را از دوش تان برداشتهاید. در این هنگام است که احساس آرامش بیشتری در وجودتان پدیدار می شود و بقیه روز اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت و نگرانی های روزمرهتان. کاهش پیدا می کند.
کارتان را آهسته آغاز کنید:
به جای آنکه کارتان را سریع آغاز کنید، نخستین گامها را آهسته بردارید. هنگامی که کاری را با آرامش و طمأنینه شروع می کنید، مغز شما این فرمان را دریافت نمی کند که این کار باید باسرعت هرچه تمامتر خاتمه یابد. اما اگر مغز انسان احساس کند که باید برنامه کاری اش را با سرعت به پایان برساند چه اتفاقی میافتد؟ اغلب اوقات ممکن است فرد اصلا کار مورد نظر را آغاز نکند. پس شروع یک کار بدون شتاب بهتر از اصلا شروع نکردن است.
مقایسه خود با دیگران و اینکه نتیجه تلاشتان چه بوده و در چه جایگاهی قرار گرفته اید، کشنده انگیزه و قوه خلاقیت انسان است. همیشه افراد بی شماری هستند که از شما تواناترند و معدود افرادی هم هستند که از همه پیشی گرفتهاند؛ هم از بعد مادی و هم معنوی، بنابراین فقط قوای خود را روی خود، برنامهای که در پیش دارید و البته نتیجهای که عایدتان میشود، متمرکز کنید و دریابید که چگونه می توانید برنامه ریزی ذهنی تان را بهبود ببخشید و به مرحله اجرا در آورید. بررسی مجدد نتایج حاصله نیز اهمیت زیادی دارد. با این کار شما می توانید اشتباه های گذشته را پیدا کرده و از تکرار مجدد آن یا انجام خطاهای مشابه جلوگیری کنید. یکی دیگر از مزایای بررسی مجدد نتایج به دست آمده، ایجاد انگیزه مضاعف است. درک این موضوع که حاصل تلاش های شما چه بوده و در چه جایگاهی قرار گرفته اید، توان و اشتیاق شما را چند برابر می کند و اغلب از موفقیت و پیروزی خود شگفت زده خواهید شد.
همیشه و در همه حال به جای فکر کردن به شکست ها و ناکامی ها، موفقیت ها و کامیابی هایتان را به خاطر بسپارید. بهتر آن است که آنها را یادداشت کنید؛ حتی با ذکر جزئیات، زیرا فراموش کردن موفقیت بسیار آسان است و گاهگاهی مراجعه به نوشته هایتان می تواند خاطرات خوبی را در شما زنده کند و البته انگیزه کار و تلاش را در وجود شما زنده و تازه نگه دارند.
یک روانشناس خوب شما را دعوت میکند که داستان زندگی قهرمانان را بخوانید و رفتار و کردار آنان را سرمشق خود قرار دهید و به سخنان آنان گوش فرادهید. کشف کنید که در کار و تلاش آنان چه ویژگی خاصی وجود داشته که سبب موفقیت شان شده. اما همیشه به خاطر داشته باشید این افراد همانند ما و سایر افرادند و بنابراین، به جای اینکه آنان را در مقام رفیعی بنشانید و تحسینشان کنید، اجازه دهید که الهام بخش شما باشند.
به خاطر داشته باشید که در فضای کاری ای که خلق میکنید یا در برنامه ای که در نظر دارید، جایی هم برای کمی تفریح و شوخی در نظر بگیرید. با این کار انگیزه کافی برای انجام کار و به پایان رساندن آن خواهید داشت.
فقط به دنبال راحتی نباشید:
با بی حالی که نوعی تنبلی است، خداحافظی کنید و برای ایجاد انگیزه در خود، با مشکلات مبارزه کنید.
از شکست نهراسید:
به جای هراس از شکست، آن را به عنوان نوعی اطلاعات مفید و ضروری و یک بخش طبیعی از موفقیت بپذیرید. یکی از بسکتبالیست های مشهور میگوید: بیش از 9هزار خطا داشتم و تقریبا 300بازی را باختم. 26مرتبه به من اعتماد کردند تا ضربه پیروزی را بزنم و من موفق نشدم. بارها و بارها در زندگی شکست خوردم و به همین دلیل است که در زندگی موفق شدهام. بنابراین از شکست هایتان تجربه کسب کنید و از خود بپرسید این بار، این شکست چه درسی به من می دهد؟
هنگامی که کاری را آغاز می کنید، درباره فرایند کار پژوهشی به عمل بیاورید. با این کار شما از میزان کاری که در پیش رو دارید و مشکلاتی که ممکن است با آن برخورد کنید، آگاه می شوید. گاهی اوقات توقع یا انتظار بی جا سبب کاهش انگیزه و هدر رفتن اشتیاق و جدیت اولیه فرد می شود. با مدیریت خواسته هایتان می توانید از هدر رفتن نیروی حاصله از اشتیاق جلوگیری کنید و انگیزه و توانایی هایتان را تا پایان کار حفظ کنید. دانستن این موضوع که بر سر کسانی که در موقعیت مشابه شما قرار داشتهاند، چه آمده، چه مسیری را طی کرده و چه گامهایی برداشتهاند، بسیار مفید و آموزنده است. میتوانید با تلفیق روش انتخابی آنها و آنچه خود در ذهن دارید، روش کاری مناسبی را انتخاب و فعالیت خود را شروع کنید. این وضعیت میزان نگرانی های شما را کاهش می دهد و بهتر می توانید اوضاع کاری را تحت کنترل خود داشته باشید؛ چه از بعد احساسی و چه از بعد عملی، چون حداقل تا حدودی میدانید که دیگرانی که چنین راهی را رفتهاند با چه وقایعی مواجه شدهاند و این آگاهی از بعد احساسی و عملی سبب تشویق و دلگرمی شما میشود.
اگر نمی دانید که به چه دلیل می خواهید چنین کاری را انجام دهید یا اینکه دلیل کافی برای انجام آن ندارید، پس خاتمه دادن آن برای شما بسیار مشکل خواهد بود. کاری را برگزینید که دلیل قوی و کافی برای انجام آن داشته باشید. اگر نتوانستید، انجام این فعالیت را متوقف کنید و به جای آن، فعالیت دیگری را که دلایل انجام آن قوی تر و واضح تر است آغاز کنید.
از شکست هایتان تجربه کسب کنید و از خود بپرسید این بار، این شکست چه درسی به من می دهد؟
هدف های خود را یادداشت کنید:
هدف و منظور خود را از انجام آن فعالیت بنویسید، سپس آن را روی دیوار، رایانه، یا آینه بچسبانید. با این کار در طول روز، مراحل انجام کار را مرور می کنید و این آگاهی تداوم کار را برای شما آسان تر می کند.
با دید مثبت برای انجام کار فعالیت کنید (برای مثبتاندیشی تلاش کنید):
بیاموزید که بیشتر اوقات مثبتاندیش باشید و یاد بگیرید که افکار منفی را قبل از آنکه سد راه شما باشند، از سر بیرون کنید. ممکن است که همه نتوانیم همیشه مثبت اندیش باشیم، اما باور کنید که بیشتر ما می توانیم این حس را در خود تقویت کنیم و نتیجه حاصل نیز می تواند به تلاش بیشتر ما کمک کند.
آیا از جمله کسانی هستید که زیاد تلویزیون تماشا میکنند؟ تلاش کنید که کمتر به تماشای برنامه های تلویزیونی بنشینید و فعالیت های مورد علاقه خود را در زندگی واقعی دنبال کرده و با روش های خودتان انجام دهید.
هنگامی که پروژه بزرگی در دست دارید، آن را به چند بخش کوچک تر تقسیم کنید، سپس با تمرکز روی نخستین بخش کار، فعالیت خود را آغاز کنید و وقتی این بخش تمام شد، بخش بعدی را آغاز کنید. موفقیت های کوچکی که در انجام بخش های اولیه بهدست می آورید، انگیزه شما را افزایش می دهد و از تمرکز روی کل کار که ممکن است سبب دلسردی شما شود، جلوگیری می کند. اگر این روش را دنبال کنید خود شما هم از نتیجهای که میگیرید، شگفت زده خواهید شد.
داشتن اطلاعات لازم در آغاز هرکاری، امری ضروری است، اما گاهی جامعه و رسانه ها اطلاعاتی را به انسان منتقل میکنند که بار منفی دارد. پس محفوظات ذهنی خود را ارزیابی کنید. نکات منفی را حذف کرده و با توجه به بینش خود، از اطلاعات مفید و مثبت برای دستیابی به هدف تان استفاده کنید.
کاغذی را بردارید و در بالای کاغذ بنویسید که دوست دارید در چه زمینهای فعالیت کنید. شاید هدف شما کسب درآمد بیشتر یا مبارزه با بیماری و به دست آوردن نهایت سلامتی باشد. اکنون 20 روش، ایده یا عقیده در مورد موضوع مورد نظر بنویسید. سعی کنید 10ایده دیگر به لیست خود اضافه کنید؛ البته همه این ایدهها مفید یا خوب نیستند. اکنون از قوه خلاقیت خود استفاده کرده و ایده هایی را که در رسیدن به هدف برای شما مفیدند، پیدا کنید. حسن این کار این است که نه تنها قوه خلاقیت خود را به کار گرفتهاید، بلکه دریافتهاید که تا چه حد خلاق هستید؛ هم انگیزه انجام کار را در خود زنده کرده و هم از نظر روحی شرایط مناسبی برای خود فراهم کردهاید.
همه ما میدانیم که شرایط ویژهای یا کارهای خاصی سبب شادی ما می شوند، پس کاری که شما را شاد می کند، انجام دهید؛ هر اندازه که می توانید یا می خواهید. البته باید مراقب باشید که این خواسته با آداب و رسوم اجتماعی که در آن زندگی می کنید و با باورهای انسانی و مذهبی در تضاد نباشد.
یک کتابخانه کوچک برای خود ترتیب دهید. جمله هایی را که سبب پیشرفت فردی و ایجاد انگیزه میشود بنویسید یا ضبط کنید. زمانی که سوار اتوبوس یا مترو هستید، هنگام رانندگی، دوچرخه سواری، دویدن یا پیاده روی، به آن گوش کنید یا در حالی که مشغول انجام کاری هستید، یادداشت هایتان را بخوانید، با یک نفر متخصص به مشاوره روانشناسی بپردازید و همچنین می توانید از مشاوره آنلاین استفاده کنید.
تصور نکنید که آینده را فقط توانایی های شما و آنچه اکنون دارید، میسازد. دنیا محدود نیست. توانایی های شما بسیار بیشتر از آنی است که تصور می کنید. با به کارگیری تجربه هایی که تاکنون بهدست آوردهاید و آنچه اکنون هستید، آیندهای را برنامه ریزی کنید که در آن محدودیت های کمتری وجود داشته باشد؛ یعنی افق دید خود را وسیعتر کنید.
هر روز را بشمارید. شما همه روزهای دنیا را در اختیار ندارید. زندگی کوتاه است، بنابراین امروز را دریابید و کاری را که می خواهید انجام دهید. فردا هم کارهای دیگری برای انجام دادن وجود دارد.
وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر است که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. واقعیت این است که وسواس فکری عملی همانند مردم آزاری و باج گیری می باشد که هر چقدر پیشرفت کند به همان نسبت خواسته هایش بیشتر خواهد بود ، به طوری که در نهایت از فرد مبتلا می خواهد که در تمام زمینه ها آن را به کار ببرد و بالاخره باعث تحقیر ، شکست و تحت کنترل در آوردن کامل فرد مبتلا می شود . برای بعضی از مبتلایان این تفکر پیش می آید که با این وضعیت ، زندگی ارزش زنده ماندن ندارد. وسواس فکری عملی اشکال بسیار مختلفی دارد و هیچ کدام از آنها مفید و سالم نیستند . در ضمن آنها همیشه درون فرد قرار نمی گیرند . وقتی آنها شروع می شوند اغلب به صورت نقاب در شکل یک دوست و حامی ظاهر می شوند .
وسواس بیماری ناعلاجی نیست بر این اساس این کتاب با رویکردی که به ما نشان می دهد که در واقع همانا بر پایه های فکری رفتاری درمانی شناختی گذاشته شده است می تواند برای کسانی که از این بیماری رنج می برند و هم برای کسانی که می خواهند آن را درمان کند ، بسیار مفید و سودمند خواهد بود.
حداقل کمک و مفید بودن این کتاب آن است که می تواند میزان اطلاعات و آگاهی شما را از پیچیدگی های مربوط به بیماری وسواس فکری عملی افزایش دهد و باعث شود که شما درک روشنی از وسواس فکری عملی داشته باشید و بدانید که اصولا وسواس فکری عملی چیست و چگونه باعث ناراحتی فرد می شود . همچنانکه خواهید خواند ، وسواس فکری عملی ریشه های عمیق در تفکر عادی و طبیعی فرد دارد . فرد بیمار یقینا بیمار روانی یا به اصطلاح دیوانه ، بد و یا خطرناک نیست ، بلکه کسی است که در دام الگوهای خاصی از تفکر و رفتار اسیر شده است. این کتاب به شما کمک خواهد کرد که بتوانید حلقه ی معیوب این بیماری را تشخیص بدهید که همین حلقه ی معیوب اساس و پایه های وجودی بیماری وسواس فکری عملی را تشکیل می دهد . وقتی شما بتوانید این بیماری را بهتر بشناسید ، آن وقت قادر خواهید بود که بدانید چگونه می توانید با آن مدارا کنید همچنین می تواند کمک موثری برای کسانی باشد که می خواهند دوره بهبود را طی کنند و از شر آن خلاص شوند . حتی اگر چنین کمکی به شما ارائه نشود ، حداقل می تواند طرح و نقشه ای به شما ارائه دهد که بتوانید با پیاده کردن آن به این سفر ادامه بدهید .
علی رغم اینکه بسیاری از افراد مبتلا به وسواس فکری عملی می دانند که این ناراحتی چقدر دردناک و استرس آور است با این حال مسئله اساسی این است که آنها متوجه این امر نیستند که وسواس فکری عملی همانند آدم های دروغگو و حقه باز عمل می کند . به عنوان مثال فرد مبتلا فکر می کند که او می گوید و قول می دهد که اگر تو فقط همین یک کار کوچک را انجام بدهی آرامش پیدا خواهد کرد در حالی که همین یک کار کوچک به طور دائم تکرار و تکرار می شود.
در وسواس احساس ناامنی می کنید و فکر می کنی که هر آن ممکن است آسیبی به شما برسد . به نظر می رسد که همه ی این احساس ها واقعی باشند .ولی در واقع این احساس واقعی نیستند و به هیچ وجه حقیقت ندارند . به عنوان مثال ، اگر وسواس شستن دارید ،مشکل شما کثیف بودن نیست. اگر وسواس کنترل و کنترل کردن را دارید ، مشکل شما عدم اطمینان نیست . اگر می ترسید که ممکن است به دیگران آسیب برسانید ، مشکل شما از دست دادن کنترل خود نیست ، و غیره . در این زمینه مشکل عمده شما نگرانی در مورد آلوده بودن می باشد که علت اصلی صدمه و آسیب می باشد که می پندارید چرا دقت نکرده اید. افرادی که از ناراحتی وسواس فکری عملی رنج می برند در واقع سعی و تلاش بیش از اندازه ای برای ممانعت از در خطر بودن از خود نشان می دهند و همین مسئله باعث می شود که آنها احساس در خطر بودن خود را بی نهایت افزایش داده و بزرگ نمایند.
ترسی که به وسیله وسواس فکری عملی به وجود می آید باعث می شود که فرد مبتلا ، بیشترین تلاش خود را در تمیز و پاکیزه بودن کند و یا نهایت سعی خود را در امن بودن و یا کنترل خود به کار برد. بنابراین چنین به نظر می رسد که راه حل ، خود تبدیل به مشکل می شود ، به طوری که فرد احساس می کند قادر به کنترل کردن افکار و تردیدهای خود نیست . این امر به نظر ضد و نقیض می آید ( در حالی که چنین نیست) که وسواس فکری عملی مشکل خاصی است که افراد مبتلا به آن فکر کنند که به وسیله ی افراد دیگر مورد آزار و اذیت قرار بگیرند ، بلکه فکر می کنند دیگران آنها را بیش از اندازه حساس و شکننده می دانند . به عنوان مثال ، به نظر می رسد که عشق و محبت بیش از انداره مادران نسبت به فرزندان نوعی آزار و اذیت آنها باشد ، یا کسی که به پاکیزگی اهمیت می دهد ، به وسیله این فکر که او باعث پخش آلودگی می شود تحت شکنجه و آزار قرار می گیرد و یا حتی کسی که بیش از اندازه مراقب و حساس است که فکر می کند بیش از اندازه سر به هوا و بی قید می باشد و غیره . . بنابراین هر چقدر فرد مبتلا به وسواس فکری عملی تلاش بکند که با افکار و ایده های وسواسی مدارا کند به همان نسبت بیشتر مضطرب و نگران خواهد شد.
علی رغم اینکه بسیاری از افراد مبتلا به وسواس فکری عملی می دانند که این ناراحتی چقدر دردناک و استرس آور است با این حال مسئله اساسی این است که آنها متوجه این امر نیستند که وسواس فکری عملی همانند آدم های دروغگو و حقه باز عمل می کند . به عنوان مثال فرد مبتلا فکر می کند که او می گوید و قول می دهد که اگر تو فقط همین یک کار کوچک را انجام بدهی آرامش پیدا خواهد کرد در حالی که همین یک کار کوچک به طور دائم تکرار و تکرار می شود.
جریان امر چنین به نظر می رسد که هر گونه مقاومت بی فایده خواهد بود و فرد تنها با انجام دادن خواسته ها ، به آرامش درونی و خوشبختی خواهد رسید و همه اینها را واقعی و حقیقی می داند . ولی حتی کسانی که همه خواسته های وسواسی را با جدیت تمام اجرا می کنند هیچ وقت به آرامش درونی و خوشحالی نمی رسند.
حقیقت این است که بعضی از افراد می توانند از خواندن کتاب های مختلف به خود درمانی بپردازند ولی این امر بدین معنی نیست که همه می توانند این کار را انجام دهند. به افراد مبتلا به وسواس فکری عملی بارها گفته می شود که خودتان می توانید خود را از شر این ناراحتی خلاص کنید . این راهنمایی سودمند و خوبی است ولی به نظر می رسد که چندان مفید و کارساز نباشد.در واقع تنها کاری که افراد مبتلا به وسواس فکری عملی، برای درمان وسواس انجام می دهند این است که می خواهند از شر آن خلاص شوند و بارها سعی کرده اند که این کار را بکنند ولی نمی دانند چگونه باید آن را انجام بدهند . این کتاب ، موقعیت ها و ابزاری را که در اختیار افراد مبتلا به وسواس فکری عملی می گذارد که آنها بتوانند خود را از شر این ناراحتی خلاص کرده و در این امر با کسانی که می خواهند به آنها کمک کنند همکاری های لازم را داشته باشند.مطمئنا یک کتاب نمی تواند تمام مشکلات مربوط در این زمینه را مطرح و یا آنها را حل نماید ، ولی به هر حال می تواند کمک کند ، هر چند این کمک ناچیز باشد.
اگر شما مبتلا به وسواس فکری عملی هستید باید هدف و سعی شما این باشد که خود را از این مشکل و ناراحتی خلاص کنید و می توانید با به کار بردن روش های ارائه شده در این کتاب آن را انجام دهید .البته به یاد داشته باشید که برای رسیدن به این هدف تنها جنگیدن با وسواس کافی نیست،بلکه شما باید در روش و شیوه ی زندگی خود تغییراتی داده و هدفها آرمان ها و امیدهای خود را مشخص کنید و بدون اینکه ترسی به خود راه دهید ، در این مسیر گام بردارید. شما باید به طور دایم با آنچه که می خواهید بجنگید و از بین ببرید در تماس باشید و به طور آگاهانه علیه آن اقدام کنید.
نویسنده:دیوید ویل،راب ویلسون
هیپنوتیزمدرمانى اساسا روشی است برای برنامهریزی مجدد در نحوهی تفکر
خود هیپنوتیزم و هیپنوتیزمدرمانى روشهای موفقی در کاهش استرس و باز نمودن ذهن به روی ایدههای جدید و فرآیندهای فکری، بهویژه هنگامی که با مشکلات رفتاری مانند اعتیادهای خاص سروکار دارید، هستند.
این مقاله بخشی از یک سری مقالات است که به تکنیکهای تمدد اعصاب، بهویژه تکنیکهایی که مناسب کنترل و کاهش استرس است می پردازد. اگر درمورد میزان استرس خود یا عزیزانتان نگرانید از پزشک یا مشاور حرفهای کمک بگیرید. استرسهایی که بدون درمان رها شوند، برای سلامت و تندرستی خطرناکند.
خود هیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانى روشهای موفقی در کاهش استرس و باز نمودن ذهن به روی ایدههای جدید و فرآیندهای فکری، بهویژه هنگامی که با مشکلات رفتاری مانند اعتیادهای خاص سروکار دارید، هستند.
هیپنوتیزمدرمانى اساسا روشی است برای برنامهریزی مجدد در نحوهی تفکر. منابع خود هیپنوتیزمی شامل سیدی، نوارها، mp۳ و مکتوبات فراوانی میشود که در دسترس هستند. پیش از استفاده از هرکدام از این ابزارها مطمئن شوید که مطالب توسط متخصصان هیپنوتیزم و افراد قابل اطمینان تهیه شده باشد. پیش از هرگونه تلاش برای خود هیپنوتیزمی این مقاله را به طور کامل بخوانید و فرآیندهای پیچیده را درک کنید.
تاریخچهایی مختصری از هیپنوتیزم مدرن
پیرامون موضوع هیپنوتیزم تردیدها و بدگمانیهای زیادی وجود دارد، به ویژه در فرهنگهای غربی. ریشهی این شک و تردید تا حدی در این است که هیپنوتیزم را شکلی از سرگرمی تلقی میکنند.
فرانتس آنتون مسمر، اغلب به عنوان پدر تئوری هیپنوتیزم مدرن شناخته میشود و احتمالا مسئول برخی از شکها و تردیدهای پیرامون این موضوع است. مسمر، پزشک آلمانی، علاقهی زیادی به نجوم داشت و باور داشت که نیروهایی نامرئی وجود دارند، کانالی برای انرژی، که بین همه اشیاء جهان منتقل میشود. این "انرژی کیهانی" از اجرام آسمانی نشآت میگیرد که میتواند تحت تاثیر رفتار دیگری، مهار شود. مسمر نتیجه این انتفال انرژی را "مسمریسم" نامید آنچه که کلمهی اصلی "مسمریس" را توضیح میدهد. اکنون ما میدانیم که تئوری مسمر کاملا بیمعنی بوده، اما ایدههایش ممکن است همچنان روی چگونگی هیپنوتیزم و هیپنوتیزمدرمانی که امروزه مورد توجه است، تاثیر گذار باشد.
اما امروزه هیپنوتیزم به عنوان روشی برای درمان شماری از بیماریهای شایع مانند کاهش استرس و بالطبع کاهش فشار خون، میگرن، اختلالات خواب و مبارزه با اعتیاد مانند ترک سیگار پذیرفته شده است. علاوه بر این، خودهیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانى میتواند برای کمک به تقویت حس عزت نفس و اعتماد به نفس و غلبه بر مشکلات مرتبط با آن مانند ترس از صحبتکردن درجمع استفاده شود. امروزه هیپنوتیزم در دانشگاه تدریس میشود و یکی از محبوبترین و شناخته شدهترین تکنیکهای پزشکی است.
هیپنوتیزم چگونه عمل میکند؟
زیگموند فروید معتقد است ذهن انسان به سه ناحیه مجزای از نظر هوشیاری تقسیم میشود: هوشیار، نیمههوشیار (ناخودآگاه)، ناهوشیار. اندیشیدن درمورد هر بخش از ذهن در مقیاسی عمیق میتواند سودمند باشد. فروید باور داشت که آگاهی ذهن بالاترین و کم عمقترین بخش ذهن است و مسئول حسهایی است که ما مستقیما از آنها آگاهیم مانند میزان استرس.
ذهن نیمه هوشیار (ناخودآگاه) بیشتر اوقات زیر هوشیاری است، یعنی سطحی عمیقتر، از اینرو بهآسانی دردسترس نیست و نحوهی احساسات ما یا واکنشهای ما را در موقعیتها و رویدادهای مشخص براساس آنچه که درگذشته از طریق تجربه آموختهایم، کنترل میکند. همچنین عملکردهای ضروری بدن مانند تنفس را تنظیم و کنترل میکند.
ذهن ناهوشیار عمیقترین بخش ذهن ماست که دسترسی به آن خیلی مشکلتر است، که شامل خاطرات و حوادث آسیبزاست.هیپنوتیزم منجر به یک حالت آرامش میشود و در بخشهای عمیقتر ذهن نفوذ کرده و به بازنویسی یا مجددا برنامهریزی کردن ناخودآگاه ذهن میپردازد. خود هیپنوتیزمی از طریق تمدد اعصاب ذهنی و فیزیکی عمل کرده و به افراد اجازه میدهد تا از ذهن هوشیار خود بگذرند و با افکار و عقاید مثبت اما ناخودآگاه خود آشنا شود. به محض"بیداری" از حالت هیپنوتیزم، افکار و خیالات جدید در ناخودآگاه و در نهایت بر ذهن خودآگاه تاثیر گذاشته، به نوبه خود، منجر به تغییر رفتار میشود.
هیپنوتیزمدرمانى مدعی یک "راهحل سریع" نیست و روشهای آن به پشتکار و تمرین نیاز دارد تا ذهن ناخودآگاه برخاسته و پیامهای جدید را بکار گیرد.
از خود هیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانی استفاده کنید
موفقیت در خود هیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانیِ تجویز شده مستم ذهنی باز است. برای انجام آن نیاز است که:
-بخواهید که هیپنوتیزم شوید.
-بیش از حد دیرباور نباشید.
-از هیپنوتیزم شدن وحشتزده نباشید.
-فرآیندهای پیچیده را بیش از حد تجزیه و تحلیل نکنید.
همچنین باید دربارهی اینکه چرا میخواهید از خود هیپنوتیزمی بهره ببرید و چه پیامهایی را میخواهید به خودتان انتقال دهید، فکر کنید و اینکه چه افکاری را میخواهید در ذهن ناخودآگاه خود جای دهید. روی برخی از گفتههای کوتاه در طی فرایند هیپنوتیزم کار کنید.
رسیدن به یک حالت هیپنوتیزمی کمی شبیه به یک خواب است
گفتههایی از این قبیل:
خالص و صادق بودن، در غیر این صورت در دسترسی به ایدهها یا دست یافتن به سطح ناخودآگاه، موفق نخواهید بود.
مثبت بودن، گفتههای شما باید ماهیتی مثبت داشته باشد.
ساده بودن، گفتههای شما بسیار سلیس باشد و نه شامل چندین عبارت طولانی.
برخی از عبارات خود هیپنوتیزمی عبارتند از:
- برای از بین بردن استرس در محل کار میتوانید از این جمله استفاده کنید: "من در محل کار آرام هستم."
- برای کمک به یک عادت اعتیاد آور مانند سیگار کشیدن، میتوانید از این جمله استفاده کنید: "من غیر سیگاری هستم."
- برای کمک به کاهش عصبانیت خود قبل از یک رویداد یا سخنرانی عمومی میتوانید این جمله را انتخاب کنید: "من یک سخنران مطمئن هستم."
به یاد داشته باشید این گفتهها پیامهایی هستند به ناخودآگاه شما، از کلمهی "من" استفاده کنید، روی کارهای خاص تمرکز کنید و همیشه گفتههای خود را به عنوان حقایق زمان حاضر بیان کنید. برای شروع روی یک یا دو عبارت متمرکز شوید، به حافظه بسپارید و در ذهن روی آنها تمرکز کنید.
گامهایی در راستای خودهیپنوتیزمی
پیش از اینکه برای نخستین بار خود هیپنوتیزمی را امتحان کنید، درمورد آن را با یکی از نزدیکانتان صحبت کنید، زیرا برایتان سودمند است. رسیدن به یک حالت هیپنوتیزمی کمی شبیه به یک خواب است و حتی گاهی بهتر است که به دیگران بگویید که میخواهید بخوابید. بدین ترتیب به احتمال زیاد پریشان و مضطرب نخواهید شد، در غیر این صورت ممکن است آشفته شوید. بخشی از مرحله خود هیپنوتیزمی این است که نسبت به محیط اطرافتان کمتر آگاه خواهید بود، مانند زمانی که خواب هستید، بنابراین در موارد اضطراری نزدیکانتان قادر خواهند بود که شما را "بیدار" کنند.
۱. برای شروعِ این فرایند باید از نظر فیزیکی آرام و راحت باشید. سعی کنید از تکنیک تمدد اعصاب پایهای مانند موردی که در صفحه تکنیکهای تمدد اعصاب ذکر شده است، استفاده کنید.
2. موضوعی را بیابید که میتوانید تصور و توجه خود را روی آن متمرکز کنید، در حالت ایدهآل این موضوع شما را اندکی مم میکند که به دیوار و سقف مقابل خود بنگرید.
3. ذهن خود را از همهی فکرها پاک کنید و تنها روی موضوع خودتان تمرکز کنید. قطعا دست یافتن به آن بسیار سخت خواهد بود، اما اجازه دهید که افکار تخلیه شوند.
4. از چشمان خود آگاه باشید، به پلکهای خود فکر کنید که سنگین شده و به آرامی بسته میشوند. همانطور که چشمهای شما بسته میشود، روی تنفس خود تمرکز کنید، عمیق و یکسان نفس بکشید.
5. به خودتان تلقین کنید که هر گاه نفسم را بیرون میدهم، آرامتر میشوم. نفس کشیدنتان را آرام کنید و اجازه دهید که با هر نفس عمیقتر و عمیقتر آرام شوید.
6. از چشم ذهن خود برای تصویرسازی یک شی که حرکات آرام بالا و پایین یا مایل دارد، کمک بگیرید. شاید دستهی آونگ یا زمان سنج اونگى و یا هرچیزی که نوسانی منظم، آرام و پیوسته دارد. با چشم ذهنتان، جسمی را که به عقب و جلو یا بالا و پایین در نوسان است، تجسم کنید.
7. در ذهنتان باملایمت، بهآرامی و یکنواخت از ده شمارش کنید، بگویید من بعد از هر شماره آرام میشوم. "۱۰ من آرام میشوم"، "۹ من آرام میشوم" و ادامه.
8. خودتان را باور کنید و به خودتان یادآور شوید زمانی که شمارش را تمام کنم به حالت هیپنوتیزمی دست خواهم یافت.
9. هنگامی که به حالت خود هیپنوتیزمی دستیافتید، زمان آن است که روی گفتههای شخصی خود که آماده کردهاید، تمرکز نمایید. روی هر عبارت تمرکز کنید، در چشم ذهتان تجسم کنید، در فکرتان آن را تکرار کنید. آرام و متمرکز بمانید.
10. آرام باشید و بار دیگر ذهن را پیش از اینکه از حالت هیپنوتیزمی بیرون بیاید، پاک نمایید.
11. بهآرامی اما با انرژی فزایندهای تا ۱۰ بشمارید. فرآیندی را که پیش از شمارش تا حالت هیپنوتیزم بیدار استفاده کردید را مع نمائید. از پیامهایی مثبت بین هر شماره استفاده کنید، همانطور که عدد ۱ را میگوئید، در ذهنتان تداعی کنید که وقتی بیدار شوم احساسی مانند یک خواب شبانهی کامل خواهم داشت.
12. وقتی به ۱۰ رسیدید کاملا بیدار و بههوش خواهید شد! بهآرامی به ذهن هوشیار خود اجازه دهید که به وقایع روزانه برسد و به احساس تازه شدن ادامه دهد.
هرچه بیشتر روند خود هیپنوتیزمی را تمرین و تکرار کنید، موفقتر خواهید شد و آسانتر به حالت هیپنوتیزم دست خواهید یافت.
به یاد داشته باشید هیپنوتیزم درمانی برای بسیاری از افراد موثر بوده و میتواند برای شما نیز موثر باشد، قدرت آن در اعتقاد و باور آن است.
آموزش روابط شویی
آموزش روابط شویی-چگونه روابط شویی صمیمانه ای داشته باشیم؟
همه می دانند که روابط شویی حیاتی ترین جزء همه ی ازدواج هاست. پس اگر یکی یا هر دوی زوجین علاقه و رغبت خود را در روابط شویی ازدست دادند چه می شود؟ تحقیقات نشان داده است که درصد انبوهی از چنین ازدواج هایی با شکست مواجه می شود.(بعد از مسایل مالی، مشکلات در روابط شویی دومین دلیل برای طلاق شناخته شده است)
چگونه میتوان کانون سرد خانواده را که به علت مشکلات رابطه جنسی بوجود آمده، مجدداً گرم کنید؟چگونه میتوان آقایان را در روابط شویی به اوج لذت جنسی رساند؟
در روابط شویی نقاط تحریک پذیر آقایان کجاست؟چگونه باید با شوهر تان برخورد رفتاری موثر جنسی داشته باشید؟
هدف از ثبت و درج این مطلب ایجاد روابط صمیمانه با زوج و استحکام روابط شویی بین زن و شوهر و کانون خانواده است.
رابطه جنسی نقش بسیار مهمی در ازدواج دارد، ولی با اینحال زوج های زیادی بدون توجه عمیق به به روابط شویی زندگی میکنند.در این بحث از دیدگاه مرد و زن نحوه صحیح روابط شویی را بررسی می کنیم.ناامید نشوید. راه های زیادی برای جلوگیری از آن وجود دارد. در اینجا سه راه برای جان بخشیدن دوباره به زندگی جنسی و روابط شویی برای شما فراهم آمده است.پس اگر می خواهید کانون خانواده تان راحفظ کنید،مراحل زیر را دنبال کنید.
به خودتان متکی باشید
فرقی نمی کند که همسرتان چقدر دوستتان داشته باشد و بخواهد در روابط شویی ئتان کند؛ تحریکات و شور جنسی او به هیچ وجه شبیه به شما نیست. به همین دلیل غیرمنطقی است اگر انتظار داشته باشید هر زمان شما تحریک شدید در اختیارتان باشد.باید یاد بگیرید که چطور گهگاه نیازهایتان را کنترل کنید.احتمالاً تصور خواهید کرد که عادلانه نیست و مطمئناً عصبانی خواهید شد.
البته باید که زوج ها تا آنجا که می توانند در زندگی جنسی و روابط شویی خود با همسرشان انرژی لازم را صرف کنند، اما بااینحال باز هم ممکن است زمان هایی وجود داشته باشد که شما آمادگی رابطه ی جنسی را داشته باشید در حالیکه همسرتان ندارد. این مسئله ای کاملاً نرمال و طبیعی در روابط شویی است و باید آن را بپذیرید. هرچه تلاش همسرتان برای فهمیدن شما و نیازهایتان باید بیشتر شود، تلاش شما نیز در درک این تفاوت ها باید افزایش یابد. قسمتی از این درک و پذیرفتن با اتکای گاه و بیگاه شما به خودتان برای ی میل جنسیتان نشان داده می شود. اگر اطمینان داشته باشید که همسرتان واقعاً دوستتان دارد و به شما توجه می کند، انجام اینکار با راحتی بیشتری صورت خواهد گرفت.
تنوع، مزه ی زندگی است
احتمالاً زندگی جنسی شما دچار یکنواختی شده است. حتی مهیج ترین فرد در روابط شویی هم اگر رابطه جنسی برایش تکرار مکررات شود، از آن دده خواهد شد. اگر این مورد را در روابط شویی خودتان با همسرتان هم مشاهده می کنید، پس وقتش رسیده که کمی تنوع وارد این رابطه کنید. برای جلوگیری از یکنواختی جنسی، باید کمی خلاق باشید.
* مکانی جدید انتخاب کنید : همیشه یک گوشه خاص برای معاشقه جنسی خود انتخاب نکنید
* لباس زبر های مناسب و جدید بخرید
* عطر خوشبو استفاده کنید
* حتما مسائل بهداشتی و نظافتی را رعایت کنید : آرایش و زدودن موهای زائد بسیار مهم است و نشانه اهمیت دادن به شریک زندگی خود می باشد .
*معمول است که مرد در روابط شویی پیش قدم می شود . بد نیست برای تنوع زن نیز گاهی پیش قدم شود.
*در روابط شویی رفتار تحریک آمیز داشته باشید : عشوه و ناز نه جنسی قبل از نزدیکی سبب تحریک شدید مرد می شود.
*در روابط شویی با آرامش و مهربانی با او رفتار کنید:خشن و عجول نباشید . سعی کنید با کلام ، نگاه ، حرکات و رفتار خود به ارامی همسر را تحریک کنید . بگذارید او نشانه های عشق و محبت را در شما ببیند و به ارامی به او نزدیک شوید .
*در روابط شویی بوسه قدیمی ترین نقطه شناخته شده برای تحریک است: که شامل بوسیدن لب ها ، صورت ، لاله گوش ، گردن و یا هر قسمتی از بدن همسر باشد که پیدا کردن نقطه های حساس تر مدتی طول می کشد و به نسبت بلوغ و فهم جنسی مرد و زن نقاط مربوطه شناخته می شود
* گفتار های عاشقانه :در روابط شویی تحریک فقط به نوع فیزیکی محدود نمی شود و نوع روانی نیز دارد که باید به صورت همزمان استفاده شود صحبت های عاشقانه که هنگام رسیدن زن و شوهر به هم رد و بدل می شود بسیار پر اهمیت است.
* لمس و نوازش با حوصله :سطح داخلی ران ( مرد و زن ) و لب های فرج ( زن ) ، بیضه و نواحی اطراف آن (مرد) ، گرفتن و فشردن کمر ( زن و مرد ) ، کلیتوریس زن که تحریک و نوازش آن حکم آلت مرد را دارد.
آموزش روابط شویی
*همانند گنجشک آمیزش نکنید و در روابط شویی همسر خود را با آرامش آماده و راضی سازید : سعی کنید در اولین مرحله همسر خور را در شرایط نعوظ کامل قرار دهید : در مردها با تحریک آلت تناسلی و مالش و نوازش آن حالت نعوظ فراهم می شود ( بلند شدن و سفتی آلت تناسلی در مرد را نعوظ مرد گویند البته اختلال نعوظ عارضه ی شایعی است که نیاز به درمان دارد ) . در خانمها نعوظ یعنی تحریک و سفتی کلیتوریس و نوک .
*فراهم کردن تحریک لازم در همسر:در روابط شویی مرد با فکر و یا در نظر آوردن نقاط شهوت انگیز و یا عوامل روانی نعوظ به او دست داده و اغلب در این حالت تحریک شده به حساب می آید آنچه در روابط شویی بر زن لازم است تحریک موضعی نیست بلکه تحریک موقعی است و آن زمانی است که مرد در حالیکه دخول انجام می دهد نعوظ وی کاهش می یابد و دخالت زن با تحریک مرد در حالی که عضلات مهبل را بر روی آلت مرد فشار داده رانها را بهم نزدیک می کند و امکانا با دست مالیدن به پشت مرد در امتداد ستون فقرات وی ، نعوظ مرد برگشته و مرد را راضی می سازد
*در روابط شویی مرد باید در آغاز رابطه جنسی ذهن و فعالیت خود را متوجه تحریک و آماده کردن زن نماید. و البته زن نیز باید به آماده سازی مردش در این مرحله توجه داشته باشد.
*مرد هر چه بیشتر بتواند با مهارت زن را تحریک کند زن در ادامه هر کاری مرد طالب باشد انجام میدهد. این مسئله برای خانم ها نیز صادق است.
* در روابط شویی زمان دخول بهترین زمان برای سخنان محبتآمیز است: در این لحظه از همسر خود قدردانی کنید و او را بهترین بنامید که این خود سبب افزایش روابط شویی و استحکام زندگی می شود.
آموزش روابط شویی
*به همسر خود بفهمانید که رابطه جنسی با او سبب آرامش او می شود ،و می خواهید با این عمل عشق و محبت خود را بیشتر به او ثابت کنید و هدف فقط ء جنسی-جسمی نیست بلکه روح معنوی شما نیز با این عمل ء می شود.
*قبل از شروع روابط شویی بهتر است با همسر خود از قبل هماهنگ کنید که اسپرم کجا ریخته شود ،چرا که این مطلب سبب آرامش خاطر بیشتر طرفین و تحریک بیشتر می شود.
*شوهر باید زمانی که مطمئن نشده که زن به اوج لذت و شدن نزدیک نشده از ء خود جلوگیری کند: دیدن ارگاسم و ء زن برای مرد بسیار ارزشمند و تحریک کننده است . سعی کنید اول زن به اوج لذت برسد و مرد با کمی فداکاری و خویشتن داری بعد از زن ء شود . وقتی اول زن ء شود تمایل جنسی مرد بیشتر میشود و می تواند براحتی خود را به اوج لذت برساند ولی وقتی مرد اول ء شود زن او را ناتوان جسمی می بیند و تصور بر آن دارد که مردش به او در این لحظه توجه کمتری دارد و این مسئله می تواند باعث تاخیر و حتی عدم ء زن شود . به محض شروع از طرف زن، مرد نیز میتواند خود را کند. اختلال زود انزالی در مردان باید مورد درمان قرار بگیرد و بهترین شیوه شدن، همزمانی آن بین طرفین است.
* توجه به این نکته مهم است که معمولاً مردها پس از شدن در روابط شویی یا میخوابند، یا پشت به زن میکنند. در صورتی که کاری که باید انجام دهند این است که شروع به بغل کردن و نوازش زن کنند. و به او آرامش دهند تا استراحت کند.
* شایسته است که زن شربتی گوارا تهیه نموده و بعد از پایان ، برای همسر خود بیاورد.
*در آخر بعد از انجام رابطه جنسی بهتر است از همسر خود تشکر کنید.
و.هزاران کار دیگر هست که می توانید برای از بین بردن یکنواختی موجود در روابط شویی تان انجام دهید.
اگر همه چیز عمل نکرد، صادق ومهربان و قاطع باشید.
زوج های زیادی بوده اند که بی علاقگی و نیتی یکی از زوجین از رابه شویی باعث جدایی آنها شده است. البته شما هم ممکن است به فکر اینکار بیفتید.اما بدانید طلاق یا برقراری رابطه ی جنسی با افرادی غیر از همسر تان (خیانت به همسر) ، راه حل های مناسبی نیستند. درست است که عشقبازی با غیر می تواند مشکلتان را حل کند، اما بدانید که در طولانی مدت مشکلات بیشتری نیز برایتان ایجاد می کند و باعث خراب تر شدن ازدواج تان هم می شود. حتی اگر ازدواجتان هم سالم باقی بماند، درد و رنجی که همسرتان از عشقبازی شما با کس دیگری متحمل می شود، بی اندازه است.
طلاق هم راه حل خوبی به شمار نمی رود. اگر به جای پیدا کردن راه حل و برطرف کردن مشکل، از آن فرار کنید(پاک صورت مسئله)، ممکن است زوج دیگری پیدا کنید که او نیز از نظر جنسی با شما ناهماهنگ و ناسازگار باشد، و بهتر است از خود بپرسید این کار را تا کجا ادامه خواهید داد؟
قبل از اینکه بار و بندیلتان را جمع کنید و همسرتان را ترک کنید، ببینید آیا همسر تان از این جریان خبر دارد؟ اطلاع دارد که شما از رایطه شویی تان با او ناراضی هستید؟
کار را به دعوا نکشانید. تقصیرها را به گردن او نیندازید، انتقاد نکنید، فقط خیلی آرام به او در مورد مشکلات تان صحبت کنید بگویید که به خاطر اختلافاتی که در روحیات جنسی شما وجود دارد، می خواهید کاری کنید که به بهبود رابطه تان منتهی میشود و برای این کار همکاری بیشتر او کمک میکند و باید برای بهتر شدن ارتباطشان هردو فعالانه رفتار نمایند و برای این امر باید حتی با کنار گذاشتن خجالت و تعصبات به متخصصین مربوطه مراجعه نمایند.افکار خود را با او در میان بگذارید. این را به صورت یک تهدید مطرح نکنید. فقط میزان امیدواری خود را با او در میان بگذارید. به او فرصتی دوباره برای اصلاح و سازگار شدن بدهید، و منتظر نتیجه ی آن شوید.
درمان مشکلات روانی مانند مشکلات جسمی به سرعت انجام نمیگیرد و این فرایند بسیار زمانبر است
درمان مشکلات روانی مانند مشکلات جسمی به سرعت و سهولت انجام نمیگیرد و این فرایند بسیار زمانبر و نفسگیر است. فردی که طی سالیان متمادی عادات بد و رفتارهای نادرست را با خود حمل کرده و با آنها زندگی کرده است وقتی بخواهد به یکباره همه این عادات را ترک کند با مشکل مواجه میشود. در کنار این نمیتوان انتظار داشت درمان درباره افرادی که مبتلا به افسردگی حاد یا حالات نزدیک به جنون هستند بهطور کامل و محسوس صورت پذیرد.
با وجود این، درباره بسیاری از این بیماریها ضرورت مداخله روانشناس یا روانپزشک و کمک گرفتن از او بهشدت احساس میشود، چنانکه اگر این مداخله در زمان مشخص و با روش درست و علمی صورت نگیرد و بیماری درمان نشود نه تنها بیماری در وجود فرد برطرف نمیشود، بلکه رشد کرده و به بیماریهای روانی حاد تبدیل میشود. با بیرشک روانشناس و استاد دانشگاه درباره زمان مراجعه به روانشناس یا روانپزشک و تفاوت این دو به گفتوگو نشستیم.
افراد دقیقا چه زمانی باید به روانپزشک یا روانشناس مراجعه کنند؟
در کشورهای پیشرفته مراجعه به روانشناس و روانپزشک امری ضروری و بدیهی است و همه افراد به آن علاقه داشته و تقریبا هر کسی برای امور مختلف زندگی خود حداقل سالی یکبار برای مشاوره به دکتر روانشناس مراجعه میکند. در کشورهای پیشرفته افراد برای تصمیمات مهم زندگی مانند تصمیم ازدواج یا مهاجرت و یا انتخاب شغل حتما به مشاور مراجعه میکنند و این کار یک امر بدیهی تلقی میشود. بر این اساس نمیتوان گفت زمان دقیق مراجعه به روانشناس و یا روانپزشک درباره مشکلات و مسائل روحی و روانی دقیقا چه زمانی است، زیرا درباره افراد مدرن و امروزی این مراجعه هر زمانی و با هر بهانهای میتواند باشد.
بهطور کلی باید گفت مشاوره گرفتن و مراجعه به روانپزشک اقدامی مفید و مثبت است که در بدبینانهترین حالت اگر فایدهای برای فرد نداشته باشد ضرری هم ندارد و حتی توصیه میشود همه افراد هرساله علاوهبر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز شوند تا با رجوع به یک روانشناس و یا روانپزشک بتوانند از وضعیت روانی خود مطلع شوند. مشکلات روانی هم مانند مشکلات جسمی اگر درمان نشده و به حال خود رها شوند عود کرده و به وضعیت وخیمتری میرسند. افرادی که بیماریهای روانی حاد مانند انواع پرخاشگریها یا جنونهای رفتاری دارند یک دفعه و به صورت ناگهانی به این اختلالات مبتلا نشدهاند. این افراد با ابتلا به بیماریهای روانی کوچک مانند پرخاشگریهای مقطعی یا افسردگیهای فصلی و درمان نشدن این اختلالات به مرور زمان دچار این اختلالات حاد میشوند که گاه درمانی برای آن وجود ندارد.
درباره بیماریهای روانی مانند افسردگی، وسواس یا پرخاشگری آیا هر نوع تغییر حالت یا تغییر رفتاری نیازمند مراجعه به پزشک است؟
درباره هر تغییر حالتی نیازی به مراجعه به پزشک نیست، زیرا مولفههای مختلفی بر رفتارها و خلقیات افراد در طول روز تاثیر میگذارد که حتی درباره افرادی که به پختگی شخصیت رسیدهاند نیز این اتفاق میافتد. با وجود این، اگر احساس کنیم چند روزی است که خلق افسرده مان اذیتمان میکند یا افکارمان باعث افسردگی و تاثیر بر عملکردمان میشود بهتر است به یک متخصص در این زمینه مراجعه کنیم. در بسیاری از مواقع نیازمند مداخله دارویی نیستیم و مشاور میتواند با صحبت کردن مشکل را برطرف کند، در حالی که درباره بسیاری از مشکلات روانی ترکیبی از مشاوره و دارو میتواند موثر واقع شود.
توصیه میشود همه افراد هرساله علاوه بر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز بشوند
درباره کدام مشکلات روانی فرد باید حتما به روانپزشک مراجعه کند و اگر به حال خودش رها شود تبعات بدی به همراه دارد؟
وقتی رفتارهای فرد با نرم عادی و آن چیزی که در جامعه رایج است و همه از آن تبعیت میکنند تفاوت داشته باشد تقریبا همه متوجه این تفاوتها میشوند. برای مثال فردی که افسردگی یا پرخاشگری بی حد و مرز دارد و نمیتواند رفتارش را کنترل کند برای هر کسی که در اطرافش وجود دارد رفتارهایش خطرناک است. در کنار این وقتی خود فرد احساس کند خلق افسرده او برایش مشکلساز است و افکاری در ذهنش وجود دارد که بهشدت منفی و خطرناک است این فرد باید خودش به سرعت به پزشک مراجعه کند. بهطور کلی باید گفت هرقدر زودتر برای درمان مشکل روانی مراجعه کند و بیماری فرد زودتر تشخیص داده شود به همان نسبت بیماری زودتر درمان میشود و درباره برخی بیماریهای روانی اگر فردی دیر مراجعه کند بیماری تبعات بد و طولانی مدتی بر جای میگذارد که گاهی این تبعات قابل درمان نیست. کمکهایی که یک متخصص به حل مشکلات روانی میکند بسیار درست و اصولی است و او میتواند به خوبی فرد بیمار را راهنمایی کند که به چه کسی مراجعه کند و چه خدماتی دریافت کند. افرادی هم وجود دارند که احساس میکنند در زندگیشان مهارتهای لازم ارتباطی ندارند و نمیتوانند در روابط خود موفقیتآمیز ظاهر شوند و همچنین افرادی که تجربیات منفی زیادی از گذشته دارند و نمیتوانند با یادآوری آنها به زندگی عادی بپردازند و نیاز دارند که با مداخله یک روانپزشک این مشکلات را برطرف کنند.
بین روانشناس و روانپزشک چه تفاوتهایی وجود دارد؟ آیا فردی که مشکلات روحی دارد باید بین این دو انتخاب کند یا تفاوتی ندارد که برای هر مشکل روانی به کدامیک مراجعه کند؟
نخستین تفاوت در روش کار روانشناسان و روانپزشکان در این است که روانشناسان روی فایلهای ذهن افراد تاثیر گذاشته و طرحواره وجودی آدمها را تغییر میدهند، این در حالی است که روانپزشکی راه دارودرمانی را پیش گرفته و به روی شیمی خون و مغز اثر میگذارد. تفاوت روانپزشک با روانشناس در این است که روانپزشک پزشکی است که بعد از اتمام دوره پزشکی عمومی تخصص خود را در زمینه مسائل روانی گرفته است. کار روانپزشکان بیشتر تشخیص است و درمانی که توسط این افراد صورت میگیرد مبتنی بر درمان دارویی است. روانشناسان بالینی بدون استفاده از دارو و درمان شیمیایی با تشخیص انواع اختلالات روانی به فرد کمک میکنند مشکل خود را برطرف کند.
این درمان بدون دارو عموما از طریق مشاوره روانشناسی و تمرین مهارتهای گوناگون در موقعیتهای مختلف زندگی صورت میگیرد. برای اینکه فردی بداند برای مشکلات مختلف روانی خود به کدامیک از این دو باید مراجعه کند، تشخیص این امر اصولا بر عهده فرد نیست و در نخستین مراجعهای که فرد به هریک از این دو میکند خود آن روانپزشک یا مشاور تشخیص میدهد که مشکل فرد مورد نظر مربوط به کدامیک از این دو حیطه بوده و با چه روشی صورت میگیرد. در صورتی که درمان او نیازمند مداخله دارویی باشد خود روانشناس یا مشاور، فرد را به روانپزشک ارجاع میدهد در حالی که اگر فردی که بیمار به او مراجعه کرده روانپزشک باشد و مشکل فرد نیازی به دارو نداشته و بیشتر مبتنی بر گفتوگو درمانی باشد این پزشک فرد بیمار را به مشاور ارجاع میدهد تا مراحل درمان او به شکل بهتری انجام شود.
برای دانستن تفاوت روانشناس و روانپزشک باید بدانیم یک روانپزشک پیش از هر کاری یک پزشک بوده و کار او تجویز دارو است، لازم به ذکر است که روش دارو درمانی به تنهایی اثربخش نبوده و این دو شاخه مکمل هم هستند. اگر بیماران مراجعهکننده به روانشناسان قادر به تغییر رفتار و نگرش خود نباشند، در این وضعیت به روانپزشک ارجاع داده میشوند و برای رسیدن به ثبات راه دارو درمانی روی آنها انجام میگیرد. افراد در صورت داشتن مشکل در زمینههای تعلیم و تربیت، شیوههای صحیح تفکر و رفتار، افسردگی، رفع احساسات بد و منفی و. به روانشناس مــــراجعـــه میکنند.
ویژگی های شخصیتی یک روانشناس خوب
یک روانشناس خوب خصوصیت هایی دارد که وی را در برابر سایر روان شناسان برجسته میکند . روان شناسی که بتواند رفتاری حرفه ای و درست داشته باشد میتواند به بهبود مراجعین خود کمک شایانی کند.
همان گونه که پیشتر گفتم روان شناسان در زمینه های مختلفی کار میکنند که درمان یکی از قسمت های آن است. خصوصیت هایی که در این نوشته می خوانید در مورد روان شناسانی است که کار درمانی انجام میدهند .
در این نوشته سعی کردم خصوصیت های یک دکتر روانشناس را بنویسم تا همکاران گرامی بدانند که چطور میتوانند یک روانشناس موفق و خوب باشند و نسبت به بهبود کار خود سعی کنند. از طرف دیگر مردم هم آگاه شوند که آیا کسی که روان درمانیشان را انجام میدهد شایستگی دارد یا نه.
– نشان دادن دلسوزی و هم دردی
شما بعنوان مراجع و کسی که تقاضای کمک دارید کاملاً متوجه شیوه برخورد درمانگر خود خواهید شد. شما به این نکته مهم پی خواهید برد که روان شناس شما عمیقا اظهار همدلی و هم دردی با شما دارد یا خیر. همدلی و هم دردی چیزی ورای کلمات و جملات است و در این مورد شما باید با دل و جان خود هم دردی را حس کنید.
یک روانشناس خوب علاوه بر دارا بودن دانش کافی در زمینه روان شناسی و قابلیت بکارگیری آن معلومات تخصصی در روند درمان، می بایست دیدی خالی از قضاوت، پیشداوری و مملو از درک و همدلی داشته باشد. این درک و همدلی باید به گونه ای باشد که مراجع به آسانی حرف ها و مشکلات خود را بیان کند و از مقاومت برای ابراز مشکلات خود بپرهیزد. در واقع یک متخصص روان شناسی می بایست روابطی عمیق ولی سالم با اشخاص برقرار کند؛ تا آن ها بستری مناسب برای بیان مشکلات شان فراهم ببینند و به وی اعتماد کنند.
یک متخصص روان شناسی می بایست روابطی عمیق ولی سالم با اشخاص برقرار کند
- یک روانشناس باید شنونده ی خوبی باشد.
روان شناس بیش تر از آن که سخن بگوید می شنود. برای اینکه بتوانید به درمانجو یا همان مراجع خود کمک کنید اول باید به مشکلات وی پی ببرید بهترین راه شناسایی و اگاهی هم گوش دادن است. پس در برخورد با درمانجو باید سرتاپا گوش باشید. روان شناس باید یک شنونده ی فعال باشد و گفته های درمانجو را به خوبی بررسی و تحلیل کند.
- داشتن مهارتهای ارتباطی قدرتمند
حل شدن مشکلات بسیاری از مراجعین در گرو حل تعارض آن ها با خانواده و اشخاص وابسته است که هیچوقت نتوانسته اند حرفشان را از طریقی درست به آن ها بیان کنند. گاهی ضروری است روان شناس، مداخلاتی در جهت برقرار شدن رابطه درست بین افراد خانواده، انجام دهد. در این مورد روان شناس خود باید مهارت در برقرای رابطه مؤثر را داشته باشد.
- برخورداری از سلامت روان و اهمیت دادن به سلامتی خود
خوشبختانه یا متأسفانه موقع برخورد با روان شناس، نظر مردم جامعه در درجه نخست به سلامت روانی خود روان شناس است. این کاملاً طبیعی است. چه طور میشود به روانشناسی که در کنترل خشم دچار مشکل است و وضعیت تهاجمی دارد اعتماد کرد. رسم بر این است که روانشناسی که وارد حرفه ی درمانی می شود در ابتدا مورد تحلیل قرار می گیرد. امید است در آینده شاهد چنین حرکتی در ایران هم باشیم.
روان شناس خوب توصیۀ مستقیم نمی کند
- رفتار و گفتار روانشناس باید سنجیده باشد.
روان شناس باید فن بیان خوب داشته باشد و بتواند مراجع را بسوی خود جذب کند. درصورتی که مراجع با روانشناس حس راحتی کند روند درمان و کیفیت گفتگو بهبود می یابد. فن بیان مهارتی است که یک روانشناس خوب باید به خوبی آن را بیاموزند. به یاد بسپارند اصلاً درمانجو یک جلسه ی خشک و بی روح را دوست ندارد. یک روان شناس خوب کسی است که اعتماد به نفس دارد و شایستگی خود را در رفتار و گفتارش آشکار میکند .
- روان شناس باید رازنگهدار باشد.
رازداری را میتوان برجسته ترین خصوصیت یک روانشناس بالینی خوب دانست. روانشناس هیچوقت گفته ها و رازهای درمانجوی را برای افراد دیگر اشکار نمی کند. آن چه در اتاق روانشناس گفته و شنیده میشود همان جا می ماند و از اتاق بیرون نمی رود. پس چنانچه کسی پیش روانشناس برود و بگوید به همسرش خیانت کرده یا سرقت کرده نباید نگران باشد زیرا روانشناس رازنگهدار خواهد بود. تنها زمانی روانشناس گفته های مراجع را برای سایرین بیان میکند که یک مرجع قضایی مثل دادگاه برای روشن شدن یک پرونده مثل قتل به گفته ها احتیاج داشته باشد. من بر این باورم که روان شناسان در جلسه ی روان درمانی از کشیشانی که اقرار به گناهان را می شنوند هم رازدارتر هستند!
- روان شناس خوب مهارت های بین فردی خوبی دارد.
نخستین و واضح و روشن ترین مهارتی که هر روانشناسی باید داشته باشد این است که بتواند با سایرین به خوبی رابطه برقرار کند. وی به احساسات و افکار سایرین توجه میکند و با مراجع خود گرم و دوستانه برخورد میکند و در جلسه درمان بر مراجع تمرکز میکند نه خود.
- روان شناس خوب مدام به دنبال افزایش دانش و توانایی خود است.
علم روانشناسی مثل دیگر علوم هر روز شاهد پیشرفت های جدیدی است به همین علت هر روانشناسی باید خود را مم به مطالعه و اموزش مستمر برای ارتقای توانایی ها و مهارت های خود کند. پس باید به توانایی های افرادی که خود را عالم و همه چیزدان می دانند تردید کرد .
یک روانشناس باید شنونده ی خوبی باشد
- روان شناس خوب هدف های درمانی مشترکی را انتخاب میکند .
یکی از مهم ترین خصوصیت های یک روان شناس کارامد این است که با همکاری مراجع خود اهداف درمانی مشخصی را تعیین و برای دستیابی به آنها سعی کند. به عبارت دیگر، شما میدانید که قرار است در جلسات مشاوره چه هدف هایی دنبال شوند.
- روان شناس خوب توصیۀ مستقیم نمی کند.
یک روان شناس خوب در مشاوره روانشناسی به شما توصیه مستقیم نمی کند( مگر در وضعیت اضطراری) و سعی میکند توانایی حل مسأله را اموزش دهد تا خودتان بتوانید مشکلتان را حل کنید.
وی با همکاری شما مشکل مطرح شده را تحلیل و به شما کمک میکند که بهترین انتخاب را داشته باشید ولی بجای شما انتخاب نمی کند. این ضرب المثل قدیمی در جلسات مشاوره کاربرد زیادی دارد:روان شناس خوب کسی است که به شما ماهیگیری یاد بدهد نه ماهی!
- روان شناس باید شکیبا و بردبار باشد.
بگذارند درمانجو هر چقدر که می خواهد سخن بگوید روانشناس باید به یاد بیاورد که باید شنونده ی خوبی باشد برای درک مشکل مراجع و تشخیص اختلال نباید شتاب کند تعجیل کردن و کم حوصلگی را کنار بگذارد. تشخیص شتاب زده امکان دارد خطا باشد. همان گونه که میدانید بعضی از اختلالات روان شناختی نشانه های نزدیک به هم دارند پس شکیبایی رمز پیروزی است.
- روان شناس به دنبال درمان است نه درآمدزایی.
هر کسی برای طی کردن زندگی خود نیازمند این است که درامد داشته باشد روان شناسان هم بر پایه ی خدمات درمانی که به درمانجو میدهند از وی پول می گیرند. روانشناس خوب تمرکز و توجه خود را روی فرآیند درمان مراجع می گذارد نه اینکه نگاه خود را به ساعتش بیاندازد که با پایان جلسه از وی پول بخواهد.
مشاوره خانواده - این روزها کارشناس ها و روانشناس ها بسیاری توصیه می کنند که زوج های جوان قبل از آغاز زندگی مشترک حتماً مشاوره قبل از ازدواج معتمد م کنند. این توصیه از آنجا جدی شده که رسانه ها در سال های گذشته آمار نگران کننده ای را در خصوص طلاق زوجین به خصوص در 5 سال اول زندگی مشترک منتشر کرده اند. به همین دلیل است که بحث نیاز جدی به مشاوره قبل از ازدواج برای زوج های جوان مطرح می شود.
متاسفانه در کشور ما زوج ها خیلی وقت ها اطلاع کافی از مشاوره هایی که مشاوران در اختیار آنها می گذارند ندارند، یا گاهی احساس می کنند چون به حد مطلوبی از استقلال مالی و خانوادگی رسیده اند، می توانند بدون م با افراد دیگر بهترین انتخاب را داشته باشند.
عده ای هم در انتخاب مشاور اشتباه می کنند و با م دوستانشان برخی ملاک های کلیشه ای را برای همسرشان در نظر می گیرند و زمانی که دختر یا پسری با این شرایط را پیدا می کنند احساس می کنند به آن زوج رویایی رسیده اند و به صورت هیجانی دست به انتخاب می زنند.
این ملاک ها اگرچه ملاک های عرفی جامعه ما هستند ولی در عرف این ملاک ها نه به صورت جزئی بلکه به صورت کلی مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که روانشناس یا مشاور ازدواج، همه این موارد را با فاکتورهای جزئی مورد ارزیابی قرار می دهد تا بتواند بررسی درست شخصیتی از زوجین ارائه دهد. یعنی در واقع مشاور تلاش می کند دیدگاه ها و اهداف زوجین را در زندگی مورد بررسی قرار بدهد و طرف مقابل را با این دیدگاه ها و اهداف آشنا کند.
شناخت روی این موضوعات در همان ابتدای تشکیل زندگی مشترک مهم است چون فقط با شناسایی این جزئیات است که زوج ها می توانند به نتیجه برسند که می توانند با هم ادامه مسیر بدهند یا نه. مثلا اگر زوجی می خواهند به یک هدف مشترک برسند مشاور این موضوع را طوری بررسی می کند که ببیند آیا این زوج سرعت حرکتشان برای رسیدن به آن هدف یکی هست یا خیر؛ اگر یکی نباشد توصیه می کند تا در مورد آن هدف بیشتر صحبت بکنند تا در آینده مشکلی برایشان پیش نیاید.
زن و مرد در مرحله اول به لحاظ رفتاری، خانوادگی، سبک زندگی و تحصیلات باید مورد بررسی قرار بگیرند، که اگر این مرحله مثبت بود در مراحل دیگر باید به لحاظ ذهنی، و تفکراتی که دارند بررسی شوند تا نکات مشترک و غیر مشترک ذهنی شان مشخص گردد بعد از این هم نوع نگاه به زندگی و سرگرمی و تفریحاتی که می خواهند داشته باشند و لحظات مشترکشان مورد ارزیابی قرار می گیرد. به نظرم همه اینها مرحله به مرحله است و باید به صورت اجمالی بررسی شوند.
مشاور ازدواج هیچ وقت به شما نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید. وظیفه مشاور آگاه کردن است. او می گوید که نتیجه چنین ازدواجی چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنید. اما به هیچ وجه دو طرف را مجبور به انجام کاری نمی کند
استقلال مالی چقدر مهم است؟
استقلال مالی شرط اول ازدواج است. یعنی وقتی زوجی پیش مشاور می روند پیش فرض مشاور این است که این زوج با توجه به استقلال مالی شان تصمیم به ازدواج گرفته اند مگر اینکه خلاف این امر ثابت شود. فرهنگ عمومی خانواده های ما به گونه است که اگر زوج استقلال مالی نداشته باشد حتما دخالت های نادرست و گاه و بیگاه خانواده ها در زندگی مشترک یک زوج به وجود خواهد آمد که این موضوع می تواند به زندگی آنها لطمه بزند بنابراین ما توصیه می کنیم که زوج ها حتما قبل از ازدواج به استقلال مالی برسند و در طول زندگی مشترک این مستقل بودن را حفظ کنند.
با این اوصاف جای عشق و وابستگی های عاطفی کجاست؟ بعضی ها می گویند چون محبتی میانشان شکل گرفته و عاشق هم هستند، می توانند با مشکلات مالی بعد از ازدواج کنار بیایند. واقعیت این است که کسی منکر عشق نیست. اما مشاوران به افراد توصیه می کنند زمانی که به شدت درگیر یک رفتار عاطفی هستند تصمیم نگیرند. چون در این درگیری عاطفی نمی توانند نکات منفی را ببینند و سعی می کنند همه موضوعات منفی را توجیه کنند.
البته مشاور ازدواج هیچ وقت به شما نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید. وظیفه مشاور آگاه کردن است. او می گوید که نتیجه چنین ازدواجی چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنید. اما به هیچ وجه دو طرف را مجبور به انجام کاری نمی کند.
موضوعات مهمی مثل ازدواج و طلاق نگاه عاقلانه ای می خواهد. مشاوران وظیفه دارند درباره آینده ازدواج با زوج ها صحبت کنند ولی حرف را تحمیل نمی کنند. بنابراین کسانی که تصمیم به مشاوره می گیرند بهتر است که بی طرفانه به مطب مشاوره بروند و اجازه دهند تا روند مشاوره به خوبی و در مسیر خودش طی شود وگرنه دیگر نیازی به انجام مشاوره نیست.
ازدواج جداً ممنوع!
گفتیم که مشاوران هیچ وقت توصیه به عدم ازدواج نمی کنند اما این حکم، یک استثنا دارد. یعنی موارد خاص. مثلاً وقتی تست های شخصیت شناسی و. که در تمام دنیا مرسوم است را انجام می دهند و نتیجه این تست ها مناسب نیست، پیشنهاد می کنند با یک فرد مشکل دار ازدواج نکنید. کار آنها شناختن رفتارهای پنهان دو طرف است. در اکثر موارد با مشاوره می شود رفتارهای منفی را پوشش داد و یا از بین برد. اما در برخی موارد نتیجه ازدواج کاملا مشخص است.
مثلا جوانی که سوءظن دارد اصلا توصیه نمی شود ازدواج کند. مشاور با کسی در این رابطه تعارف ندارد. سوءظن با معیارهای یک ازدواج پایدار تداخل دارد. این بیماری چیزی نیست که خود طرف به آن معترف باشد. مثلا فکر می کند که دارد همسرش را در جامعه محافظت می کند در حالیکه این بیماری است و خانواده را متلاشی می کند. بنابراین اگر مشاور در بررسی های سلامت روانی و شخصیتی به چنین موارد برخورد کرد حتما درباره آینده این ازدواج شفاف سازی می کند. به همین دلیل است که توصیه می شود 6 تا 9 ماه دختر و پسر با هم در مراوده باشند و بعد از آن دوباره به مشاور مراجعه کنند.
اختلال وسواس فکری– عملی چگونه توسعه پیدا می کند؟ وسواس
تحقیقات نشان می دهند که 90درصد از مردم افکاری مشابه با افکار مشکل زا در افراد وسواسی را دارند. با این حال به نظر می رسد افراد مبتلا به اختلال
از آنجایی که افراد مبتلا به وسواس از افکار خود رنج می برند، سعی می کنند از این افکار اجتناب کنند. اغلب سعی می کنند جلوی افکار را بگیرند. مشکل اینجا است که هر چه بیشتر تلاش کنید به یک چیز فکر نکنید، در نهایت بیشتر به آن چیز فکر خواهید کرد. می توانید امتحان کنید: سعی کنید در یک دقیقه آینده به فیل سفید» فکر نکنید. احتمال زیادی وجود دارد که اولین چیزی که به فکر شما می رسد، همان چیزی باشد که سعی دارید به آن فکر نکنید- که همان فیل سفید» است.
" />
زمانی که افراد متوجه می شوند نمی توانند از افکار ناراحت کننده اجتناب کنند، راه های دیگری را برای کاهش اضطراب امتحان می کنند. ممکن است برخی رفتارها را انجام دهند، از قبیل شست وشو زیاد یا گفتن یک ذکر خاص. این کار معمولاً باعث کاهش اضطراب وسواس عملی
درمان وسواس های عملی ختلال وسواس فکری
بسیاری از افراد می توانند از پس وسواس های خود بربیایند و پیش از شدت گرفتن علائم، جلوی آنها را می گیرند. ولی در برخی از موارد، اختلال شدت می گیرد و فرد قادر نیست به تنهایی از پس آنها بربیاید. در چنین مواردی مراجعه به یک متخصص بسیار مفید است. درمان اختلال وسواس به دو صورت انجام می-شود: درمان دارویی و روان درمانی. داروهایی که بیشترین تاثیر را بر اختلال وسواس می گذارند موجب افزایش سطح سروتونین در مغز می شوند. روانپزشک شما می تواند داروی مفید برای شما را تجویز کند. توصیه می شود که دارودرمانی به همراه روان درمانی مورد استفاده قرار گیرد. برای برخی از بیماران، ترکیب دارودرمانی و روان درمانی بهترین نتیجه را به همراه دارد.
افراد مبتلا به اختلال وسواس از این می ترسند که اگر به افکاری که از آنها می ترسند فکر کنند و هیچ وسواس عملی انجام ندهند، اضطراب در آنها بیشتر و بیشتر خواهد شد، و نمی توانند این اضطراب را تحمل کنند. اغلب می ترسند که دیوانه شوند. روان درمانی به شما کمک می کند تا بیاموزید می توانید اضطراب را بدون استفاده از وسواس عملی کنترل کنید. شما راهبردهای شناختی از قبیل روش متفاوت فکر کردن را می آموزید که می توانند به شما کمک کنند اضطراب کمتری داشته باشید. همچنین می آموزید اگر به جای این که از ترس هایتان اجتناب کنید، با آنها روبرو شوید، از بین خواهند رفت. شاید باور این موضوع سخت باشد، ولی حقیقت دارد. درمانگر به شما کمک می کند تا به تدریج با چیزهایی که از آنها می ترسید روبرو شوید، تا جایی که به این اعتماد به نفس برسید که می توانید بدون استفاده از
تحقیقات نشان می دهد بالغ بر 80 درصد افرادی که از روان درمانی برای ا
توجه:
پژوهشی تحت نظارت اساتید روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی در حال اجرا است که به درمان این اختلال می پردازد؛ چنانچه افرادی را می شناسید که به این اختلال مبتلا هستند، می توانید برای شرکت در این پژوهش به ما معرفی کنید. شرکت در این پژوهش رایگان خواهد بود. برای آشنایی بیشتر با شرایط شرکت در پژوهش به آدرس @vasvaasi مراجعه کنید و یا با شماره زیر تماس بگیرید:
مرکز مشاوره بیدار (با مدیریت دکتر محمود گاری): 66414300 (ظرفیت محدود است)
در مورد علل به وجود آمدن وسواس و راه های پیشگیری از آن نیز در مطالب آینده بیشتر صحبت خواهیم کرد.
در رابطه شویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست با دریافت
مشاوره ازدواج می توانید این میزان اشتراک را بیشتر بشناسید. در زندگی مشترک،افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند، چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه شویی کمک می کند.
متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم وما این افراد مشکل دار نیستند، چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.
کم پیدا می شوند آدم هایی که برای طلاق ازدواج
بیشتر آدم ها وقتی می خواهند ازدواج کنند دوست دارند در کنار یک دیگری به نام همسر به آرامش برسند، بچه دار شوند و خانواده ای داشته باشند اما حتی اگر هر دو طرف ازدواج یعنی دختر و پسر هدف دیگری جز این نداشته باشند باز می بینیم که برخی از آنها در ادامه به چالش های بزرگ و گره های بازنشدنی می رسند و گاه چاره ای جز جدا شدن نمی یابند اما چرا اینگونه است؟
چرا آدم هایی که به دنبال سوء استفاده در
رابطه ازدواج نمی گردند، گاه چاره ای جز جدایی در پیش رو نمی بینند؟ واقعیت این است که یکی از مهم ترین تصمیم های زندگی آدم ها یعنی آغاز رابطه زوجیت زیر سایه باورهای شناختی غیرمنطقی» قرار دارد. تردیدی در این نیست که همه ما در همه تصمیم های ریز و درشت زندگی مان زیر سایه باورهای مان قرار داریم و از پنجره و ایوان باورهای مان به مسائل و موضوعاتی که در زندگی مان پیش می آید، نگاه می کنیم، این اتفاق خواه ناخواه در ازدواج هم می افتد. از همین رو به هر میزان که مداخله باورهای شناختی غیرمنطقی بیشتر می شود احتمال اینکه ازدواج یک زوج به شکست منجر شود بیشتر می شود.
کتاب ازدواج و باورهای رایج» نوشته دکتر نرگس چیمه، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در نقد برخی از باورهایی است که در فرهنگ عمومی و بدنه جامعه نسبت به ازدواج وجود دارد اما این باورها پایه های منطقی و علمی ندارد.
یکی از مهمترین مباحث این کتاب تشریح و اشاره به باورهای شناختی غیرمنطقی در ازدواج است. یعنی سوءتفاهم ها و سوءبرداشت های ذهنی که فرد در مواجهه با ازدواج در ذهن خود انباشته دارد و همان سوءتفاهم ها را با خود به متن رابطه زوجیت می کشاند یا اینکه آن سوءبرداشت ها، آنقدر پیرنگ قدرتمندی در ذهن فرد دارد که اجازه ازدواج را به او نمی دهد. مثلا فرد ممکن است کاملا کمال گرایانه با خود بیندیشد که فقط یک نفر در دنیا وجود دارد که او را می تواند خوشبخت کند، این فرد هم مطمئنا خواستگار اول نیست.
یعنی آنقدر باید خواستگار قلابی بیاید و بیاید تا بالاخره آن یک نفر خواستگار اصیل، خود را نشن دهد و دُم به تله بدهد یا مثلا کسی با خود بیندیشد که همه مردها خیانتکارند، بنابراین به هیچ مردی نمی شود تکیه و اعتماد کرد. پس چرا باید ازدواج کنیم؟
آنچه در ادامه می آید اشاره ای به این باورهای شناختی غیرمنطقی است که مثل چتری تیره بر بالای سر آدم هایی که می خواهند ازدواج کنند باز می شود.
1- با کسی ازدواج کنیم که ویژگی های شخصیتی متفاوتی داشته باشد
از پیامدهای منفی این عقیده این است که افراد تشویق می شوند به دنبال همسری متفاوت از خودشان باشند تا کسی که با آنها مشابهت دارد. این به نوعی تشویق بی مسئولیتی است. به این ترتیب که آدم شه ای با فردی منظم و آراسته ازدواج می کند به این امید که طرف مقابل به هم ریختگی های او را جمع خواهد کرد. این امر می تواند انصراف از تغییر خاصی هم باشد یعنی به جای اینکه خودم را تغییر دهم با کسی که نقطه مقابل ویژگی های من را دارد، ازدواج می کنم. به این ترتیب می توانم نقاط ضعف خود را جبران کنم. زندگی با فردی که به طور معناداری متفاوت است، تنها منجر به بروز تعارض، نیتی و ناخشنودی در زندگی شویی می شود.د راین زمینه
مشاوره قبل از ازدواج مهم است.
2- تا زمانی که فرد ایده آل خود را نیافته ایم نباید راضی شویم
چنین تمایل کمال گرایانه ای باعث کاهش توانایی فرد در یافتن راه حل هاست و منجر به نتایج معی می شود چرا که ما در دنیای پر از احتمالات زندگی می کنیم و آرزوی حقیقت و امنیت مطلق باعث انتظارات اغراق آمیزی می شود که سودی نخواهد داشت و در نهایت باعث ایجاد تردید و تنش در زندگی می شود. افرادی که اینگونه فکر می کنند تنها می توانند روابط کوتاه مدتی را با دیگران برقرار سازند و به جای اینکه به شناخت طرف مقابل بپردازند با ناپختگی به ارزیابی افراد و روابط خود روی می آورند.
3- وجود احساس کفایت و شایستگی همسری قبل از تصمیم به ازدواج
این باور غلط باعث می شود تا افراد مدتی طولانی مجرد باقی بمانند چرا که بسیاری از آنها هیچ وقت این احساس کفایت کامل را به عنوان یک زن یا شوهر نخواهند داشت. در مقابل این باور غلط می توان گفت که یک فرد به عنوان یک همسر باید احساس کفایت کند اما اکثر افراد درباره شایستگی خود احساس تردید و اضطراب دارند. این استرس نباید باعث کناره گیری آنها از ازدواج شود چرا که هیچ کس کامل نیست.
4- در دنیا برای هر کس تنها یک فرد مناسب برای ازدواج وجود دارد
این باور غیرمنطقی پیامدهای منفی بی شماری را برای فرد به همراه می آورد. چنین باورهایی باعث می شوند فرد در فرآیند انتخاب همسر به شکلی منفعلانه عمل کند. به عنوان مثال برخی معتقدند نیمه گمشده آنها بالاخره خواهد آمد، بنابراین دیگر تلاشی برای برقراری ارتباط و نزدیکی با دیگران و شناخت آنها نمی کنند. در مقابل این باور غیرمنطقی می توان گفت افراد متعددی وجود دارند که یک فرد می تواند برای ازدواج موفق از میان آنها دست به انتخاب بزند.
5- یک فرد با هر کسی می تواند خوشحال باشد به این شرط که آنها برای رابطه شان سخت تلاش کنند
با تلاش کافی هر چیزی ممکن است و در نهایت فرد تصمیم به ازدواج ناپخته می گیرد. پیامدهای منفی متعددی برای چنین عقیده ای وجود دارد که عبارتند از اتخاذ دیدگاهی سهل انگارانه و تفریطی در همسرگزینی. تعدادی از زوجین که به چنین دیدگاهی معتقدند ماه ها و سال ها به سختی تلاش می کنند بدون اینکه به موفقیتی در زندگی برسند.
6- زوج ها قبل ازدواج باید ثابت کنند ارتباط خوبی در زندگی مشترک شان خواهند داشت
این قبیل زوج ها کسانی اند که بعد از آشنایی با یکدیگر، دوره نامزدی طولانی خود را صرف تلاش غیرضروری می کنند تا ثابت کنند که ازدواج خوبی خواهند داشت. به این معنی که موقعیت هایی را خلق می کنند تا نقاط قوت رابطه خود را مورد آزمایش قرار دهند. به عنوان مثال با دیگری قرار می گذارند تا ببینند که آیا نامزدشان واکنش حسادت آمیز نشان خواهد داد یا اینکه چگونه خشم خود را کنترل خواهد کرد. در این شرایط طرف مقابل هم خسته از این امتحان ها به رابطه خاتمه می دهد.
7- یک زوج موفق باید همیشه با هم باشند
در رابطه شویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل و جداگانه ای دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود، قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست و با توجه به نیاز افراد برای استقلال لازم است برخی از فعالیت های فردی مثل شغل یا برخی علایق حفظ شود. در زندگی مشترک، افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه شویی کمک می کند.
8- اینکه عاشق کسی باشی برای ازدواج با او کفایت می کند
عاشق شدن آسان است اما ازدواجی که بیشتر بر پایه احساس بنا شده باشد تا عقل، خطرناک است. دوستی ها و آشنایی هایی که بر پایه احساس و کنش ناگهانی اند، اغلب منجر به ازدواج های ناپخته می شوند چرا که افراد به شناخت درستی از یکدیگر نرسیده اند. با وجود اینکه عشق عاملی موثر در شروع زندگی شویی است اما موفقیت ازدواج و پایداری آن به عوامل مهم دیگری بستگی دارد که برخی از آنها عبارتند از شباهت و نزدیکی در ارزش ها، گذشته مشترک، سن ازدواج، آمادگی برای ازدواج و انتظارات و خواسته های منطقی.
9- تا زیر یک سقف زندگی نکنی، نمی توانی همسرت را بشناسی
قبل از ازدواج، شناسایی ویژگی ها مرحله مهمی است که می تواند از طریق روش های مختلف مانند رفت و آمدهای خانوادگی و مشاوره ها صورت گیرد. اگرچه کسب شناخت از طرف مقابل هیچ گاه صددرصد نیست اما به فرد کمک می کند تا از روی آگاهی و طبق معیارهای صحیح اقدام به تصمیم گیری کند. اعتقاد به این باور باعث می شود که افراد احساس کنند هر چقدر هم که قبل از ازدواج تلاش کنند قادر به شناسایی طرف مقابل نیستند بنابراین عده ای در تصمیم گیری دچار تردید و دو دلی می شوند و عده ای دیگر، برعکس، از تلاش برای آشنایی قبل از ازدواج پرهیز می کنند.
10- اگر زوجی با هم دعوا کنند یعنی همدیگر را دوست ندارند!
انسان در هر رابطه ای از جمله مادر و فرزندی، خواهر و برادری و زن و شوهری دچار تعارض می شود و به مشکل برمی خورد و هیچ رابطه ای بدون تعارض نیست اما این دلیل نمی شود که آنان همدیگر را دوست ندارند.
به علاوه تحقیقات نشان می دهد که زوج هایی که می آموزند چگونه تعارض ها و اختلافات خود را به طور موثر و کارآمد حل و فصل کنند، بیشتر از زوج هایی که فاقد چنین مهارت هایی هستند می توانند به زندگی مشترک ادامه دهند.
11- ذکر مشکلات و کند و کاو گذشته می تواند مفید باشد
گرچه در بسیاری از موارد، مشکل می تواند هم متاثر از اتفاقات گذشته و هم تحت تاثیر رویدادهای زمان حال زندگی باشد اما زیر و رو کردن گذشته ها جز اینکه احساسات ناخوشایند قبلی را در رابطه با موضوع مشکل زا زنده کند، سود دیگری ندارد.
نکته مهم این است که فرد با مشکل فعلی روبرو شود و به دنبال پیدا کردن راه حلی برای آن باشد، به گونه ای که پس از حل مشکل به سطحی از خودآگاهی برسد که در آن به نقاط قوت و ضعف خود پی ببرد و در برطرف کردن آنها سعی کند و نقاط قوت خود را نیز ارتقا ببخشد.
12- تصمیم برای انتخاب همسر، آسان و بسته به شانس است
این عقیده باعث کاهش تلاش فرد در انتخاب همسر و در نهایت منجر به انتخاب نامناسب می شود. همچنین این باور، باعث کاهش مسئولیت پذیری افراد هنگام شکست و ناکامی می شود و در نهایت تلاشی برای بهبود رابطه و حل مشکلات آن نخواهند کرد.
13- زندگی مشترک باید سرشار از خوشی باشد و یک زوج باید تمام رضایت خاطر خود را در زندگی مشترک به دست آورند
زندگی شویی نیز مانند هر رابطه دیگری در معرض تعارض ها و ناکامی ها قرار دارد، بنابراین نباید انتظار داشت که همیشه همه چیز مطابق میل ما پیش برود اما اعتقاد به این باور که زندگی مشترک یعنی خوشی محض و همسر یعنی رضایت خاطر مداوم باعث می شود افراد با کوچکترین ناکامی دچار یأس شوند و به زندگی شویی خود آسیب بزنند.
14- ازدواج می کنم و در صورت بروز مشکل طلاق می گیرم
برخی افراد دیدگاه ساده انگارانه ای نسبت به طلاق دارند و این تصور را دارند که اگر بعد از
ازدواج با مشکلی مواجه شوند به راحتی می توانند جدا شوند. این افراد آگاهی کمی از پیامدهای طلاق دارند و نمی دانند که جدایی، اثرات مخرب روانی، اجتماعی و جسمی به بار می آورد و این اثرات در برخی موارد مدت ها در افراد باقی می ماند. از طرفی افرادی که با این طرز تفکر ازدواج می کنند تعهد و پایبندی کمتری برای حفظ رابطه دارند و به محض مواجه شدن با مشکلات، طلاق را به عنوان اولین راه حل در نظر می گیرند.
15- طلاق یعنی شکست
اگرچه
طلاق به عنوان پدیده ای مذموم شناخته شده است اما در برخی شرایط می تواند به عنوان آخرین راه حل مطرح شود. ماندن طولانی مدت در محیط پر از تنش و درگیری نه تنها به بهبود اوضاع کمک نمی کند بلکه دو طرف را فرسوده می کند و سلامت جسمی و روانی آنها را به خطر می اندازد. در این شرایط جدایی به عنوان یک راه حل می تواند به افراد کمک کند تا شروع جدیدی برای زندگی خود به وجود بیاورند.
16- کسانی که طلاق گرفته اند افراد مشکل دار و ضعیفی اند!
متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم وما این افراد مشکل دار نیستند چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.
درمان آایمر را جدی بگیرید. یکی از بیماری های شایع در دوران کهنسالی و میانسالی آایمر است. آایمر یا فراموشی مشکلی بسیار حاد و سخت است که می تواند زندگی فرد را به سمت نابودی سوق دهد. به همین علت عموماً توصیه می شود تا از راهکار هایی برای پیشگیری از بروز آایمر در میانسالی و کهنسالی استفاده شود.
راهکار هایی برای درمان کامل آایمر وجود دارد که با استفاده از آن میتوان علائم و عوارض به وجود آمده در فرد را کاهش و یا درمان کرد. سعی کنید در هر سنی که احساس کردید در حال ابتلا به این درد هستید درمان آن را جدی بگیرید در غیر این صورت خود و اطرافیانتان را دچار مشکل خواهید کرد.
باید گفت که درمان آایمر نوعی درمان خاص به حساب می آید که تاکنون طب نوین نتوانسته داروی قوی برای آایمر معرفی کند و عموماً طب سنتی راهکار هایی برای درمان آایمر ارائه می دهد.
با استفاده از مواد طبیعی می توان به کاهش علائم در بیماران مبتلا به آایمر امیدوار بود و در نهایت و البته در صورت مداومت در مصرف مواد گیاهی و مواد طبیعی، شاهد درمان بیماری آایمر خواهیم بود.
یکی از مشکلات بیماری آایمر پیشروی این بیماری است. همانطور که می دانید این بیماری در ابتدای کار بسیار خفیف و غیر قابل تشخیص است اما به مرور زمان باعث از دست رفتن تدریجی حافظه در فرد شده و مغز برای ذخیره سازی اطلاعات جدید بسته می شود. در واقع این بیماری آسیب های بسیار زیادی را به مغز وارد می نماید و در طول زمان پیشرفت های به وجود آمده در بیماری آایمر کارایی مغز را به شدت کاهش می دهد.
افراد در مراحل ابتدایی این بیماری بسیاری از توانایی های خود را در انجام کارهای روزمره خود از دست می دهند. البته ممکن است در بسیاری از افراد این اتفاق در مراحل پیشرفته بیماری به وقوع بپیوندد؛ اما در هر صورت اتفاقی است که برای اکثر افراد مبتلا به آایمر دیر یا زود اتفاق می افتد.
بیماری آایمر به عنوان یک بیماری برای افراد بالای 60 سال به حساب می آید اما درست است که این بیماری در سنین بالای 60 سال اتفاق می افتد منتها باید از سال ها قبل و در دوران جوانی برای پیشگیری از این بیماری اقداماتی انجام شود. در صورتی که اقدامات پیشگیرانه برای آایمر اتخاذ شود هیچگاه نیاز به درمان آایمر در افراد مسن وجود نخواهد داشت و فرد هیچگاه به این بیماری مبتلا نخواهد شد حتی در سن سالمندی و پیری!
ناگفته نماند که هنوز دلیل خاص و مشخصی که طب و پزشکی نوین آن را تایید کرده باشد برای بروز بیماری آایمر به دست نیامده است؛ اما آنچه که مشخص است این بیماری در بسیاری از افراد که در سابقه خانواده آنها نیز افراد مبتلا به آایمر وجود داشته اند بیشتر اتفاق می افتد.
همچنین بیماری آایمر در بانوان نمود بیشتری پیدا می کند و بانوان بیشتر از آقایان در معرض بیماری آایمر قرار دارند. در واقع برای افرادی که بالای 60 تا 65 سال سن دارند باید برخی آزمایش ها و تست ها صورت پذیرد تا در صورت داشتن علائم اولیه آایمر از پیشرفت آن به سرعت جلوگیری شود. در صورتی که آایمر پیشرفت خود را تا حدی انجام دهد درمان آایمر به سختی انجام می شود.
علائم و نشانه های ابتلا به بیماری آایمر متعدد و متفاوت هستند. از علائم اولیه این بیماری می توان به کاهش شنوایی اشاره کرد. عموما افرادی که مبتلا به بیماری آایمر هستند در ابتدای امر مشکلاتی در شنوایی آنها ایجاد می شود به این علت که شنوایی رابطه بسیار مستقیمی با حافظه و مغز دارد.
ایجاد اثر انگشت به صورت غیر طبیعی نیز یکی از علائم آایمر است. در واقع این نوع بیماری بر روی اثر انگشت فرد تاثیرات مخربی می گذارد. این تاثیرات عموما پس از درمان آایمر نیز مرتفع نشده و همچنان باقی می ماند. یکی از دلایل تاکید پیشگیری از آایمر، اثرات برگشت ناپذیر آایمر پس از درمان است.
ناگفته نماند که حس بویایی و حس بینایی نیز در بسیاری از بیماران مبتلا به آایمر و در اوایل بروز بیماری دچار اختلال می شود. اختلال ممکن است بسیار زیاد و در برخی موارد بسیار ناچیز باشد اما به مرور زمان امکان پیشرفت این علائم بسیار زیاد و محتمل است در آایمر شدید بیشتر این حس ها دچار اختلال می شود.
از دیگر علائم اولیه ابتلا به بیماری آایمر افسردگی است. گفته میشود در حدود 50 درصد از بیماران مبتلا به آایمر قبل از اینکه حافظه خود را از دست بدهند، دچار افسردگی می شوند.
پس از اینکه بیماری آایمر پیشرفت کند مشکلات بسیار حادتر از آنچه که گفته شد نمایان می شود. فرد در تصمیم گیری دچار مشکل خواهد بود. روزهای هفته ماه و ساعت را تشخیص نمی دهد و مکان هایی که قبلا با آنها به خوبی آشنا بوده را فراموش کرده و ممکن است در خیابان و یا شهر و محله خود گم شود.
در این راستا توصیه هایی برای شما داریم پس با ما همراه باشید تا نیازی به درمان آایمر وجود نداشته باشد.
برای اینکه در آینده دچار بیماری فراموشی نشوید از حالا اقدام کنید و با این طرز فکر که آایمر بیماری افراد سالخورده است خود را فریب ندهید. سبک زندگی امروز شما ارتباط مستقیمی با وضعیت آینده تان دارد. مواد مخدر، دارو هایی با عوارض بالا، چاقی و کلسترول بالا و البته ورزش نکردن احتمال ابتلا به آایمر به مرور زمان افزایش می یابد که در این صورت ممکن است راهی برای درمان آایمر پیدا نکنید.
با این فکر که برای جلوگیری از ابتلا به بیماری آایمر هنوز وقت زیادی دارید؛مراقبت از مغز را فراموش نکنید زیرا برخی متخصصان اعصاب به این نکته دست یافته اند که اولین نشانه های آایمر و کاهش عملکرد سیستم عصبی در سنین 30 سالگی پدیدار می شوند و در 40 سالگی تخریب های سلول های مغز آغاز می شوند. بنابراین با رعایت نکات لازم و تغییر سبک زندگی از بروز این بیماری پیشگیری کنید.
راهکار هایی به شما پیشنهاد می دهیم تا از زوال مغز و بروز بیماری آایمر جلوگیری کرده تا در آینده نیازی به درمان آایمر خود نداشته باشید.
روزانه 15 دقیقه از وقت خود را به پیاده روی با سرعت بالا اختصاص دهید، پس از گذشت مدت زمات 5 دقیقه از پیاده رویتان، سرعتتان را بیشتر کرده و از همراهانتان بخواهید کلماتی همچون عضله، تعریق، خسته، تمرین کردن، تردمیل، دونده، سرعت، ریه ها، لاغر تر، پایان، آسیب دیدن، ضربان قلب، استراحت و را برایتان تکرار کنند؛ پس از اتمام پیاده روی تمام لغاتی که برایتان گفته شد را به خاطر بسپارید.
بی شک هر چقدر که بدن سالم تری داشته باشید، سلامت مغز شما افزایش یافته و کمتر دچار بیماری های مختلفی می شوید. اما یک راه دیگر که مغز شما را بیمه می کند، ورزش دادن ماهیچه های مغز است! اما چگونه؟ از مغزتان کار بکشید؛ هرچقدر که مغز را بیشتر درگیر کنید کمتر به بیماری هایی همچون آایمر گرفتار خواهید شد. نقاشی بکشید، جدول حل کنید، مطالعه داشته باشید و بازی های ذهنی انجام دهید؛ این کار ها به سلامت مغز و تحریک ماهیچه های آن کمک زیادی می کند.
همیشه پیشگیری بهتر از درمان است از این رو بهتر است اعمال پیشگیرانه را به کار ببرید تا در آینده نیازی به درمان آایمر نداشته باشید.
درمان آایمر امروزه به یکی از رویا های افراد بدل شده است اما چرا باید زمانی که به این بیماری مبتلا می شویم به فکر می افتیم؟ اگر از سنین پایین تر اقدام به پیشگیری کنیم، در آینده درمان آایمر یکی از دغدغه های بزرگ زندگیمان نخواهد بود. در این رابطه باید بدانید که سالم بودن قلب چگونه بر سلامت مغز و پیشگیری از آایمر تاثیر گذار خواهد بود.
قلب عضله ای است که خون سالم را به تمام اجزا بدن می رساند، و کار انتقال اکسیژن به بافت های مختلف بدن را بر عهده دارد. قطع به یقین، اگر اختلالی در عملکرد قلب رخ دهد، اکسیژن و خون کافی به مغز نرسیده و اختلالاتی از قبیل آایمر و مشکلات ذهنی را در پی خواهد داشت. افرادی که دچار دیابت و چاقی هستند باید بیشتر از دیگران مراقب سلامت قلبشان باشند چرا که آایمر زودتر از بقیه به سراغشان خواهد آمد و شاید بعد ها نتوانند به راحتی روند درمان آایمر را طی کنند. تحرک کافی، مصرف مایعات زیاد و البته دوری از دخانیات شما را در این راستا یاری می رساند.
بسیاری از افراد با مشاهده خونریزی در لثه ها بی تفاوت از این مساله عبور می کنند اما نمی دانند این عارضه ممکن است سر آغازی برای ابتلا به بیماری آایمر باشد و نوعی هشدار دهنده محسوب شود. سلامت لثه ها در گرو سلامت قلب است و زمانی که سلامت قلب تضمین نشود امکان ابتلا به آایمر افزایش پیدا می کند. پس اگر مشکلات دهان و دندان در شما پدیدار شده است به سرعت اقدامات لازم را برای درمان خود انجام دهید.
اولین و مهم ترین نکته ای که برای مصرف هرگونه دارو برای درمان آایمر باید در نظر داشته باشید، این است که پزشک متخصص باید از تمامی داروهایی که تاکنون توسط شما یا فرد بیمار مد نظرتان استفاده شده است، خبر داشته باشد. اهمیت این موضوع به دلیل احتمال تداخل دارو های خاصی با یکدیگر و بروز عوارض جانبی در بیمار است.
تمامی تجویزات دارویی که تاکنون برای درمان آایمر و علائم آن در سطوح اولیه تا متوسط به اثبات رسیده اند، در دسته ای از دارو ها به نام مهار کننده های کولین استراز قرار می گیرند. این گونه دارو ها برای درمان آایمر در افراد مسن و گروه های سنی دیگر و مهار علائم این بیماری که مرتبط با حافظه، تفکر، زبان، قضاوت و دیگر فرایند های فکری و استدلالی می باشد، استفاده می شوند. به علاوه، مهار کننده های کولین استراز:
• مانع از کار افتادن استیل کولین می شوند که یک پیام رسان شیمیایی مهم برای یادگیری و سپردن به حافظه است. این دارو ها، با نگه داشتن استیل کولین در سطح بالا، از ارتباطات میان سلول های عصبی پشتیبانی می کنند.
• بدتر شدن علائم آایمر را به تاخیر انداخته یا روند آن را آهسته می کنند. البته اثربخشی این داروها بر روی افراد مختلف با هم تفاوت دارد.
• افراد مختلف به خوبی این دسته از دارو ها را تحمل می کنند. در صورت بروز عوارض جانبی، این مشکلات شامل تهوع، استفراغ، کاهش اشتها و تکرر مدفوع هستند.
سه داروی مهار کننده کولین استراز، برای درمان آایمر در سالمندان و افراد مبتلا در سنین دیگر، به صورت رایج تجویز می شوند:
• دونپزیل
• ریواستیگمین
• گالانتامین
ممانتین و ترکیب این دارو با دونپزل، توسط سازمان غذا و دارو برای درمان آایمر شدید و آایمر متوسط، مورد تایید قرار گرفته اند. ممانتین برای درمان آایمر در افراد مسن و جوانان و بهبود حافظه، توجه، منطق، زبان و توانایی انجام وظایف ساده در آنها، تجویز می شود. این دارو ممکن است به تنهایی و یا همراه با دیگر دارو ها برای درمان آایمر استفاده شود. شواهدی وجود دارند که نشان می دهند افراد مبتلا به آایمر شدید و متوسط، که از مهار کننده های کولین استراز استفاده می کنند، احتمالا از گرفتن ممانتین هم بهره خواهند برد. همچنین دارویی که از ترکیب ممانتین و مهار کننده های کولین استراز برای درمان آایمر درست شده نیز موجود است.
دارو های تازه ای که به تازگی مورد مطالعه قرار گرفته اند، ممکن است قادر باشند که بیماری آایمر را پیش از بروز علائم شدید آن، درمان کنند. محققان مشغول کار بر روی دو تحقیق هستند که در آنها، افرادی که ریسک بروز بیماری آایمر در آنها بالاست، پیش از بروز علائم این عارضه، تحت درمان قرار می گیرند.
این دارو های جدید، ژن APOE4 را هدف قرار می دهند. متخصصان باور دارند که این ژن، یکی از عوامل اساسی ایجاد کننده بیماری آایمر است. به این دلیل که درمان کامل آایمر در سطوح متوسط تا شدید به طور قطعی امکان پذیر نیست، دانشمندان به دنبال راهی هستند که با این بیماری مغزی، پیش از بروز علائم آن مقابله کنند.
محققان در تلاش هستند تا میزان اثربخشی دو نوع داروی مهار کننده آایمر را بر روی افرادی که در سنین 60 تا 75 سال بوده و حامل ژن APOE4 هستند، تست کنند.
از سوی دیگر، در پروژه ای که توسط محققان دانشگاه کمبریج و سوئد در حال انجام است، یک فرمول دارویی تازه برای درمان آایمر و هدف گیری ذرات سمی موجود در مغز، که مسبب بیماری هستند، مورد مطالعه قرار گرفته است.
اگر این پروژه پیشرفت مثبتی داشته باشد، تست های بالینی بر روی این دارو، که از جدیدترین روش درمان آایمر به شمار می رود، در سال 2020 قابل انجام خواهد بود و این یک قدم مهم برای درمان آایمر در سالمندان محسوب می شود .
در جهان صنعتی امروز، تقریباً هیچ فعالیت و حرفهای یافت نمیشود که به درک و اندیشهٔ انسانی وابسته نباشد؛ در نتیجه روانشناسی با زندگی انسان مدرن پیوندی نا گسستنی ایجاد کردهاست. و کسب اطلاعات هرچه بیشتر راجع به مسائل در این زمینه میتواند بسیار مفید واقع شود.
دانستنی های جالب روانشناسی
۱ـ اگر شما اهدافتان را برای دیگران بیان کنید احتمال کمتری وجود دارد که به آنها دست پیدا کنید چرا که با این کار انگیزهی خود را از دست میدهید.
۲ـ تاکنون ۴۰۰ فوبیای مختلف توسط روانشناسان شناسایی شده است.
۳ـ وقتی یک آهنگ مورد علاقه ی شماست به این دلیل است که مرتبط با یک رویداد عاطفی در زندگی شما است.
۴ـ نوع موزیکی که گوش میدهید بر درک شما از دنیای اطراف تاثیر گذار است.
۵ـ بر اساس یک مطالعه پول خرج کردن برای دیگران باعث خوشحالی بیشتری در مقایسه با پول خرج کردن برای خودتان میشود.
۶ـ کلید شادی این است که پولتان را صرف تجربه کنید نه مال و اموال.
۷ـ بر طبق یک مطالعه ی صورت گرفته ی جدید، فوبیاها ممکن است از طریق DNA به نسل های بعد افراد منتقل شوند.
۸ـ ۲۷۰ دانشمند دوباره ۱۰۰ بررسی ای که در مجلات روانشناسی برتر ۲۰۰۸ انجام شده بود را انجام دادند و فقط نیمی از آنها نتایجی مشابه نتایج قبلی را نشان دادند.
۹ـ یک اختلال روانی نادر وجود دارد که در آن افراد فکر میکنند مرده اند یا وجود ندارند.
۱۰ـ محققان در حال بحث راجع به اضافه کردن اعتیاد به اینترنت به لیست اختلالات روانی هستند.( بعدم لابد هممون معتاد حساب میشیم!!)
۱۱ـ یک ژنی وجود دارد که میتواند باعث شود اکثر اوقات منفی گرا باشید.
۱۲ـ روانشناسان ترول ها را بررسی کردند و متوجه شدند که آنها خودشیفته، روانی و سادیسمی هستند!
۱۳ـ سندروم ترومن یک اختلال روانی است که در آن بیمار معتقد است که در یک برنامه ی تلویزیونی زندگی میکند.
۱۴ـ ۶۸٪ مردم مبتلا به سندروم ویبره ی فانتوم هستند، یعنی وقتی گوشی آنها روی ویبره نیست حس ویبره دارند.
۱۵ـ
سندروم پاریس یک اختلال روانشناسی است که معمولا هم متوجه ژاپنی ها میشود وموقعی اتفاق میوفتد که به پاریس میروند و میبینند آن طوری که انتظار داشتند نیست.
۱۶ـ به طور میانگین دانش آموزان دبیرستانی همان میزان اضطرابی را تجربه میکنند که بیماران روانی در سال ۱۹۵۰ تجربه میکردند.
۱۷ـ اعمال مذهبی مثل دعا کردن باعث کمتر شدن سطح پریشانی روانی میشود.
۱۸ـ هیچ شخص نابینایی تابحال به
اسکیزوفرنی مبتلا نشده است.
۱۹ـ Anorexia ( بی اشتهایی بر اثر اختلالات روانی) دارای بالاترین میزان مرگ ومیر نسبت به هرگونه
اختلال روانی دیگر است. ۵ تا ۲۰ درصد مبتلایان به آن جان سالم به در نمیبرند.
۲۰ـ به نظر می آید که صئاهای توهمی توسط فرهنگ های محلی شکل میگیرد. مثلا این صداها در آمریکا بسیار خشن و تهدید آمیز هستند در حالیکه درهند و آفریقا صداها ملایم و لطیف هستند.
۲۱ـ تحقیقات بر روی کمدین ها و افراد بامزه نشان میدهد که آنها دارای میانگین سطح استرس بالاتری نسبت به دیگران هستند.
۲۲ـ ا
فسردگی حاد با افزایش روند پیری سلول ها میتواند باعث پیری بیولوژیکی زودترس تر شود.
۲۳ـ گریه کردن باعث میشود احساس بهتری پیدا کنید،
استرس را کاهش میدهد و به سلامت بدن کمک میکند.
۲۴ـ قدردانی میتواند باعث افزایش ترشح دوپامین و سروتونین شود، درست مثل داروهای ضد افسردگی.
۲۵ـ ۸۲٪ مردم اگر سگشان همراهشان باشد در هنگام نزدیک شدن به افراد جذاب احساس اعتماد بنفس بیشتری دارند.
۲۶ـ زندگی در کنار دریا یا رودخانه باعث میشود آرام تر، شادتر و خلاق تر بشوید.
۲۷ـ بیشتر از یک سوم اروپایی ها دارای یک اختلال سلامت روانی هستند.
۲۸ـ بیشتر راننده ها فکر میکنند که از بقیه ی راننده ها چیره دست تر هستند.
۲۹ـ افرادی که بیشتر قسم میخورند صادق ترند.
۳۰ـ تجربه ی چیزهای جدید حس درونی ما از گذر زمان را آهسته تر میکند یعنی در واقع زمان برایمان زودتر میگذرد.
روی خاطرات بد تمرکز نکنید:
هر چه بیشتر روی چیزی تمرکز
برای اینکه واقعا این خاطرات بد را کنار بگذارید، باید از جلب توجه آن ها به خود صرف نظر کنید تمرکز خود را روی افکار و خاطرات مثبت تغییر دهید این قدرت را دارید که ذهن خود را آموزش دهید تا هر بار که احساس منفی می کنید به چیز شاد و زیبایی فکر کنید.
تغییر حافظه:
برای پاک کردن یک حافظه بد، سعی کنید آن را به یاد بیاورید در حالی که از خودتان لذت می برید. برای این که این کار موثر باشد، باید درد را تحمل کنید و خاطرات را به یاد آورید و شخم بزنید بنابراین احساس خوشایند را مختل نمی کند این تمرین مثبت ذهن شما را به احساس شادی و آرامش در مورد حافظه بد می کشاند کاری را انجام دهید که شما را خوشحال کند
تنظیم احساسات و واکنش های خود نسبت به حافظه:
اگر چه نمی توانید رویدادهایی را که به شما خاطرات بد می دهند تغییر دهید، اما می توانید روش خود را تغییر دهید و نسبت به آن واکنش نشان دهید. هر بار که حافظه را به یاد می آورید، ا حساس استرس، ترس و اضطراب
پس چطور می توان خاطرات را محو کرد؟ برای این منظور برخی تمرینات تنفسی را امتحان کنید تا به شما در آرامش کمک کند و اجازه دهید کل بدن شما آرام شود نفس عمیق بکشید و عمیق تر دم ، بازدم انجام دهید.
انجام توصیه های مذهبی :
آزاد کردن روح اساسا یک تمرین تزکیه نفس در ذهنتان است که به شما کمک می کند یک خاطره بد را رها کنید برای اجرای یک خبر رسمی، باید حافظه بد خود را به عنوان یک عکس تصور کنید. جزئیات مربوط به عکس را با تمام خاطرات منفی از تجربیات ضربه روحی که می خواهید فراموش کنید، اضافه کنید.
خاطرات بد را با خاطرات جدید جایگزین کنید:
اگر بتوانید ذهن خود را با تجربیات مثبت
این خاطرات را برای همیشه پاک کنید:
به یاد داشته باشید که خاطرات بد شما برای همیشه می تواند با کمک یک هیپنوتیزم انجام شود
هیپنوتیزم، روشی صحیح و موثر برای حذف دائمی خاطرات ناخواسته از ذهنتان است هیپنوتیزم به ذهن نیمه هشیار شما کار می کند، به جای ذهن فعال و متفکر شما، که به پاک کردن حافظه از ریشه کمک می کند.
هیپنوتراپیست ابتدا یک وضعیت بسیار آرام را در ذهن و بدن شما ایجاد خواهد کرد و سپس آن ها با شما کار خواهند کرد تا واکنش خود را به حافظه تنظیم کنید، و آن احساسات منفی که به آن متصل هستند. در پایان، پس از پردازش احساساتتان حافظه بی ربط و فراموش می شود.
فراموش کردن حافظه ناخواسته:
با سرکوب حافظه انتخابی، این تصور وجود دارد که یک فرد می تواند به طور تعمدی یک حافظه بد را با روش های درمانی خاص مسدود کند. با این حال، این روش فقط یک حافظه را سرکوب می کند، به جای آن که آن را پاک کند، بنابراین به احتمال زیاد دوباره ظاهر می گردد.
فراموشی ایجاد کردن :
فراموشی با مواد مخدر مانند میدازولام ،تریازولام و دیازپام می تواند به ذهن شما کمک کند خاطره هایی را از دست بدهید که می خواهید فراموش کنید فراموشی ناشی از دارو اغلب زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که بی حسی یک گزینه عملی به عنوان درمان برای بیمارانی است که تحت یک روش پزشکی آسیب دیده قرار دارند.
اختلال عملکرد مولکولی مغز:
ذخیره حافظه در نتیجه الگوهای سیناپسی مغز وجود دارد تغییر الگوی مکانیسم های مولکولی مغز شما می تواند وجود حافظه را به طور کامل مختل کند و در نتیجه چنانچه در نمناک اشاره شده است به وسیله ای موثر برای نحوه پاک کردن خاطرات تبدیل شود.
فرآیند یکپارچگی حافظه را متوقف کنید:
زمانی که یک خاطره را به یاد می آورید، آخرین باری را که این رویداد را به یاد دارید را به یاد می آورید و نه خود رویداد این بهترین زمان برای تنظیم حقیقت در حافظه شماست پس هرچه سریعتر از یاداوری خاطرات بد دور شده و این فرآیند را متوقف سازید.
تکنیک های کمک به خود را امتحان کنید:
EFTs، یا تکنیک آزادی احساسی، تمرین های خود کمکی را با استفاده از تکنیک فشار روانی برای کمک به رها کردن حافظه ناخواسته بدون استفاده از دارو انجام می دهند اما اندازه گیری موفقیت این روش ها دشوار است.
حرف آخر
ساده ترین و بهترین پیشنهاد علمی و روانشناسی برای فراموش کردن خاطرات بد گذشته زندگی در حال است پس برای رهای هرچه سریعتر از این خاطرات اتصال روحی روانی خود را از گذشته قطع کرده و در حال زندگی کنید.
خودکارها میتوانند آگاهی برند را گسترش داده، به معرفی یک خدمت یا محصول بپردازند، یک سازمان را به جامعه معرفی کنند و یا یک مناسبت خاص را گرامی بدارند. این موارد ثابت میکند که چرا هنوز خودکارهای همچنان یکی از محبوب ترین و مؤثرترین اقلام تبلیغاتی در جهان هستند. همه از خودکار استفاده میکنند، حتی اگر لوگوی چاپ شده شما بر روی خودکار کوچک است، تأثیر آن میتواند بسیار زیاد باشد. طبق تحقیقات یک موسسه تخصصی تبلیغاتی (ASI) 89 درصد از جامعه آماری ابزار نوشتاری تبلیغاتی دارند و 20 درصد صاحب بیش از 10 ابزار هستند. این امار نشان میدهد هیچ کالای تبلیغاتی به اندازه خودکار مورد استفاده قرار نمیگیرد.
خودکارها بارها و بارها در طول روز مورد استفاده قرار میگیرند. یکی از اصول بازاریابی میگوید تکرار برای انتقال پیام تجاری بسیار مهم است و از آنجایی که خودکار کاربرد زیادی دارد، میتواند به بهترین شکل ممکن پیام برند شما را منتقل سازد. یک فرد ممکن است یک بار در روز از یک لیوان قهوه تبلیغاتی استفاده کند یا یک بار در هفته یک تی شرت تبلیغاتی بپوشد اما او 5، 10 یا 15 بار در روز از یک خودکار استفاده میکند.
خودکارها مقرون به صرفه هستند. یکی از دلایل محبوبیت خودکار های تبلیغاتی، قیمت بسیار مناسب آنهاست. با صرف هزینه پایین میتوانید خودکارهای تبلیغاتی زیادی را تهیه کرده و به مشتریان خود هدیه دهید.
خودکارها دارای تنوع زیادی بوده و این تنوع میتواند افراد جامعه را خوشحال سازد. یک خودکار با طرح گلدان گل، یک خودکار با کلاه فارغ التحصیلی یا کلاه گاوچرانی، و. طرحهای جذابی هستند که باعث میشوند نه تنها مشتریان برند شما را به خاطر بسپارند، بلکه درباره آن صحبت کنند.
خودکارهای تبلیغاتی مانند هر هدیه تبلیغاتی دیگری، دارای تنوع طرحی و قیمتی زیادی بوده و هر مدل آن برای هدف خاصی استفاده میشود. محبوبترین انواع خودکارهای تبلیغاتی عبارتند از:
خودکار تبلیغاتی پلاستیکی می باشد که با رنگهای مختلفی روانه بازار میشوند. این خودکارها طول عمر کمتری نسبت به خودکارهای فی داشته و از سمت دیگر باعث کاهش هزینه نهایی کمپین تبلیغاتی خواهد شد. میتوانید این هدیه را همراه با سررسید یا دفترچه یادداشت به جامعه هدف خود تقدیم کنید.
خودکار یوروپن است که فعالیت رسمی خود را از سال 1999 اغاز کرده است. خودنویس تولید شده توسط این برند مناسب شرکتهایی است که قصد دارند با ارائه یک هدیه از مدیران شرکتهای دیگر یا کارمندان خود تشکر کنند زیرا قیمت آنها به نسبت خودکارهای فی و پلاستیکی بالا بوده و معمولا همراه با جعبه هدیه ارسال میشوند.
قلمهای فوراور همان هدیهای است که به دنبالش هستید. این خودکارها مبتنی بر فناوری نانو تکنولوژی ساخته شده و تا سالهای بعد بدون نیاز به شارژ جوهر کار میکند.
جهت سفارش انواع خودکار تبلیغاتی با بهترین کیفیت و مناسبترین قیمت، میتوانید درخواست خود را با کارشناسان فروش پارسیس گیفت در میان بگذارید تا راهنماییهای لازم خدمت شما ارائه شود.
درباره این سایت